به گزارش مشرق، روزنامه الاخبار لبنان نوشت: شاید کسی تصور نکند سال ها پیش از اینکه پادشاه سعودی و خدم و حشم راهی فرانسه شوند، یک امیر سعودی و همراهانش در نخستین سفر به اروپا به دلیل رفتارهای عجیب و دور از ذهن بارها از هتل های مختلف اخراج شده و جایی جز یک پانسیون ارزان قیمت در را به رویشان باز نکرد.
در حالی که پادشاه سعودی با تعدادی زیادی خدم و حشم با فخرفروشی تمام راهی فرانسه شده و هتل های گران قیمت و سواحل جنوبی را به خود اختصاص داده اند، کسی تصور نمی کند که سالها پیش یک امیر سعودی و همراهانش در نخستین سفر به اروپا آنقدر رفتارهای عجبیب و غریب داشتند که بارها از هتل اخراج شده و در نهایت در یک پانسیون ارزان قیمت اقامت کردند.
روزهای خوش پادشاه سعودی
بلاخره ماه رمضان به پایان رسید و خادم حرمین پس از خستگی و ضعف روزه داری و ادای نماز و نیز خستگی ذهنی و عقلی ناشی از رهبری یک امت در صحنه نبرد و درگیری توانست از سهم شرعی خود برای تفریح برخورار شود!
اعضای «خاندان مقدس» به این نتیجه رسیدند که تابستان امسال را در سواحل فرانسه سپری کنند، زیرا املاک آنان در سواحل نیس و موناکو بیش از «بیت الحرام» است به اضافه اینکه با این کار می توانند در سردینا عمره را به جا آورده و ماربیا نیز نقطه پایان طواف آنان خواهد بود.
عصر روز شنبه 25 ژوئیه ملک سلمان پادشاه عربستان و خدم و حشم او با دو هواپیمای غول پیکر از نوع بوئینگ 747 وارد فرودگاه نیس شدند و سه بالگرد با پرواز در ارتفاع پایین ماموریت دفاع از آنان را بر عهده گرفتند.
هنگامی که ملک سلمان از هواپیما خارج شد، یکصد خودروی مرسدس بنز لوکس را در باند فرودگاه در انتظار او و همراهانش بودند تا آنان را به مقر اقامت خود به نام «قصر الفجر» در گردشگاه والوریس واقع در جنوب شرق فرانسه منتقل کنند.
خدمات یک هزار نفری برای پادشاه سعودی در فرانسه!
پیش از رسیدن پادشاه حدود یک هزار نفر از خدم و حشم او شامل امیران و همسران و کارمندان و نیز محافظان وارد فرانسه شده بودند تا مقدمات اقامت آسوده را برای آقای خود فراهم آورند.
اما هنگامی که خبرنگاران اوروپایی در نخستین ایستگاه اقامت پادشاه ثروتمند و همراهان اسرافکار و فخرفروش او به استقبال آنان آمدند، اوقات فراغت و آسودگی ملک سلمان طولی نکشید و عمری کوتاه نصیبش شد.
پس از آن خبرگزاری ها اخباری را منتشر کردند مبنی بر اینکه بیش از یکصد هزار شهروند فرانسوی با امضای طومار نسبت به بیرون راندن مردم از سواحل عمومی «لامیراندول» در گردشگاه «والوریس» در نزدیکی قصر ملک سلمان اعتراض کردند.
پلیس با این کار در صدد بود این منطقه را برای آل سعود خالی کند تا به تنهایی و بدون حضور مردم و گردشگران فرانسوی از دریا لذت ببرند.
سپس دستور پادشاه وهابی مبنی بر مرخص شدن دو پلیس زن فرانسوی که پاریس آنان را در تیم امنیتی وی قرار داده بود تا شبانه روز حافظ پادشاه و همراهانش باشد، روند امور را بسیار پیچیده تر کرد.
اعتراض فعالان زن فرانسوی به سفر پادشاه سعودی
اما این روند به اینجا ختم نشد بلکه مشکلات هنگامی دو چندان شده و وخامت یافت که دهها فعال زن فرانسوی بدون رعایت احترام مقام و جایگاه خادم حرمین شریفین در اعتراض به سفر پادشاه سعودی عریان شده و در نزدیکی قصر الفجر دست به تظاهرات زدند.
معترضان که تعدادی مرد عریان نیز در بین آنان حضور داشتند، بیرون راندن ملک سلمان از فرانسه را خواستار شدند و به سیاست های سرکوبگرانه سعودی علیه زنان اعتراض کردند.
از دست و پا زدن برای جلب رضایت شاه سعودی تا نقض قوانین فرانسه
این هرج و مرج وآشوب اوضاع مسئولان فرانسوی را که سخت در تلاش برای رعایت نزاکت در برابر سعودی ها و جلب دوستی و چاپلوسی برای آنان بودند، در تنگنا قرار داد و نفاق آنان تا جایی پیش رفت که در برخی موارد برای جلب رضایت آل سعود و خشنودی آنان قوانین جاری کشور را نقض کردند.
جالب اینکه در ارتباط با قصر الفجر واقع در شهرک والوریس نیز مسئولان فرانسوی چشم خود را به روی قانون شکنی آل سعود در این محل و نیز مناطق اطراف آن بستند، تا جایی که این قصر که روزی یک اثر فاخر معماری بود به مجتمعی برای دخترانی تبدیل شد که با ناهماهنگی کامل و بدون مجوز در آنجا اقامت کردند.
زیرپا گذاشتن قوانین عدم مصادره سواحل
این وضعیت هنگامی وخامت پیدا کرد که آل سعود در نبود کسی که مانع این اقدامات شود یک سازه سیمانی در نزدیکی ساحل بنا کردند و با این کار قوانین کلی فرانسه مربوط به ساحل و عدم مصادره آن را نقض کردند.
در نهایت انجمن های داخلی فرانسه مسئولان کشور نورو روشنایی را مجبور کردند از اقدام آل سعود برای ساخت سازه کوچک در ساحل نزدیک به قصر جلوگیری بعمل آورند و به این ترتیب موضع قاطعانه ای را در برابر خاندان حاکم اتخاذ کردند.این سازه از مرز ساحل عبور کرده و دریا را به کام خود کشیده بود.
ولخرجی های خیالی سلمان بن عبدالعزیز در تقلید از ملک فهد
با وجود همه این جنجال هایی که سلمان و همراهانش در فرانسه با آن روبه رو شدند، درست نیست کسی ادعا کند که ال سعود در اروپا و سایر مناطق جهانگردی مورد استقبال قرار نمی گیرند زیرا حجم پول هایی که برای سفرهایشان هزینه می کنند، فراتر از تصور است
ملک سلمان به نوبه خود از نظر علاقه به اسرافکاری و بی خردی در خرج کردن بیت المال نسخه کپی شده از برادرش ملک فهد است.
بیرون راندن جهانگرادان از جزایر مالدیو به دلیل حضور سلمان بن عبدالعزیز
در این ارتباط برخی رسانه های انگلیسی در سال گذشته اعلام کردند که سلمان بن عبدالعزیز به منظور گذراندن تعطیلات سالانه سه جزیره دیدنی در مالدیو را برای خود و همراهانش رزرو کرد و حدود 30 میلیون دلار پرداخت و البته این رقم هزینه اقامت،غذا، اجاره کشتی وتمام موارد مربوط به تامین رفاه وی و همراهانش از جمله یکصد نیروی محافظ امنیتی را شامل نمی شد.
به منظور حمایت از ولیعهد عربستان و افراد خاندان او هرگونه اقدامات امنیتی شدید اتخاذ شد و برای اجابت درخواست او مبنی بر رزرو این جزایر تمام رزروهای قبلی لغو شد و تمام جهانگردان مستقر در اماکن گرشگری به هتل های دور منتقل شدند.
به اضافه اینکه تمام سفرهای دریایی در این اماکن لغو شده و داشتن تلفن همراه برای کارکنان آن نیز ممنوع اعلام شد به گونه ای که این محدودیت ها موجب نارضایتی و خشم آنان شد.
هنگامی که سلمان بن عبدالعزیز به مالدیو رسید، یک کشتی لوکس بزرگ مخصوص او در انتظارش بود و جالب اینکه در یکی از طبقه های آن یک بیمارستان متحرک برای ارائه خدمات درمانی در موارد ضروری وجود داشت.
به نظر می رسد جزایر مالدیو و دور بودن از چشم دیگران به مذاق خاندان اسرافکار سلمان خوش می آید.
برخی خبرگزاری ها در ژوئن گذشته یادآور شدند که محمد بن سلمان ولی ولیعهد سعودی برای یک شب حدود هشت میلیون دلار هزینه کرد تا یک شب پر شور و هیجان را در یکی از جزیره های مالدیو بگذراند.
وزیر دفاع جوان سعودی برای برگزاری جشن ویژه با حضور خوانندگان معروف جهان یک جزیره دور افتاده در اقیانوس هند را اجاره کرد.
حیف و میل و بریز و بپاش نسل در نسل خاندان سعودی
با وجود این اسرافکاری دردناک باید گفت که مشابه این جنون در زندگی شاهان خاندان سعودی موضوع ناپسندی به شمار نمی آید زیرا هر کس در این خاندان جانشین دیگری می شود همان شیوه سلف خود را در پیش می گیرد.
ملک سلمان نیز همواره بسیار تمایل داشت از اسرافکاری برادرش ملک فهد و گذراندن اوقات تابستان با همراهان در اماکن تفریحی اسپانیا تقلید کند و بنابر اعلام جمعیت تاجران و کارکنان اندلس وی یک بار در این سفر حدود 90 میلیون یورو هزینه کرد.
اسپانیایی ها ماههای پربرکت تابستان را که ملک فهد به محل اقامت خود به کشورشان می آمد، باران های طلا می نامیدند.
تلاش برای تبدیل قصر ملک فهد در اسپانیا به کاخ سفید
مقر فهد به نام «قصر الندی» از نظر اسرافکاری و مساحت زیاد ساختمان عجیبی بود، زیرا مساحت آن بالغ بر دویست هکتار بود و پادشاه سعودی در نظر داشت ساختمان اصلی قصر اسپانیایی او با طراحی کاخ سفید مقر اقامت رئیس جمهور آمریکا در واشنگتن مطابقت داشته باشد.
به دستور ملک فهد هر روز غذاهای اشتها آور که در عربستان معمول است، با هواپیمای ویژه از عربستان در فرودگاه نزدیک به قصر فرود آمده و محموله خود شامل گوشت گوسفند و برنج و ادویه را تخلیه می کرد.
ورود خاندان حاکم سعودی به اروپا برای فروشگاههای طراحی لباس و جواهرات به مثابه عید بود و هر یک از این مراکز برای ارائه آخرین مدل هایی که به مذاق زنان خاندن حاکم و دختر بچه های آنان خوش آید، با یکدیگر رقابت می کردند.
زنان خاندان حاکم و همراهانشان بیشتر وقت خود را در رستوران معروف «گویو» در نزدیکی «مارینا ماربیا» گذرانده و زیباترین کشتی های تفریحی را انتخاب و اجاره می کردند.
بازگشت به سفرهای سعودی ها در یک قرن قبل
هنگامی که یک قرن قبل فیصل بن عبدالعزیز راهی انگلیس و فرانسه شد، سفر به بهشت های اروپا مانند امروز آسان نبود.
در ژوئیه سال 1919 دولت انگلیس عبدالعزیز آل سعود را به لندن دعوت کرد. انگلیس در آن زمان پس از جنگ جهانی اول سفرهایی را برای عرب ها ترتیب می داد تا به چشم خود بریتانیای کبیر را ببیند وخوب متوجه شوند چه کسی پیش روی آنان است.
عبدالعزیز که آن روزها مشغول کشمکش های داخلی و خارجی بود نتوانست بر فراز آسمان اروپا به پرواز درآید از همین رو پسر خود فیصل را که در آن زمان 14 سال بیش نداشت، به نیابت از خود عازم انگلیس کرد.
امیر فیصل کوچک برای رسیدن به غرب باید سوار یک کشتی بخار قدیمی می شد که از بحرین به سمت بمبئی حرکت می کرد و این سفر تا ایستگاه نخست یا همان هند، ده روز طول کشید.
فیصل و همراهانش باید پس از آن ده روز دیگر منتظر می ماندند تا کشتی «لورنس» از راه می رسید و آنان را سوار کرده و با عبور از کانال سوئز به انگلیس می رساند.
از بخت خوش هیئت سعودی، دولت انگلیسی هند نگذاشت آنان در مدت انتظار احساس خستگی کنند بلکه برای آنان سفر به شهر «بونا» و ایام خوش در هتل تاج محل را تدارک دید و میهمانان سعودی برای نخستین بار در زندگی خود سوار قطار شدند.
عبدالعزیز در این سفر دو نفر را با پسرش همراه کرد که یکی از آنان «عبدالله القصیبی» وکیل تجاری او در نجد و احساء بود. پادشاه سعودی القصیبی را همراه فیصل کرد تا برایش از اروپا یک اتومبیل خریداری کنند، زیرا با شوق و هیجان در مورد کالسکه آهنی که حرکتی سریع تر از اسب و شتر داشته و به غذا نیاز نداشته و مریض نمی شود و به خواب نمی روند، شنیده بود.
عملا مدتی پس از بازگشت فیصل نخستین اتومبیل از نوع «فورد تی » وارد ریاض شد و کاروانی از شتران آن را از صحرا عبور داده و به پادشاه سرزمین شن رساندند.
اخراج میهمانان عرب
در کشتی نیز امیر کم سن و سال سعودی شیوه غذا خوردن در غرب را فراگرفت.
پس از آنکه سعودی ها سیزدهم اکتبر 1919 وارد بندر لندن شدند، مسائل غیرمنتظره زیادی به استقبال آنان آمده و در انتظارشان بود، به این معنی که وقتی موذن فیصل با صدای بلند در سالن هتل لندن اذان گفت مدیریت هتل تصمیم گرفت میهمانان عرب همان روز هتل را ترک کنند، زیرا آمادگی نداشت تا سایر مسافران هتل یک ماه یا بیشتر صدای اذان را در پنج نوبت در روز تحمل کنند.
هنگامی که کارمندان وزارت خارجه برای فیصل و همراهانش هتل دیگری پیدا کردند طولی نکشید که سعودی ها از آنجا نیز اخراج شدند دلیل اخراج آنان این بار این بود که خدمتکاران سعودی که با دشداشه صحرایی عازم سفر شده بودند، تصور نمی کردند آنجا سرد باشد از همین رو برای گرم شدن در هر محلی از هتل بخاری ها را روشن می کردند.
اخراج پی در پی از هتل های لندن و اقامت در پانسیون خدمتکاران
برای بار سوم نیز میهمانان سعودی از هتل اخراج شدند زیرا خدمتکاران آنان اصرار داشتند در سالن هتل در کنار در اتاق امیر کوچک خود روی زمین بخوابند.
برای بار چهارم نیز این افراد از هتل اخرج شدند زیرا هنگام وضو زمین دستشویی را غرق آب می کردند.
در نهایت «جان فیلیپی» که مسئول میهمانان سعودی بود، ناچار شد آنان را به یک پانسیون ارزان قیمت مخصوص خدمتکاران افسران ارتش هند در خیابان «سنت جرج» در «ویکتوریا» منتقل کند.
اما مشکل این بود که این پانسیون برای مشتریان خود که اغلب افرادی فقیر و تنگدست بودند، وعده های غذایی نداشت از همین رو فیلیپی باید سعودی ها را برای غذا خوردن به هتلی در نزدیک ویکتوریا می برد و سپس به پانسیون بازمی گرداند.
امیر فیصل بن عبدالعزیز در پایان سفر خود به انگلیس به غیر از نگاههای کنجکاو دیگران، چیزی دیگری نیز مشاهده کرد زیرا روز سی ام اکتبر به همراه تعدادی از میهمانان دیگر برای دیدار جرج پنجم به قصر «بکینگهام» دعوت شد.
در این میهمانی فیصل یک قبضه شمشیر را که با جواهرات تزئین شده و نیام دسته آن از طلای خالص بود به جرج پنجم (ملک عبدالعزیز او را شاه انگلیس می نامید) هدیه کرد.
جرج پنجم از هدیه میهان عربی خود غافلگیر شد و انتظار نداشت در یک دیدار کوتاه که برای آشنایی با میهمانان خارجی که از نقاط مختلف مشرق زمین به کشورش آمده بودند، هدیه ای به او تقدیم شود، از همین رو چاره ای نداشت که به نوبه خود نیز هدیه ای بدهد بنابراین دو تصویر امضا شده از خود و همسرش به او داد.
فیصل به اندازه ای که از «لرد کیرزون» معاون پادشاه در هند دلگیر شد از این هدیه بی ارزش ناراحت نشد، زیرا هنگامی که وی به کیروزن یک شمشیر طلا نشان هدیه کرد، چیزی جز سینی شیرینی که جلوی این امیر کم سن و سال و لاغر اندام گرفته شد، ندید.
امیر فیصل خیلی زود این بی احترامی را فراموش کرد زیرا سفر او به انگلیس زیبا بود و بیشترین چیزی که باعث تعجب او شد یک گربه مومیایی شده در موزه تاریخ طبیعی لندن بود تا جایی که با دست به آن که شبیه یکی از بردگان او در نجد بود، اشاره کرده و شروع به خندیدن کرد.
بازی وارونه؛ بیرون راندن اروپایی ها از هتل ها
دوره ای که در آن یک امیر و همراهانش از هتل های لندن اخراج می شدند و کسی جز پانسیونن نشین های فقیر نمی توانست نفرت از آنان را تحمل کند، گذشت زیرا هنگامی که چاههای نفت در عربستان سربرآوردند و باران نفت باریدن گرفت، این بار این اوروپایی ها هستند که از سواحل کشورشان و اماکن تفریحی آن اخراج می شوند و رزرو هتل هایشان لغو و به هتل های ارزانتر که به مذاق سران نفت و گاز خوش نمی آید، منتقل می شوند.
در موسم حج تابستانه آنان و نیز برخی از ماههای سال هتل های کشورهای اروپایی به بخشی از دارایی های شخصی خاندان نفت تبدیل می شود و برخی افراد منتسب به قدیمی ترین خانواده های اشرافی اروپا به خدمه آنا تبدیل شده و به دنبال پول هایی هستند که از میهمانان عرب نصیبشا ن می شود.
در سال 1996 در آتن سعود بن عبدالعزیز بدترین روزها و آخرین تبعیدگاههای غربی خود را می گذراند.وی که عمر زیادی نداشت در تعطیلات اجباری و طولانی خود در هتل کافورین چیزهایی برای سرگرمی در ساحل پیدا می کرد.
در آنجا 60 اتاق برای او، همسران و فرزندانش در طبقات بالای این هتل لوکس اجاره شده بود.
پادشاه تلاش می کرد که به شیوه خود خوشگذرانی کند و بلاخره به فکرش افتاد که بازی سرگرم کننده ای داشته باشد.
برخی اوقات به رستوران هتل که پر از مشتری بود می رفت،رستوران به یک استخر بزرگ مشرف بود و ملک سعود روی سکوی کوچکی می ایستاد تا همه حاضران و کسانی که در آنجا رفت و آمد داشتند، ببیند سپس از از جیب خود یک کیسه ای دلار بیرون می آورد و در حالی که مترجم یونانی صحبت هایش را ترجمه می کرد، رو به حاضران می گفت: « چه کسی از بین شما با من بازی می کند تا پنج هزار دلار را از آن خود کند؟ ».
طبیعی است که همه دستشان را برای شرکت در بازی پادشاه بالا می بردند و اینجا بود که سعود در مورد شرط بندی که به یونانی ها عرضه کرده بود، اینطور توضیح می داد:
او یک سکه یک سنتی را در استخر می اندازد و اولین کسی که در آب پریده و سنت را بگیرد مبلغ جایزه را تمام و کمال دریافت می کند.
خنده آور اینکه زنان و مردان حاضر در این جمع آتنی عملا در آب شیرجه می زدند و برخی با لباس کامل و به طمع جایزه سخاوتمندانه ملک سعود در جستجوی سنت برمی آمدند.