نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی در گفتگویی به تحلیل ترکیب جریانات سیاسی در مجلس دهم پرداخت و احتمال تشکیل سه فراکسیون را نیز مطرح کرد.
قاضی زاده معتقد است در مجلس آینده عده ای از اعضای فراکسیون رهروان به اصولگرایان و عده ای به اصلاح طلبان خواهند پیوست و ترکیب فراکسیون رهروان شامل حامیان هاشمی خواهد شد.
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
جریان اصولگرایی دقیقا از چه زمانی و بنا به چه ضرورت هایی بوجود آمد؟
جریان اصولگرایی از ابتدای انقلاب ریشه در جریانی دارد که در مقابل انحراف دنبال شده توسط غرب گراها و وابستگان به مکاتب فکری غیراسلامی به وجود آمد. وقتی علل تشکیل حزب جمهوری در اوایل انقلاب را بررسی می کنیم متوجه می شویم فارغ از جنگی که علیه استقلال داخلی شکل گرفته بود، دو نحله فکری در قالب جریانات فکری مختلف که بعضا التقاط بین آنها وجود داشت ایجاد شد. یکی طرفداران مکاتب مارکسیستی و دیگری طرفداران مکاتب لیبرالیستی بودند.
از حزب توده، سازمان منافقین به احزاب مارکسیستی نزدیک بودند و جبهه ملی نهضت آزادی نیز به مکاتب لیبرالیستی نزدیک بود. طوفانی در دانشگاهها بود، افراد مختلفی سخنرانی می کردند و دانشگاهها تبدیل شده بودند به محل استقرار این گروه ها. این گروه ها از ابتدای شکل گیری شورای انقلاب، تدوین قانون اساسی و رای به جمهوری اسلامی مبارزه خود را برای انحراف انقلاب آغاز کردند.
در همان زمان یک گروهی از طرفداران و شاگردان امام شکل گرفتند که تلاش داشتند با سازماندهی و شکل دهی نیروهای طرفدار ولایت فقیه بتوانند در مقابل آنها از دستاورد مهم حکومت دینی که انقلاب اسلامی بود، حفاظت و حراست کنند. در این راه شهدای زیادی داده شد که شهدای هفت تیر نمونه بارز این مبارزه است. شهید بهشتی و طرفدارانش در مجلس اول به خط یکی ها معروف شدند. در آن مجلس خط دومی ها طرفدار لیبرال ها و خط سومی ها افرادی بودند که مدعی بودند نه خط شهید بهشتی و یارانش را قبول دارند نه بنی صدر و یارانش را. این خط سومی ها همین پدربزرگ جریان اصلاحات هستند. پس از بین رفتن سرکردگان خط دومی ها، خط دو و سه با هم ادغام شد. بعد از ۲ خرداد ۷۶ و به خصوص در جریان فتنه زیرنحله های خط دو و سه با هم ادغام شدند.
رهپویان، ایثارگران و پایداری جریان های جدید اصولگرایی هستند که طی چند سال گذشته بوجود آمدند، چه ضرورت هایی موجب ایجاد این جریان ها شد؟
پس از شهادت شهید بهشتی، مطهری و مفتح، اتفاقاتی در نسل اول و بزرگترهای جریان اصولگرا افتاد که باعث شد بدنه اصولگرایی دچار تنش و جریان سازی جدید شود.
جریان سازی جدید در بدنه اصولگرایی عمدتا بعد از ۲ خرداد ۷۶ اتفاق افتاد و در اوایل دهه هشتاد یعنی سالهای ۸۱ و ۸۲ در اواخر دوره اصلاحات به اوج خود رسید.
تحرک عملی در بزرگترهای جریان اصولگرا برای اینکه ارتباطی عمیق با بدنه مردم ایجاد کنند وجود نداشت و فاصله و گسستی میان جریان اصولگرا و بدنه اجتماعی مردم وجود داشت.
اصولگرایی یک گفتمان بود و باید در مقام عمل شخصیت های این گفتمان باید دارای عمل می بودند. بسیاری از شخصیت های اصولگرا در آن زمان نتوانستند در منظر عمل در زندگی شخصی و اجتماعی خود به گفتمان اصولگرایی پایبند بمانند. در همین راستا عدم ثبات نظر، چرخش های مکرر، بده بستان ها و از همه مهمتر گاهی رفتن و نشستن سر سفره کسانی که هیچ بویی از گفتمان اصولگرایی نبرده بودند در برخی از این شخصیت ها می دیدیم.
بنابراین دو علت مهم باعث شکل گیری گفتمان جدید اصولگرایی شد اول عدم ارتباط قوی با بدنه مردم و عدم توجه به شعار اصیل امام و مقام معظم رهبری نسبت به مردم به خصوص مردم مستضعف و حاشیه نشین که انقلاب را به وجود آورده و برای حفظ آن شهید داده بودند و تمرکز و توجه به قدرت و دوم عدم پایبندی عملی به گفتمان اصولگرایی باعث شد که کم کم بدنه جوان، متعهد و حزب اللهی به این توجه برسد که این افراد دیگر توان رهبری جریان اصولگرایی را ندارند و در نتیجه جریان ها و گروه های جدید ایجاد شد در ابتدا جریان ایثارگران یکی از اولین جریان های جدید اصولگرایی بود که کم کم پس از آن بقیه تشکل ها- که هر کسی توانسته بود به صورت گفتمانی بحث های خود را جلو ببرد- به وجود آمد.
جبهه پایداری از چه زمان و بنا بر چه ضرورت هایی به وجود آمد؟
قبل از سال ۸۴ گفتمان هایی که به وجود آمدند ادبیات تهاجمی نداشتند اما بعد از سال ۸۴ جریان هایی با ادبیات تهاجمی شکل گرفتند. بعد از سال ۸۴ با ایجاد فضای گفتمانی جدید، منبعث از اتفاقات آن سال که نگاه عمیق به توده های مردم داشت اصولگرایی دینی پیشرو به وجود آمد که گفتمانش، گفتمان تهاجمی بود.
آیا این جریان های جدید اصولگرایی گفتمان های جدیدی نیز داشتند؟
اصولگرایان اولیه بعد از دوره اول انقلاب منفعل بودند، انفعال نه به معنای بی عمل بودن بلکه نگاه می کردند ببینند نظریه های لیبرالیسم چیست و بعد در مقابل آن نظریه سازی می کردند. از سال ۸۴ گفتمان سازی بر اساس توجه به توده های مردم و بازگرداندن انقلاب به مردم فعالانه آغاز شد و بر اساس آرمان های سال های ابتدایی انقلاب و اوایل جنگ مجددا به حاشیه ها و شهرهای کوچک و مناطق محروم توجه شد. در نتیجه جریان سوم شکل گرفت. البته همه این جریانها انحرافات و جابه جایی نیروهایی داشتند اما امروز به ثبات دست یافتند.
بسیاری از تحلیل گران سیاسی معتقد در انتخابات مجلس آینده احتمالا طیفی از اصولگرایان با اعتدالیون ائتلاف می کنند، نظر شما چیست؟
ممکن است در انتخابات آینده پوست اندازی های جدیدی در جریان اصولگرایان اتفاق بیفتد. حدس می زنم در انتخابات آینده مجلس جابه جایی نیرو داشته باشیم به عبارت دیگر بسیاری از نیروها در انتخابات آینده تغییر موضع داده و جابه جا می شوند. و خیلی از افرادی که تابلوی اصولگرایی داشتند با اصلاح طلبان یکی خواهند شد.
من پیش بینی می کنم برخی افراد که تا امروز تابلوی اصولگرایی داشتند و در این چارچوب خود را تعریف می کردند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آتی با اصلاح طلبان پیوند بخورند.
آیا این تغییر مواضع در جریان های سیاسی بویژه اصولگرایان مسبوق به سابقه است؟
این اتفاق سابقه دارد. کسی که در دولت آقای میرحسین موسوی با آیت الله منتظری برخورد می کند آقای محتشمی پور است. همین فرد علیه بازرگان به گفته حضرت امام (ره) نامه منتشر می کند اما الان بین جریان آقای منتظری و ملی مذهبی ها و چپ ها پیوند عمیقی به وجود آمده و با هم یکی هستند.
علت عدم وحدت اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری و ادامه آن تا جایی که جریانات اصولگرایی تصمیم به پیوند با اصلاح طلبان دارند چیست؟
علت عدم وحدت اصولگرایان این است که نه در گفتمان و مفاهیم بلکه در عمل به گفتمان اختلاف روش دارند. برخی سنگین هستند و حال سراغ مردم رفتن ندارند، برخی نه، توجه بیشتری به مردم دارند، نوع اتصال ما به روحانیت و اینکه به کدام روحانیت متصل هستیم، در نوع تصمیم گیری های ما موثر است. نتیجه گرا بودن یا عمل به وظیفه همیشه مورد اختلاف اصولگرایان بوده است. این اختلافات، اختلاف روش ایجاد کرده و در نهایت باعث زایش جریانات جدید شده است.
ما به لحاظ گفتمانی با دوستان اصولگرا مشکلی نداشتیم چون شعارهای آقایان، شعارهای انقلابی بود، اما در عمل به مشکل خوردیم و این تفاوت عمل با گفتمان هنوز هم در برخی جریان های اصولگرایی وجود دارد.
این اختلافات در انتخابات ریاست جمهوری موجب شکست اصولگرایان شد در صورتی که می توانستید بر سر گفتمان اصولگرایی به وحدت برسید، اما با پافشاری بر نقاط اختلاف عرصه اجرای کشور به رقیب واگذار کردید، اگر در عرصه انتخابات نتیجه را مورد توجه قرار دهید بهتر نیست؟
انتخابات میدانی کاملا عملگرایانه است، بنابراین وقتی وارد این میدان میشویم، اختلافات آغاز میشود. قیمت اختلافات در عرصه انتخابات بعضاً شکست است. راه وحدت، حل این اختلافات است؛ کاری که برای انتخابات مجلس آینده آغاز کردهایم، ائتلاف است نه وحدت.
ائتلاف یعنی اینکه شرکت سهامی درست میکنیم و یکی که زورش زیادتر است، خود را به دیگران میقبولاند و یا اینکه در شرایط مساوی با هم گفتگو کرده و به نتیجه میرسیم. وحدت زمانی است که ما هم یک بار دیگر مبانی تئوریکمان را بازبینی کنیم و هم روشهایمان را با هم یکی کنیم. آن زمان شاید بتوانیم به وحدت دست یابیم.
آیا در انتخابات مجلس جریان اصولگرایی به فهرست ائتلافی دست پیدا خواهد کرد؟
دستیابی به ائتلاف در انتخابات مجلس راحتتر از انتخابات ریاست جمهوری است. در شهرهای کوچک شاید یک گزینه وجود داشته باشد، در شهرهای بزرگ نیز لیست ۳۰ نفره وجود دارد. اما در انتخابات ریاست جمهوری فقط یک نفر وجود دارد و باید برای رسیدن به گزینه مشترک باید یا بعضیها کوتاه بیایند یا وحدت کنند.
آیا جبهه پایداری در روند ائتلاف شرکت کرده و به نتیجه رسیده است؟
جبهه پایداری در قالب سازماندهی تشکلها تحت نظر سه فقیه بزرگوار کار خود را به جلو میبرد. البته آقای آقاتهرانی و سقای بیریا در جریان جزئیات فعالیتها هستند.
شما در مجلس با طیف های رهپویان و ایثارگران در قالب فراکسیون اصولگرایان اقدامات مهمی انجام دادید حضورتان در این فراکسیون و تصمیم گیری های مشترک را در چه قالبی تعریف می کنید؟
مجلس نماد ائتلاف اصولگرایان است اما فراکسیون اصولگرایان نماد وحدت میان طیف های اصولگرایی است. اصولگرایان در فراکسیون در مسائل اساسی کشور دارای وحدت عمل هستند. به عنوان مثال در مذاکرات هستهای ما اختلافی نداریم. شاید برخی تندتر و برخی کندتر باشیم. اما وقتی تصمیم میگیریم، همه با هم عمل میکنیم.
عامل وحدت شما در قالب فراکسیون اصولگرایان در مجلس چه بود؟
مواضع مشترک و وحدت عمل در مسائل مختلف عامل وحدت ما در فراکسیون اصولگرایان بود. بنابراین در فراکسیون اصولگرایان شکاف یا دوگانگی نمیبینیم.
عامل ائتلاف برخی اصولگرایان و اصلاح طلبان در قالب فراکسیون رهروان چه بود؟
اصولگرایان عضو فراکسیون رهروان با اینکه در انتخابات در لیست مشترک اصولگرایان بودند، اما در مجلس هر کدام در یکی از طیفهای اصولگرا قرار گرفتند. این افراد فضای کلی اصولگرایی را قبول دارند اما دارای روش مشترک با اصولگرایان نیستند. فراکسیون رهروان ولایت یک موضوع مشترک دارند و آن ریاست مجلس است که آقای لاریجانی را فرد مناسب و اصلح برای ریاست مجلس میدانند. در بقیه موارد اعضای این فراکسیون دارای نظرات یکسانی نیستند.
ائتلاف اصولگرایان و اصلاح طلبان در قالب فراکسیون رهروان برای ادامه ریاست لاریجانی در مجلس آینده نیز ادامه خواهد یافت؟
اگر در مجلس آینده اصلاحطلبان از اقلیت شدیدی که در این مجلس هستند، خارج شوند و اقلیت نسبی پیدا کنند، شاید بر سر ادامه ریاست آقای لاریجانی هم با اصولگرایان رهروانی ائتلاف نکنند و به دنبال ریاست یکی از اصلاح طلبان باشند.
به نظر شما فراکسیون رهروان به این شکل ائتلافی قابلیت تبدیل شدن به حزب را دارد؟
فکر نمیکنم فراکسیون رهروان در مجلس آینده هم به این شکل ادامه حیات دهد، چه برسد که تبدیل به حزب شود. ما احزاب زیادی در کشور داریم. احزاب فراگیر بوده و دارای شاخههای شهرستانی و استانی هستند، اما اینکه طرفداران اقای لاریجانی بخواهند چارچوب تشکیلاتی درست کرده و خود را شناسنامهدار کنند، چیز خوبی است. حداقل باعث میشود روابطشان با دیگران دارای چارچوب روشن شود. جمع کردن این حزب برای چهار سال شکننده است. دوستان در آخر این چهار سال میخواهند حزب درست کنند. از اول این موضوع را مطرح نکردند چون باعث ریزش اعضای فراکسیون رهروان میشد.
اما اینکه بتوانند چارچوبی درست کرده و بر اساس آن آدمهای معتدل اصولگرایی را جمع و حول محور شخصیت مثل آقای لاریجانی سازماندهی کنند، کار خوبی است که به معرفی نیروهای جدید سیاسی به جامعه کمک میکند. شاید بتوان اسم این گروه را اصولگرایان اعتدالی گذاشت.
نماد اصولگرایی اعتدالی را چه کسانی می دانید؟
یک عده به این طیفبندی اصالت میدهند که بر اساس آن اصلاحطلبان تند، اعتدالی از یکسو و اصولگرایان اعتدالی و تندرو در سوی دیگر وجود دارند. در این نگاه اصلاحطلبان تندرو افرادی هستند که دنبال براندازی هستند. اصلاحطلبان معتدل افرادی هستند که چارچوب افکار اصلاحطلبی را دارند اما دنبال براندازی نیستند.
اصولگرایان اعتدالی کسانی هستند که گاهی اصولگرا هستند اما با اصلاحطلبان، روابط حسنه داشته و مشکل جدی ندارند که نماد آن آقای روحانی است که عضو جامعه روحانیت مبارز بوده اما اصلاحطلبان در دولتش پررنگ بوده و توانست با آنها در انتخابات ائتلاف کنند.
به چه علت مرز میان اصولگرایی و اصلاح طلبی در مجلس نهم در قالب فراکسیون رهروان برداشته شد؟
برخی دوستان در ابتدای مجلس نهم متوجه شدند که در قالب فراکسیون اصولگرایان بدون ائتلاف اصلاحطلبان کارشان در مجلس پیش نمیرود چون ما یک فراکسیون اصولگرایان اکثریت و یک فراکسیون اصلاحطلبان اقلیت در مجلس هشتم داشتیم و این دوستان تلاش کردند مرز اصلاحطلبی و اصولگرایی را در مجلس نهم بردارند.
بنابراین رهروانیها در پیوند با سایر اصولگرایان رایشان شکننده بود و مرز بین اصولگرایی و اصلاحطلبی را باید برمیداشتند. و در راستای دستیابی به ریاست مجلس مجبور شدند فراکسیون جدید ایجاد کنند. این مرزبندیها فقط برای انتخاب ریاست مجلس بود. اصلاحطلبان با مستقلین در مجلس قابل جمع هستند. در آرای وزرا همیشه گروه ۸۰ نفره مدافع دولت وجود دارد. ۱۰۰ نفر هم اصولگرایانی هستند که اعتدالی میباشند. ۱۰۰ نفر هم اصولگرایان به قول اعتدالیون، تندرو هستند.
پیش بینی شما از ترکیب سیاسی مجلس دهم چیست؟
پیشبینی میکنیم رهروان به این شکل نتوانند ادامه حیات دهند و ما در مجلس دهم به این شکل شاهد وجود فراکسیون رهروان نخواهیم بود. در صورتی که اصلاحطلبان شاخص وارد مجلس آینده شوند و تعداد قابل توجهی را به خود اختصاص دهند، مجلس دهم شامل سه فراکسیون اصولگرایان، اعتدالیون و اصلاحطلبان خواهد شد. در آن زمان تعداد زیادی از اعضای فراکسیون رهروان به فراکسیون اصولگرایان خواهند پیوست. بسیاری از افرادی که در جبهه اصولگرایان سنتی قابل تعریف هستند، به فراکسیون اصولگرایان مجلس میپیوندند و شاید طرفداران آقای هاشمی در فراکسیون رهروان، در عرصه اعتدالیون باقی بمانند.
با توجه به پایان دولت یازدهم در مجلس دهم و انتخابات آینده ریاست جمهوری به نظر شما مجلس دهم روزهای سختی را پیش رو خواهد داشت؟
مجلس آینده چالشهای سختی را پیش رو دارد، چون ما به مرزبندی شدیدی بین طرفداران غرب و مخالفین غرب خواهیم رسید؛ یعنی غربگرایی و هضم در دهکده جهانی و یا عدم هضم در آن بزرگترین چالش گذشته، امروز و آینده ما خواهد بود که در مجلس آینده بارزتر میشود. ما در نقطه جهش و سقوط هستیم مثل کسی که با سرعت حرکت میکند، بال هم دارد تا به لبه پرتگاه برسد. ممکن است از لبه پرتگاه اوج گرفته و پرواز کند یا بالهایش را بریده باشند و به ته پرتگاه بیفتد. ما به سرعت داریم به لبه پرتگاه میرسیم انشاءالله پرواز میکنیم نه سقوط.
عملکرد جبهه پایداری در انتخابات هیات رئیسه مجلس را چگونه ارزیابی می کنید؟
پایداری ها موافق ترکیب نواب رئیس نبودند اما سکوت کردند، جنس فکری پایداری با این بحث ها نمی خواند و از این زاویه همیشه مورد نقد است. پایداری قائل به انتخاب اصلح است. آقای نادران کاندید نشد. بنابراین فقط دو نفر برای نائب رئیسی مجلس نامزد شده بودند و نفر سومی وجود نداشت. مطمئن هستم خیلی از دوستان ما به آقای باهنر رای داده اند اما اگر آقای نادران نامزد می شد شرایط فرق می کرد و تعدادی ممکن بود به آقای باهنر رای ندهد، تعدادی نیز به آقای ابوترابی و آرای آقای نادران افزایش می یافت.
ما قائل به انتخاب اصلح هستیم و البته معتقد نیستیم که اصلح می تواند کنار بکشد فرد اصلح اگر شرایط را در خود می بیند وظیفه دارد خود را عرضه کند مگر اینکه شرایط را در خود نبیند. آقای نادران شرایط نائب رئیسی مجلس را در خود دید اما به احترام جمع کاندید نشد. تفاوت ما با دوستان اصول گرای حزب الهی دیگرمان این است. در همین اقدام ظریف، ما وقتی احساس وظیفه می کنیم به خاطر حرف کسی کوتاه نمی آییم ولو اینکه شکست بخوریم. ما به نتایج کوتاه مدت نگاه نمی کنیم.
عدم توجه شما به نتایج کوتاه مدت مثل انتخابات ریاست جمهوری موجب شکست اصولگرایان و روی کار آمدن اصلاح طلبان شد، به نظر شما نتایج کوتاه مدت هموار کننده راه برای نتایج بلند مدت نیست؟
علت اینکه ما با افکار عمومی جامعه مشکل داریم و بعد از انقلاب تظاهر به بی دینی رشد کرده که یکی از تظاهرات آن بی حجابی و بد حجابی در جامعه و افزایش نرخ طلاق است چیست؟.چرا توکل به خدا در جامعه کاهش یافته است؟
ما ۳۵ سال حکومت اسلامی داشتیم، چرا از نظر فرهنگی به این سمت رفته ایم و دچار انحراف شده ایم؟ دلیل عمده اش این است که الناس علی دین ملوکهم.
ما در بعد اجرایی کشور را به دست آدمها و سیستم هایی سپرده ایم که اینها در مغز خودشان اسلامی و دینی رفتار نمی کنند. چه نوع اسلامی به مردم معرفی کرده ایم؟ اسلامی که آقازاده ها باید حاشیه امن داشته باشند و کسی نباید سراغ آنها برود، اسلامی که در آن تقلب، خطا و دعوا بر سر قدرت وجود دارد. اگر ما اسلامی ناب در عمل توسط انسانهایی ناب به مردم عرضه می کردیم، مردم برای آن جان می دادند همانطور که در جنگ جان دادند. همانطور که تا زمانی که شهید بهشتی و شهید مطهری سر کار بودند جان دادند. در برابر تمامی انحرافات اکثریت مردم ایستادند، اکثریت مردم یعنی ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی رای دادند. اما امروز آمار داریم که ۴۰ درصد مردم پای ماهواره هستند، دلیلش همین است.
ممکن است جناح و حزب ما در کوتاه مدت شکست بخورد اما اگر ایستادگی کنیم و دین را به درستی و با زبان خوش به مردم معرفی کنیم؛ با روشهای منطقی و درست و با الگوی عملی درست، مردم کم کم در راه حقی که انتخاب کرده اند. سبک زندگیشان اصلاح می کنند و به افراد اصلح رجوع می کنند.
ما هر سری برای پیروزی در دوره خاص حساب کتاب های مصلحت اندیشانه ای می کنیم که این کار اشتباه است ما می خواهیم کمک عملی به مقام معظم رهبری کرده و تقوا به خرج دهیم. تقوا هم یعنی نفی بدی ها، پرهیز از حرام هایی که خدا قرار داده است. حالا اگر کسی اصولگراست اما اهل حرام عملی است مشکل درست می کند.
خیلی از بزرگان اصول گرا اگر به مسئولیت نمی رسیدند عاقبت به خیر می شدند، در زمانی که مسئولیت نداشتند انسانهای خوبی بودند.
مسیر انحراف همیشه اینگونه است. اولین انحرافی که اتفاق می افتد، انحراف در قدرت است، فرد می پذیرد که به هر قیمتی بر مسند قدرت باشد. انحراف اقتصادی و مالی و بعد از آن انحراف سیاسی و اعتقادی اتفاق می افتد. به عنوان مثال من به عنوان یک فرد اصولگرای جدی در انتخابات مجلس گروهی از ملی مذهبی ها به سراغ من می آیند و می گویند شما فرد معتدلی هستید و ما قصد داریم از شما حمایت کنیم، من هم برای اینکه رای بیاورم با آنها وحدت می کنم. برای اینکه رای آنها را حفظ کنم هیچ وقت موضع محکم برای انقلاب نمی گیرم و برای اینکه بتوانم کارهای آنها را راه بیندازم در حوزه مالی چشم پوشی می کنم، بعد لقمه حرام وارد زندگی ام می شود و توسط خانواده ام تحت فشار قرار می گیرم که این مسیر را ادامه دهم.
در ادامه برای اینکه بتوانم برتری نسبت به دیگران داشته باشم باند سیاسی درست می کنم و برای اینکه این باند را تئوریزه و توجیه کنم چارچوب اعتقادی به آن می دهم.
روند حرکت اصلاح طلبان را در همین چارچوب می توان مورد بررسی قرار داد. انقلابیون تندی که طرفدار امام و ولایت فقیه بوده اند و دیگران را در اوایل انقلاب تکفیر می کردند و زندگی های زاهدانه ای داشتند کم کم منحرف شده و امروز دچار انحراف اعتقادی شده اند.
رسانه های اصلاح طلب بطور مرتب تیترهایی با اهداف انتخاباتی در راستای ایجاد فضا دو قطبی در جامعه منتشر می کنند، نظر شما در مورد این گونه اقدامات چیست؟
در مقابل توهین و تحقیری که نسبت به شهید بهشتی در ابتدای انقلاب شد توهین و تحقیر هایی که امروز نسبت به ما می شود یک هزارم آن نیز نیست.
هر کسی که بیشتر برای انقلاب و اسلام ناب هزینه و ایستادگی می کند با هجوم و تهمت و فحش بیشتری روبرو است. این خود یک معیار است. اگر می خواهید ببینید حق با کیست، ببینید به چه کسی بیشتر فحش می دهند. این خود یک شاخص است. ببینید ضد انقلاب، بهائی ها به چه کسی بیشتر فحش می دهند، به اصلاح طلبان یا اصول گرایان و در میان اصول گرایان به چه طیف هایی بیشتر فحش می دهند.
ما نباید در میدان آنها بازی کنیم. ما باید تلاش کنیم آن چیزی که به عنوان فرهنگ دینی است را اجرا کنیم. ما سیاست و اقتصاد را یک رفتار فرهنگی می دانیم و باید رفتار فرهنگی بر اساس اسلام ناب انجام دهیم. یکی از وظایف ما امر به معروف و نهی از منکر در عرصه سیاسی و اقتصادی است.
ایستادگی ما در برابر تخریب ها و توهین ها موجب شکست دشمنان می شود. مردم هم متوجه می شوند. افکار عمومی همانطور که می رود، برمی گردد. اول انقلاب آقای بنی صدر ۱۱ میلیون رای آورد. در دوره ۲ خرداد آقای خاتمی ۱۸ میلیون رای آورد. در مقابل آقای ناطق نوری که همه اصول گرایان بر وی وحدت داشتند، ۷ میلیون رای آورد. به خوبی به یاد دارم که آقای مصباح در انتخابات آن سال سخنرانی هایی در حمایت از آقای ناطق کرد. ایشان می گفت در همه عمرم امیدوار بودم که وارد انتخابات نشوم و از کسی حمایت نکنم اما وقتی دیدم فرد خطرناکی مثل آقای خاتمی در حال وارد شدن به جریان انتخابات است ترجیح دادم از آقای ناطق حمایت کنم.
مردم در این مسیر باید با الگوهای درست گفتمان اصولگرایی آشنا شوند، ما حق نداریم به مردم آدرس غلط بدهیم. مردم باید بفهمند معنای واقعی اصولگرای ناب چیست.
فکر می کنید مردم چرا در ایام جنگ به بسیجیان احترام گذاشته و اعتماد می کردند؟ به این دلیل که بسیجی را فردی مخلص و معتقد دارای سطح بالای ایثارگری که هیچ چیز را برای خودش نمی خواهد، می دیدند.
مردم اگر احساس کنند که ما چیزی برای خودمان می خواهیم از هر حزب و گروهی باشیم به ما پشت می کنند. اگر به دنیا طلبی باشد مردم به دنبال دنیا طلب های ماهرتری از ما خواهند رفت. افراد متخصص تری از ما در حوزه اداره دنیا هستند که اگر قرار باشد دنیا طلبان روی کار بیایند مردم به سراغ آنها می روند.
رسانه های اصلاح طلب به جای تشریح عملکرد دولت فعلی تقریبا هر روز تیتری از تخلفات دولت گذشته دارند این اقدام در چه راستایی است؟
می ترسم که تبلیغات رسانه های اصلاح طلب بر ضد احمدی نژاد باعث شود که آقای احمدی نژاد مجددا به سر کار برگردد یعنی همان چیزی که اصلاح طلبان از آن وحشت دارند. به نظر می رسد پیمان نانوشته ای میان آقای احمدی نژاد و اصلاح طلبان و آقای هاشمی وجود دارد که هر دوره ای به گونه ای عمل کند که در دوره بعد رقیب روی کار بیاید.
ارزیابی شما از عملکرد اقتصادی دولت چیست؟
در خصوص عملکرد اقتصادی دولت حتی صدای اصلاح طلبان و بدنه کارشناسی دولت نیز در آمده است و این انتقادات فراگیر شده است زیرا سیاست های اقتصادی دولت، سیاست های نادرستی است و ادامه سیاست های اقتصادی دوره کارگزاران و آقای هاشمی است و هیچ ایده جدیدی تولید و اجرا نشده است. نتایج و میزان کارآمدی این سیاست ها سالها پیش ثابت شده است.
دولت با جمع آوری نقدینگی می تواند تا حدی تورم را کنترل کند، به یک حدی که برسد از آن کمتر نخواهد شد. یکی از علل تورم افزایش قیمت هایی است که سالانه دولت در آب و برق و سوخت می دهد، یکی از علل کاهش تورم، رکود است در بازار مسکن به قیمت رکود، قیمت مسکن کاهش پیدا کرده است.
عدم پاسخگویی سیاست های اقتصادی دولت کاملا روشن است که در آینده دولت را مجبور می کند مقداری پول به جامعه تحت عنوان کمک به بنگاه ها تزریق کند که با توجه به تجربه های قبلی، با توجه به اینکه سیستم اجرایی ما نظارت درستی ندارد این پول منحرف شده و در جای خود نمی نشیند و مجددا نرخ تورم افزایش می یابد. در حوزه اقتصاد، برنامه های اقتصادی دولت شکست خورده است، بعد از مدتی سر و صدا وزیر صنعت، معدن و تجارت بالاخره از افزایش ده درصدی قیمت لبنیات خبر دارد.
به علت رکود، منابع مالی دولت کم است و نمی تواند درست یارانه بدهد، بنابراین به صنعت فشار می آورد، و تولید کنندگان را وادار می کند گران بخرند و ارزان بفروشند. صنعت هم نمی تواند تحمل کند و نهایتا گرانی اتفاق می افتد. افزایش ده درصدی قیمت لبنیات موجب افزایش تورم می شود. اگر قیمت ها را افزایش ندهند نیز تولید از بین می رود که باز هم موجب گرانی خواهد شد.
به نظر شما توافق با غرب چه اثراتی در اقتصاد کشور خواهد داشت؟
دولت حداکثر کاری که می تواند بعد از توافق انجام دهد این است که با ارزی که در اختیارش قرار می گیرد واردات را افزایش دهد اما این افزایش واردات رکود را تشدید می کند زیرا به تولید داخلی ضربه وارد می کند. سرمایه گذاری ناشی از این ارزها حتی آثار میان مدت نیز ندارد، طرح های مربوط به انتقال آب، طرح هایی است که در یک دهه جواب می دهد.
دولت مدعی است از دولت قبل بدهی های زیادی برایش به ارث رسیده و نقدینگی لازم برای حمایت از تولید را در اختیار ندارد. آمار دستگاه های نظارتی این ادعا را اثبات می کند؟
حجم نقدینگی که در اختیار دولت است دو برابر نقدینگی اواخر دولت آقای احمدی نژاد است، چطور ظرف دو سال این مقدار حجم نقدینگی افزایش یافته است. میزان نقدینگی که در اختیار دولت است بیشتر از دوران آقای احمدی نژاد است زیرا نرخ تسعیر ارز تغییر کرده است. دولت نقدینگی کافی در اختیار دارد اما نتوانسته تمام پروژه ها را به اتمام برساند. دولت اگر انرژی که امروز روی مذاکرات گذاشت برای اصلاح نظام بانکی، مالیاتی و همچنین ایجاد بیمه اجتماعی می گذاشت، چرخ اقتصاد راه می افتاد.
عملکرد دولت در حوزه فرهنگی را چگونه ارزیابی می کنید؟
در کشور ما متاسفانه به خاطر اینکه فرهنگ سیاسی شده، دچار یک لاابالی گری فرهنگی شدیم. یک عده ریبه سیاسی به حوزه فرهنگ پیدا کرده اند و برای جلب نظر قشری خاص جهت جلب رای از برخی میل های فرهنگی حمایت کرده و جوری صحبت می کنند که آنها خوششان بیاید. یک عده برای اینکه در قدرت بمانند از آسیب های فرهنگی به صورت غیر مستقیم حمایت می کنند و این نگاه ریبه آلود و سیاسی به حوزه فرهنگ سم است.
با سینمای ملی و بومی باید با شبکه های خارجی رقابت کرد مثل آواز گنجشک های مجید مجیدی، ملک سلیمان و شیار ۱۴۳ که فروش بالایی داشتند و هم به لحاظ اقتصادی پاسخگو بودند و هم در عرصه بین الملل پاسخگو بودند.
در عرصه فرهنگ نیز باید حرکت های جهادی کرد رهبری در چند عرصه بر لزوم حرکت جهادی تاکید کردند و برای کسانی که میگویند؛ وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد می گویم که تاکنون امام خامنهای امر به چه جهادهایی فرمودند:
۱- جهاد علمی؛
«من عقیدهام این است كه كار علمی در دانشگاه و در كشور باید جهادی باشد؛ كار علمیِ جهادی انجام بگیرد.»
«یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژهی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید»
۲- جهاد اقتصادی؛
«امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است.»
تعصب در مصرف کالای داخلی؛
«محصولات داخلی را مردم مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانهها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران، خارجیِ آن را مصرف نکنند.»
۳- جهاد فرهنگی؛
«واقع قضیّه این است كه كارزار فرهنگی از كارزار نظامی اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناكتر نباشد، كمتر نیست.»