این فوتبال بی زبان اگر روزی زبان باز کند شاید خواهد گفت که در هر اجلاس و کنفرانس و مجمع بین المللی به بهانه من، علامت‌های فراماسونری، زیون، ستاره بی رمق و البته بی زبان داود را بر در و دیوار نکوبید.

گروه ورزشی مشرق - نسبت دادن موضوعی مانند فوتبال که مسبب شادی و تفریح و نشاط مردم دنیا است، به مواردی کلان و جهانی مانند معضل چرکین صهیونیسم کارساده‌ای نیست، آن هم فوتبالی که در ویترین مدیران جهانی چیده شده تا مردم تماشایش کنند و تحت تاثیر بازی رنگها و نورهایش قرار بگیرند.

همین فوتبالی که می تواند ذاتا زیبا و فریبنده و مملو از هیجان و جوانی باشد، اگر زبان به گلایه باز کند شاید خواهد گفت که رقابتهای جهانی مرا با کشتار جهانی خود همزمان برگزار نکنید، شاید خواهد گفت که به بهانه خرید بازیکن از آفریقا و آسیا، برده داری مدرن را تجربه نکنید و انسان‌های فقیر و جهان سومی را بازیچه نوسانات میلیاردی حساب‌های بانکی خود نسازید.

این فوتبال بی زبان اگر روزی زبان باز کند شاید خواهد گفت که در هر اجلاس و کنفرانس و مجمع بین المللی به بهانه من، علامت‌های فراماسونری، زیون، ستاره بی رمق و البته بی زبان داود را بر در و دیوار نکوبید.

حتما خواهد گفت که به بهانه من هزاران کودک زیر 12 سال فیلیپینی را در هولناک ترین وضعیت ممکن از خانواده های آنها با تعهد دو وعده غذای گرم در روز به سوله های گرم و مرطوب و ضد انسانی جنوب اسپانیا و شمال غرب فرانسه منتقل نکنید.


حتما خواهد گفت که به بهانه کمک به فقرا و مبارزه با ایدز، داروی تازه اختراع شده اما مشکوک برای درمان ایدز در اروپا را روی میلیونها کودک آواره و گرسنه آفریقایی آزمایش نکنید.

همین فوتبال به ظاهر ساده و زیبا و رنگارنگ است که برای صهیونیسم جهانی به یک سلاح آماده و بی نظیر برای گسترش اهداف فرهنگی تبدیل شده است، همین فوتبال به ظاهر زیبا و مملو از هیجان است که بهانه ای بسیار خوب برای رونق بخشیدن به روحیه جدایی طلبی در کشورهای بحران زده و البته عقب افتاده جهان می شود. کشورهایی که مردم آنها هنوز متوجه اهمیت هویت خود نشده و سرگرم بازی مرزها و گویشها و تاریخچه های اقوام خود هستند.

اسپانیا یکی از این قربانیان است که بیش از یک قرن مبارزه برای رسیدن به وحدت ملی، حسابی خسته اش کرده و شاید دیگر توان ادامه مبارزه در این راه را نداشته باشد. به باشگاه بارسلونا که در سراسر جهان هواداران دو آتشه و خاص خودش را دارد نگاه کنید، حمایت گواردیولا در چند جمله از حزب جدایی طلب کاتالونیا ده ها بار بیشتر از یک قرن مبارزه برای جدایی از اسپانیا برای این حزب قدیمی ارزش داشت. این است جادوی فوتبالی که به راحی از یک شهروند ساده و حتی درجه دو، یک ابر ستاره محبوب در جامعه می سازد و برعکس!

بودجه هایی که لاپورتا از محل ذخیره ارزی خود از بانک‌های لندن و تل آویو برای مبارزات سیاسی علیه دولت اسپانیا استفاده کرده، این روزها کاملا شفاف  بوده و دیگر نمی شود حقیقتش را پنهان کرد. تلاش کرایف برای تشکیل تیم ملی موسوم به کاتالونیا و تشویق وی از سوی یهودیانی که با او به صورت پنهانی در هلند ملاقات داشته اند، امروز به اتهامی کاملا شفاف در دادگاه عالی اسپانیا تبدیل شده است.


همین موضوع در کشور کانادا نیز رخ داده و بیش از نیم قرن است که فرانسوی های شرق کانادا در ایالت کبک رویای جدایی از کانادا را در سر می پرورانند و از سرزمین یخی خود انتظار تبدیل شدن به پاریس دوم را دارند، این فرانسوی ها که در تاریخ کوتاه خود جنایت ملکه و هوادارانش را تجربه کرده اند، عقده دیرینه از انگلیسی ها داشته و دوست ندارند کبک فرانسوی، به کبک انگلیسی تبدیل شود.

در این ایالت سردسیری هم، فوتبال بلای جان سیاسیون کانادا و سلاح محبوب صهیونیسم بین الملل شده است، تا جایی که دولت فدرال کانادا با کوچکترین کم کاری در نوکری خود، از سوی جامعه یکپارچه یهودیان کبک، به تزریق بودجه در حزب جدایی طلب، تهدید می شود.

بسیاری بر این باورند که تاریخ یهودیان ناسیونالیسم در شرق کانادا ریشه دارتر و قدیمی از تاریخ صهیونیسم مستقر در این کشور است اما در هر حال وقتی پای مبارزه با دشمنان صهیون در میان باشد، اتحادی عمیق و قوی بین احزاب متفاوت اما وابسته به صهیونیسم ایجاد می شود.

در شهر مونترال کانادا حداقل دو تیم فوتبال باشگاهی رسمی و نسبتا استاندارد وجود دارد که هر دو تیم برای حضور در لیگ حرفه ای مشترک با آمریکا تلاش می کنند، در این میان جای تعجب نیست که مدیران هر دو باشگاه در این شهر صهیون زده، یهودی باشند و از تجار قدیمی و با سابقه چرم و اتومبیل منطقه به حساب بیایند.

فوتبال در این شهر مونترال، برای مردمی که چیزی از آن نمی دانند، بیشتر شبیه یک شرکت بین المللی و چند منظوره برای پول شویی، فرارهای مالیاتی، فعالیتهای سیاسی و تشویق مردم کبک برای جدایی از کشور کانادا است.