کد خبر 445192
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۹

تعلیم و تربیت باید با ادبیات متناسب با آن باشد، کلمه ی لا اله الا الله را از سه سالگی باید به بچه آموخت.

 به گزارش مشرق، حجت السلام والمسلمین پناهیان درباره چگونگی تشویق فرزندان به نماز این گونه پاسخ داد:

یک روز پسر کوچک من از دبستان آمد و پرسید خدا منزه است یعنی چه؟ پرسیدم سبحان الله را برای تو ترجمه کرده اند؟ گفت بله. او مدت ها بود که سبحا ن الله را می شنید و خود او نیز در نماز استفاده می کرد . اما وقتی برای او ترجمه کردند متوجه شد که معنای آن را نمی دانسته است. بیان یک کلمه در یک حالت خاص معانی زیادی را منتقل می کند.

سبحان ، کلمه ای است که وقتی انسان ها در مقابل خداوند تعظیم می کنند به زبان می آورند. یعنی محل کاربرد، برای آن لفظ یک معنا می شود. به پسرم گفتم این کلمه یعنی خدایا تو خیلی خوب هستی. گفت پس چرا معلم به ما گفت که یعنی خدا منزه است. گاهی اوقات ما به فرزند خود می گوییم که خدا پاک است. به ذهن او می رسد که هر چیزی نجس می شود آنرا آب می کشند، پاک می شود.

پس خدا هیچوقت نجس نمی شود . ما باید مراقب ذهن بچه باشیم. اینکه بچه تا هفت سالگی با چه کلماتی بزرگ شده است. ما باید از کلمات خاص ولطیفی برای کودک استفاده کرده وادبیات دینی را با استفاده از آنها منتقل کنیم. در گذشته هنگام نبرد، مرد و زن حضور داشتند. با توجه به بهم ریختگی زمان جنگ، یکی از مادرانی که جزو اسرا بود فرزند خود را گم کرده بود. به محضر اینکه او فرزند خود را پیدا کرد، نشست و شروع کرد به شیردادن او . پیامبر اسلام (ص) دید که الان برای آموزش زمان خوبی است. رو به اصحاب کرده و پرسید محبت این مادر به فرزند خود چقدر است؟ آنها گفتند خیلی زیاد است. فرمودند: آیا این مادر حاضر می شود که فرزند خود را در آتش بیندازد.

گفتند: نه. بعد ایشان فرمود: خدا به بندگان خود از این مادر مهربان تر است. اینگونه و ملموس باید از خداوند برای بچه ها سخن بگوییم. با ادبیات و زبانی که آنها متوجه شوند. لحظه ها خیلی در انتقال مفاهیم مهم هستند.

گاهی ما باید این لحظه ها را خلق کنیم. مثلاً موقعی که با بچه ها به اردو رفته ایم با یکدیگر سعی کنیم یک جای زیبایی را درست کنیم. موقع رفتن نیز آن را دوباره به حالت اول باز گردانیم. از این موقعیت استفاده کرده و به بچه ها بگوییم که دنیا همین است. ما از همه چیز باید بگذریم. نخواهیم همه چیز را جاودانه نگاه داریم . که اگر چیزی در زندگی این بچه از بین رفت دچار بحران شود.

لحظه ها را برای انتقال مفاهیم غنیمت شمرده و حتی این لحظه ها را خلق کنیم. و مفاهیم را با ادبیاتی که برای بچه ها قابل درک است منتقل کنیم. به آنها بگوییم که خدا خیلی نازنین است . او مانند مادران و حتی بیشتر از آنها نسبت به ما مهربان است. ما باید خدا را یک چیزی مانند پدر و مادر و در حد و اندازه ای خیلی بزرگتر برای کودکان توصیف کنیم. این ادبیاتی است که خود دین بکار برده است.

خدا می فرماید: خلق خانواده ی من هستند. یعنی خود را مانند پدری برای خانواده عنوان می کند. البته باید بگوییم که خدا از پدر و مادر بزرگتر و اصلاً پدر و مادر قابل مقایسه با عظمت او نیستند. یاد ما باشد که بچه از آغوش پدر و مادر بیرون می آید تا به آغوش خدا برود. پدر و مادر باید این هنر را داشته باشند. نه اینکه او به آغوش جامعه و مدرسه برود. مدرسه، جامعه و پدر و مادر باید کمک کنند که بچه از آغوش پدر و مادر بیرون آمده و به آغوش خدا برود. ببینید بچه ی سه ساله چقدر به پدر و مادر اتکا دارد و به آنها می چسبد. این چسبیدن یعنی توکل. ما هم وقتی از خانه بیرون می آییم یک ذکر می گوییم و بجای پدر و مادر خدا را قرار می دهیم. گریه ای که کودکان موقع زخمی شدن در آغوش مادر می کنند، بعدها نماز شب می شود. و گریه ی کودک تبدیل به گریه ی فرد می شود در موقع نماز شب برای هر زخمی که به او وارد شده است.

تربیت دینی یعنی همین که ما با ادبیات قابل فهم و لمس این کار را انجام دهیم. در روان شناسی پیاژه می گوید که بچه در سن سه یا چهارسالگی پدر و مادر خود را مظهر قدرت مطلق می داند. من توصیه می کنم که معلمان محترم آثار پیاژه در مباحث رشد را مطالعه کنند. این آثار از نظر معنوی خیلی زیبا است. اگر عروسک کودک در مکانی افتاده باشد که امکان دسترسی به آن نباشد. پدر به کودک بگوید که من نمی توانم این عروسک را بیاورم . کودک تعجب می کند چرا که پدر خود را مظهر قدرت عالم می داند. اما کم کم کودک متوجه می شود که گویی هرکاری از دست پدر و مادر برنمی آید. بعد از این زمان است که خداوند جایگزین پدر و مادر می شود.

این انتقال باید صورت بگیرد. باید با زبان کودک و اقتضاعات فهم او از خدا و دین سخن بگوییم. گاهی من ترجیح می دهم که وقتی یک کودک دبستانی را دیدم، الله اکبر را اینطور برای او ترجمه کنم که خدایا چقدر تو بزرگ و باشکوه هستی. وقتی پدر و مادر و معلم به او بگویند که ما کوچولوی خدا هستیم. این مفهومی است که او لمس می کند. انسان چگونه باید به بغل خداوند برود. طبق روایات سجده بغل خدا است. در روایت داریم که خدا می گوید اگر بنده ی من در سجده بداند که چه رحمتی او را در آغوش گرفته است، هیچگاه دوست ندارد سر از سجده بردارد.

ما با همین قرآن و با ادبیات ساده می توانیم بسیاری از ادبیات دینی را به بچه ها بزنیم. اگر به یک نوجوان بگویید که می دانی چرا اینقدر قرآن آیه دارد و این حجم از صفحات را دارد، چون خدا دوست داشت که حرف های زیادی را به ما بگوید. او سال ها به پیامبرخود حرف هایی را زد و از او خواست که به مردم آنها را بگوید. به همین خاطر است که قرآن زیاد شده است. با این کار از همان ابتدای آشنایی با قرآن ، فرد حجم قرآن را دلیل محبت خدا می داند. باید فکر کرد و راه را پیدا کرد. باید در مورد برنامه های کودکان فکر کرد. دربرنامه های کودکان وقتی که به مفاهیم دینی می رسند اغلب ادبیات خشکی را بکار می گیرند. اگر به بچه بگویید که الله اکبر به این معنا است که خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود اصلاً متوجه معنای آن نخواهد شد. باید به کودک بگوییم که الحمد الله الرب العالمین یعنی خدایا از تو ممنون هستم. اگر به او بگوییم یعنی حمد و سپاس اصلاً متوجه نمی شود چون درزندگی خود اصلاً کلمه ی سپاس را بکار نبرده است.

بعد از اینکه با استفاده از اشعار توانستیم کلمات سخت را برای آنها جا بیندازیم ، اجازه داریم معنای رسمی قرآن را به آنها بگوییم. پس ما برای انتقال مفاهیم دینی باید دو کار کلیدی انجام دهیم. یکی مقدمه سازی های خارج از دین است. یعنی اینکه حقیقت دنیا و زندگی را برای آنها تبیین کنیم. دیگری استفاده از کلمات مناسب و قابل فهم است. تمام این کارها بعد از هفت سالگی شروع می شود. البته قبل از هفت سالگی هم می توانیم با آنها صحبت کنیم. اما ضرورت این موارد بعد از هفت سالگی است. چون قبل از هفت سالگی زیاد نباید بچه را تحت آموزش به معنای خاص کلمه قرار دهیم. باید بچه آزاد و رها باشد. و از سن هفت سالگی باید تعلیم و تربیت را آغاز کنیم.

ولی همین تعلیم و تربیت باید با ادبیات متناسب با آن باشد. البته ما داریم که کلمه ی لا اله الا الله را از سه سالگی باید به بچه آموخت. یاد دادن این اذکار نیز روش های خاص خود را دارد.

منبع: روضه نیوز