حذف حزب الله اهداف مقدماتی براندازی سوریه و ایران
بر اساس این طرح ترور رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان در سال 2005 و تشکیل دادگاه بینالمللی و صدور تصمیمات فرمایشی در محکومیت سوریه از سوی این دادگاه ابعاد دیگری از پازل مذکور را تشکیل میدهد. فرض طراحان آمریکایی و صهیونیستی بر این بود که حزبالله لبنان در این جنگ بطور کامل نابود شود و یا حداقل شیعیان از جنوب لبنان کوچ داده شوند و پس از آن، با درگیریهای قومی بین شیعیان مهاجر جنوب لبنان با مردم سوریه، آتش تظاهرات و اعتراضات در سوریه شعلهور شود. صدور قرار اتهامی علیه سوریه مبنی بر دست داشتن در ترور رفیق حریری نیز در همین راستا مطرح شد. با شعلهور ساختن سه جنگ مذهبی در محیط دمشق، پایتخت سوریه از محیط آن جدا شده و همه گذرگاهها و ورودیهای پایتخت محاصره می شد و پیش از اینکه دولت سوریه متوجه خطر گردد، پایگاههای موشکی استراتژیک در سوریه مورد هجوم قرار گرفته و با بالا گرفتن شعلههای جنگ قومی ـ مذهبی و گسترش آن از خلال کشتارها و اعدامهای دستهجمعی، موجبات فروپاشی و سقوط ارتش سوریه فراهم گردد.
براندازی سوریه همه بخش های طرح گسترده آمریکایی برای منطقه نبود. پنتاگون حتی پیش از آن زمان به دنبال این بود تا شاید دستوری از کاخ سفید مبنی بر حمله به تاسیسات هستهای ایران را صادر کند، این موضوع در بخش دوم کتاب "چگونه حزب الله اسرائیل را شکست داد"، قید شده است. اما جنگ لبنان باعث شد تا آنها در دیدگاهها و طرح های خود تجدید نظر کنند. فیلیپ گوردون تحلیلگر ارشد آکادمی بروکینگر که از حامیان رژیم صهیونیستی است، در مطلبی در واشنگتن پست در آن زمان نوشت که نیروی هوایی به تنهایی نمیتواند اهداف جنگ را محقق کند، وی تمام تلاشهای نظامی اسرائیل از آغاز جنگ را زیر سوال برد، این موضوع در گزارش دیگری که از سوی آکادمی واشنگتن از حامیان سرسخت اسرائیلیها در آمریکا منتشر شد، نیز قید شده بود.
احداث سازه عظیم حزب الله بیخ گوش صهیونیستها
دانیل هیلمر در کتاب خود با عنوان "این یک مبارزه با شورش نیست، داستان هشدار آمیز برای نظامیان آمریکایی" صفحه 119 و 120 مینویسد که چندی بعد از جنگ 33 روزه یکی از ناظران سازمان ملل متحد هنگامی که پیچیدگی و استحکام یکی از شبکههای تونلی حزب الله لبنان در عمق دویست متری از مرزهای فلسطین اشغالی را مشاهده کرد، از این اقدام شگفتزده شد. این مرکز در محلی ساخته شده بود که تحت نظارت شدید و دقیق پیشرفته ترین دستگاه های جاسوسی جهان قرار داشت و تنها در فاصله چند کیلومتری از مقر نیروهای بینالمللی یونیفل در منطقه الناقوره لبنان واقع شده بود.
این شبکه پیچیده که به اندازه یک استادیوم فوتبال است، بنا بر توصیف این مقام سازمان ملل به شدت مستحکم است و با یک متر بتون آرمه حفاظت میشود، جالب اینجاست که چنین حجم وسیعی از تاسیسات در زیر نظر و نظارت مستقیم اسرائیل ساخته شده بود و صهیونیستها از وجود آن بیاطلاع بودند.
این مقام سازمان ملل در حالی که از تاسیس این مرکز شوکه شده، میگوید: به نظر میرسد حزب الله لبنان این حجم سیمان را با ملاقه به اینجا آورده که از دید اسرائیلیها پنهان مانده است. این موضوع نشان می داد که اسرائیل گذشته از میزان توجه به پیچیدگی بالای این تاسیسات این موضوع را در مخیله خود نیز راه نمیداد که چنین شبکهای در مرزهای آنها با این سطح مخفیکاری در زیر گوش آنها تاسیس شده و مستحکم سازی و استتار آن نیز به این صورت انجام شود. جالب اینجا بود که اسرائیلیها در طول جنگ موفق به تخریب این مرکز نشدند و حتی موفق نشدند عناصر مقاومت را از آنجا تخلیه کنند.
م. ماتیو تحلیلگر نظامی آمریکایی در کتاب "وقتی غافلگیر شدیم" ساخت این مرکز را اعجوبه مهندسی خوانده و میافزاید که تاسیس این شبکه پیشرفته به خودی خود یک نبوغ ذاتی از سوی حزب الله به شمار میرفت. علاوه بر این مرکز حزبالله در همین منطقه انبارهای متعدد سلاح و مهمات تاسیس کرده بود که تعداد بسیاری زیادی موشکهای میان برد و کوتاه برد را در آن جا داده بودند، موشکهای ضد زره نیز در این انبارها موجود بود و این انبارها تا آخرین روز جنگ 33 روزه به شلیکها و پرتاب موشکهای خود ادامه دادند. شبکههایی که حزب الله تنها از سال 2000 تا 2006 برای حمله و تجاوز احتمالی اسرائیلیها در این منطقه ترتیب داده بود، شامل شبکههای تونل و انبارهای مهمات و مراکز آموزش مبارزان و سیستم فرماندهی و تسلط میدانی بر مبارزات و تجهیزات ارتباطاتی و یگان راداری بود.
تونلهای ایزایی حزبالله و فریب صهیونیستها
البته هنوز پازل هماهنگیهای حزبالله کامل نشده است و این معجزه مهندسی تنها با اقدامات یگان های موشکی و هماهنگیهای آنها با یگانهای مبارز و نیروهای زمینی کامل میشود؛ شبکهای پیچیده و گسترده از تونل ها و یگانهای موشکهای ضد زره و یگانهای محافظت از انبارهای مهمات و انبارهای موشکها با سلاحهای متنوع و پیشرفته و مهندسی نادر و بی نظیر توزیع مینهای زمینی در جنوب لبنان فعال است. کافی است این نکته را بدانیم که حزب الله تنها به ساخت شبکهای پیشرفته از تونلهای محکم و با استتار بالا اقدام نکرده که برخی از آنها حتی سیستم تهویه هوا هم دارند و برخی دیگر در زمینهای صخرهای تا عمق 40 متری زیرزمین هستند، بلکه این حزب علاوه بر اینها شبکههای موازی از تونل ها را نیز طراحی کرده تا دشمن صهیونیستی و دستگاه های جاسوسی آن را فریب داده و این همان چیزی بود که اسرائیل با موشک باران آن تونلها در جنگ 33 روزه فریب خورد و مدعی شد که در جنگ پیروز شده و توانسته مانع از شلیک موشکهای حزبالله لبنان به اسرائیل شود. اما شکست اسرائیل در روز 28 ژولای خود را نشان داده و خلاف و دروغ بودن وعدههای موساد در مورد این پیروزی، خود را نشان داد.
آلستر کروک و مارک پری تحلیلگران آمریکایی در بخش اول کتاب "چگونه حزب الله اسرائیل را شکست داد"، می نویسند در این زمان بود که شکافهای اولیه در محافل اطلاعاتی اسرائیل خود را نشان داد، در همان روز حزبالله پرتاب موشک های خیبر 1 را آغاز کرد و با تعمیق تردیدها در محافل جاسوسی اسرائیل، آنها را در جدال مستمر قرار داد.
کروک و پری افزودند: نزدیک به 600 تونل برای انبار کردن مهمات و تجهیزات در مراکز استراتژیک جنوب رود لیتانی تاسیس شده بود، بنا به دلایل امنیتی هیچ فرماندهی از تمامی این پناهگاهها اطلاع نداشت و هر یگان مبارزاتی تنها سه تونل برای خود داشت که یکی انبار اصلی مهمات و دو تونل دیگر نیز انبارهای ذخیره بود، همچنین نقطههای تجمع اساسی و جایگزینی نیز برای یگانهای مبارزاتی مختلف تهیه شده بود که برای تجهیز و مبارزه در جبهههای مختلف بود، پروتکل های امنیتی برای ساماندهی و تجمع نیروهای یگانها با جدیت و قاطعیت در تمام طول جنگ مراقبت میشد و هیچ عضوی از حزبالله به صورت کامل از ساختار تمام تونلهای موجود درمنطقه اطلاعی نداشت. به این ترتیب بود که حتی در کشتار قانا نیز تسلط فرماندهی حزبالله و ارتباط فرماندهی و عناصر مبارزاتی حزب در جبهههای مختلف از هم نپاشید.
م. ماتیو در صفحه 54 از کتاب خود مینویسد: سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در سالروز شهادت سید عباس موسوی در سال 2003 وعده داد که اگر اسرائیلیها بخواهند بار دیگر به لبنان حمله کنند، عناصر مقاومت آنها را در زیر خاک دفن خواهند کرد؛ تنها سه سال بعد زمان آزمایش این وعده بود و سید مقاومت به وعده خود عمل کرد.
یگانهای موشکی حزبالله لبنان
م. ماتیو در صفحه 17 کتاب خود مینویسد حزبالله لبنان در راستای راهبرد نظامی جنگ با اسرائیل یگانهایی را برای قرار دادن رژیم صهیونیستی زیر باران موشکهای خود به صورت دائمی طراحی کرده بود. در جنوب رود لیتانی این حزب یگان موشکی خود را با مقادیر زیادی از موشکهای 122 میلیمتری کاتیوشا در بخشهای وسیعی پراکنده کرده است تا مانع از برتری هوایی و آتشی ارتش اسرائیل در جنگ شود.
سامانه استفاده شده در این مراکز ساده و در عین حال دقیق و تاثیرگذار است؛ با فعالیت این سامانه ها و عمل کردن سه گروه میتوان تنها در 28 ثانیه به سوی سرزمینهای اشغالی شلیک کرد، به این صورت که به محض اعلام گروه رصد مبنی بر خالی شدن منطقه از هواپیماهای اسرائیلی یک گروه کوچک به سرعت سکوها را نصب کرده و عقب میکشند، گروه دوم موشکها را به سمت سکوها هدایت میکند و گروه سوم نیز در نهایت بعد از عقبنشینی گروه دوم از راه رسیده و موشکها را آماده پرتاب می کند، شلیک این موشک ها نیز با دستگاه کنترل از راه دور یا زمان سنج است، به این ترتیب تنها 28 ثانیه طول می کشد که موشکها آماده شلیک به سمت سرزمینهای اشغالی شوند.
یگان موشکی دوم نیز در جنوب و شمال لیتانی مستقر است و موشکهای میان برد از جمله فجر و موشکهای اصلاح شده کاتیوشا را در اختیار دارد، اما حزبالله برای اینکه فعالیتهای موشکی خود را منحصر به این مناطق نکند موشک های دوربردی را نیز با استفاده از سکوهای متحرک سوار شده بر کامیون نظیر زلزال و موشکهای 610 میلیمتری و سامانه های دیگر ترتیب داده است.
چرا صهیونیست ها موفق به توقف پرتاب موشک حزب الله نشدند
حزبالله لبنان همچنین سامانه منحصر به فردی برای پرتاب موشکهای خود طراحی کرده که تبعات کشندهای بر روحیه اسرائیلیها به جای گذاشته بود، آلستر کروک و مارک پری تحلیلگران آمریکایی در سلسله مقالاتی در مورد جنگ تموز (33 روزه) می نویسند که فرماندهان و مبارزان حزبالله لبنان به خوبی میدانند که اسرائیلیها از لحظه شلیک موشکها تا کشف و هدف قرار دادن مکان شلیک و ارسال نیروهای هوایی برای تخریب این منطقه به 90 ثانیه زمان نیاز دارند؛ به همین علت با تمرینهای گسترده و جدی موفق شدهاند تا تمام روند شلیک موشک و اختفا را در کمتر از 60 ثانیه انجام دهند.
امیر کولیک در مجله ارزیابیهای استراتژیک وابسته به آکادمی امنیت داخلی اسرائیل جلد 9 شماره 3 در مقالهای با عنوان "حزب الله در مقابله با اسرائیل" می نویسد که ایده نظامی اسرائیلی ها نیز که از طریق توسعه و استفاده گسترده نیروهای هوایی و ایجاد آتش در سرزمین دشمن از سوی آمریکاییها در جنگ خلیح استفاده می شد، در این جنگ شکست خورد. این فرضیه مبتنی بر استفاده از برتری تکنولوژیکی برای کاستن از تلفات انسانی از طریق وارد نشدن در درگیریهای مستقیم و متمرکز شدن بر قدرت آتش هوایی گسترده بود، از آنجائیکه عربها قدرت ضد هوایی قوی نیز در اختیار ندارند، این موضوع میتوانست تاثیرات مطلوبی برای آمریکا داشته باشد؛ اما دشمن اسرائیلی که پیش از برای اولین بار این ایده را در درگیری های سال 1993 آزموده بود، در درک میزان آمادگی حزبالله برای مقابله با این روند و به شکست کشاندن این توطئه ها و کنترل احساسات عمومی ناشی از تاثیرات این حملات هوایی ناتوان مانده بود، از سوی دیگر حزب الله نیز موشک هایی داشت که رژیم صهیونیستی را در معرض آتش خود قرار داد.
قبرستان مرکاواهای صهیونیستها کجاست؟
در 12 آگوست 2006 یگان ناحل عوز با هلی برن در اطراف منطقه فرون والغندوریه به فرماندهی نظامی صهیونیست ها اعلام کردند که منطقه کاملا امن است، به همین علت 24 تانک از گردان 401 عبور از منطقه وادی الحجیر را آغاز کردند، اما این ستون مقداری پیش نیامده بود که تانکهای جلویی متوجه شدند در مقابل راه آنها یک ساختمان خرابه وجود دارد،هنگامی که آنها به دنبال مسیر جایگزین بودند؛ یک بمب بزرگ در پشت ستون منفجر شد و مسیر پشتی آنها نیز بسته شد و تانکهای مرکاوا در این مسیر محاصره شدند. دقیقا در این لحظه یک موشک کورنیت که با لیرز هدفیابی می کرد به سوی تانک فرمانده ستون شلیک شد و فرمانده عملیات با تمام کادر تانک از بین رفتند، تنها چند ثانیه بعد سیل موشکهای حزب الله لبنان تانک های محاصره شده در این منطقه را هدف قرار داد.
در این زمان بود که عناصر ارتشی که خود را قویترین ارتش در منطقه میدانست، عاجز شده و هیچ کاری از دستشان بر نمیآمد مگر اینکه دعا کنند زنده بمانند. این را یکی از سربازان نجات یافته از یکی از تانکها در اظهاراتش میگوید. وی میافزاید: هنگامی که اولین تانک هدف قرار گرفت، ما متوجه شدیم که کابوس آغاز شده است، خطر از جانب موشک اول نبود، بلکه موشکهای بعدی در راه بودند، جهنمی در منطقه ایجاد شد، اصلا نمی توانستیم حدس بزنیم که کی نوبت ما خواهد شد و موشک به تانک ما اصابت خواهد کرد.
سرباز دیگری از یگان پیاده ناحل که برای کمک به ستون تانکهای اسرائیل به منطقه رفته بود، می گوید: ما فکر کردیم منطقه پاکسازی شده، اما مبارزان حزب الله به ناگاه از خانه ها و پناهگاه ها در آمدند و به سمت ما شلیک کردند، ما مانند سیبلهای میدان تیر شده بودیم.
تنها 4 روز بعد یعنی در 16 آگوست نافا زورئیل و ایتان گلیکمن جزئیات این حادثه را بنا بر مصاحبه با نظامیان اسرائیلی در روزنامه یدیعوت آحارونوت منتشر کردند و بعد از آن بود که منطقه وادی الحجیر با عنوان اسرائیلی وادی السلوقی یا وادی الموت نامیدند.
در پایان این کمین 10 تانک اسرائیلی مرکاوا منهدم شد و 8 نفر از کادر تانک ها و 4 پیاده نظام نیز به هلاکت رسیدند، تعداد زخمی ها نیز هرگز مشخص نشد، البته این آمار بر اساس آمار رسمی اعلام شده از سوی اسرائیل بود. حزبالله لبنان تا پایان جنگ 40 تانک مرکاوا یعنی یک دهم از کل تانکهای مشارکت کننده در این جنگ را نابود کرده و سی نفر از کادر مستقر در تانکها را نیز به هلاکت رساند، یک تحلیلگر آمریکایی گفت که اگر این نکته را مورد توجه قرار دهیم که حزب الله از بالگرد و خودروی های زرهی استفاده نمیکند، این آمار شگفتآور است و نشان دهنده ابتکار و هوش بالای عناصر مقاومت است.
پرتاب تانک 65 تنی به هوا
انهدام اولین تانک مرکاوای رژیم صهیونیستی لحظاتی پس از اسارت دو نظامی صهیونیست به دست حزبالله لبنان نیز داستانی شنیدنی دارد. روزنامه الاخبار لبنان در این رابطه می نویسد: تصور کنید که پیشرفتهترین تانک دنیا با وزن 65 تن از فولاد، نیکل و سرامیک چطور در اثر انفجار صدها کیلوگرم مواد منفجره قوی به هوا پرتاب میشود و تا اندازه قد دو انسان بالا می رود و به صورت یک قطعه آهن آتش گرفته به زمین میافتد.
دانیل هلمر در صفحه 117 کتاب خود این حادثه را به این صورت بیان می کند: بعد از عملیات در نوع خود بی نظیر اسارت نظامیان اسرائیلی که به کشته شدن 8 نظامی و زخمی شدن دو تن دیگر و اسارت دو نظامی اسرائیلی منتهی شد، نیروهای واکنش سریع اسرائیل با فرماندهی یک تانک مرکاوا بلافاصله وارد عمل شدند، عناصر حزب الله که شایستگی بالای خود را در طول جنگ ثابت کرده بودند، کمینی را در مسیر نیروهای واکنش سریع قرار دادند که این نیروها در آن گرفتار شده و اولین تانک مرکاوای اسرائیل در آن منهدم شده و 4 نفر از خدمه تانک نیز بلافاصله به هلاکت رسیدند، یکی از پیاده نظام اسرئیلی نیز به دست تک تیراندازهای حزب الله به هلاکت رسید تا تعداد کشته ها علاوه بر دو نظامی به اسارت رفته به هشت نفر برسد. تانک مرکاوا نیز که پیشرفتهترین تانک در جهان به شمار میرفت، در این انفجار بیش از 10 پا به هوا بلند شد. به نظر میرسد حزب الله با این اقدام تنها به دنبال انهدام مرکاوا نبود، بلکه می خواست نمایشی شگفت آور و منحصر به فرد از نبوغ عناصر مقاومت را ایجاد کرد که روحیه نظامیان بازمانده اسرائیلی را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
وقتی که ژنرال اسرائیلی جیغ زد
در 30 مارس سال 2007 روزنامه صهیونیستی پرتیراژ یدیعوت آحارونوت با انتشار گزارشی با این عنوان که "فرماندهان امنیتی اسرائیل به اولمرت اعلام کردند که جنگ لبنان یک فاجعه بود" از دیدار محرمانه اولمرت با مائیر داگان رئیس وقت موساد و یوال دسکین مسئول وقت شاباک پرده برداشته که بلافاصله بعد از این جنگ انجام شد.
بر اساس کتاب نوشته شده از سوی عوفر شیلح و یوآف لیمور دو خبرنگار اسرائیلی با عنوان "اسرا در لبنان"، فرماندهان اطلاعاتی اسرائیلی در این دیدار از بحرانی ملی برای اسرائیل و مشکلی بزرگ و راهبردی در مسیر این رژیم پرده برداشته و خواستار تشکیل کمیته تحقیق و برکناری دان حالوتس رئیس ستاد ارتش اسرائیل شدند.
عوزی محنایمی در کتاب خود با عنوان "تحقیر یگان ویژه اسرائیل و شکست روحیه ارتش اسرائیل" نوشت که حالوتس نیز که سعی داشت اثبات کند که اسرائیل سستتر از تار عنکبوت نیست، در زمان سقوط بالگرد سی اچ 53 اسرائیل کشته شدن تمام کادر پروازی آن کاملا عنان از کف داد و در اتاق عملیات با خشم فریاد زد. چرا که می دانست شخصیت و حرفه خود را باخته است. این داستان را م. ماتیو در صفحه 56 کتاب خود و دیگران نیز نقل کردهاند.
مبارزه مردانی بدون سر
پایگاه مقاومت اسلامی لبنان می نویسد: با پایان یافتن تجاوز رژیم صهیونیستی که با شکست نیروهای زبده این رژیم همراه بود و بعد از سؤال و جواب از افسران میدانی، 300 تن از سربازان اسرائیلی شرکتکننده در نبردهای بنت جبیل، الخیام، عیترون و مارون الرأس که از نیروهای یگان ایگور و گولانی بودند برای معالجه راهی مراکز درمانی اروپا شدند. این افراد مطالب عجیبی را به روزنامهها گفته بودند و فرماندهان آنها مورد سرزنش واقع شده بودند، چرا که گفته می شد آنها مسئول دیوانگی و جنون این سربازان شدهاند. در زیر به گفتههای عجیب و غریب این سربازان اشاره شده است:
دانی: ما میدیدیم اشباحی با ما میجنگند.
مجری: چگونه؟ می توانی توضیح بدهی؟
دانی: بارها به فرماندهان گفتم که این مسئله واقعیت دارد ولی آنها ما را به مصرف مواد مخدر و قرصهای روانگردان محکوم کرده و برای صحت این موضوع، معاینه های پزشکی بسیاری بر روی ما انجام میدادند.
مجری: دانی تو میدانی که اشباح وجود خارجی ندارد، میتوانی درباره توان استتار و خیزش رزمندگان حزبالله برایمان توضیح بدهی. سخن گفتن از این اشباح غیرمنطقی به نظر میرسد.
دانی:من مطمئنم که آنها شبح بودند، چرا که آنها در آسمان پرواز میکردند.
با این گفته دانی، مجری و برخی از حاضران میخندند و مجری رو به سرباز دیگری به نام راقی کرده و می گوید: تو در گزارشت گفتی که مبارزانی بدون سر دیدهای؟ چطور چنین چیزی ممکن است.
راقی : تنها من آنها را ندیدهام . تمام افراد یگان من این صحنه را رؤیت کردهاند.
مجری : با دیدن آنها چه کار کردید؟
راقی: فرار کردیم.
مجری: آیا این امور به خاطر ترس، اضطراب و پریشانی میدان نبرد نبوده است؟
راقی: باید به شما بگویم نه تنها من که تمامی سربازان دیدند که مبارزانی بدون سر به ما حمله میکنند.
دانی، راقی و دیگر افراد مجموعه آنها برای خارج ساختن تصاویر مهاجمان بی سر از اذهانشان راهی درمانگاههای فرانسه و سوئیس شدند.
اعتراف دشمنان به پیروزی قاطع حزب الله
اولین بررسی که در مورد جنگ 33 روزه انجام و منتشر شد، تحقیقات آنتونی کوردزمن بود که در روز 17 آگوست 2006 و تنها چند روز بعد از جنگ از مرکز مطالعات راهبردی بین المللی در آمریکا انتشار پیدا کرد. این گزارش از جنجالیترین گزارشهایی بود که در مورد جنگ 33 روزه منتشر شده بود؛ گزارش با وجود جانبداری مطلق و آشکار از رژیم صهیونیستی در بررسی مفصلی نتیجهگیری کرد که هیچ یک از اهداف پنج گانه اسرائیل از حمله به لبنان محقق نشده است.
دو ماه بعد نشریه آسیا تایمز مجموعه ای شامل سه گزارش از 12 تا 14 اکتبر 2006 منتشر کرد که نام آن "چگونه حزب الله اسرائیل را شکست داد" بود. آلستر کروک کارشناسی که سابقا مشاور عالی خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بوده و مارک پری که مشاور سیاسی کاخ سفید بوده و چندین کتاب در مورد تاریخ آمریکا نگاشته است، در بخش اول این گزارش بعد از تمرکز بر روی گزارش کوردزمن آن را مورد نقد قرار داده و تاکید می کنند که که علاوه بر شکست اسرائیل در این اهداف، حزب الله لبنان پیروزی کامل و قاطعی را در جنگ با اسرائیل به دست آورد. آنها تاکید میکنند که این پیروزی شکست سیاسی مصیبت باری برای آمریکا به شمار میرود که از اسرائیل در این جنگ حمایت کرد و به این ترتیب ضربه سختی به جایگاه آمریکا در منطقه وارد شد.
حالوتص در این جنگ صحنههای عجز نظامیان اسرائیلی در وادی الحجیر و پرتاب تانک مرکاوا به آسمان و زمینگیر شدن یگان نخبه گولانی در بنت جبیل و ... را میدید، بنا به نوشته کتاب حزبالله چگونه اسرائیل را شکست داد، او می دانست که حزب الله در طول این جنگ تنها با 3 هزار مبارز خود وارد عمل شد و مقامات ارشد این حزب بر خلاف اسرائیل در تمام این 33 روز احساس نکردند که نیروهای خود را تقویت کرده یا یگانهای ذخیره را به میدان نبرد بفرستند.
شکست تمام جبهه استعمار در برابر حزب الله
این شکست ها در شرایطی برای رژیم صهیونیستی رقم خورد که همگان اذعان دارند این جنگ، یک درگیری ساده میان رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت متجاوز و حزب الله لبنان به عنوان یک حزب مستقل و آزادی خواه نبود، بلکه فضایی برای ورود به توطئه جهانی بود که آمریکا و استعمار غرب علیه منطقه طراحی کرده بودند، به همین علت رژیم صهیونیستی در این جنگ از سوی بسیاری از دولتهای جهان مورد حمایت مادی و معنوی قرار گرفت، نمود این مدعا را می توان در حمایتهای بی دریغ آمریکا و اتحادیه اروپا از رژیم صهیونیستی و همچنین اظهارات کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در زمان جنگ 33 روزه دید، وی در سخنانی تاکید کرد که جنگ 33 روزه درد زایمان تولد خاورمیانه جدید است، خاورمیانه ای که استراتژیست های آمریکا در برنامه درازمدت خود آن را کاملا مطابق منافع خود طراحی کرده بودند.
حزبالله مهره با اهمیت شطرنج خاورمیانه و یکی از عوامل بازدارنده در برابر این طرح بود که بر اساس این راهبرد دراز مدت باید در مرحله اول از میان برداشته می شد، در مراحل بعدی نیز بیشتر رژیم های عربی در منطقه از جمله عربستان، سوریه، مصر و همچنین ایران، هدف قرار داشتند. البته آمریکا با فریب کشورهای عربی در مورد طرح های خود، بسیاری از کشورها را با خود همراه کرده بود.از سویی دیگر آمریکا نیاز به شروع یک جنگ درمنطقه و پیروزی در آن داشت، زیرا در باتلاق عراق گیر کرده بود و از طرف جوامع بین الملل وحتی مردم خود تحت فشار قرار گرفته بود و پیروزی در جنگ 33 روزه میتوانست قدرت آنها را در منطقه بازآفرینی کند.