جسارت نیروی دریایی در استفاده درست از ابزار رسانه نه‌تنها نباید برای او نقد و مواخذه به همراه داشته‌‎باشد که ازقضا شناخت و درایت و هوشمندی این نیرو در استفاده از هنر و رسانه موقعیتی است که می‌تواند سرمشق سایر نیروها قرار گیرد.

گروه فرهنگی مشرق- چند وقت پیش تهیه کننده فیلمی که درباره رشادت های نیروی دریایی بود پیش امیردریادار سیاری رفته بود تا شاید کمک حداقلی از او برای تولید فیلمش بگیرد. وقتی برگشت حالتش دیدنی بود. داشت بال درمی‌آورد. باورش نمی شد. آنقدر ذوق زده و شوکه شده بود که حتی درخواست هایش را نگفته‌بود و فقط کلیاتی گفته بودند و تمام. این‌که یک مدیر نظامی تا این اندازه اهل فرهنگ و هنر باشد متعجب و خوشحالش کرده‌بود.




اگرچه برعکسش یعنی این که یک فرمانده نظامی فقط تا اندازه کمی علاقمند و پیگیر هنر باشد و دارای نگاه در حوزه فرهنگ و هنر نباشد چیز عجیبی نیست. طبیعی است که او آنقدر درگیری و مشغله نظامی دارد که وقتی برای پرداختن به فرهنگ و هنر نمی ماند. مگر آنکه یا نگاه و شناخت بسیار هوشمندانه ای از هنر و رسانه داشته باشد و یا در کنار تمام مشغله های نظامی و تخصصی از زمان های اندک فراغت خود بزند و به فرهنگ بپردازد.



دریادار سیاری از این دسته فرماندهان نظامی است. او هم در گفت‌و‌گو با آن تهیه‌کننده و هم به چندنفر دیگر تاکید کرده‌بود که: هر شخص یا اداره ای که بخواهد کار فرهنگی درباره نیروی دریایی تولید کند حداکثر همکاری را با او خواهند داشت و حمایتش خواهندکرد.

این را تاکنون در عمل هم ثابت کرده‌است و با حمایت های حداکثری از تولیدات فرهنگی در این حوزه نشان داده که نگاه بسیار درست و دقیقی به هنر و رسانه دارد. دست کم حمایت از آن دوست تهیه کننده و هم کمک به چندین نفر دیگر که در حوزه‌ کتاب و فیلم و موسیقی از او حمایت خواسته بودند مستندی است بر این ادعا.
دریادار سیاری هوشمندانه این را می داند که ابزار رسانه می تواند در بازنمایی رشادت ها و تلاش های نیروی تحت فرمان او نقش عمده ای داشته باشد. که می تواند نگاه مردم را به سمت این رشادت ها بچرخاند و اجازه ندهد حماسه های آنان در خفا و دور از هر رسانه ای محدود به همان نیروها بماند و این خاطرات میان آنها بچرخد و بعد فراموش گردد.





شاید تازه‌ترین حمایت‌ های نیروی دریایی هم کمک به ساخته شدن نماهنگ انرژی هسته‌ ای است. نماهنگ انرژِ هسته ای که مقصودلو خواننده اش بود واکنش های مختلفی را در سطح جامعه و میان مدیران برانگیخت اما تقریبا یک اعتقاد مشترک میان قاطبه مردم وجود داشت. این که: فارغ از پیشینه و جایگاه این خواننده همین که یک فرمانده نظامی تا این اندازه جسارت و هوشمندی و زیرکی در استفاده از ابزار رسانه داشته ستودنی است.
انتقادها هم البته عموما منطقی و قابل تامل بود. بعضی‌ها اعتقاد داشتند این نماهنگ نباید توسط یک خواننده با پیشینه نامناسب تهیه می‌شد. بعضی دیگر معتقدند اجرای کار غیرکارشناسانه بوده‌ است و حرکات خواننده پیشاپیش گروهی نظامی و روی ناو جماران شکل خوبی نداشته است و بعضی دیگر ...



اما این وسط یک نکته را فراموش نکنیم. اتفاقی که در این نماهنگ افتاده‌است بسیار متفاوت بوده‌است با اتفاقاتی که پیش از این در مورد تعامل هنرمندان با نیروهای نظامی می‌افتاد.
مثلا کارگردانی در حد و اندازه ابراهیم حاتمی‌کیا آنقدر برای تامین ادوات جنگی فیلمش آزار داده می‌شد که لب به شکایت می‌گشود. یا فلان خواننده ای که می‌خواست برای دفاع مقدس بخواند هیچ حمایتی نمی‌شد و این کار اولین و آخرین کار ارزشی او می‌شد و مثال‌های دیگری از این دست... اما حالا چه اتفاقی افتاده‌است؟ خواننده‌ای به نام مقصودلو از میان جماعتی  معاند و طاغوتی که مدعی هنر هستند برگشته و از کارهای گذشته‌اش ابراز پشیمانی کرده و می‌گوید تلاش دارد تا از این پس گذشته‌اش را جبران کند. بعد هم با روشی درست یا غلط می‌خواسته با برجسته کردن عظمت و ابهت نیروی دریایی درباره حق داشتن انرژِ هسته‌ای نماهنگی تهیه کند. او درخواست کمک به نیروی دریایی داده‌است و حتی خودش هم باورش نمی‌شده که تا این اندازه با او همکاری کنند.
حالا به نظرم نه‌تنها این جسارت نیروی دریایی نباید برای نیروی دریایی و فرمانده شجاع آن نقد و مواخذه به همراه داشته باشد که ازقضا شناخت و درایت و هوشمندی این نیرو در استفاده از هنر و رسانه موقعیتی است که می‌تواند سرمشق سایر نیروها قرار گیرد و راه را برای ساخت و تولید آثار ارزشی و حماسی بیش از پیش باز کند.

* کیوان امجدیان