به گزارش مشرق، عملیات هوایی عربستان علیه یمن که از روز پنجشنبه ششم فروردین ماه آغاز شد و تاکنون به شهادت هزاران و مجروح شدن هزاران نفر دیگر منجر گردیده، نتوانسته است گره یمن را برای آل سعود باز کند. چرا که این عملیات پرهزینه، هیچ تحرکی در روی زمین مطابق با فلسفه و الگوی عملیات هوایی به نفع عربستان به وجود نیاورده است .
با توجه به این شرایط به راستی اقدامات نظامی عربستان علیه یمن چه سرنوشتی پیدا میکند؟ شواهد و قرائن میگویند اقدام نظامی علیه یمن نمیتواند «راهحل» تلقی شود. بنابراین سعودیها در نهایت ناگزیر به انتخاب یکی از این دو راهند؛ جنگ را بدون آنکه به نتیجه خاصی رسیده باشد، رها کنند و به طور یکجانبه آتشبس را اعلام نمایند و یا اینکه واسطههایی را برای پیدا کردن «راهحل سیاسی» فعال نمایند و به یک حداقلهایی در مواجهه با انقلاب مردمی یمن دست پیدا کنند.
در همین راستا یک گزارش بیانگر آن است که پادشاه عربستان در روز ششم حمله هوایی علیه یمن در جلسه کابینه این کشور شرایطی را برای پایان دادن به تهاجم علیه یمن مطرح کرده بود که شامل «بازگشت دولت سابق برای حکومت بر کل یمن، بازگرداندن اسلحه به دولت، عدم تهدید دولت از سوی گروهها و احیاء مذاکرات گروهها و دولت تحت اشراف شورای همکاری خلیج فارس» میباشد. این اظهارات اگرچه در نگاه اول، تلاش عربستان برای بازگرداندن یمن به شرایط قبل از وقوع انقلاب دوم یمن به حساب میآید و در واقع احیاء «مبادره خلیجی[فارس]» است اما در عین حال طرح موضوع «لزوم گفتوگو» و دعوت به تشکیل «دولت فراگیر» در این زمان، توجه عربستان به لزوم تغییر ریل از نظامی ـ امنیتی به سیاسی را تداعی میکند. در واقع عربستان در این دوره طولانی حملات هوایی نتوانسته است به یک ائتلاف واقعی علیه یمن شکل دهد و حملات هوایی آن هم نتوانست شرایط داخلی یمن را به ضرر انصارالله و متحدان آن تغییر دهد. این خود از یک طرف ناکارآمدی حمله نظامی علیه یمن را به اثبات رساند و از طرف دیگر ناکارآمدی دستگاه نظامی و اطلاعاتی آل سعود را برملا کرد .
به گزارش سایت خبری -تحلیلی الوقت، ارتش عربستان در این حملات از «هوشمندی» برخوردار نبود. بخشی از عملیات نظامی هوایی سعودی متوجه مناطق سیاسی مثل منازل بعضی از شخصیتها، کاخها، مراکز اداری و درمانی بود و این ضربهای به قدرت مقاومت مردم محسوب نمیشود. در عین حال ارتش عربستان برخلاف روش شناخته شده نظامی به نقاط ضعف یمن حمله نکرد بلکه حملات آن عمدتاً متوجه نقاط قوت یمن بود. حمله مداوم به صنعا، صعده، حدیده و إب از منظر نظامی یک خطای استراتژیک به حساب میآید چرا که این استانها و به خصوص مراکز آنها به طور کامل در اختیار انصارالله قرار دارد و حمله به آن نمیتواند وضعیت را دگرگون کند. حمله نظامی هوایی نوعاً باید متوجه مناطقی باشد که مخالفان انصار در آن حضور معتنابهی دارند چرا که در این نوع از عملیاتها به دلیل به هم ریختگی اوضاع پس از حمله نظامی، مخالفان گروه مسلط میتوانند شرایط را به نفع خود دگرگون نمایند .
علاوه بر این، ارتش عربستان با حمله نظامی به بعضی از مراکز درمانی، کارخانههای غذایی و اردوگاه پناهندگان افریقاییتبار «المرزاک» در شمال یمن که به کشته شدن دستکم ٤٥ نفر از آنان منجر شد، فشار سنگینی را بر سیستم سیاسی و نظامی عربستان وارد کرده است و این خود از ناهوشیاری رهبری نظامی در حملات علیه مناطق بمباران شده حکایت دارد .
نکته دیگر این است که ادامه پیشروی انصارالله و ارتش در چهار استان جنوبی ـ عدن، لحج، ابین و ضالع ـ و سیطره بر آنان در روزهایی که عربستان سعودی مشغول بمباران مناطقی در شمال و غرب این کشور بود، به خوبی بیانکننده آن است که تهاجم هوایی نه تنها نتوانسته است خدشهای بر حاکمیت انصارالله وارد کند بلکه به پیشروی و سرعت بیشتر انصار هم منجر شده است. پیش از این، انصارالله مایل به ورود به مناطق جنوبی یمن نبود. شرایط خاصی که در عدن و مأرب به وجود آمد، انصار را ناگزیر به حرکت به سمت جنوب کرد هماینک استان مأرب که وسعت آن حدود ١٧ هزار کیلومتر مربع است و نزدیک به ٢٤٠ هزار نفر جمعیت دارد، از سمت شمال، غرب و جنوب به محاصره ارتش و انصار درآمده است و این آخرین منطقهای است که نیروهای القاعده و بقایای میلیشیای هادی بر آن تسلط دارند .
از یک منظر دیگر، یمن در بین کشورهایی که تحولات سریع سال ٢٠١٢ را تجربه کرد، وفادارترین به جریان بیداری اسلامی به حساب میآید. اگرچه انقلاب ٢٠١١ یمن نیز به مانند انقلابهای مصر، لیبی و تونس دستخوش تغییرات ماهوی گردید اما مردم یمن با خیزش دوباره، انقلاب خود را نجات دادند. باز تولید انقلاب و بیداری اسلامی در یمن میتواند برای مردم مصر، تونس و لیبی درسآموز باشد و آنان را به حرکت دوباره تشویق کند. این موضوع قطعاً برای امریکا، عربستان و... نگرانی جدی پدید میآورد.
با توجه به این شرایط به راستی اقدامات نظامی عربستان علیه یمن چه سرنوشتی پیدا میکند؟ شواهد و قرائن میگویند اقدام نظامی علیه یمن نمیتواند «راهحل» تلقی شود. بنابراین سعودیها در نهایت ناگزیر به انتخاب یکی از این دو راهند؛ جنگ را بدون آنکه به نتیجه خاصی رسیده باشد، رها کنند و به طور یکجانبه آتشبس را اعلام نمایند و یا اینکه واسطههایی را برای پیدا کردن «راهحل سیاسی» فعال نمایند و به یک حداقلهایی در مواجهه با انقلاب مردمی یمن دست پیدا کنند.
در همین راستا یک گزارش بیانگر آن است که پادشاه عربستان در روز ششم حمله هوایی علیه یمن در جلسه کابینه این کشور شرایطی را برای پایان دادن به تهاجم علیه یمن مطرح کرده بود که شامل «بازگشت دولت سابق برای حکومت بر کل یمن، بازگرداندن اسلحه به دولت، عدم تهدید دولت از سوی گروهها و احیاء مذاکرات گروهها و دولت تحت اشراف شورای همکاری خلیج فارس» میباشد. این اظهارات اگرچه در نگاه اول، تلاش عربستان برای بازگرداندن یمن به شرایط قبل از وقوع انقلاب دوم یمن به حساب میآید و در واقع احیاء «مبادره خلیجی[فارس]» است اما در عین حال طرح موضوع «لزوم گفتوگو» و دعوت به تشکیل «دولت فراگیر» در این زمان، توجه عربستان به لزوم تغییر ریل از نظامی ـ امنیتی به سیاسی را تداعی میکند. در واقع عربستان در این دوره طولانی حملات هوایی نتوانسته است به یک ائتلاف واقعی علیه یمن شکل دهد و حملات هوایی آن هم نتوانست شرایط داخلی یمن را به ضرر انصارالله و متحدان آن تغییر دهد. این خود از یک طرف ناکارآمدی حمله نظامی علیه یمن را به اثبات رساند و از طرف دیگر ناکارآمدی دستگاه نظامی و اطلاعاتی آل سعود را برملا کرد .
به گزارش سایت خبری -تحلیلی الوقت، ارتش عربستان در این حملات از «هوشمندی» برخوردار نبود. بخشی از عملیات نظامی هوایی سعودی متوجه مناطق سیاسی مثل منازل بعضی از شخصیتها، کاخها، مراکز اداری و درمانی بود و این ضربهای به قدرت مقاومت مردم محسوب نمیشود. در عین حال ارتش عربستان برخلاف روش شناخته شده نظامی به نقاط ضعف یمن حمله نکرد بلکه حملات آن عمدتاً متوجه نقاط قوت یمن بود. حمله مداوم به صنعا، صعده، حدیده و إب از منظر نظامی یک خطای استراتژیک به حساب میآید چرا که این استانها و به خصوص مراکز آنها به طور کامل در اختیار انصارالله قرار دارد و حمله به آن نمیتواند وضعیت را دگرگون کند. حمله نظامی هوایی نوعاً باید متوجه مناطقی باشد که مخالفان انصار در آن حضور معتنابهی دارند چرا که در این نوع از عملیاتها به دلیل به هم ریختگی اوضاع پس از حمله نظامی، مخالفان گروه مسلط میتوانند شرایط را به نفع خود دگرگون نمایند .
علاوه بر این، ارتش عربستان با حمله نظامی به بعضی از مراکز درمانی، کارخانههای غذایی و اردوگاه پناهندگان افریقاییتبار «المرزاک» در شمال یمن که به کشته شدن دستکم ٤٥ نفر از آنان منجر شد، فشار سنگینی را بر سیستم سیاسی و نظامی عربستان وارد کرده است و این خود از ناهوشیاری رهبری نظامی در حملات علیه مناطق بمباران شده حکایت دارد .
نکته دیگر این است که ادامه پیشروی انصارالله و ارتش در چهار استان جنوبی ـ عدن، لحج، ابین و ضالع ـ و سیطره بر آنان در روزهایی که عربستان سعودی مشغول بمباران مناطقی در شمال و غرب این کشور بود، به خوبی بیانکننده آن است که تهاجم هوایی نه تنها نتوانسته است خدشهای بر حاکمیت انصارالله وارد کند بلکه به پیشروی و سرعت بیشتر انصار هم منجر شده است. پیش از این، انصارالله مایل به ورود به مناطق جنوبی یمن نبود. شرایط خاصی که در عدن و مأرب به وجود آمد، انصار را ناگزیر به حرکت به سمت جنوب کرد هماینک استان مأرب که وسعت آن حدود ١٧ هزار کیلومتر مربع است و نزدیک به ٢٤٠ هزار نفر جمعیت دارد، از سمت شمال، غرب و جنوب به محاصره ارتش و انصار درآمده است و این آخرین منطقهای است که نیروهای القاعده و بقایای میلیشیای هادی بر آن تسلط دارند .
از یک منظر دیگر، یمن در بین کشورهایی که تحولات سریع سال ٢٠١٢ را تجربه کرد، وفادارترین به جریان بیداری اسلامی به حساب میآید. اگرچه انقلاب ٢٠١١ یمن نیز به مانند انقلابهای مصر، لیبی و تونس دستخوش تغییرات ماهوی گردید اما مردم یمن با خیزش دوباره، انقلاب خود را نجات دادند. باز تولید انقلاب و بیداری اسلامی در یمن میتواند برای مردم مصر، تونس و لیبی درسآموز باشد و آنان را به حرکت دوباره تشویق کند. این موضوع قطعاً برای امریکا، عربستان و... نگرانی جدی پدید میآورد.