به گزارش مشرق، علی دایی حالا به ملوان دعوت شده است، او پس از آنکه از پرسپولیس جدا شد روزهای بهتری را سپری کرد چرا که همگان متوجه شدند که دایی عامل مشکلات پرسپولیس نبوده و یا اینکه حداقل نقش کمتری نسبت به مدیریت فاجعه بار پرسپولیس داشته است.
در این ایام آقای گل جهان، به جای فوتبال به تجارت و خانواده خودش رسیدگی و استراحت کرد اما حالا شهریار، با چالش جدیدی مواجه شده است. او به قلعهای دعوت شده که کار کردن در آن به عنوان فرمانده خطرناک است و شکننده.
سطح توقع از ملوانان در میان مردم شهر انزلی بسیار بالاست، آنها تاب شکل گرفتن و ایستادن برای طولانی مدت را ندارند، این را تورق تاریخ نشان میدهد، آنها علاقه وافری به بومی گرایی هم دارند، از بازیکنان گرفته تا مربیان آنها که از خارج از انزلی میآیند همیشه تنشهایی داشتهاند.
از سوی دیگر صالحنیا و احمدزاده و پورغلامی هر کدام در آن منطقه کیا و بیای خاص خود را دارند و هوادارانی پروپا قرص، در میان بازیکنان هم به دلیل محلی بودن این دژ، پژمان نوری و مازیار زارع و یکی دو بازیکن دیگر نفوذ بسیار بالایی در میان مردم و بازیکنان دارند که این کار را برای هر مربی سخت میکند. این جملات البته برای هر مربی درست است، اما آیا این اتفاق ها در انزلی برای آقای گل جهان هم رخ میدهد؟
تجربه نشان داده دایی در تیمهایی که به دست میگیرد، اولین کاری که میکند جوانگرایی است، دومین حرکت از بین بردن باندها یا وابستگی هاست و سومین کارش تولید هیجان بسیار بالا در تیمش است تا جاییکه جوانترها این هیجان را بهتر جذب میکنند و به نوعی منفجر میشوند اما این کارها در انزلی و در پیشگاه هادیان ترک خورده و نمناک که به شدت به سنتهای مردم انزلی گره خورده هم عملی است؟
اگر هر مربی دیگری جز دایی بود، آینده او را سیاه می دیدیم، اما دایی انگار با بقیه فرق می کند، او وقتی تهدید می شود، قویتر می شود، او وقتی به چالش دعوت می شود، خودش بیشتر از بقیه هیجان زده میشود.
باید دید آیا علی دایی که یکبار پیشنهاد انزلی چی را رد کرده است پس از چیزی حدود یک سال استراحت کردن، به این چالش جواب مثبت می دهد یا ترجیح می دهد دور از هیجانهای فوتبال به تجارت و زندگی خصوصی و شخصی خود بپردازد؟ او به زودی تصمیم خود را خواهد گرفت و باید بین تجارت و لزوم زندگی در تهران و چالش انزلی یکی را انتخاب کند.
در این ایام آقای گل جهان، به جای فوتبال به تجارت و خانواده خودش رسیدگی و استراحت کرد اما حالا شهریار، با چالش جدیدی مواجه شده است. او به قلعهای دعوت شده که کار کردن در آن به عنوان فرمانده خطرناک است و شکننده.
سطح توقع از ملوانان در میان مردم شهر انزلی بسیار بالاست، آنها تاب شکل گرفتن و ایستادن برای طولانی مدت را ندارند، این را تورق تاریخ نشان میدهد، آنها علاقه وافری به بومی گرایی هم دارند، از بازیکنان گرفته تا مربیان آنها که از خارج از انزلی میآیند همیشه تنشهایی داشتهاند.
از سوی دیگر صالحنیا و احمدزاده و پورغلامی هر کدام در آن منطقه کیا و بیای خاص خود را دارند و هوادارانی پروپا قرص، در میان بازیکنان هم به دلیل محلی بودن این دژ، پژمان نوری و مازیار زارع و یکی دو بازیکن دیگر نفوذ بسیار بالایی در میان مردم و بازیکنان دارند که این کار را برای هر مربی سخت میکند. این جملات البته برای هر مربی درست است، اما آیا این اتفاق ها در انزلی برای آقای گل جهان هم رخ میدهد؟
تجربه نشان داده دایی در تیمهایی که به دست میگیرد، اولین کاری که میکند جوانگرایی است، دومین حرکت از بین بردن باندها یا وابستگی هاست و سومین کارش تولید هیجان بسیار بالا در تیمش است تا جاییکه جوانترها این هیجان را بهتر جذب میکنند و به نوعی منفجر میشوند اما این کارها در انزلی و در پیشگاه هادیان ترک خورده و نمناک که به شدت به سنتهای مردم انزلی گره خورده هم عملی است؟
اگر هر مربی دیگری جز دایی بود، آینده او را سیاه می دیدیم، اما دایی انگار با بقیه فرق می کند، او وقتی تهدید می شود، قویتر می شود، او وقتی به چالش دعوت می شود، خودش بیشتر از بقیه هیجان زده میشود.
باید دید آیا علی دایی که یکبار پیشنهاد انزلی چی را رد کرده است پس از چیزی حدود یک سال استراحت کردن، به این چالش جواب مثبت می دهد یا ترجیح می دهد دور از هیجانهای فوتبال به تجارت و زندگی خصوصی و شخصی خود بپردازد؟ او به زودی تصمیم خود را خواهد گرفت و باید بین تجارت و لزوم زندگی در تهران و چالش انزلی یکی را انتخاب کند.