اخبار متعددی از پررنگ شدن نقش داعش در همسایه‌های شمال شرق ایران، جمهوری‌های آسیای مرکزی، به گوش می‌رسد. گویا داعش، و البته حامیان اصلی آن آمریکا و سعودی‌ها، برنامه گسترده خود را برای نا امن‌سازی هرچه بیشتر مرزهای شمالی جمهوری اسلامی و همچنین محیط امنیتی روسیه مصرانه به پیش می‌برد.

گروه بین‌الملل مشرق - سفر رئیس جمهور روسیه به ایران و دیدار با رهبر انقلاب - در همان حدی که محتوای آن منتشر شد - حاوی نکات راهبردی بسیاری در حوزه دیپلماسی و راهبردهای منطقه‌ای بود. مقام معظم رهبری در این دیدار با هشدار به رئیس جمهوری روسیه درباره خطر گروه‌های تروریستی فرمودند: «اگر تروریست‌هایی که این جنایات را در سوریه مرتکب می‌شوند سرکوب نشوند، دامنه‌ی فعالیت‌های مخرّب آنها به آسیای میانه و مناطق دیگر گسترش خواهد یافت.» اما پوتین این هشدار رهبر انقلاب را چقدر باید جدی بگیرد؟

اگر تروریست‌هایی که این جنایات را در سوریه مرتکب می‌شوند سرکوب نشوند، دامنه‌ی فعالیت‌های مخرّب آنها به آسیای میانه و مناطق دیگر گسترش خواهد یافت.


در ماه‌های اخیر، اخبار متعددی از پررنگ شدن نقش داعش در همسایه‌های شمال شرق ایران، جمهوری‌های آسیای مرکزی، به گوش می‌رسد. گویا داعش، و البته حامیان اصلی آن آمریکا و سعودی‌ها، برنامه گسترده خود را برای نا امن‌سازی هرچه بیشتر مرزهای شمالی جمهوری اسلامی و همچنین محیط امنیتی روسیه مصرانه به پیش می‌برد. در این میان اما، علاوه بر فتنه‌انگیزی دستگاه وهابیت عربستان (که بیش از دو دهه سابقه در آسیای مرکزی دارد)، یک طرح فرامنطقه‌ای هم در جریان است که هدف آن جنگ نیابتی ایالات متحده با دو رقیب بین‌المللی خود، یعنی چین و روسیه است. به واقع، به نظر می‌رسد که ایالات متحده بی‌میل نیست با یک تیر سه نشان بزند و از طریق مزدوران اجیرشده داعش، علاوه بر ایجاد ناامنی در مرزهای شمال شرقی جمهوری اسلامی، از طریق ایجاد بی‌ثباتی و معضلات امنیتی در حیات خلوت روسیه و همچنین استان شرقی شین جیانگ چین، به هزینه عربستان و متحدان منطقه‌ای، ضرب شستی به مسکو و پکن نشان دهد. در گزارش پیش رو علاوه بر بررسی اجمالی شرایط جغرافیایی و سیاسی منطقه آسیای مرکزی و سوابق افراطگرایی در آن، حضور فزاینده داعش را مورد مطالعه قرار می‌دهیم.



استالین و سیاست مدرن‌سازی آسیای مرکزی

پس از پیروزی انقلاب بلشویکی در پی سقوط حکومت تزاری در سال 1917، و حاکمیت تدریجی کمونیسم بر سرتاسر روسیه و قفقاز و آسیای مرکزی، میان مسلمانان آسیای مرکزی نسبت به حاکمیت جدید اختلافاتی به وجود آمد و کار به درگیری و منازعه کشید. فئودال‌های مسلمان، روستانشین‌ها و روحانیون سنتی از در مخالفت با سلطه بلشویک‌ها درآمدند و جنبشی به نام «باسماچی» را علیه حکومت لنین به راه انداختند. از سوی دیگر، گروه بزرگی از مسلمانان که به دنبال اصلاح و نوسازی دینی و ایجاد یک نظام فدرالی پسا-تزاری با خودمختاری برای مسلمانان بودند، سعی کردند از فرصت‌ها و امکانات انقلاب کمونیستی بهره ببرند، و از همین رو به توسعه همکاری‌های خود با بلشویک‌ها پرداختند. این گروه «جدیدی‌ها» لقب گرفتند. وقوع جنگ داخلی میان سلطنت‌طلب‌های طرفدار تزار و ارتش سرخ، و دخالت بیگانگان و به ویژه انگلیسی‌ها به نفع تزاریست‌ها، احساسات ملی و ضدبیگانه جدیدی‌ها را به جنبش درآورد و به همکاری بیشتر با کمونیست‌ها و مقابله با جنبش باسماچی پرداختند. کمونیست‌ها هم تا مدتی اجازه شکل‌گیری نهادهای خاص مسلمین از قبیل «اتحادیه زحمتکشان مسلمان»، «شورای علما» و حتی «حزب کمونیست مسلمانان» را دادند.

اما با تحکیم سلطه آهنین استالین از اوایل دهه 1930، سیاست کنترل اقوام و مذاهب و دولتی شدن دین در دستور کار قرار گرفت. استالین قصد داشت با سیاست‌های چکشی از بالا، از دل جامعه مسلمان یکپارچه آسیای مرکزی ملت‌های مدرن ازبک، قزاق، قرقیز، تاجیک و ترکمن ایجاد کند. در نتیجه کم‌کم نهادهای مستقل مسلمانان یا از بین رفتند یا به حاشیه رفتند و امور مسلمین تحت نظارت «دفتر امور روحانی مسلمانان» مستقر در تاشکند قرار گرفت. استالین وجود اسلام را پذیرفت، ولی یک فضای محدود و کاملا کنترل شده توسط مسکو در اختیار مسلمانان قرار داد و امور روحانی آنان را به مفتیان آموزش دیده توسط مسکو سپرد. اما این به معنای عدم حضور جریان‌ها و جنبش‌های مستقل غیردولتی دینی در این منطقه نبود. یکی از این جریان‌ها، صوفیه بود که در قالب فرقه‌های نقشبندیه و قادریه و کبرویه و یسوعیه از قرن نوزدهم در منطقه حضور داشتند. جریان دیگر، پیروان روحانی افراطی سعودی به نام «محمد بن عبدالوهاب» بودند که فرقه وهابیت را بنیان گزارده بود و اتفاقا از اواخر قرن نوزدهم در آسیای مرکزی سر بر آوردند. این دو جریان به ظاهر مستقل، از اوایل قرن 20 بارها در هم آمیختند و از امکانات هم بهره بردند. مثلا پیروان عبدالوهاب، در زمان اتحاد شوروی برای بقا از شبکه خانقاه‌ها و مراکز صوفیه بهره زیادی بردند.


جنگ سرد و نقش عربستان

رقابت ایدئولوژیک همه جانبه میان دو ابرقدرت غرب و شرق، و مطرح شدن راهبردهایی چون «کمربند سبز اسلامی» به دور اتحاد شوروری از سوی برژینسکی موجب هراس اتحاد شوروی از محاصره شد. وقوع انقلاب اسلامی ایران و ایجاد جمهوری اسلامی پاکستان به رهبری محمد ضیاء الحق، موجب شد که رهبران شوروی از ترس حاکم شدن یک جریان اسلامی دیگر در افغانستان، به حمایت از حزب دموکراتیک خلق افغانستان ارتش سرخ را روانه کردند. مقاومت شدید مجاهدین افغان در برابر ارتش کاملا مجهز شوروی، و شکست شوروی در تحقق اهداف خود، با پول و حمایت همه جانبه عربستان و طراحی ایالات متحده و امکانات اطلاعاتی و لجستیکی پاکستان میسر شد.


کمربند سبز اسلامی

این جا نقطه عطفی در برنامه ایالات متحده برای خالی‌کردن زیر پای رقیب بود. به این مفهوم که با چراغ سبز آمریکا، عربستان سعودی، متحد منطقه‌ای آمریکا که نتیجه تأمین مالی افغان‌های عرب را در شکست ارتش شوروی دیده بود، بر حجم سرمایه‌گذاری خود در آسیای مرکزی ، با هدف گسترش ایدئولوژی وهابی و در نتیجه تضعیف نفوذ و سلطه مسکو بر منطقه افزود. البته هم عربستان سعودی و هم ایالات متحده، با گستراندن تفکر سلفی-وهابی علاوه بر مقابله با شوروی، مهار قدرت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران را هم در منطقه دنبال می کردند (و هنوز هم دنبال می‌کنند). رقابت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در منطقه آسیای مرکزی علی‌الظاهر بیشتر به نفع عربستان تمام شده است که به دلایل این امر خواهیم پرداخت.

آسیای مرکزی از زمان فروپاشی ابرقدرت شرق، اتحاد جماهیر شوروی، همچنان خلأ قدرتی را تجربه می‌کند که یکی از نتایج آن وجود بسترهای لازم برای تروریست‌پروری است. عدم وجود ثبات سیاسی، دولت‌های بسته و فاسد و خاندان سالاری، فقر و بیکاری گسترده، نفوذپذیری بالای مرزهای جمهوری‌های پنج‌گانه (قرقیزستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان)، قرار داشتن در مسیر اصلی تجارت اسلحه و مواد مخدر، هزینه‌های تبلیغاتی سرسام‌آور عربستان برای ترویج فرقه وهابیت در منطقه از طریق گسترش مساجد وهابی و مراکز آموزشی مربوط با آن و چند دلیل فرعی دیگر، مهم‌ترین فاکتورهای تبدیل این منطقه به بستری حاصلخیز برای رشد و نمو هسته‌های تروریستی است. وجود «دره فرغانه»، دشتی وسیع با مساحت 22000 کیلومتر مربع، با جمعیتی حدود 12 میلیونی که اکنون میان سه جمهوری قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان گسترده شده است، یکی از برگ‌های برنده هر سازمان تروریستی است که قصد ایجاد پایگاه را در منطقه آسیای مرکزی دارد.


منطقه فرغانه

دره فرغانه که به دلیل وجود دو سر شاخه سیر دریا، یعنی رود نارین و رود قره دریا، از حاصلخیزترین بخش‌های آسیای مرکزی است، با جای دادن قومیت‌های ازبک ، تاجیک و قرقیز، در واقع مرکز اسلام‌گرایی در آسیای مرکزی است. دره فرغانه دربرگیرنده شمال تاجیکستان، شرق ازبکستان و جنوب قرقیزستان است و شهرهای جلال‌آباد و اوش از قرقیزستان، سغد از تاجیکستان و اندیجان و نمنگان از ازبکستان، به طور کامل یا بخشی از آن در درون این دره قرار دارند. لازم به ذکر است که شورش‌های سال 2005 اسلام‌گرایان ازبک علیه دولت «اسلام کریموف» که منجر به کشته شدن ده‌ها تن از شورشیان شد، در شهر اندیجان شکل گرفت. اندیجان و نمنگان دو پایگاه اصلی فعالیت «حرکت اسلامی ازبکستان» و «حزب التحریر شاخه ازبکستان» هستند.

ظهور طالبان و ایجاد حکومت توسط آن، یک موتور محرکه برای جریان بنیادگرایی اسلامی در تاجیکستان و افغانستان بوده است. مرزهای نفوذپذیر افغانستان با تاجیکستان و ازبکستان، جریان مداومی از رفت و آمد گروه‌های جهادی به دو سوی مرز گشوده است. همچنین دسترسی به مناطق قبایلی شمال پاکستان از طریق افغانستان، همواره پناهگاه امنی برای جنگجویان افراط گرای جمهوری‌های آسیای مرکزی فراهم می‌کند. به عبارتی وزیرستان شمالی تاکنون یک عقبه مطمئن برای گروه‌های بنیادگرای اسلامی در منطقه بوده است، و سرویس‌های امنیتی پاکستان هم، جهت اهداف منطقه‌ای خود، این ارتباط میان تروریست‌ها را مستقیم و غیرمستقیم تسهیل می‌کنند.


کم کاری دیپلماتیک و سوءاستفاده سعودی

فروپاشی اتحاد شوروی کمونیستی در سال 1991، یک پتانسیل فروخفته را در میان مسلمانان آسیای مرکزی و قفقاز آزاد کرد. نزدیک به 70 سال سرکوب و کنترل احساسات مذهبی مسلمانان در اتحاد شوروی، بستن مساجد و مراکز مذهبی و مخالفت مسکو با هرگونه نضج‌گیری آموزه‌های اسلامی، گرچه حضور اسلام را در سطح و در نمودهای برونی کم رنگ کرد، اما شعله فرهنگ ریشه‌دار اسلامی هیچ گاه خاموش نشد، و در برهه فروپاشی استبداد کمونیستی، این فرهنگ فروخورده آماده انفجار بود. نمود بارز این انفجار در جنگ‌های داخلی جمهوری‌های تازه استقلال یافته و به ویژه جنگ داخلی تاجیکستان (1997-1992) جلوه‌گر شد. جمهوری اسلامی به عنوان یک همسایه بزرگ مسلمان و قدرت تاثیرگذار منطقه‌ای، توانایی ایفای نقشی پررنگ را در امور منطقه آسیای مرکزی داشت. این توان، در نقش موثر ایران در پایان دادن به جنگ داخلی تاجیکستان خود را به خوبی نشان داد. برای مثال، سید عبدالله نوری، رهبر محبوب نهضت اسلامی تاجیکستان که اپوزیسیون اصلی دولت امامعلی رحمان بود، متمایل به ایران به حساب می‌آمد.


جلسه آشتی عبدالله نوری و امامعلی رحمان

از سوی دیگر، تاریخ و دارایی‌های فرهنگی مشترک چندین قرن میان جمهوری‌های آسیای مرکزی و ایران، پتانسیل‌های بسیاری را برای بهره‌برداری جمهوری اسلامی در جهت منافع ملی و تاثیرگذاری مثبت منطقه‌ای، در اختیار کشور قرار می‌داد. اما مع‌الاسف، استفاده از این فرصت‌های بالقوه در برهه دهه 1990، چندان در اولویت دستگاه دیپلماسی ما قرار نداشت. ذکر این نکته هم خالی از فایده نیست که در دهه 1990، بوریس یلتسین، اولین رییس جمهور فدراسیون روسیه، به واسطه سیاست نگاه به غرب و جذب در جامعه جهانی، تقریبا به طور کامل نگاه خود را از حیات خلوت فدراسیون روسیه برگردانده بود، و این فرصتی طلایی در اختیار بازیگران مهم منطقه‌ای از قبیل ایران، ترکیه، پاکستان و عربستان قرار می‌داد، تا اهداف خود را پیش ببرند. به نظر می‌رسد، در همان برهه، سیاست اعتمادسازی با غرب و تنش زدایی با دنیا که سرلوحه عملکرد وزارت خارجه ایران بود، توجهات را از تعامل با همسایه‌ها منحرف کرده بود (به عبارتی، ما دچار همان اشتباهی شدیم که یلتسین در نگاه به غرب مرتکب شد و در اواخر زمامداریش متوجه آن شد و در پی جبران برآمد).

این جا بود که کشورهایی چون ترکیه، به نسبت ما، دیپلماسی فعال‌تری را در پیش گرفتند و حتی تورگوت اوزال، رییس جمهور وقت ترکیه قصد احیاء ترکستان بزرگ را در سر می‌پروراند (اتحادیه‌ای شامل ترکیه و جمهوری‌های ترکی آسیای مرکزی و قفقاز). اما برنده اصلی در این میان، عربستان سعودی بود که با استفاده از ریشه‌ای که از چند دهه قبل‌تر در منطقه کاشته بود، نفوذ خود را گسترش داد. واقعیت این است که عربستان، با استفاده از منابع مالی سرشار، کار توسعه و تحکیم شبکه تبلیغی وهابیت را با ساخت مساجد، مدارس اسلامی، انتشارات و گسیل مفتیان وهابی سعودی یا تربیت‌شده در عربستان، پی گرفت. متاسفانه، دولت غربگرای یلتسین، تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌های غربی و جنگ رسانه‌ای عربی-غربی علیه ایران، تهدید اصلی را گسترش اسلام‌گرایی به واسطه نفوذ جمهوری اسلامی در نظر می‌گرفت! این چنین بود که کم کاری دستگاه دیپلماسی‌ما، در کنار رویکرد بدبینانه مسکو و رهبران جمهوری‌های آسیای مرکزی نسبت به ایران، فضا را برای حرکت خزنده وهابیت سعودی بازگذاشت. در نتیجه، از 1991 تا 2002، یک دهه طلایی برای رشد نهال افراط گرایی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز فراهم شد. تنها در اوایل ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین (2002) و حمله و گروگان‌گیری در سالن باله دوبروفکا مسکو (که به گروگان‌گیری تئاتر مسکو مشهور شد) توسط اسلام‌گرایان چچنی بود که رهبران روسیه و جمهوری‌ها به عمق خطر وهابیت پی ببرند (آن واقعه دست کم 170 کشته به جا گذاشت).



حرکت اسلامی ازبکستان

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اسقلال ناگهانی ازبکستان در 1991، ناآرامی و شورش پس از چند دهه ثبات آهنین کمونیستی، این کشور را فرا گرفت. "اسلام کریموف"، صدر حزب کمونیست این کشور که به ریاست جمهوری رسیده بود، در تاشکند با گروه‌های رقیب درگیر بود. در این اوضاع، یک افسر چترباز سابق ارتش سرخ به نام «جمعه کاسیموف» که در افغانستان جنگیده بود، به همراه یک روحانی محلی به نام «طاهر یولداشف»، یک گروه سلفی تندرو به نام «عدالت»را شکل داد که مسوولیت برقراری نظم در شهر نمنگان را به عهده گرفت(خود کاسیموف نام خود را به جمعه نمنگانی تغییر داد).


اسلام کریموف

این نظم بخشی با اجرای بی گذشت و سفت و سخت احکام شریعت انجام شد، و کریموف هم که هنوز قدرت خود را کامل نکرده بود، از آن گروه و فعالیت‌هایش چشم‌پوشی می‌کرد. اما کار گروه بالا گرفت و کم کم از خود رییس جمهور خواستند که برنامه‌های گروه را بپذیرد و احکام اسلام را به اجرا بگذارد. کریموف که اکنون قدرت خود را مستحکم کرده بود، بعد از چند نوبت مذاکره با رهبران عدالت، سیاست مشت آهنین را در پیش گرفت. در پی سرکوب گروه توسط دولت، یولداشف و نمنگانی به تاجیکستان گریختند که در آن زمان تازه درگیر جنگ داخلی میان نیروهای دولتی به رهبری امامعلی رحمان و اتحاد دموکراسی‌خواهان و اسلام گرایان به رهبری سید عبدالله نوری شده بود.

از 1991 تا 2002، یک دهه طلایی برای رشد نهال افراط گرایی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز فراهم شد. تنها در اوایل ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین (2002) و حمله و گروگان‌گیری در سالن باله دوبروفکا مسکو (که به گروگان‌گیری تئاتر مسکو مشهور شد) توسط اسلام‌گرایان چچنی بود که رهبران روسیه و جمهوری‌ها به عمق خطر وهابیت پی ببرند (آن واقعه دست کم 170 کشته به جا گذاشت).

این دو و نیروهای تحت امرشان، در دره طویل دره تاجیکستان، در کنار نیروهای عبدالله نوری جنگیدند. در حالی که نمنگانی تجربیات جنگی خود از افغانستان را در اختیار نیروهای اسلام‌گرا قرار می‌داد، یولداشف سفر خود را به کشورهای منطقه، به قصد ارتباط با گروه‌های اسلامی منطقه، از افغانستان آغاز کرد. این جا بود که او با اسامه بن لادن و عرب‌های افغان آشنا شد. او از 1995 تا 1998 در پیشاور مستقر بود (و بنا به گزارش‌هایی در ارتباط با اطلاعات ارتش پاکستان قرار گرفت). بعد از این که قرارداد صلح 1997 رحمانف و سید عبدالله نوری مبنی بر تقسیم قدرت، به نتیجه نرسید، نمنگانی به همراه یولداشف «حرکت اسلامی ازبکستان» را به عنوان شاخه القاعده در آسیای مرکزی به راه انداختند. همان‌گونه که قابل پیش بینی بود بودجه و امکانات اولیه این گروه توسط اطلاعات ارتش پاکستان تامین شد. حرکت اسلامی ازبکستان و مناطق تحت نفوذ آن، به ویژه ارتفاعات طویل دره، به مرکز اصلی جذب و آموزش جنگجو برای گروه‌های تکفیری در آسیای مرکزی بدل شد.


طاهر یولداشف سرکرده القاعده آسیای مرکزی

با سقوط دولت طالبان که متحد اصلی این جنبش محسوب می‌شد، بخش اصلی سازمان آن در وزیرستان شمالی پاکستان مستقر شد. اما در همه این سال‌ها «حرکت اسلامی ازبکستان»، گروهی فعال در کشورهای ازبکستان و تاجیکستان بوده است. گرچه در فهرست تروریستی دولت‌های منطقه و همین طور وزارت خارجه ایالات متحده قرار دارد. شهرهای اندیجان، فرغانه، سمرقند و نمنگان از مراکز اصلی نیروهای این گروه هستند. بعد از کشته شدن جمعه نمنگانی و طاهر یولداشف در مناطق قبیله‌ای پاکستان به وسیله پهپادهای آمریکایی، شخصی به نام «عثمان غازی» امیر حرکت اسلامی ازبکستان شده است. اطلاعات زیادی درباره این شخص وجود ندارد، لیکن سال گذشته و همزمان با اعلام بیعت او با گروه تروریستی داعش، نامش بر سر زبان افتاد.


جماعت صابری

گروهی متشکل از حدود 100 جنگجوی تروریست تکفیری است که عمدتا ازبک تبار هستند. فرمانده فعلی آن ها فردی به نام «خالد داغستانی» است که اهل جمهوری داغستان در قفقاز شمالی است. فرمانده قبلی، یا به اصطلاح امیر این گروه، عبدالله تاشکندی بود که سال گذشته در بمباران پهپادهای آمریکایی در وزیرستان به هلاکت رسید. در ویدیوهایی که از این گروه منتشر شده، به خوبی تجهیز شده‌اند و در انواع خودروهای سنگین و نیمه سنگین خود حتی اسلحه ضد هوایی هم دارند. این گروه در ماه مارس پیوستن خود را به داعش اعلام کرد. طبق گفته یکی از اعضای آن، بعد از تلاش جبهه النصره برای توقیف ضدهوایی آن‌ها، تصمیم گرفتند که به داعش بپیوندند. خالد الداغستانی بعد از این اعلام بیعت، به دیدار عمر الشیشانی (چچنی) فرمانده نظامی ارشد داعش در سوریه رفت تا بر وفاداری خود و گروهش تاکید کند.


اصولا جنگجویان قفقازی و آسیای مرکزی نقش اصلی را در عملیات‌.های جنگی داعش دارند و عمدتا فرماندهان واحدهای رزمی این گروه تروریستی را بر عهده دارند.

"ضمیر قبولوف"، نماینده ویژه ولادیمیر پوتین در افغانستان، در مصاحبه‌ای تفصیلی با اینترفکس (ژانویه سال جاری) روند آمادگی نیروهای وابسته به داعش را در منطقه چنین تشریح کرد:

«سرازیر شدن داعش به منطقه حتمی است، به ویژه با لحاظ این که همه زیرساخت‌ها در آن جا فراهم است. آن‌ها دو سرپل در افغانستان ایجاد کرده‌اند: یکی در مرز تاجیکستان و دیگری در ترکمنستان. در این دو جا نیروهای نسبتا زیادی متمرکز کرده‌اند. در تاجیکستان حدود 4 تا 5 هزار و در ترکمنستان حدود 2500 جنگجو. آن‌ها اردوگاه‌هایی برای دوره‌های آمادگی دوماهه ایجاد کرده‌اند. سه تا از این اردوگاه‌ها را می‌شناسیم و ممکن است بیشتر هم باشند. آن‌ها در هر دوره 50 نفر را آموزش می‌دهند و اگر تنها سه اردوگاه را در نظر بگیریم که درباره آن‌ها مطمئن هستیم، هر دو ماه 150 جنگجوی آماده بیرون می‌آید. نکته قابل توجه این که آن‌ها عمدتا اهل آسیای مرکزی هستند


ضمیر قبولوف

قبولوف این اطلاعات را از جانب سازمان‌های اطلاعاتی تاجیکستان و ازبکستان هم تایید شده عنوان کرد. با این حال او اعلام کرد که روسیه به افغانستان نیرو نخواهد فرستاد و گارد مرزی خود را هم به مرز تاجیکستان-افغانستان اعزام نمی‌کند. به علاوه فعلا برنامه‌ای برای مداخله نیروهای «پیمان امنیت جمعی» وجود ندارد، مگر این که تهاجم مرزی عمده‌ای از سوی این جنگجویان صورت بگیرد. او سیاست روسیه را در این مقطع،ادامه آموزش و تجهیز نیروهای محلی و تقویت و تجهیز بیشتر مرزهای جنوبی فدراسیون روسیه عنوان کرد.

روسیه البته با مشکل پیوند میان آسیای مرکزی و قفقاز هم روبه روست. به این معنی که در جمهوری ها ی قفقاز روسیه از قبیل داغستان و چچن بستر بسیار فعالی برای تروریست ها وجود دارد. هم اکنون هم یکی از مسیرهای اصلی ترانزیت مواد مخدر از افغانستان به اروپا، استفاده از دریای خزر و رساندن محموله به داغستان و از آن جا ارسال به اروپاست. به باور نظروف، همین مسیر می‌تواند به عنوان خط انتقال تروریست‌ها مورد استفاده قرار گیرد. به ویژه این که تروریست‌های گرجی، از پتانسیل بالایی برای پیوستن به داعش برخوردارند و جنگجویان قابلی هم هستند. به علاوه جمهوری‌های باشقیرستان و تاتارستان، در صورت نفوذ داعش، بستری کاملا آماده برای استقرار و استحکام تروریست‌ها هستند، چرا که وهابیت در این مناطق (با سرمایه‌گذاری کلان عربستان در دو دهه گذشته) تا اعماق جامعه محلی نفوذ کرده است. قبولوف جمله‌ای در مصاحبه خود می‌گوید که می‌تواند راهبرد روسیه در قبال نفوذ داعش را به اجمال صورت بندی کند: «بهتر است با داعش در آمودریا بجنگیم تا در ولگا.»

در ماه ژانویه سال جاری، ویدئویی در اینترنت منتشر شد که چند مرد مسلح نقابدار، جلوی پرچم سیاه داعش، مبارزان تاجیکی را به جهاد فرا می‌خوانند. چند روز بعد، پرچم سیاه داعش از فراز پلی در تاشکند آویخته شد. اما شوک اصلی به مقامات حکومتی تاجیکستان وقتی وارد شد که فرمانده نیروی مخصوص پلیس تاجیکستان (موسوم به اومون)، سرهنگ «گلمراد حلیموف»، با ظاهر شدن در ویدیویی از سوی داعش، بیعت خود را با ابوبکر البغدادی اعلام و برادر خود را که از مقامات تاجیک است، به کشتن تهدید کرد. پیوستن حلیموف به داعش، یک شوک هراسناک برای دولت تاجیکستان بود، چرا که حلیموف از افراد مورد اعتماد امامعلی رحمان و عضوی از حلقه نخبگان اداره کننده تاجیکستان محسوب می‌شد. پیامی که او در این ویدئو خطاب به نیروهای امنیتی تاجیکستان می‌دهد، به شدت تحریک کننده است:


گلمراد حلیموف

«هر روز صبح که به سر کار می‌روید، در آینه نگاه کنید و به خود بگویید که آیا حاضرید برای این دولت (تاجیکستان) بمیرید یا نه. من آماده‌ام برای خلیفه بمیرم.»

باید به این نکته مهم توجه داشت که حدود یک میلیون تبعه تاجیکستان، تا قبل از شروع تحریم‌های اقتصادی غرب علیه روسیه، در این کشور کار می‌کردند و پولی که این کارگران به خانه می‌فرستاندند، حدود 40 درصد تولید ناخالص داخلی تاجیکستان را تشکیل می‌داد. با تعمیق بحران اقتصادی روسیه، تقریبا یک پنجم این کارگران شغل خود را از دست دادند و عده زیادی به کشور خود بازگشته‌اند و عده زیادی به امید یافتن مشاغل پست در خیابان‌های شهرهای بزرگ روسیه سرگردانند. این ذخیره گسترده از جوانان بیکار، بی‌پول، تحقیر شده و دور از خانواده طعمه‌هایی به شدت در دسترس برای مبلغین چچنی داعش در خود دارد که به هوای عضو‌گیری برای داعش در ساختمان‌های نیمه کاره، قهوه خانه‌ها و اغذیه فروشی‌های ارزان قیمت پاتوق این جوانان می‌چرخند.

«شما برده کافران شده‌اید. چرا باید برای کافران کار کنید، در حالی که آنان باید برای شما کار کنند.؟ به ما ملحق شوید، برادران.... در دولت اسلامی هیچ ملیت و کشوری وجود ندارد. ملیت ما اسلام است.»

این بخش دیگری از پیام حلیموف در آن ویدئو بود. در نظر بگیرید چنین ادبیات تحریک‌آمیز و اغواگری، چه تاثیری می‌تواند بر جوانان پیش گفته داشته باشد.

بنا بر گزارش‌ها، مرز تاجیک-افغان، به لحاظ نیرو و تجهیزات بسیار ضعیف و رخنه‌پذیر است و احتمال این که داعش، در صورت تامین نیرو و مهمات کافی، دست به حمله‌ای غافلگیرکننده از این نقطه بزند، بسیار بالاست.

از سوی دیگر، فردی به نام «نصرت نظروف» از اتباع تاجیکستان، یکی از سرشاخه‌های اصلی داعش در آسیای مرکزی است. او که از سوی البغدادی به عنوان «امیر» خراسان منسوب شده و بین جمهوری‌های روسیه و آسیای مرکزی و رقه سوریه، مرکز داعش، در رفت و آمد است، عامل اصلی عضو‌گیری و شبکه‌سازی برای داعش در این منطقه محسوب می‌شود. نصرت نظروف که لقب داعشی او «ابوخالد کولابی» است، در ویدئویی که اخیرا انتشار داده، اعلام کرده است که حتی سرخپوستان ایالات متحده هم باید زیر پرچم شریعت زندگی کنند. حدود 2000 تاجیک هم اکنون در صف داعش در سوریه می‌جنگند که در صورت بازگشت به کشور خود، مشکلات حادی ایجاد خواهند کرد.


نصرت نظروف

مساله این جاست که در میان گروه‌های جهادی و تروریستی، بر خلاف شعارهای مبارزه زیر پرچم اسلام، مهم‌ترین مساله، تامین منابع مالی است. این چنین است که در هر دوره، آن گروهی که بیشترین منابع مالی را به دست آورد، کم کم موجب کوچک‌شدن گروه‌های تروریستی دیگر و جذب نیروهای عملیاتی آن گروه‌ها می‌گردد. داعش، علاوه بر کمک‌های مالی که از عربستان دریافت می‌کند، به دلیل تسلط بر مناطق نفت خیز عراق، و همچنین حراج‌زدن دارایی‌های سوریه و عراق، قدرتمندترین گروه تروریستی حال حاضر است و چنین است که حتی القاعده هم به حاشیه رفته است. داعش با امکانات مالی خود، تبلیغات رسانه‌ای هدفمند و گسترده‌ای را در مناطق فقیر‌نشین آسیای مرکزی در پیش گرفته است. در این تبلیغات، به جوانان فقیر و بیکار تاجیک و ازبک و قزاق، که در حومه‌های مسکو و شهرهای بزرگ روسیه، به دنبال کارهای ساختمانی می‌گردند، زندگی و رفاه تحت حکومت خلیفه البغدادی در عراق و سوریه وعده داده می‌شود. حتی به آن‌ها گفته می‌شود که برای به دست آوردن یک زندگی خوب، الزاما نیاز به جنگیدن هم نیست و کافی است که دست بیعت با خلیفه داعش بدهند. بنا به گزارش‌های منتشرشده، این ماموریت، یعنی عضوگیری برای داعش در روسیه، به عهده اهالی جمهوری‌های قفقاز فدراسیون روسیه از قبیل چچن و داغستان است. حتی گروه‌های 3 و 4 نفره چچنی‌ها، از ساعت 8 شب به محل‌های تجمع جوانان تاجیک و ازبک می‌روند و آن‌ها را به پیوستن به داعش فرامی‌خوانند.

حدود یک میلیون تبعه تاجیکستان، تا قبل از شروع تحریم‌های اقتصادی غرب علیه روسیه، در این کشور کار می‌کردند و پولی که این کارگران به خانه می‌فرستاندند، حدود 40 درصد تولید ناخالص داخلی تاجیکستان را تشکیل می‌داد. با تعمیق بحران اقتصادی روسیه، تقریبا یک پنجم این کارگران شغل خود را از دست دادند و عده زیادی به کشور خود بازگشته‌اند و عده زیادی به امید یافتن مشاغل پست در خیابان‌های شهرهای بزرگ روسیه سرگردانند. این ذخیره گسترده از جوانان بیکار، بی‌پول، تحقیر شده و دور از خانواده طعمه‌هایی به شدت در دسترس برای مبلغین چچنی داعش در خود دارد که به هوای عضو‌گیری برای داعش در ساختمان‌های نیمه کاره، قهوه خانه‌ها و اغذیه فروشی‌های ارزان قیمت پاتوق این جوانان می‌چرخند.

بر اساس گزارش «مرکز بین المللی مطالعات افراطگرایی» در لندن، ازبک‌ها (شهروندان ازبک) و ازبک‌تبارها (ساکنان سایر کشورها)، بزرگ‌ترین گروه جنگجویان اهل آسیای مرکزی در سوریه هستند. «دیردره تینان»، مدیر پروژه آسیای مرکزی در گروه بین المللی بحران، در مصاحبه با فارن پالیسی، در فوریه سال جاری، رقم 2000 تا 4000 نفر از اتباع جمهوری‌های آسیای مرکزی را که برای جهاد به سوریه و عراق سفر کرده‌اند، قابل تایید خواند:

«به واقع، اسلام افراطی از مدت‌ها قبل یک رقیب جدی برای براندازی قدرت حاکمان خودکامه منطقه محسوب می‌شده است... دولت اسلامی یک دعوت رمانتیک به سوی عدالت برای همه کسانی ارایه می‌دهد که از فساد و خودکامگی رهبران آسیای مرکزی ناامید شده‌اند.»


از ماه مارس، مرز افغانستان و ترکمنستان شاهد افزایش فعالیت‌های تروریست‌های وابسته به داعش بوده است. نیروهای امنیتی ازبکستان هم خبر از تلاش تروریست‌ها برای نفوذ به این کشور، از طریق مرز ترکمنستان به قصد انجام فعالیت‌های تروریستی داده‌اند. مقامات امنیتی افغانستان هم افزایش تنش‌ها در مرزهای این کشور با تاجیکستان و ترکمنستان را تایید کرده‌اند. دولت‌های تاجیکستان و ازبکستان، ضمن تقویت نیروها در مرزها، از روسیه و هم آمریکا خواسته‌اند که کمک‌های بیشتری برای مبارزه با این تهدید جدید در اختیارشان قرار دهند. بنا بر گزارش‌ها، مرز تاجیک-افغان، به لحاظ نیرو و تجهیزات بسیار ضعیف و رخنه‌پذیر است و احتمال این که داعش، در صورت تامین نیرو و مهمات کافی، دست به حمله‌ای غافلگیرکننده از این نقطه بزند، بسیار بالاست. بی شک، نه فقط تاجیکستان، که کل 5 جمهوری منطقه که اصولا ارتشی ملی به مفهوم متداول آن ندارند، امید خود را برای تامین امنیت در برابر تهدیدات تروریستی، به حمایت لجستیک آمریکا و حضور سربازان روسی بسته‌اند. البته روسیه در چارچوب «پیمان امنیت جمعی» میان روسیه و این کشورها، چنین تعهدی بر دوش دارد، جدای از این که منافع مستقیم مسکو هم ایجاب می‌کند که مقابله را از مرزهای همسایگان آغاز کند تا بر دروازه‌های خود.

گرچه بسیاری از کارشناسان مسایل منطقه‌ای، به دلیل وجود حکومت‌های سکولار در منطقه و همچنین نوع فرهنگ اسلامی مردم منطقه که آمیخته‌ای از آداب و رسوم و فرهنگ ریشه دار ماوراءالنهر با فرهنگ روسی است، چندان تهدید داعش برای تسلط بر منطقه (به مانند سوریه و عراق) را جدی تلقی نمی‌کنند، اما سابقه داعش در به دست آوردن پیروزی‌های میدانی با وجود نیروهای کم، در ماه‌های اولیه ظهور آن، و همچنین وجود بستر خطرناکی به نام دره فرغانه، وجود نگرانی‌ها در مورد تحرکات داعش توجیه می‌کند. از همین رو، اسلام کریموف، رییس جمهور ازبکستان، که سابقه طولانی در مقابله با گروه‌های اسلامی دارد، سرویس امنیت ملی و وزارت کشور را واداشته تا یک طرح پاکسازی گسترده را علیه هسته‌های داعش در این کشور طراحی کنند.

فرمانده نیروهای سنتکام آمریکا، ژنرال لوید جیمز آوستین، اعلام کرد که در پاسخ به درخواست کمک دولت ترکمنستان، دولت آمریکا با ارایه کمک نظامی به این کشور در مبارزه با داعش موافقت کرده است. مساله‌ای که نگرانی از توفیق داعش در عضوگیری را دامن می‌زند، فساد و خودکامگی بیش از حد دولت‌های منطقه است. به علاوه فشارهای سرکوبگرانه بر احزاب میانه‌روی مسلمان، مثل «حزب نهضت اسلامی» تاجیکستان، و مخالفت با هر گونه فعالیت سیاسی مسلمانان در ازبکستان از سوی دولت دیکتاتور اسلام کریموف، یک نوع حس بیزاری و نفرت نسبت به دولت‌های این منطقه در میان اقشاری از این جوامع ایجاد کرده است، که می‌تواند توسط گروه‌هایی چون داعش، مورد سرمایه‌گذاری قرار گیرد.


فرمانده نیروهای سنتکام، ژنرال لوید جیمز آوستین

روسیه در چارچوب «پیمان امنیت جمعی» میان روسیه و این کشورها، چنین تعهدی بر دوش دارد، جدای از این که منافع مستقیم مسکو هم ایجاب می‌کند که مقابله را از مرزهای همسایگان آغاز کند تا بر دروازه‌های خود.

در این میان بعضی تحلیل‌گران منطقه‌ای، اعتقاد دارند که این افرادی که با پرچم داعش اقدام به عملیات تروریستی در منطقه می‌کنند، به واقع گرو‌ه‌هایی از جنگجویان طالبان هستند که به تازگی با داعش بیعت کرده‌اند. نیکیتا مندکوویچ، کارشناس شورای امور بین المللی روسیه، معتقد است:

«واحدهای داعش تاکنون تنها در استان‌های شمالی افغانستان ظاهر شده‌اند. گروه‌های پراکنده از جنگجویان طالبان که دست همکاری با داعش داده‌اند، پرچم این گروه را بلند کرده‌اند، که امر رایجی نیست. به لحاظ سیاسی طالبان نسبتا مستقل است.»

این دسته از تحلیل‌گران معتقدند که به علت عدم یکپارچگی و انسجام گروه طالبان، بخش‌هایی از جنگجویان عضو آن، به هوای برخورداری از منابع مالی جدید داعش، با خلیفه داعش بیعت کرده‌اند و خطر اصلی همین جاست که منتفع شدن این گروه‌های جدا شده از طالبان، ممکن است اثری دومینووار بر سایر گروه‌های جهادی عضو طالبان و القاعده داشته باشد و در مدتی کوتاه نیروی رزمنده داعش را در منطقه افزایش دهد.

چندان نیاز به مداقه درباره علل اقبال جوانان منطقه به حرکت های افراطی و خشونت بار اسلامی نیست. فساد حکومتی، ضعف و ناکارآمدی سیستم‌های حکومتی، عدم گردش نخبگان، بی‌ثباتی و عدم اقتدار حکومتی که منجر به ضعف امنیتی در نقاط مختلف آسیای مرکزی می‌شود، همه از دلایل این اقبال هستند. خودکامگی نورسلطان نظربایف، اسلام کریموف، امام علی رحمان و قربان قلی بردی محمدف و حلقه بسته خاندان‌های حکومت‌گر، دامنه فقر و بیکاری را به حدی رسانده است که جوانان ازبک و تاجیک و قرقیز و قزاق، با هر گروهی که به آنان نوید زندگی بهتر و رفاه بدهد، و تازه هدف خود را هم اقامه احکام اسلام معرفی کند، دست بیعت می‌دهند. تازه در قرقیزستان هم که یک انقلاب رنگی به نام گل لاله رخ داد و یک حکومت دموکراتیک روی کار آمد، حجم فساد نه تنها کم نشد که شدت هم گرفت. یک جوان 24 25 ساله تاجیک را در نظر بگیرید که برای انجام کارهای پست به مسکو رفته است، و درآمد بخور نمیر خود را هم برای خانواده‌اش در دوشنبه می‌فرستد. این جوان در بیشتر اوقات سال بیکار است و در روسیه هم به چشم یک کارگر پست به او نگاه می شود. حال، کسانی پیدا می‌شوند که به او هویت برای احیای غرور (هویت داعشی)، پول برای خانواده و سلاح برای انتقام ارایه می‌دهند. این جاست که چهره واقعی خطر خود را نشان می‌دهد. این حقیقتی است که گسترش سرطان‌وار گروه‌هایی مثل داعش را در منطقه‌ای در مرزهای شمالی ما قابل توضیح می‌سازد.

فساد حکومتی، ضعف و ناکارآمدی سیستم‌های حکومتی، عدم گردش نخبگان، بی‌ثباتی و عدم اقتدار حکومتی که منجر به ضعف امنیتی در نقاط مختلف آسیای مرکزی می‌شود، همه از دلایل اقبال جوانان آسیای مرکزی به داعش و دیگر گروه‌های جهادی هستند.

بازی بزرگ جدید؛ راهبرد آمریکایی مهار دوجانبه

بازی بزرگ نامی است که برای رقابت راهبردی و تقابل میان امپراتوری بریتانیا و امپراتوری تزاری روسیه برای فرادستی در آسیای مرکزی، در قرن 19 انتخاب شد. برهه بازی بزرگ کلاسیک را از زمان معاهدات صلح میان پادشاهی قاجار و تزار روسیه در 1813 تا پیمان تقسیم ایران میان امپراتوری بریتانیا و امپراتوری روسیه در 1907 در نظر می گیرند. با وقوع انقلاب اکتبر 1917 و بعد جنگ‌های جهانی، این مفهوم تا حد زیادی کمرنگ شد. از پایان جنگ جهانی دوم و پایان عصر استعمار، دوباره رقابت بازی بزرگ میان قدرت‌های جهانی سر برآورد. اصطلاح بازی بزرگ اولین بار توسط آرتور کانلی (1842-1807) افسر اطلاعاتی کمپانی هند شرقی استفاده شد، اما رواج آن مربوط به رمانی به نام «کیم» نوشته «رودیار کیپلینگ»، نویسنده بریتانیایی، بود.

سر هالفورد مکیندر، سیاستمدار و جغرافیدان مشهور بریتانیایی (1947-1861)، در مقاله به شدت معروف خود، «محور جغرافیای تاریخ»، منطقه اوراسیا (روسیه، قفقاز و آسیای مرکزی) را به لحاظ راهبردی «هارتلند» (سرزمین کانونی) نامید که تسلط بر آن، فرادستی جهانی را بر قدرت مسلط به ارمغان خواهد آورد. بعد از دوران جنگ سرد که به تعبیر کارشناسان سیاسی و نظامی، «بازی بزرگ دوم» لقب گرفت، و فروپاشی امپراتوری کمونیسم، این منطقه به واسطه کشف معادن عظیم نفت و گاز مورد طمع قدرت‌های غربی به سردمداری ایالات متحده قرار گرفت.

در دوران حکومت لیبرالیستی و غرب‌گرای یلتیسن و افول قدرت نظامی و سیاسی روسیه، شرکت‌های غربی امتیازات بزرگی برای بهره‌برداری از این منابع غنی به دست آوردند، به طوری که در اواخر دهه 1990، شرکت یوکوس، بزرگ‌ترین شرکت انرژی روسیه در شرف واگذاری به شرکت‌های آمریکایی قرار گرفت. به علاوه نفوذ سیاسی روسیه در منطقه، به دلیل تغییر اولویت سیاست خارجی مسکو و غربگرایی رهبران جمهوری‌های منطقه، کاهش چشمگیری یافت.

ظهور ولادیمیر پوتین در سال 2001، و برنامه او برای احیای قدرت روسیه، جلوی بسیاری از پیشروی‌های دولت‌های غربی در «حیات خلوت» روسیه را گرفت. پوتین اولویت سیاست خارجی روسیه را، حفظ نفوذ و تسلط مسکو در «خارج نزدیک» روسیه یعنی جمهوری‌های قفقاز و آسیای مرکزی قرار داد. از سوی دیگر، ایالات متحده و موئتلفان آن، تلاش کردند با ایجاد پایگاه‌های نظامی و برنامه گسترش ناتو، جلوی نفوذ روسیه را بگیرند. ظهور طالبان، و کارزار جهانی مبارزه با تروریسم، به طور موقت یک همکاری تاکتیکی میان مسکو و واشنگتن برای سرنگونی طالبان برقرار ساخت، لیکن برآیند کلی این روند، به واسطه توجیه گسترش پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه، به نفع ایالات متحده تمام شد. مسکو اما با واداشتن کشورهای منطقه به اقدامات مشترک در چارچوب پیمان های نظامی و امنیتی چندجانبه سعی کرده تا همچنان مهم‌ترین بازیگر منطقه‌ای باقی بماند. مهم‌ترین بازوهای مسکو در این زمینه،پیمان امنیت جمعی تاشکند و پیمان نظامی شانگهای است.

ظهور ولادیمیر پوتین در سال 2001، و برنامه او برای احیای قدرت روسیه، جلوی بسیاری از پیشروی‌های دولت‌های غربی در «حیات خلوت» روسیه را گرفت. پوتین اولویت سیاست خارجی روسیه را، حفظ نفوذ و تسلط مسکو در «خارج نزدیک» روسیه یعنی جمهوری‌های قفقاز و آسیای مرکزی قرار داد.

با بالا گرفتن بحران شرق اوکراین، و تقابل آشکار روسیه و کشورهای غربی، بار دیگر بازی بزرگ جدید قدرت‌ها، به وضوح متجلی شده است. آمریکا قصد دارد با گسترش ناتو و اعطای عضویت به همسایگان روسیه چون اوکراین و گرجستان، دست و پای روسیه را بیش از پیش در قید و بند کند، و از آن سو، مسکو تحمل نقش‌آفرینی ناتو را در بیخ گوش خود و در حیات خلوت خویش ندارد و به اصطلاح قضیه را ناموسی می‌بیند.

به اجمال باید گفت که بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی 3 ضلعی است. آمریکا و روسیه و البته چین. چین به علت همجواری استان شرقی «شین جیانگ» خود با کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان، امنیت خود را به شدت متاثر از تحرکات بنیادگرایان مسلمان منطقه می‌بیند. از سوی دیگر به علت نیاز روزافزون خود به منابع انرژی، خواهان سهم بیشتری از گنجینه غنی نفت و گاز منطقه است.

به علاوه، چین با انجام طرح بلندپروازانه جاده ابریشم جدید، که از آسیای مرکزی می‌گذرد، خواهان تثبیت خود به عنوان قدرت اقتصادی برتر آسیاست. روسیه هم علاوه بر طرح بلندمدت خود برای احیای امپراتوری اوراسیا، در کوتاه مدت دغدغه‌های امنیتی زیادی از بابت افراط گرایان مسلمان دارد. حال، به نظر می‌رسد که با ظهور داعش در منطقه، خواسته یا ناخواسته، فرصتی برای ایالات متحده پدید آمده تا یک بار دیگر با به کارگیری راهبرد «مهار دوجانبه»، با نا امن‌سازی خارج نزدیک روسیه، هم ضرب شستی به کرملین نشان دهد، هم با مشغول داشتن پکن به استان مهم شرقی خود با خطر تهدیدات تروریستی، در برابر جاه طلبی‌های مهم‌ترین رقیب ظهور کرده خود مانعی مهم ایجاد کند. مضاف بر این که، حضور داعش در آسیای مرکزی و قفقاز، یک بهانه به موقع به ایالات متحده و ناتو، برای حضور نظامی گسترده تر در کشورهای همپیمان (آذربایجان، گرجستان، قزاقستان، اوکراین) می‌دهد تا تحت لوای مبارزه با تروریسم، بر تعداد پایگاه های نظامی خود بیافزاید. از سوی دیگر، با گسترش خطر تروریسم، جو روانی و سیاسی مستعدی برای امضای توافقنامه‌های امنیتی و نظامی بیشتر از طرف کشورهای منطقه با دولت آمریکا و انعقاد قراردادهای تسلیحاتی جدید با شرکت‌های آمریکایی فراهم می‌آید.

آمریکا از نیاز جدی و قطعی اقتصاد چین به منابع انرژی آسیای مرکزی کاملا آگاه است. مختل شدن امنیت تولید و عرضه انرژی، می‌تواند مشکلات قابل توجهی برای اقتصاد چین، اصلی‌ترین رقیب اقتصادی آمریکا به وجود بیاورد، که این کاملا همراستا با منافع ایالات متحده خواهد بود.

از زاویه ای دیگر، از آن جا که خود ایالات متحده به دلیل داشتن منابع جایگزین، چندان وابستگی به انرژی منطقه خزر و آسیای مرکزی ندارد، بی‌میل نیست که با نا امن شدن منطقه، امنیت تولید و عرضه انرژی از این قسمت، مختل شود. این امر دست کم دو منفعت برای ایالات متحده به دنبال دارد: نخست، دست روسیه از بخشی از درآمدهای ملی آن (که به واسطه فعالیت شرکت‌های عظیم انرژی وابسته به روسیه ایجاد می‌شود) کوتاه خواهد شد. در نتیجه روسیه زیر بار تحریم‌های کمرشکن غربی، ضعیف‌تر خواهد شد و احتمالا تمایل به مصالحه در مسکو افزایش خواهد یافت. دوم، آمریکا از نیاز جدی و قطعی اقتصاد چین به منابع انرژی آسیای مرکزی کاملا آگاه است. مختل شدن امنیت تولید و عرضه انرژی، می‌تواند مشکلات قابل توجهی برای اقتصاد چین، اصلی‌ترین رقیب اقتصادی آمریکا به وجود بیاورد، که این کاملا همراستا با منافع ایالات متحده خواهد بود.

«فرهاد تولیپوف»، تحلیل‌گر سیاسی ازبک، بزرگ‌نمایی درباره خطر داعش را بخشی از یک پروژه می‌داند. او معتقد است که جنگجویان داعش توسط نیروهای امنیتی افغان و آمریکایی به خوبی رصد می‌شوند، «اگر نیروهای طالبان و حرکت اسلامی ازبکستان برای داعش می‌جنگند، مسخره است که بگوییم دشمن ناشناخته و غیرقابل شناسایی است.»

تولیپوف این مساله را مبهم می‌داند که چرا با وجود تجهیزات پیشرفته ردیابی و شناسایی جنگجویان داعش در منطقه ناشناخته‌اند و به فعالیت ادامه می‌دهند:

«در دوران عملیات ضدترور آمریکا در افغانستان، نهادهای امنیتی طالبان را مهار کردند و مواضع آن‌ها را به شدت هدف قرار دادند. اگر داعش به این زودی نابود نشود، به معنای آن است که آمریکایی‌ها خود نمی‌خواهند که از بین برود.»

اما در این میان، یک همپوشانی مهم میان علایق عربستان سعودی و ایالات متحده هم وجود دارد، و آن این که به خیال خام آن‌ها، استقرار داعش، دست کم در بخش‌هایی از تاجیکستان و ترکمنستان که مرزهای مشترک با جمهوری اسلامی دارند، می‌تواند حلقه محاصره دور مرزهای ایران را تنگ‌تر از پیش کند. وجود داعش در مرزهای شمالی،غربی و شرقی و استفاده‌های بعدی عربستان از این تروریست‌ها، طبق طرح سعودی-آمریکایی قرار است امنیت ملی ایران را با چالش جدی مواجه، و توان چانه‌زنی آن با قدرت‌های فرامنطقه ای و ضریب نفوذ ایران در منطقه را تضعیف نماید.

منابع:

کتاب بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی؛ زمینه ها و چشم اندازها-الهه کولایی- انتشارات وزارت امور خارجه

http://www.bjreview.com.cn/world/txt/2015-03/02/content_671523.htm

https://www.mnnonline.org/news/isis-cancer-spreads-to-central-asia

http://www.realclearworld.com/2015/06/15/central_asia_is_easy_pickings_for_isis_167760.html

http://www.theguardian.com/world/2015/may/05/isis-russia-syria-islamic-extremism

http://www.idsa.in/issuebrief/ISISinCentralAsia_pstobdan_221014.html

http://www.newrepublic.com/article/121161/central-asian-countries-are-mostly-immune-isis-overtures

http://www.newscentralasia.net/2015/04/09/isis-in-central-asia-part-eight

http://tonyblairfaithfoundation.org/religion-geopolitics/reports-analysis/report/isis-central-asia-growing-threat

http://www.themoscowtimes.com/opinion/article/central-asia-is-a-sitting-duck-for-islamic-state-op-ed/523585.html

http://www.longwarjournal.org/archives/2014/03/chechen_al_qaeda_com.php

http://www.longwarjournal.org/archives/2014/05/central_asian_jihadi.php

http://foreignpolicy.com/2015/02/06/shadow-boxing-with-the-islamic-state-in-central-asia-isis-terrorism

http://islamworld2020.persianblog.ir/post/141

http://fararu.com/fa/news/232344

http://www.nividar.com/news/53044df30996a6763f5cda9f

http://www.eurasianet.org/node/73836

https://en.wikipedia.org/wiki/Islamic_Movement_of_Uzbekistan

https://en.wikipedia.org/wiki/The_Great_Game

http://www.globalsecurity.org/military/world/war/tajikistan.htm

http://tonyblairfaithfoundation.org/religion-geopolitics/reports-analysis/report/islam-radicalisation-and-identity-former-soviet-union

https://www.academia.edu/372926/Towards_a_History_of_the_Muslims_Soviet_Union_a_View_from_Central_Asia

http://www.ensani.ir/fa/content/79541/default.aspx

http://asredena.com/fa/news/7522

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920624000306

http://www.ccsi.ir/vdcicqaz2t1av.bct.html