کد خبر 450896
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰

کاردارسابق ایران درافغانستان در واکاوی علت حادثه خونبار مزارشریف،ضعف‌اطلاعاتی را مهمترین عامل حادثه می‌داند ومی‌گوید هدف از به شهادت رساندن دیپلمات‌ها ایجاد جنگ و درگیری نظامی میان ایران و طالبان بود.

 به گزارش مشرق، محمدرضا فرقانی کاردار سابق ایران در افغانستان در سالروز حادثه حمله طالبان به سفارت ایران در مزارشریف که منجر به شهادت ۸ تن از دیپلمات های وزارت خارجه و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی شد، در گفتگویی به تشریح و واکاوی آن حادثه غم بار پرداخت.

۱۷ مرداد ۷۷ یکی از تراژدی ترین روزهای بعد از انقلاب اسلامی خصوصا در حوزه سیاست خارجی است؛ حادثه ای که همه به دنبال مقصر اصلی آن می گردند. موضوعی که همیشه در این ایام توسط رسانه ها به آن پرداخته می شود اما هنوز کسی به پاسخ روشن و مناسبی دست نیافته است. حادثه ای که تبدیل به معادله دو مجهولی شده است. ۱- چرا به موقع سفارت تخلیه نشد ؟ ۲- چه کسانی به سفارت حمله کردند؟

در گفتگو با محمدرضا فرقانی تلاش کردیم برای این ۲ پرسش به پاسخ صحیح و مناسبی برسیم.

در ابتدا بفرمائید که شما در زمان حادثه حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان چه مسئولیتی در وزارت خارجه داشتید ؟

من در ستاد افغانستان در نمایندگی وزارت امور خارجه در مشهد فعال بودم که کار کمکرسانی به اتحاد شمال را انجام میدادیم و پیگیر تحولات میدانی افغانستان در مشهد بودیم. تقریبا حدود ۲ هفته قبل از حادثه برای یک ماموریت ویژه در مزارشریف بودم و از آنجا به بامیان رفتم و ارتباطم با افغانستان به صورت دائمی بود.

حادثه از کجا شروع شد. آیا سقوط مزارشریف قابل پیش بینی بود؟

در مورد این تراژدی‌ غم‌بار باید گفت که شروع حادثه برمی‌گردد به تصرف مزارشریف توسط طالبان که برای دومینبار صورت می گرفت. طالبان در سال ۷۵ موفق شد کابل را به تصرف دربیاورد و نیروهای اتحاد شمال به رهبری ربانی و احمد شاه‌مسعود را از کابل خارج کند. بعد از آنکه موقعیت‌ طالبان در کابل مستحکم شد شروع کرد به تصرف دیگر شهرهای افغانستان. البته اکثر شهرهای افعانستان پیش از سقوط کابل به تصرف طالبان درآمده بود اما دو شهر بزرگ هرات و مزار شریف بعد از کابل تصرف شد.

مزارشریف یک اهمیت استراتژیک برای افغانستان دارد و علت آن این است که مرز ارتباطی افغانستان با کشورهای آسیای میانه است و از همه مهمتر دارای ارتباطات جادهای و ریلی با کشورهای آسیای مرکزی بوده است، به همین جهت طالبان بعد از تصرف کابل تلاش کرد تا مزارشریف را به تسلط خود درآورد.

در اوایل سال ۷۷ طالبان موفق شد یکبار مزارشریف را تصرف کند و از دست نیروهای اتحاد شمال که عمدتا نیروهای ازبک آن را تحتکنترل داشتند، خارج کند؛ اما در مدت کوتاهی نیروهای ازبک به رهبری ژنرال ملک علیه طالبان دست به کار شدند و نیروهای طالبان مجبور به فرار از مزارشریف شدند.

ایران هم در کمک به نیروهای اتحاد شمال نقشی داشت. وضعیت سفارت و  کنسولگری هایی که ایران در شهرهای مختلف افعانستان داشت در آن زمان چگونه بود؟

ایران در آن زمان چهار کنسولگری در افغانستان در شهرهای مزار شریف، جلال آباد، هرات و بامیان داشت. بعد از تصرف کابل توسط طالبان، سفارت از کابل به مزارشریف منتقل شد و در واقع کنسول‌گری به سفارت ارتقا یافت و کمکهای ایران نیز از طریق کشورهای آسیای میانه به نیروهای مخالفان طالبان به رهبری احمدشاه مسعود  میرسید.

وارد روز حادثه شویم. طالبان چه زمانی مجددا به مزار شریف حمله کرد و توانست آن را به تصرف خود در بیاورد؟

بعد از تصرف دور اول مزارشریف و متعاقبش شکست سنگینی که طالبان توسط نیروهای ازبک به رهبری ژنرال ملک خورد و چندین هزار نفر از نیروهای طالبان به هلاکت رسیدند؛ مجددا با تجدیدقوا برای دومینبار در هفته دوم مرداد ۷۷ حملات خود را از  چندین محور به سمت مزار شریف آغاز کردند که سرانجام موفق شدند در روز ۱۶ مرداد وارد مزارشریف شوند و در ۱۷ مرداد عملیات نظامی را برای تصرف مزارشریف کامل کنند؛ بنابراین در روز ۱۷ مرداد مزارشریف برای همیشه به تصرف طالبان درآمد و کنترلش از دست نیروهای اتحاد شمال خارج شد.

در روز ۱۷ مرداد زمانی که طالبان وارد مزارشریف شد نحوه ورودشان به گونهای بود که خیلی از مردم مزارشریف احساس میکردند تفاوتی با تصرف دور اول طالبان دارند، نحوه رفتارشان بسیار خشنتر و بدتر بود و بسیاری از مردم مزارشریف مجبور به ترک شهر شدند. البته این پیش بینی هم می شد که با توجه به شکست سنگینی که در دور اول متحمل شده بودند این بار بخواهند انتقام بگیرند.

ما با یک خط ارتباطی ویژه با کنسولگری در مزارشریف در تماس بودیم. تلفن ماهوارهای بود، چراکه افغانستان مخابرات قوی نداشت. زمانی که حمله طالبان به مزارشریف شروع شد، در مشهد از طریق خط ارتباطی با کنسولگری ارتباط برقرار کردیم و اطلاعات لازم را میگرفتیم و لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه از اوضاع مزارشریف به ما اطلاع میدادند.

در روز ۱۷ مرداد شهر به طور کامل به دست نیروهای طالبان درآمد و نیروهای اتحاد شما به رهبری ژنرال دوستم مزار شریف را ترک کردند. در ارتباطی که با دیپلمات ها داشتیم به ما گفتند طالبان به پشت در کنسولگری رسیده است. ما با هماهنگی که با تهران داشتیم، راهنمایی‌های لازم را به آنان منتقل میکردیم و تمام تلاش این بود که ضمن حفظ خونسردی، کاری نکند که موجب برانگیختهشدن خشم طالبان شود.

در این ارتباط تلفنی به ما اعلام شد که طالبان در را شکستند و وارد سفارت شدند و دارند اتاق به اتاق میگردند. به دلیل آنکه کنسولگری کوچک بود، صداها به خوبی از پشت تلفن میآمد. دستگاههای مخابراتی در زیرزمین بود لذا دیپلمات ها در آن مکان جمع شده بودند. در نهایت نیروهای طالبان به آن مکان می روند. صدای برخورد خشن طالبان با دیپلماتها میآمد. کسی که با ما در ارتباط بود گوشی را انداخت، اما همچنان ارتباط برقرار بود و ما صداها را میشنیدیم.

صدای تیراندازی شنیده شد. برای ما و همکارانم که آشنایی کامل با ساختمان سفارت داشتیم، یک لحظه بسیار غمانگیزی بود؛ چرا که ساختمان سفارت یک منزل مسکونی استیجاری بود و میدانستیم که در یک اتاق سه در چهار تیراندازی یعنی چه.

در این حادثه غمانگیز ۸ تن از دیپلمات‌های و یک خبرنگار (شهید صارمی خبرنگار جمهوری اسلامی) به شهادت رسیدند. بعد از یک ماه با تلاش‌ و پیگیری که وزارت خارجه به عمل آورد و با هماهنگی‌ صلیب سرخ جهانی و با وساطت کشورهایی مانند پاکستان توانستیم پیکر شهدا را که در زمین واقع در پشت کنسول‌گری پنهان شده بود، کشف کنیم و به ایران منتقل کنیم.

شما در صحبتهایتان گفتید به دلیل آنکه طالبان یکبار شکست خورده بود، پیشبینی میشد که این بار بخواهند انتقام بگیرند، چرا این دستور داده نشد که کنسولگری را تخلیه کنند و با توجه به اینکه ازبکستان به مزارشریف نزدیک بود دیپلمات ها به این کشور پناه ببرند؟

آن زمان پیشبینی سخت بود که طالبان بتواند مزارشریف را به تصرف خود درآورد و نیروهای اتحاد شمال را شکست دهد؛ چرا که نیروهای ژنرال دوستم حمایت می‌شدند.

در آن زمان دو نظریه وجود داشت. مسئولان ستاد افغانستان در وزارت خارجه نظرشان این بود که با توجه به نحوه عملکرد طالبان با کنسولگری های ایران در هرات، کابل و جلالآباد اگر مزار شریف هم بدست طالبان بیفتد هیچ اتفاقی برای دیپلمات ها نخواهد افتاد؛ چراکه وقتی هرات و جلال آباد بدست طالبان افتاد هیچ مزاحمتی برای کنسولگریهای ایران ایجاد نشد و همچنان کنسولگری های ما فعال بودند. حتی در کابل هم همین گونه بود و ایران سفارتش را بدلیل آنکه طالبان را به رسمیت نمی شناخت تعطیل و به مزار شریف که پایتخت دولت «ربانی» بود، منتقل کرد؛ لذا پیشبینی کردند با توجه به این نحوه رفتار طالبان با کنسولگری های کشورمان در سایر شهرها، در مزار شریف هم همین رفتار را شاهد خواهیم بود.

البته نظر دومی هم وجود داشت که گفته میشد با توجه به تلفات نسبتا شدیدی که طالبان در دور اول تصرف مزارشریف داشت، حتما این بار طور دیگری عمل خواهد کرد و خود من از کسانی بودم که پیشبینی میکردم شاید این بار طالبان رفتار خشنتری داشته باشد و بخواهد انتقام بگیرد.

جالب این بود که در بین خود دیپلماتها هم همین دو نظریه وجود داشت. سفیر وقت ایران در افغانستان پیشبینی میکرد که طالبان مشکلی برای دیپلماتها به وجود میآورد لذا ۴۸ ساعت قبل از حادثه مزارشریف را ترک کرد و خودش را به ازبکستان رساند و کاردار موقت که شهید ریگی بود را به عنوان سرپرست گذاشت.

چرا رفت؛ این اجازه را داشت که سفارت را ترک کند؟

تصمیمی بود که خودش گرفت، در همان زمان حتی به ایشان از مرکز انتقاد شد که چرا سفارت را ترک کردید و باید در وضعیت بحرانی اوضاع را کنترل می کردید.

در آن زمان مقام تصمیمگیرنده و تعیین تکلیفکننده برای سفارت چه کسی بود؟

طبیعتا وزارت خارجه. در آن زمان  آقای بروجردی به عنوان مسئول ستاد افغانستان در وزارت خارجه فعالیت میکرد.

یعنی ایشان باید اطلاعات لازم را از وضعیت مزارشریف میدادند تا وزارت خارجه تصمیم درست را بگیرد؟

تصرف دوم مزارشریف خیلی سریع صورت گرفت و به گونهای پیشروی طالبان سرعت داشت که زمانی برای تصمیمگیری و اخذ اطلاعات صحیح و درست امکانپذیر نبود .سرعت تحولات باعث شد که تصمیم درست گرفته نشود. همچنین سوابق گذشته و نحوه عملکرد طالبان در برخورد با دیپلماتها عامل موثری در این تصمیم بود که دیپلماتها در سفارت بمانند، بنابراین کسی مقصر نبود، سرعت تحولات در درجه اول و ضعف اطلاعاتی موجب این حادثه شد.

ممکن بود که سفیر به خاطر پیش بینی درستی که از اوضاع داشت سفارت را ترک کرده باشد. آیا اطلاعات لازم را به مرکز داده بود؟

ترک مزارشریف توسط سفیر یک اقدام خودسر بود. اگر این اقدام او به خاطر بحث امنیتی و جانی بود باید این موضوع را به مرکز اطلاع و هشدار می داد.

پس هیچ گونه اطلاعی و یا اخطاری به مرکز قبل از ترک سفارت نسبت به ناامن بودن مزار شریف نداده بود؟

خیر. خودش مزار را ترک کرد و می توانست قبل از ترک مزارشریف هشدارهای لازم را بدهد و از خودش سلب مسئولیت کند که این کار را نکرد.

آیا در ارتباط تلفنی که با دیپلمات ها داشتید آنها اطلاعاتی از اوضاع و احوال مزارشریف داده بودند. گفته بودند که اوضاع ناامن است؟

این ارتباط تلفنی ما در جایی بود که طالبان وارد مزارشریف شده بود و دیگر نمی شد کاری کرد. اگر قرار باشد که کسی مورد سئوال قرار گیرد شخص سفیر است که اگر احساس ناامنی کرده بود باید به مرکز اطلاع می داد.

اگر ایشان احساس خطر نمی کرده این سئوال پیش می آمده که چرا مزار را ترک کرده است و اگر هم احساس خطر می کرده چرا به مرکز منتقل نکرده است لذا من مقصر را در مرکز و تهران متصور نیستم.

پس می توانیم بگوییم که سفیر کوتاهی کرده و در این ماجرا مقصر است؟ آیا به این موضوع رسیدگی شده است؟

اگر نسبت به این موضوع واکاوی شده است من بی اطلاع هستم.

۴۸ ساعت قبل از حادثه هیچ خبری نبود؛ طالبان ۱۶ مرداد وارد مزار شریف شد و ۱۷ مرداد این اتفاق افتاد و ما هم نسبت به تجریه قبلی چنین پیش بینی از رفتار طالبان نمی کردیم.

در آن زمان ما علنا از نیروهای اتحاد شمال حمایت می کردیم اما با این وجود کنسولگری‌های ما در هرات و جلال آباد فعال بود و هیچ مشکلی هم نداشتند لذا الان که این اتفاق افتاده این سئوالها مطرح می شود؛ بنابراین نمی شود گفت چه کسی مقصر است.

من به شخصه کسی را مقصر نمی دانم شاید بشود گفت ضعف اطلاعاتی بود. بله. اطلاعات دقیق نداشتیم البته آن هم طبیعی بود.

بعد از این حادثه طالبان اعلام می کند که شهادت دیپلمات ها کار نیروهای خودسر بوده و هیچ دستوری برای کشتن و حمله به سفارت ایران نداده اند. این اظهارات بدلیل ترس حمله ایران به افعانستان بوده است؟

یکی از دیپلمات های باقی مانده از آن حادثه غم‌بار شخصی بود به نام شاهسون که زخمی می شود و طالبان فکر می کند که او هم به شهادت رسیده است. بعد از آنکه نیروهای طالبان کنسولگری را ترک می کنند وی خودش را به خانه های اطراف می رساند و در نهایت با یک داستانهای خیلی جالبی توسط خانواده های افغانی، موفق می شود مزار شریف را ترک کند و وارد ایران شود.

اما یک معمایی که نسبت به این حادثه وجود دارد و هنوز هم به یک جواب مشخص نرسیده ایم این است که عاملین اصلی به شهادت رساندن دیپلمات ها ما آیا طالبان بوده است یا نه؟ که شاید کمتر به این مبحث پرداخته شده باشد.

بعد از این حادثه بدنبال آن بودیم که علت را ریشه یابی کنیم تا معلوم شود این اتفاق توسط چه کسانی رخ داده است و اخبار و اطلاعات متفاوتی در این زمینه از منابع مختلف دریافت کردیم.

از نگهبانان افغانی سفارت، همسایگان کنسولگری و منابع رسمی و دولتی پاکستان تا خود طالبان در ارتباط با چگونگی این حادثه و عاملان اصلی پرس و جو کردیم اگرچه هیچ وقت به یک جمع بندی خاصی نرسیدیم اما با توجه به نکات و اطلاعات خوبی که بدست آوردیم می توان به یک تحلیلی دست یافت.

گفته شده بود نیروهای پاکستانی به سفارت حمله کرده اند؟

در حمله دوم طالبان به مزار تعداد زیادی نیروهای پاکستانی همراه آنان بود.

پاکستانی ها در دو رده در بین طالبان حضور داشتند. یک رده نیروهای ارتشی پاکستان بودند و یک رده هم تعداد زیادی از نیروهای مردمی و طلبه های پاکستانی بودند که به خیال خود به عنوان جهاد و کمک به تشکیل دولت اسلامی طالبان عملا در جبهه ها حضور داشتند و می جنگیدند و به نوعی هم آنان تحت کنترل آی اس آی یعنی ارتش پاکستان بودند.

در زمان حمله دوم طالبان به مزارشریف، نیروی هوایی پاکستان به شدت فعال بود و از طریق فرودگاههای منطقه نیروهای زیادی را به این شهر آورد و حضور نیروهای پاکستانی در بین نیروهای طالبان گرچه در قبل هم بود اما در مزارشریف بسیار گسترده‌تر و با هدف بود. یعنی هدف آن بود که مزارشریف را به عنوان آخرین شهر بزرگی که در اختیار نیروهای اتحاد شمال است در دست بگیرند و اجازه ندهند که نیروهای ضد طالبان با خارج ارتباط داشته باشیم لذا یک اهمیت استراتژیک برای پاکستانی های داشت.

اطلاعاتی که ما دریافت کردیم حاکی از این بود پاکستانی ها به عنوان نیروهای طالبان وارد کنسولگری ایران در مزار شریف شده بودند. آقای شاهسون می گفت زمانی که آنان وارد کنسولگری شدند زبانی که صحبت می کردند فارسی و پشتو نبود و بیشتر آنان به زبان اردو صحبت می کردند. می دانید مردم افغانستان به دو زبان فارسی و پشتو صحبت می کنند که عمدتا طالبانی ها به زبانشان پشتو صحبت می کنند.

این حادثه می رفت که بین ایران و افغانستان را به جنگ بکشاند و حتی ما قصد اعزام نیروی بزرگی برای این موضوع به افغانستان داشتیم و طالبان از این قضیه ترسیدند و بعدها توسط مقامات اصلی شان چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم اعلام کردند که ما این کار را نکرده ایم و برای ما هم مسجل شد که این اقدام دستوری و سازمان یافته شده از طرف رهبر طالبان و مرکزیت آنها نبوده است.

پاکستانی ها از کشتن دیپلمات های ایران چه نفعی می بردند و به دنبال چه هدفی بودند؟

در بین طالبان سازمانهای اطلاعاتی برخی از کشورها از جمله آمریکا، عربستان و انگلیس حضور اطلاعاتی داشتند و تمام اسناد آن نیز موجود است. زمانیکه من در سفارت پاکستان بودم به این اطلاعات دست یافتیم و اسناد آنرا برای وزارت خارجه فرستادیم.

بنابراین در یک جمع بندی کلی از عاملین و جانیان این حادثه فجیع می توان گفت که نیروهای پاکستانی در کنسولگری وجود داشتند و این حادثه خونبار نقشه سازمانهای اطلاعاتی خارج از افغانستان بوده است و هدف آنان نیز ایجاد اختلاف و درگیری نظامی میان ایران و طالبان بود؛ چرا که یکی از اهداف اصلی اولیه ایجاد طالبان که توسط سازمان اطلاعاتی این ۳ کشور شکل گرفته بود این بود که ایران با طالبان وارد درگیری نظامی و جنگ عملی شود و اسناد آن نیز موجود است.

منبع: مهر