مسعود رجوي رهبر گروهك منافقين اعتقاد داشت هر چقدر جنگ ايران و عراق به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل ميرود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غيرممكنتر ميشود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت.
با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشهها و طرحهاي قبلي سازمان منافقين با بنبست مواجه شد. آنها كه با شنيدن اين خبر شوكه و غافلگير شده بودند و در شرايط نااميدي و استيصال قرار داشتند دلخوش به حمايت نمايندگان كنگره و سناي امريكا شدند.
چند هفته قبل و در سيام خرداد، ۱۳۸ نماينده كنگره و ۱۴ سناتور امريكايي طي نامهاي به «جرج شولتز» وزير خارجه وقت امريكا، از وي خواستند به جنبشهاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند و در همين راستا حمايت از سازمان منافقين را توصيه كرده بودند. «مروين دايملي» نماينده كنگره امريكا در ششم تيرماه در تظاهرات سازمان منافقين در واشنگتن شركت كرد و طي سخناني كه از يكي از شبكههاي تلويزيوني امريكا هم پخش شد، اظهار داشت: «نبايد دست از تلاش كشيد، مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر بزودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت. » منافقين جهت بالا بردن روحيه اعضايش نوار ويدئويي اين سخنراني را براي تمامي كادرهاي سازمان پخش كردند.
با پذيرش قطعنامه توسط ايران، منافقين حالا فكرهاي ديگري در سر ميپروراندند. رجوي در سخنراني كه براي اعضاي منافقين داشت اعلام كرد: «ديگر وقت آن رسيده است كه به ايران برويم. طرح عمليات بزرگي را كشيدهايم كه در نهايت منجر به فتح تهران و سقوط رژيم ميشود. البته اين دفعه احتياج به ماكت و كالك منطقهاي نداشتيم چون اين بار قرار است به تهران برويم. البته نام آن را با عنايت به نام پيامبر اسلام «فروغ جاويدان» نام گذاردهايم و عمليات را به اسم امام حسين(ع) آغاز خواهيم كرد.» مسعود رجوي در همان جلسه، با تحليل وضعيت بسيار شكننده داخلي ايران گفته بود: «جمعبندي نهايي در ميدان آزادي تهران.»
منافقين نقشه عمليات را كشيدند و در تحليلهايشان معتقد بودند كساني كه در جبهه هستند افرادي هستند كه آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگير كردهاند و به جبهه فرستادهاند و ميلي به جنگيدن ندارند. سازمان به اين استدلال رسيده بود كه جمهوري اسلامي از حيث نظامي در حداقل توان خويش و از حيث روحيه و توان عملياتي و تدافعي بسيار ضعيف است و از حيث كمكهاي مردم حداكثر نارضايتي وجود دارد و نظام در مقابل سؤال مردم بيپاسخ مانده است. رجوي در صحبتهايش براي اعضاي منافقين ميگويد: «كاري كه ما ميخواهيم انجام دهيم در حد توان و اشل يك ابرقدرت است چون فقط يك ابرقدرت ميتواند كشوري را ظرف اين مدت تسخير كند.» فشارهاي عراق به عنوان صاحبخانه منافقين هم در انجام عجولانه عمليات بدون تأثير نبود.
آنها كرمانشاه را به دليل اينكه ارتش بعث تا قصرشيرين و سرپل ذهاب پيشروي كرده و نياز به خطشكني وجود ندارد و نزديكترين نقطه براي رسيدن به تهران است، براي نفوذ به ايران انتخاب كردند. تصميم هم داشتند در عرض دو يا سه روز عمليات را انجام دهند تا ايران فرصت بسيج نيروهايش را پيدا نكند. منافقين ميخواستند وقتي به تهران رسيدند، با پخش يك اعلاميه شديداللحن از كشورهاي ديگر درخواست حمايت كنند و آنها نيز منافقين را حمايت نمايند.
طرحهاي سادهانگارانه اعضاي رده بالاي گروهك منافقين فقط روي كاغذ قدرت هيجانانگيزي و تحريك كردن نيروهايش را داشت و در عمل امكان وقوعش زير صفر بود. منافقين پس از اجراي عمليات و با وجود حمايت هوايي ارتش عراق حتي نتوانستند به كرمانشاه برسند و چندين كيلومتر مانده به كرمانشاه در تنگه چهار زبر ( زبر به معني بلندي) زمينگير و در كمينگاه الهي تارومار شدند.