محمدرضا رفیعی به عنوان کم‌سن‌ترین رزمنده که در ۹ سالگی به جبهه رفته و در زمان شهادت سن بیشتری داشته، در تاریخ جاودانه شده است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، با نگاهی به آمار شهدای کم سن و سال جنگ و در میان نام‌هایی مانند محمد حسین فهمیده ۱۳ ساله، علی جرایه ۱۲ ساله، بهنام محمدی ۱۵ ساله، محمد حسین ذوالفقاری ۱۲ ساله، و مرحمت بالازاده ۱۴ ساله، شهید «حیدر شهیدی» با اختلاف چند ماه لقب کم سن‌ترین شهید داوطلب دوران دفاع مقدس را از آن خود می‌کند.

 محمدرضا رفیعی به عنوان کم‌سن‌ترین رزمنده که در ۹ سالگی به جبهه رفته و در زمان شهادت سن بیشتری داشته، در تاریخ جاودانه شده است.

از میان شهیدان علی جرایه، محمد حسین ذوالفقاری و حیدر شهیدی نیز با احتساب ماه تولد و ماه شهادت؛ شهید حیدر شهیدی کم سن ‌و‌ سال‌ترین شهید داوطلب جنگ شناخته می‌شود.
 
هر چند سخن گفتن از ماه و سال در دفتر شهادت جایی ندارد و این‌ها همگی از سابقون بوده‌اند و از سویی می‌دانیم که آمارها و سن ثبت شده شهدا شاید در آن زمان ایراداتی نیز داشته، اما برای استان فارس که دبیرستان عشایری شهید بهشتی آن ۹۲ شهید داشته دارا بودن کم سن‌ترین شهید دفاع مقدس چندان بعید به نظر نمی‌رسد.

کم نیستند فیلم‌ها و کتاب‌های و تندیس‌هایی که از خاطرات جنگ‌های ملی و میهنی کشورها ساخته شده‌اند و بر اساس آن جناب سرهنگ‌ها، کلنل‌ها و ژنرال‌های چند ستاره تجلیل‌ها شده و جایزه‌ها گرفته‌اند.

قصه نبرد ما اما جور دیگری است، و در این میانه نه دوربین و دفتر و مدالی در کار بود نه انبوه تماشاگران هوراکش پس از فتح، که اینجا عرصه معامله با خدا بود و تمام هستی را در سکوت و صعود بذل جانان کردن.

گویی هنوز که هنوز است مظلومیت و عمق معنویت این بچه‌ها را نه می‌توان گفت و نه می‌توان به تصویر کشید که هر چه می‌گوییم شمایی از بیرون دارد و در دفاع مقدس هر چه بود از درون بود.

همان‌گونه که زمانی در صدها زمینه دیگر از عرصه‌های علمی تا به زانو درآوردن غول‌های جاسوسی و ضد جاسوسی در عرصه‌های اطلاعاتی تا نفوذ باورناپذیر اعتقادات ما در قلب‌های جهانیان، پیروزی نصیب فرزندان خمینی و سربازان رهبر می‌شود، عقل‌ها و مغزهای برترین تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازان و استراتژیست‌ها از بیان دلایل آن عاجز می‌ماند که گاه حتی خود ما نیز در می‌مانیم از این همه امداد و نظر لطف.

در همین دفاع از مرز اعتقاد و دین بود که ایثارگران و دلاوران عرصه پیکار که از جذابیت‌های دنیوی و جان شیرین خویش گذشتند و به عنوان نیروی داوطلب، با هر سن و سال به دنیا یاد دادند درسی را که از عاشورا آموخته بودند و حسین‌گونه و قاسم‌وار عاشقانه پا به میدان گذاشتند و حماسه‌های جاویدی آفریدند که در تاریخ جنگ‌های جهان بی‌نظیر است.

محمد حسین فهمیده ۱۳ساله، بهنام محمدی ۱۵ساله، علیرضا جوزی ۱۵ساله، محمدحسین ذوالفقاری ۱۲ساله، مهرداد عزیزاللهی ۱۴ساله و سعید طوقانی ۱۵ساله، سید یحیی عابدی ۱۷ساله و رضا دخیلی و علی جرایه ۱۳ ساله، مرحمت بالازاده ۱۴ساله و مجید کمالی ۱۴ ساله به عنوان کوچک‌ترین شهدای عرصه نبرد و بی‌همتا در جهان یگانه شدند.
 
محمد شهسواری کهنوجی اسیر جنگ جسور و بی‌نظیر در جهان و صفرقلی رحمانیان پیرترین رزمنده و محمدرضا رفیعی ۹ ساله به عنوان کوچک‌ترین رزمنده جنگ در حافظه تاریخ ثبت شد.
 
شهید علی جرایه در نخستین روز مهر ماه ۱۳۵۰ در سراب‌باغ آبدانان دیده به جهان گشود، وی در زمان جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده بسیجی به گردان ۵۰۵ محرم، تیپ ۱۱ امیر المومنین (ع) سپاه پیوست و راهی جبهه‌های نبرد با دشمن بعثی شد تا آن که در یکم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۵ در منطقه عملیاتی مهران در سن ۱۲ سالگی از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 
حاج‌رضا دخیلی کم‌سن‌ترین رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس سپاه عاشورا محسوب می‌شد و بعدها بر اثر عارضه قلبی به خیل شهدا پیوست.
 
شهید بالازاده زمانی با مخالفت روبه‌رو شد خودش را به تهران رساند تا رئیس جمهور وقت یعنی مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای را ببیند و هنگامی خود را به امام خامنه‌ای رساند از رئیس جمهور خواست که به مداحان و علمای دین بگوید که از این به بعد روضه حضرت قاسم را نخوانند چرا که حضرت قاسم نیز ۱۳ ساله بود و زمانی از امام حسین (ع) برای جهاد اجازه خواست امام حسین (ع) به او اجازه داد اما به من که ۱۳ سال دارم و می‌خواهم به جبهه بروم اجازه ندادند و به همین سیاق امضای رضایت را از رئیس جمهور گرفت.
 
شهید محمد حسین ذوالفقاری در دهم فروردین سال ۱۳۴۸ در خانواده‌ای عاشق اهل بیت عصمت و طهارت در شهیدیه میبد متولد شد، با اصرارهای فراوان در ۲۳ مهر سال ۱۳۶۰ به جبهه رفت و در گردان عاشورا به عنوان تک‌تیرانداز سازماندهی شد و در جبهه شوش به پیکار با نابکاران پرداخت و سر انجام در ۲۸ آذر ماه سال ۱۳۶۰ بر اثر اصابت ترکش به معراج الهی پر کشید.
 
اما بزرگمرد کوچک استان فارس، در شهریور ماه ۱۳۵۳ در خانواده‌ای مذهبی در دامان پدر و مادری پاک و مؤمن به اسلام و ارزش‌های اسلامی و در خانه‌ای محقر در قلب روستایی کوچک چشم به جهان گشود.
 
11 ساله ای که محل دفنش را مشخص کرد


وی را حیدر نام نهادند و چه اسم با مسمایی که صاحب این نام ۱۱ سال پس از آن به یاری دین خدا برخواست و در حالی که با هزاران عشق و امید در حال سپری کردن دوره راهنمایی بود از مدرسه شهید ابوالقاسم اسدی دهرم قدم به عرصه عشق و ایثار نهاد و مانند حسین فهمیده و بهنام محمدی و هزاران نوجوان دانش‌آموز بسیجی، قاسم و اکبرهای کربلایی ایران را بازنویسی کرد.

معلم پرورشی مدرسه شهید اسدی پیش‌تر درس ایثار و شهادت و فداکاری و دفاع از حریم ولایت و امامت به آنان آموخته بود که در ادامه همان راه ۱۳ دانش‌آموز مدرسه به معلم شهید خود پیوستند.

شهید حیدر شهیدی دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهید اسدی دهرم با موفقیت به پایان رساند از آنجا که در خانواده‌ای مذهبی و با ایمان پرورش یافته بود، در مساجد حضور می‌یافت و در زمینه کلاس قرآن و فعالیت‌های هنری شرکت فعال داشت.

وی در زمینه کشاورزی نیز فعالیت داشت و مانند تمام آنان که از خاک به افلاک رسیدند راز کندن از خاک و دوباره پیوستن هر چیز به خاک را خود آموخته بود و از این رو بود که وزنی سبک و پایی چابک در راه شهادت داشت.

شهید حیدر شهیدی با گروهی از همکلاسی‌ها به جبهه جنوب، لشکر ۱۹ فجر اعزام شد و خود را در صف مجاهدانی قرار داد که به دفاع از کیان این ملت برخاسته بودند.

این بسیجی عاشق با صدور فرمان حضرت امام که حضور در جبهه‌های جنگ را نوعی تکلیف بیان فرمود پس از امتحانات خرداد ماه در بهمن ۱۳۶۳ به همراه جمع کثیری از همکلاسی‌ها به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و به دفاع از هر آنچه داریم قامت برافراشت و در قالب گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی در عملیات پیروزمند بدر در شرق دجله جزایر مجنون شرکت کرد.

وی در زیر آتش شدید دشمن و انفجار گلوله‌ و ترکش‌ مشغول رساندن مهمات و آب و غذا به رزمندگان گردان بود و آن‌گونه که نقل است گلوله‌باران وسیع منطقه مانع از انجام وظیفه او نشد.

سرانجام این نوجوان پاکباخته برای بار دوم در اوایل سال ۱۳۶۵ بنا به فرمان امام خود به همراه جمع کثیری از دوستان عازم میادین نبرد شد و این بار منزل رزم او گردان امام مهدی لشکر ۱۹ فجر بود .

 شهادت یک کودک با ذکر "یا حسین"

وی در ۲۲/۲/۱۳۶۵ برای انجام یک عملیات ایذایی به منطقه شرهانی (شمال فکه) اعزام شد و پس از نبرد خونین و جنگ تن به تن در تپه ماهورها و سرزمین رملی منطقه با بعثیون کافر بر اثر اصابت ترکش و تیر مستقیم دشمن مورد هدف قرار گرفت و در سحر گاه ۲۲/۴/۶۵ همزمان با سومین روز ماه مبارک رمضان در حالی که ندای یا حسین مظلوم و یا زهرای او قطع نمی‌شد دیدگان خود را فرو بست و بال در بال ملائک نگاه خود را به افق بی‌کران آسمان‌ها دوخت و گوهر جان را نثار مقدم یار کرد.
 
پیکر پاکش مدت چند سال در منطقه باقی ماند تا اینکه پس از اعلام آتش بس و اتمام جنگ گروه تفحص شهدا بقایای پیکر مطهرش را به زادگاهش دهرم انتقال دادند و در شهریور ماه ۱۳۶۹ برابر ۲۸ صفر پیکرش بر روی دست همرزمان و امت شهید‌پرور دهرم تشییع و در جوار دیگر شهدای جنگ تحمیلی به خاک سپرده شد.

 تلاش برای رو سفیدی پیش امام (ره)

این شهید در بخشی از وصیت‌نامه خود با آفرین گفتن به پدر و مادر خود، نگاشته است که با شهید شدن من شما پیش امام حسین (ع) و فاطمه زهرا (س) روسفید شدید.
 
شهید حیدر شهیدی از تمام اهالی روستای دهرم حلالیت طلبیده و از آنان خواسته که اگر کشته شد سلاح وی را به دست گرفته و از اسلام و امام پشتیبانی کنند.
 
وی همچنین از همکلاسی‌های خود خواسته که در سنگر مدرسه کوشا باشند.
 
کوچکترین شهید کشور در انتهای وصیت‌نامه خود بیان کرده است که از پدر خود می‌خواهم که از شهادت من ناراحت نباشد و شب‌های جمعه در کنار قبر من فاتحه بخواند و من را در جوار امامزاده شهید دهرم در کنار قبر شهید حمزه قربان دفن کند.
*شهدای ایران