ترومن جنایت آمریکا را اینگونه اعلام کرد: «اندکی پیش، یک هواپیمای آمریکایی یک بمب بر سر هیروشیما انداخت و مفید بودن این شهر برای دشمن را از بین برد. آن‌چه انجام شده است، بزرگ‌ترین دستاورد علمِ مدیریت‌شده در تاریخ است.»

گروه جنگ نرم مشرق- آگوست سال 1945 آمریکا بر سر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی در ژاپن بمب اتمی انداخت. اکنون 71 سال از آن ماجرا می‌گذرد، اما هنوز هم هیچ‌کس نمی‌داند دلایل واقعی پشت این تصمیم آمریکایی‌ها چه بوده است. با این حال، اسنادی که به تازگی از حالت محرمانه خارج شده نشان می‌دهد که این حمله هسته‌ای ممکن است، نه از روی ضرورت نظامی، بلکه برای ارعاب اتحاد جماهیر شوروی انجام شده باشد. در این گزارش قرار است به شهرهای هیروشیما و ناگازاکی سفر و با خانواده‌هایی ملاقات کنیم که هنوز هم خاطرات آن روز وحشتناک، آن‌ها را آرام نمی‌گذارد.


سال 1945 آمریکا بر سر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی در ژاپن بمب اتمی انداخت

اولین بار در تاریخ بشر که یک بمب اتمی در جنگ مورد استفاده قرار گرفت، 6 آگوست 1945 بود، زمانی که یک بمب اتمی با نام رمزی "پسربچه" (Little Boy) بر سر شهر هیروشیما فرود آمد. بیش از 100 هزار انسان در دم کشته شدند. بسیاری از این افراد که در مرکز انفجار بودند، در یک لحظه تبدیل به خاکستر شدند و شمار زیادی هم بر اثر موج انفجار یا میزان بالای تشعشعات جان خود را از دست دادند.

اکنون در هیروشیما، بیش از 50 هزار نفر زندگی می‌کنند که آن حادثه را به خاطر دارند. هر کدام از این افراد می‌توانند داستان خود را از آن روز برایتان تعریف کنند. یکی از این بازمانده‌ها زنی است به نام "کوابارا" که با معرفی شوهرش می‌گوید: "او هم یکی از افرادی است که حادثه انفجار بمب را به خاطر دارد. در همان حادثه، مادر و دو خواهرش را از دست داد." کوابارا آن زمان، یک دختربچه 13 ساله بود، اما می‌گوید حتی پس از گذشت 71 سال، هنوز هم خاطرات آن روز برایش قابل هضم نیست.

کوابارا توضیح می‌دهد: "هیچ هشدار بمبارانی اعلام نشد، من هم فکر کردم حتماً هواپیماهای ژاپنی هستند. آن زمان بچه بودیم. همین‌طور ایستادیم و به هواپیما نگاه کردیم. ناگهان دیدیم که بمب سقوط کرد. همه جا پر از جسد شده بود. مادرهایی را می‌دیدم که دنبال فرزندان خود می‌گردند. بچه‌هایی را می‌دیدم که مادرهایشان را صدا می‌زدند. اما آن زمان حتی اگر مادری فرزندش را می‌دید، باز هم او را نمی‌شناخت. بچه‌ها بودند که می‌توانستند مادرهایشان را بشناسند. یک مادر را دیدم که شاخه‌ای کوچک را برداشته بود و با آن، کرم‌ها و حشرات را از روی بدن بچه‌اش برمی‌داشت. بچه هم فریاد می‌زد: "درد دارد." اما مادر ادامه می‌داد، چون می‌دانست اگر این کار را نکند، کرم‌ها بدن بچه‌اش را می‌خورند. اما آن بچه زنده نماند." کوابارا می‌گوید به خاطر خاطراتی مانند این، هرگز نمی‌تواند باور کند که جنگ پایان یافته است.


همسر "کوابارا"، مادر و دو خواهرش را در بمباران اتمی هیروشیما از دست داد

"تئودور ون کرک" مسئول وقت موقعیت‌یابی در نیروی هوایی ارتش آمریکا که مسئول بمباران هیروشیما نیز بوده، سال 2012 در این مورد می‌گوید: "من آن زمان یک سرباز راضی از کارم بودم. ما مدت‌ها بود درگیر جنگ بودیم. ژاپنی‌ها به ما حمله کرده بودند. آن زمان، ژاپنی‌ها مردم خوبی نبودند. سیاست آمریکا در آن زمان این بود که ملت ژاپن را تسلیم کند. من هم حاضر بودم هر کاری که از دستم برمی‌آید برای رسیدن به این هدف انجام بدهم."

"هری ترومن" رئیس‌جمهور وقت آمریکا بود که تصمیم گرفت از بمب اتم علیه ژاپن استفاده کند. کم‌تر از 4 ماه بود که رئیس‌جمهور شده بود. وی خبر استفاده از بمب اتمی علیه هیروشیما را این‌گونه به مردم دنیا اعلام می‌کند: "اندکی پیش، یک هواپیمای آمریکایی یک بمب بر سر هیروشیما انداخت و مفید بودن این شهر برای دشمن را از بین برد. ما با این بمب، افزایشی جدید و انقلابی به قدرت تخریب خود اضافه کرده‌ایم. آن‌چه انجام شده است، بزرگ‌ترین دستاورد علمِ مدیریت‌شده در تاریخ است."

"کلیفتون ترومن دانیل" نوه هری ترومن فردی است که ماه آگوست، خیلی‌ها دنبال او می‌گردند تا با او درباره میراثی که پدربزرگش برای او به جا گذاشته، صحبت کنند. او می‌گوید: "من هم مانند بسیاری از آمریکایی‌های دیگر که آن سال‌ها زندگی می‌کردند، به صحبت‌های پدربزرگم گوش دادم. دلایل او را پذیرفتم و قبول کردم که برای حفظ جان شمار زیادی از آمریکایی‌ها، باید هیروشیما و ناگازاکی بمباران می‌شدند. اما بعدها بزرگ‌تر شدم و این واقعیت را درک کردم که آن روزها، جان انسان‌های بی‌شماری گرفته شد، آن هم به روشی وحشتناک."


مادرها وقتی فرزندان خود را می‌دیدند، آن‌ها را نمی‌شناختند

پیش از حوادث ژاپن، نیروهای متفقین که پیروزی خود را قریب‌الوقوع می‌دیدند، طی کنفرانس "پوتسدام" (Potsdam) در تاریخ 18 ژوئن 1945 دور هم جمع شدند و دنیای پس از جنگ جهانی را ترسیم کردند. روابط روسیه و آمریکا در زمان ریاست‌جمهوری روزولت در آمریکا، نسبتاً خوب بود، اما ترومن در نظر استالین، فردی ناشناخته بود و همین کنفرانس هم نقطه عطفی در روابط دو متحد ایجاد کرد.

"گرگ هرکن" تاریخدان و نویسنده آمریکایی کتاب "اخوت بمب" (Brotherhood of the Bomb) درباره این نشست می‌گوید: "ترومن آن‌جا به استالین گفت که ما سلاح جدیدی داریم، البته نگفت که چه نوع سلاحی. فکر می‌کرد که استالین نمی‌داند. استالین هم پاسخ سرد و بی‌تفاوتی داد: "امیدوارم از این سلاح، به خوبی علیه دشمن استفاده کنید." این در حالی است که الآن از طریق منابع مختلف و به خصوص منابع شوروی می‌دانیم که استالین با اطلاعاتی که از آژانس‌های جاسوسی دریافت کرده بود، در همان زمان هم به خوبی می‌دانست که ترومن درباره چه چیزی دارد صحبت می‌کند."

"میخائیل میاگکف" استاد دانشگاه علوم نظامی روسیه توضیح می‌دهد: "استالین می‌دانست که مسئله، بمب اتمی است. آمریکا آن زمان در این‌باره به شوروی چیزی نگفته بود. مشهور است که ترومن دائماً این را می‌گفته که اگر یک بمب اتمی منفجر شود، چوبی برای من می‌شود تا قدرتم را به روس‌ها نشان دهم.


رهبران آمریکا، انگلیس و روسیه در نشست پوتسدام شرکت داشتند

"سومیترو تانیگوچی" مشغول رساندن نامه‌های مردم به درِ خانه آن‌ها بود که دومین بمب اتمی که یک بمب پلوتونیومی با نام "مرد چاق" (Fat Man)، این بار بر سر شهر ناگازاکی فرود آمد. تانیوگوچی درباره آن روز می‌گوید: "16 سالم بود. دو کیلومتر با محل انفجار بمب فاصله داشتم. داشتم راه می‌رفتم که موج انفجار، از پشت به من ضربه وارد کرد. بعد از آن انفجار، سه سال و هفت ماه در بیمارستان بودم. طی یک سال و هفت ماه اول، تنها می‌توانستم روی سینه‌ام بخوابم." حرارت انفجار هسته‌ای باعث شد تا پوست کمر و دست چپ تانیگوچی آب شود. تصاویر سوختگی وی در تمام دنیا مشهور شده و تانیگوچی اکنون به نماد زجرهایی تبدیل شده است که حمله اتمی آمریکا به مردم ژاپن تحمیل کرد.

تانیگوچی که اکنون رئیس شورای قربانیان بمب اتم ناگازاکی خاطرات آن روز را این‌گونه به خاطر می‌آورد: "کمرم تا استخوان سوخته بود. بعضی جاهای بدنم، از سوختگی سِفت شده بود. استخوان‌های قفسه سینه‌ام به قلبم و شش‌هایم رسیده بود. همین الآن هم هنوز، درد دارم... سال 1959 سازمانی برای بازماندگان حمله اتمی تأسیس کردیم و جنبشی علیه سلاح‌های هسته‌ای به راه انداختیم. من هم در این‌باره سخنرانی می‌کردم."

ناگازاکی هدف دومین بمب اتمی آمریکا بود. "مرد چاق" قرار بود بر سر شهر "کوکرا" فرود بیاید، اما به خاطر شرایط آب و هوایی، جنگنده "باک‌اسکار" آمریکا مسیر خود را تغییر داد و شهر ناگازاکی را هدف گرفت. این اتفاق سه روز بعد از حمله به هیروشیما، یعنی در تاریخ 9 آگوست رخ داد. قدرت تخریبی این بمب، معادل 21 هزار تن تی‌ان‌تی بود و بیش از 70 هزار نفر از مردم ناگازاکی را کشت.


تصاویر سوختگی تانیگوچی به نمادی برای قربانیان حمله اتمی آمریکا تبدیل شده است

کمپین بمباران ژاپن که قبل از توسل به بمب‌های اتمی شکل گرفته بود، این کشور را به یک مخروبه تبدیل کرده بود و آمریکا هم این کشور را بلوکه کرده بود و اجازه رسیدن غذا و سوخت به ژاپن را نمی‌داد. گرگ هرکن می‌گوید: "نتایج بررسی بمباران استراتژیک آمریکا که بعد از پایان جنگ انجام شد، نشان می‌داد که ژاپن حتی در صورت عدم بمباران آمریکا هم تا پیش از آغاز عملیات المپیک (حمله همه‌جانبه متفقین به ژاپن) تسلیم می‌شد."

"پیتر کازنیک" مدیر مؤسسه مطالعات هسته‌ای در دانشگاه آمریکا در پاسخ به این سؤال که چرا آمریکا با بمب اتم به ژاپن حمله کرد، می‌گوید: "من فکر می‌کنم هری ترومن امیدوار بود یک سیاست دوگانه را پیاده کند: اولاً این‌که ژاپن پیش از آن‌که پای روسیه به ماجرا باز شود، تسلیم گردد و بنابراین آمریکا مجبور نشود امتیازهایی که قولش را به روسیه داده بود، به این کشور بدهد. دوماً (که اگر از مورد اول مهم‌تر نباشد، کم‌اهمیت‌تر نیست) این‌که آمریکا می‌خواست به روسیه پیام بدهد [و قدرت‌نمایی کند]."

پس از جنگ جهانی و با تلاش‌های دو کشور برای افزایش حوزه نفوذ خود، روابط میان شرق و غرب به سرعت کاهش یافت. آمریکا فهمید که قدرت هسته‌ای به معنای قدرت سیاسی در صحنه بین‌المللی است. اسنادی که برخی از آن‌ها حتی به سال 1945 برمی‌گردد، نشان می‌دهد که متفقین هم در میان خود دچار اختلاف و درگیری شده بودند. "هرکن" تصریح می‌کند: "طبق برنامه آمریکا در اکتبر 1945، 20 هدف در روسیه انتخاب شده بود: مسکو و لنینگراد از جمله این اهداف بودند. بعد از مشورت با نظریه‌پردازان و طراحان جنگ، این تصمیم گرفته شد که خود کاخ کرملین یا یک نیروگاه در نزدیکی آن باید نقطه هدف باشد. بمب‌ها که بزرگ‌تر می‌شدند، چینش اهداف هم به گونه‌ای انتخاب می‌شد که بیش‌ترین اهداف با هر بمب، از بین برود."


موقعیت شهرهای مختلف شوروی که باید توسط آمریکا بمباران می‌شد

کازنیک با نشان دادن یک کپی از "سری کمیته مشترک اطلاعات 250" توضیح می‌دهد: "این‌جا نوشته که شوروی تضعیف شده و ممکن است به دنبال اتخاذ سیاستی هجومی علیه آمریکا باشد. بنابراین باید برنامه‌ای ریخته می‌شد تا این شرایط مورد محاسبه قرار گیرد. نهایتاً، تعداد شهرهای هدف بمباران در شوروی افزایش پیدا کرد. برنامه‌هایی با نام‌های "گازانبر" یا "ضربه اُفتان" تعریف شده بود. هم‌زمان با تشدید تنش‌های سیاسی میان شوروی و آمریکا، لیست شهرهای هدف هم بزرگ‌تر می‌شد."

"سنای ایکدا" یک بازمانده 82 ساله در ناگازاکاست. او و دخترش به مدارس مختلف در ژاپن می‌روند و درباره جنگ صحبت می‌کنند. ایکدا برای آن‌که بتواند تجربه خود را به کودکان منتقل کند، از نقاشی استفاده می‌نماید: "روزی که بمب منفجر در ناگازاکی انداخته شد، هوا مانند روزهای دیگر آن فصل، خوب بود. به محض آن‌که صدای هشدار بمباران را شنیدیم، بمب را دیدم که از هواپیمای آمریکایی رها شد. بمب با یک چتر داشت فرود می‌آمد. موج انفجار تمام پوست دست من را از جا کند و دستم شروع کرد به خون آمدن. مادرم 15 متر آن‌طرف‌تر پرت شد. او را پیدا کردم و با هم فرار کردیم. به کنار جاده که رسیدیم، فردی را دیدم که مانند ذغال شده بود، اما داشت راه می‌رفت. به ما گفت هر کس در ناگازاکی زندگی می‌کرد، کشته شده است."

وی ادامه می‌دهد: "مردم نمی‌دانستند چه کار کنند، یا کجا بروند. فقط می‌رفتند تا خودشان را در رودی که آن‌جا بود، خنک کنند. من جسد یک نفر را در آب دیدم و بلافاصله فهمیدم که خواهر کوچکم است. کاملاً سیاه شده بود و صورتی برایش باقی نمانده بود. او را از روی گل‌هایی شناختم که لای پارچه‌ای دور کمرش بود. من و پدرم چوب آوردیم و جسد خواهرم را روی آن گذاشتیم و در کنار خانه‌مان او را [به رسم ژاپنی‌ها] خاکستر کردیم. برادرها و خواهرهایم همه کشته شدند. فقط من و مادر و پدرم زنده ماندیم."


"کنار جاده، فردی را دیدم که مانند ذغال شده بود، اما داشت راه می‌رفت"

"ریچارد رودز" نویسنده و خبرنگار آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر برای کتاب "ساختن بمب هسته‌ای"، توضیح می‌دهد: "به عقیده من، آن زمان این تصور وجود داشت که استفاده از آن بمب‌های اتمی، ضرورت دارد. همان‌طور که "جورج مارشال" فرمانده وقت ستاد ارتش آمریکا، بعد از جنگ گفت، "ما نمی‌خواستیم مجبور شویم به ژاپن حمله کنیم." می‌دانستیم که بسیاری از ژاپنی‌ها در این جنگ کشته خواهند شد و بسیاری از آمریکایی‌ها هم جان خود را از دست می‌دهند."

توجیه ترومن برای حمله اتمی به ژاپن همین بود: حفظ جان نیم میلیون آمریکایی که اگر به ژاپن حمله می‌کردند، کشته می‌شدند. کازنیک درباره نظریات مختلف پیرامون حمله اتمی آمریکا به ژاپن می‌گوید: "اگر به آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا مراجعه کنید، اگر به اظهارات مقامات وقت آمریکا دقت کنید، متوجه اختلاف‌نظرهای عجیبی می‌شوید. 6 نفر از 7 ژنرال و دریاسالار پنج ستاره آمریکایی که ستاره پنجم خود را طی این جنگ دریافت کردند، اعلام کرده‌اند که بمب‌های اتمی نه از نظر نظامی، ضروری و نه از نظر اخلاقی، قابل دفاع بوده است. هیچ نتیجه دیگری نمی‌توان گرفت جز این‌که بمباران ژاپن غیرضروری بوده است و حمله شوروی می‌توانست جنگ را پایان دهد. حمله آمریکا قرار نبود تا قبل از 1 نوامبر صورت گیرد. وقتی قرار نیست تا سه ماه دیگر، حمله آغاز شود، چرا از بمب اتمی استفاده می‌شود؟ دلیلش این است که آمریکا "تمایل داشت" که از این بمب‌ها استفاده کند."

"ون کرک" مسئول موقعیت‌یابی ارتش آمریکا برای بمباران هیروشیما سال 2012 درباره این‌که آیا از کار خود پشیمان است یا نه می‌گوید: "من پشیمانم که مجبور شدیم آن کار را انجام بدهیم، اما معتقدم برای آن‌که جنگ را با کم‌ترین میزان کشته به پایان برسانیم، مجبور بودیم آن عملیات را انجام بدهیم. اگر همین شرایط دوباره تکرار می‌شد، دقیقاً مانند آن‌چه سال 1945 بود، من باز هم آن کار را انجام می‌دادم. "داوطلب می‌شدم" که آن کار را انجام بدهم. "می‌خواستم" آن عملیات را هدایت کنم."


تصاویر قربانیان حمله اتمی در موزه یادبود صلح هیروشیما

ژاپن هنوز هم با پیامدها و هزینه‌های آن بمب‌های اتمی دست و پنجه نرم می‌کند. دولت این کشور ماهیانه مبلغی را به بازمانده‌های آن روزها می‌دهد تا بتوانند نه تنها با اثرات فیزیکی قرار گرفتن در معرض تشعشعات هسته‌ای مقابله کنند، بلکه بر اثرات روانی آن هم غلبه نمایند. دکتر "نانائو کامادا" رئیس آسایشگاه بازماندگان بمب‌های اتمی می‌گوید: "ما حدود 300 نفر مقیم این‌جا داریم که همه آن‌ها قربانیان بمب‌های اتمی هستند. دلیل اصلی بیماری آن‌ها تشعشع است، و البته سن بالای آن‌ها. اکثر آن‌ها دچار سرطان و مشکلات قلبی هستند. مشکلات دیگر هم شامل بیماری‌های روانی، مانند اختلال استرس پس از حادثه می‌شود. خاطراتی از روز انفجار دارند که گاهی مانند فلش‌بک به ذهنشان می‌آید و آن‌ها را آزار می‌دهد."

بعد از جنگ، آمریکایی‌ها قانون اساسی ژاپن را تغییر دادند. از جمله این‌که بند 9 این قانون، ژاپن را از داشتن ارتش منع می‌کند. ژاپن صرفاً می‌تواند نیروهای "دفاع از خود" داشته باشد که بخشی از آن هم در پایگاه دریایی آمریکا در شهر "یوکاساکا" مستقر است. هیچ کجا در ژاپن نیست که بتواند اثر هجوم آمریکایی‌ها را بهتر از خیابان "دوبوئیتا" نشان دهد. این خیابان فاصله چند متری از پایگاه نظامی آمریکا دارد. اگر می‌خواهید یک "همبرگر نیروی دریایی" بخورید یا از فروشگاه وسایل اضافی ارتش خرید کنید، باید به همین خیابان بیایید.

با این حال، پایگاهی که بیش‌ترین جنجال را در ژاپن ایجاد کرده است، پایگاه آمریکا در "اوکیناوا"ست، خانه 21 هزار پرسنل آمریکایی. بیش از یک سوم از سربازان آمریکایی در منطقه آسیا-اقیانوسیه در این پایگاه مستقر هستند و ساکنین این منطقه می‌خواهند آن‌ها را از کشورشان بیرون کنند. "کازوهیکو کیمورا" یکی از فعالان اجتماعی در این خصوص می‌گوید: "اوکیناوا را ارتش آمریکا برای پایگاه خود انتخاب کرد و این منطقه را به مستعمره خود تبدیل کرده است. زمینی را که مردم در آن زندگی و کشاورزی می‌کردند از ما گرفتند. بولدوزر آوردند و باغ‌های ما را نابود کردند و زمینش را برای نیازهای ارتش آمریکا استفاده کردند."


گردهمایی در اعتراض به استقرار پایگاه‌های نظامی آمریکا در ژاپن

وی ادامه می‌دهد: "زمانی که اوکیناوا به ژاپن برگردانده شد، یک قانون اساسی جدید و مسالمت‌آمیز تصویب شد که حقوق مالکیت شخصی را تضمین می‌کرد. ما نمی‌خواستیم زمین‌هایمان برای جنگ مورد استفاده قرار بگیرد. بنابراین می‌خواهیم که پایگاه‌های آمریکایی تعطیل شوند و زمین‌شان به صاحبان اصلی برگردد."

ژاپن و آمریکا به‌رغم حوادث اتمی، امروزه رابطه گرم و نزدیکی با یک‌دیگر دارند. این در حالی است که اوباما به عنوان اولین رئیس‌جمهور آمریکایی در دوره ریاست‌جمهوری خود به هیروشیما سفر کرده اما عذرخواهی نکرده است. ژاپن هم هیچ‌گاه به خاطر حمله غافلگیرکننده به پایگاه آمریکایی "پرل هاربر" عذرخواهی نکرده است. ترومن در سن 88 سالگی فوت کرد و تا روز آخر هم از تصمیم خود در بمباران اتمی ژاپن دفاع کرد. نوه او توضیح می‌دهد: "من فکر نمی‌کنم عذرخواهی [از ژاپن] صورت بگیرد. شاید دو کشور زبانی پیدا کنند که آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کند، مبنی بر این‌که ما اذعان می‌کنیم هر دو طرف متحمل خسارت‌های سنگینی شده‌اند. اما در شرایط کنونی به نظر نمی‌رسد یک عذرخواهی رسمی از جانب آمریکا در دستور کار باشد، و از آن طرف هم بعید است ژاپن قصد عذرخواهی داشته باشد."

وقتی از کوابارا می‌پرسید اکنون درباره آمریکا چه حسی دارد، می‌گوید: "هر حرف یا کار خوبی هم که آمریکا انجام بدهد، ما باز هم فکر نمی‌کنیم که این‌ها صادقانه است. وقتی اوباما انتخاب شد، گفت تعداد سلاح‌های هسته‌ای را کاهش خواهد داد، اما نه تنها این تعداد را کم نکرده، بلکه بیش‌تر هم کرده است. او باید در قبال حرف‌هایی که می‌زند احساس مسئولیت کند. همچنین باید به هیروشیما و ناگازاکی بیاید و به مردم و قربانیان ادای احترام کند." بمباران‌های اتمی هیروشیما و ناگازاکی موجب مرگ بیش از 300 هزار ژاپنی شد. اگر برنامه آمریکا برای حمله به 20 شهر شوروی از جمله شهرهای پرجمعیت مسکو و لنینگراد، عملی می‌شد، قطعاً تعداد قربانیان به میلیون‌ها نفر می‌رسید. خوش‌بختانه آن برنامه هیچ‌گاه اجرایی نشد، اما آغاز دوره‌ای جدید به نام جنگ سرد بود.

هدف آمریکا از حمله اتمی به ژاپن، ارعاب روسیه بود - دانلود