به گزارش مشرق، متن یادداشت اختصاص با عنوان «ایران، کلید معمای فروپاشی و بازسازی قدرت امریکا» به شرح ذیل است:
«حضور فراگیر در ایران» از منظر امریکاییها کلید بازسازی قدرتی است که با پیروزی انقلاب اسلامی و گسترش ایدئولوژی این انقلاب در سطح منطقه حساس غرب آسیا فروپاشیده است. آنان معتقدند «قدرت فروپاشیده» الزاماً از نقطهای باز تولید میشود که در آن فروپاشی را آغاز کرده است.
فروپاشی قدرت امریکا در منطقه غرب اسیا اتفاق افتاده است و در حالی که هنوز روابط سلطهگرانه ایالات متحده در اروپا، افریقا و شرق آسیا وجود دارد و به عوان تأثیرگذارترین قدرت به رسمیت شناخته میشود اما همه ناظران هوشمند، امریکا را قدرتی فروپاشیده ارزیابی میکنند. دلیل این ارزیابی این است که شاخص اصلی قدرت امریکا، منطقهای است که امریکا با سیطره بر آن به قدرت اول جهان تبدیل شده و بر بقیه مناطق جهان سیطره پیدا کرده است.
امریکا در فاصله پایان جنگ جهانی دوم در سال 1324 تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، با سیطره نسبتاً مطلق بر غرب آسیا و شمال افریقا یعنی منطقه اسلامی و تبدیل آن به منطقهای انحصاری به تنظیم معادلات جهان دست یافته است. اگر به عنوان مثال به تعداد قطعنامههایی که در فاصله تأسیس سازمان ملل در سال 1326 تا امروز در شورای امنیت این سازمان به تصویب رسیده است، نگاهی بیندازیم و آنها را به دو دسته قطعنامههای پیشنهادی امریکا و قطعنامههای پیشنهادی دیگران تقسیم کنیم درمییابیم که اولاً بیشترین تعداد قطعنامهها برای منطقه غرب آسیا و شمال افریقا صادر شده و ثانیاً پیشنویس بخش اعظم این قطعنامهها توسط امریکاییها تهیه و ارائه شده است. کما اینکه اگر به تعداد قطعنامههای وتوشده در سازمان ملل نظر بیندازیم درمییابیم که اکثر این قطعنامهها اولاً توسط امریکا وتو شده و ثانیاً قطعنامههای وتوشده مربوط به این منطقه بوده است. همینطور با یک مقایسه درمییابیم که بیشترین تعداد مؤسسات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، علمی، اجتماعی، امنیتی خارجی امریکا در این منطقه اسلامی ـ است. امروز بیشترین تعداد نظامیان و تجهیزات امریکایی که در خارج از مرزهای این کشور بسر میبرند، مربوط به این منطقه است. هکذا بیشترین سفر دیپلماتیک سالانه امریکاییها به این منطقه صورت میگیرد. در نطق سالانه رؤسای جمهور امریکا بیش از هر نقطه دیگر جهان به مسایل این منطقه پرداخته شده است. بیشترین تعداد جنگهای بزرگ و کوچک امریکا در این منطقه روی داده و نیز بیشترین حجم تسلیحات امریکایی در این منطقه به فروش رسیده است. امریکا بیش از هر کشور دیگری از رژیم دستنشانده صهیونیستی حمایت کرده است. بیشترین تعداد کودتاهای خارجی امریکاییها در این منطقه روی داده و بیشترین رژیمهای دستنشانده امریکایی مربوط به این منطقه بوده است. بنابر این کاملاً طبیعی است که این منطقه اصلیترین شاخص سنجش قدرت و اقتدار امریکا باشد.
ابرقدرت، رموز بقا و فنا
پایایی و دوام ابرقدرتی یک کشور یا یک بلوک به چهار عنصر وابسته است؛ «قدرت فیصلهدهندگی»، «قدرت اتحادسازی»، «قدرت انطباق منافع» و «قدرت مهار رقیب».
قدرت فیصلهدهندگی به این معناست که ابرقدرت بتواند یک منازعه را مطابق با دیدگاهها، اصول و منافع خود در زمانی که تعیین میکند به پایان برساند. قدرت اتحادسازی به این معناست که ابرقدرت بتواند به منظور توزیع هزینههای حفظ ابرقدرتی، اتحادهایی را پدید آورد و از طریق آن به ایجاد یک رویه یا حل یک معضل بپردازد. قدرت انطباق منافع به این معناست که ابرقدرت بتواند اصول، معیارها و رویههای خود را به گونهای تعریف کند که جمع زیادی از کشورهای قدرتمند، آنها را با منافع، اصول و معیارهای خود منطبق ببینند بعضی از نظریهپردازان از این فاکتور به عنوان «قدرت اخلاقی» یاد کردهاند. قدرت حذف رقیب به این معناست که یک ابرقدرت بتواند به گونهای که توأم با کمترین هزینهها و کمترین آسیبها باشد رفتار رقیب را مهار کرده و اگر ضرورت داشته باشد، آن را حذف کند بعضی از نظریهپردازان از این فاکتور به عنوان «قدرت سالبه» یاد کردهاند.
با توجه به آنچه گفته شد به اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی، با پیروزی انقلاب اسلامی در یکی از پایگاههای اصلی امریکا در منطقه غرب آسیا و بینتیجه بودن چالش چند دههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و... علیه نظام برآمده از این انقلاب، هر چهار وجه قدرت امریکا مخدوش گردید. امریکاییها نتوانستند به مناقشههای منطقهای که یک طرف آن ایران بود، مطابق الگوی خود نقطه پایان بگذارند و نوعاً به ناچار صحنه را به رقیب واگذار کردند. میتوانیم فهرستی از این مناقشهها را ارائه کنیم ولی برای پرهیز از اطاله کلام از آن خودداری میکنیم. امریکاییها اگرچه تلاش کردند که در مقابله با ایران، جمع زیادی از کشورها را با خود همراه نمایند و در مقاطعی هم به آن دست یافتند اما نتوانستند این اتحاد را برای مدت زیادی حفظ نمایند. جانکری وزیر خارجه امریکا با اشاره به مخالفتهای سیاسی که در امریکا علیه توافق وین ابراز میشود، تصریح کرد: «با رد توافق حتی متحدان سنتی امریکا دیگر در زمینه تحریمها همراهی نخواهند کرد و حمایت آنها را از گزینه نظامی از دست خواهیم داد.»
امریکا در این دوران «قدرت مدیریت رفتار رقیب» را نیز از دست داد. مقامات این کشور بارها اعتراف کردند که ایران روز به روز قویتر شده و متحدان جدیدتری پیدا کرده است وقتی جنبش انقلابی انصارالله در یمن سر برآورد رئیسجمهور امریکا در جلسه کنگره با صراحت گفت «هماینک دایره نفوذ ایران از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه گسترده شده است» و هنری کیسینجر در پاسخ به سؤالی درباره میران تهدید داعش گفت «داعش قدرت موقت و میراست و ما با قدرت دیگری مواجه هستیم که دائمی و رو به گسترش است.» امریکاییها در این دوران حتی نتوانستند جنبش انقلابی حماس را مدیریت کنند و از این رو رفت و آمدهای مکرر مقامات این کشور و نماینده ویژه آن در امور فلسطین و نیز طرحها و اجلاسهای مکرر آنان به جایی نرسید و نماینده ویژه با اعتراف به شکست از سمت خود استعفا کرد.
امریکا در مناقشات منطقهای نتوانست همگرایان اروپایی و منطقهای خود را متقاعد کند که طرحهای آن در ارتباط با منطقه با منافع آنان همساز میباشد. از این رو در صحنه افغانستان ائتلاف امریکاییها موسوم به ایساف از هم پاشید و کشورهای عضو یکییکی از آن جدا شدند کما اینکه در پرونده سوریه امریکاییها نتوانستند متحدان منطقهای خود را متقاعد نمایند که طرح نظامی و سیاسی امریکا درباره سوریه دربردارنده اهداف و دیدگاههای آنان نیز هست. همین چند روز پیش امریکا یک طرح ده مادهای ارائه کرد و در یکی از بندهای آن «ایجاد منطقه امن در شمال سوریه» را گنجاند و اردوغان با صراحت به آنان گفت پایبندی ترکیه به اجرای 9 بند دیگر منوط به در اولویت قرار گرفتن بند مربوط به منطقه امن است. امریکاییها اگرچه پای این ورقه را امضا کردند اما به دلیل شرایط سوریه و ناتوانی امریکا در حذف رقبای میدانی خود که شامل چند گروه نظامی و شبه نظامی میشوند، اعلام کردند که شرایط برای ایجاد منطقه امن فراهم نیست.
با این وصف کاملاً واضح است که امریکا نمیتواند بدون غلبه بر کانون اصلی مشکلات خود که جمهوری اسلامی است، قدرت فروپاشیده و اجزاء چهارگانه آن را بازسازی نماید.
تحلیلهای غیرمستند
بعضی از افراد در ایران وانمود کردهاند که منطقه غرب آسیا و شمال افریقا از اولویت امریکا خارج شده است و نگاه این کشور به رقیب مهمتری در شرق آسیا یعنی چین دوخته شده است. این در حالی است که هیچ نشانه نظامی و یا سیاسی این ادعا را اثبات نمیکند.
چین یک قدرت اقتصادی است که چند دهه است امریکا را پشت سر گذاشته است. اساساً برای امریکاییها امکان غلبه اقتصادی بر این رقیب وجود ندارد. برتری نظامی امریکا نسبت به چین هم موضوعی نیست که در کشاکش اقتصادی کفه معادله را به نفع امریکا تغییر دهد. بنابراین کاملاً واضح است که چین در حوزه اقتصاد برای امریکا یک «رقیب سخت» به حساب میآید. خود امریکاییها در ارزیابیهای رسمی که منتشر هم کردهاند اذعان نمودهاند که تا سال 2030 میلادی، امریکا به قدرت چهارم اقتصادی در دنیا تبدیل میشود.
امریکا برای اینکه بتواند ماهیت ابرقدرتی خود را برای دهههای آینده حفظ کند، بیش از گذشته به پایگاههای سنتی خود در غرب آسیا و شمال افریقا نیاز دارد. بر این اساس میتوان گفت امریکا توجه روزافزونی به مناقشات این منطقه حساس خواهد داشت و همه توانایی خود را برای بازگرداندن منطقه به وضعی که پیش از وقوع انقلاب اسلامی 1357 داشته، مصروف خواهد کرد. کما اینکه در دوره اوباما شاهد تلاش امریکا برای افزایش قدرت نظامی و امنیتی متحدان خود و کنترل نظامی ـ تسلیحاتی رقبای خویش بودیم. تقلب امریکا در ماجرای توافق وین ـ برجام ـ و تهیه پیشنویس قطعنامه 2231 که مهمترین نکته آن مهار کامل تواناییهای نظامی ایران از یک گلوله ساده تا موشکهای بالستیک است، جدیدترین اقدامی است که در این راستا صورت گرفته است. حساسیت امریکا روی خبر دروغین سفر سردار سلیمانی به مسکو و جار و جنجالی که در این موضوع به راه انداخت نیز برای پردهبرداری از نگرش شدیداً امنیتی امریکا به منطقه کفایت میکند.
این روزها امریکاییها به موازات جنجالسازی و روایتپردازی متنوع از توافق هستهای وین و ـ به زعم خود ـ ایجاد دلمشغولی برای مقامات ایران، تحرکبخشی به سیاستهای امنیتی خود در پروندههای سوریه، یمن، عراق، حزبالله، حماس و ایرن را به طور جدی دنبال مینمایند اگر به حجم این تحرکات نگاه شود، افزایش بیسابقه آن به چشم خواهد آمد.
چند روز پیش نشریه «آتلانتیک» چاپ اروپا طی یادداشتی سیاست امریکا و اتحادیه اروپا در دوره پس از توافق وین را در سه حوزه مورد اشاره قرار داد:
1. تعیین مجازات برای حمایت مالی ایران از حزبالله لبنان و بشاراسد
2. معرفی شمار بیشتری از سران شبهنظامی شیعی مورد حمایت ایران به عنوان تروریست
3. گسترش آموزش پیشمرگههای کرد و سنیهای عراق
خط عادیسازی روابط با ایران
امریکاییها همزمان با پیگیری موضوعات مربوط به توافق هستهای با ایران درصدد عادیسازی روابط با ایران برآمدهاند. درخواست مکرر جانکری از محمد جواد ظریف برای ایجاد دفتر حافظ منافع در تهران در این راستا صورت میگیرد. کما اینکه سفر سیاسی مقامات ارشد اروپا به ایران برای صحنهپردازی بازگشت غرب به فضای سیاسی و فرهنگی ایران صورت میگیرد. این در حالی است که عدهای در ایران به گمان اینکه این سفرها مقدمه گشایش اقتصادی است به رفت و آمد مقامات غرب هویت اقتصادی دادهاند.
از منظر امریکاییها رفت و آمد مقامات سیاسی اروپا به ایران ذهنیتزدایی از روابط خسارتبار ایران و امریکا را در نزد شهروندان، نخبگان و بخشی از مقامات ایران در پی میآورد و در نهایت در افکار عمومی ایرانیان به یک «مطالبه» و در نتیجه به «چالش» تبدیل میشود. اظهارات چند روز پیش «مایکل لدین» درباره اثرگذاری غرب بر انتخابات اسفند ماه خبرگان و مجلس ایران در این راستا صورت میگیرد. وی معتقد است «روابط با غرب، جامعه ایران را در آستانه انتخابات به دو جبهه موافق و مخالف تبدیل کرده و به انزوای مخالفان سیطره غرب بر ایران منجر میشود».
همزمان با این مسایل ما شاهد خبرهایی درباره بازگشایی فروشگاههای مک دونالد و کوکاکولا که دو مظهر سلطه امریکا به حساب میآیند، بودیم. اگرچه این خبرها واقعی نیستند و امکان بازگشایی چنین مراکزی در ایران فراهم نمیشود، اما امریکاییها با واقعی نمایاندن این شایعات تلاش میکنند مقدمه ذهنی و ذائقهای بازگشت امریکا به ایران را فراهم نمایند.
عادیسازی روابط امریکا با ایران یک «خط سیاسی » است و با هدفگذاری سیاسی صورت میگیرد کما اینکه در ایران همواره تمایلات سازشطلبانه با عادی و بیضرر معرفی کردن بازگشایی روابط سیاسی با امریکا بیان شدهاند.
این خط سیاسی در برقراری تماس با ایران در پی اعمال معیارها و قواعد امریکاییها و در واقع اعمال قواعد آمرانهای است که هویت، حریت، استقلال و «تمایز» ایران را نشانه رفتهاند.
همین دو روز پیش همزمان با اعلام بازگشایی رسمی سفارت امریکا در هاوانا که پس از 54 سال ـ بعد از ماجرای خلیج خوکهاـ صورت گرفته است، جان کری با صراحت اعلام کرد: «تحریمها علیه کوبا باقی میمانند». این واقعیت دارد که از این پس بهره کوبا از برقراری رابطه فقط بحرانهای سیاسی است که با جسارت از سوی سفارت امریکا در هاوانا به اجرا گذاشته میشود و تماس با مخالفان حکومت کوبا اولین این اقدامات خواهد بود این در حالی است که یک طیف در هاوانا به انتظارگشایش اقتصادی نشستهاند!
رابطه سیاسی، تهاجم منطقهای
امریکا اگرچه روزانه از طریق وزیر خارجه خود ایجاد «خط تماس» با ایران دنبال میکند، همزمان اعمال فشار بر متحدان ایران را در دستور کار قرار داده است. به عنوان مثال مقامات واشنگتن ضمن آنکه طی 5 ماه گذشته از صدور هر قطعنامه ضد سعودی در شورای امنیت ممانعت کرده و قطعنامه 2216 سعودیها علیه یمن را بدون کم و کاست به تصویب رساندهاند، در درگیریهای دو هفته اخیر عربستان و امارات علیه بندر عدن و استانهای لحج، تعز و إب مشارکت جدی داشتهاند. در این دو هفته، امریکاییها سکان اطلاعات و عملیات علیه عدن را در دست داشته و حملات سنگین دریایی علیه این شهر را به طور جدی مدیریت و در آن مشارکت کردهاند.
امریکاییها همزمان در پرونده سوریه، طرح جدیدی را دنبال کردهاند. آنان در این رابطه همراهسازی روسیه با دادن رشوه و متقاعد کردن آنان به اینکه خطری اسد را تهدید نمیکند و امریکا با بقاء آن مشکلی ندارد، خط تغییر در سوریه را دنبال کردهاند آنان همچنین با مدیریت محرمانه گفتوگوهای مسکو ـ ریاض سعی کردهاند، جبهه عربی را مطابق «الگوی جدید» که بحث حفظ سیستم و حذف سیاستهای آن است، پای کار آورند. کما اینکه امریکا با تحویل گرفتن پایگاه اینجرلیک واقع در جنوب ترکیه و امضای طرح 10 مادهای با دولت اردوغان، تلاش کردهاند تا ظرفیت ترکیه را در چارچوب یک طرح امریکایی به توانایی عملیاتی خود منضم گردانند. امریکاییها با صراحت گفتهاند که 5000 نیروی آموزشدیده جدید را به منظور انجام اقدامات در سوریه آماده کردهاند. این در حالی است که امروز داعش از دو سال پیش که ادلب، رقه و دیرالزور را به تصرف درآورد، ضعیفتر است! امریکاییها همچنین با تصویب یک قطعنامه قابل تفسیر در شورای امنیت سازمان ملل و خام کردن روسیه، مقدمات یک اقدام بزرگ علیه سوریه را فراهم کردهاند. هر چند در این موضوع، امریکاییها با موانع جدی مواجه هستند.
درست در همین زمان که بحث بازگشایی سفارت امریکا و یا ایجاد دفتر حافظ منافع این کشور در تهران مطرح است، امریکاییها حزبالله لبنان را وارد لیست سیاه نموده و هر گونه فروش سلاح به آنان را منع کرده و به طور مکرر به ایران هشدار دادهاند. امریکاییها با صراحت گفتهاند که رفع و کاهش تحریمهای ایران شامل رفع تحریم از شرکتها و شخصیتهای متعلق به سپاه پاسداران و نیروی قدس آن نمیشود.
درست در همین زمان امریکاییها در پرونده عراق هم ورود کردهاند که این ورود چند محور را شامل میشود. یک محور آن به میان کشیدن بحث تجزیه عراق است که از سوی یک مقام بلندپایه امریکایی مطرح شد و این در حالی است که تا چندی پیش امریکاییها حتی به روسای حکومت اقلیم کردستان عراق یادآور میشدند که با تجربه عراق و یا استقلال کردستان عراق مخالفند. محور دیگر اعلام رسمی حمایت از کردها و خواستههای آنان در عراق و سوریه است. امریکاییها اعلام کردند که از کردها در هر مناقشهای حمایت خواهند کرد. محور دیگر تلاش امریکا برای تسلیح و تجهیز نظامی گروههای سنی مخالف حکومت بغداد است که با صراحت از آن حرف میزند. همین چند روز پیش یک مقام امریکایی گفت سنیها برای دفاع از خود در برابر داعش و شیعیان به نیروی نظامی نیاز دارند.
امریکاییها همزمان با پیش کشیدن بحث عادیسازی رابطه با ایران، فشار خود به گروههای مقاومت فلسطینی را افزایش دادهاند و درست در این فضا اسرائیلیها حملات جدیدی را علیه غزه و کرانه و جنین به اجرا گذاشتند.
امریکاییها که تا چندی پیش اعلام میکردند که با سیاست گسترش شهرکسازی توسط صهیونیستها مخالفند در جریان سفر واسطهای «کمیته چهارجانبه» به سرزمینهای اشغالی، از طرح «بازسازی غزه در برابر صلح با اسرائیل» خبر دادند براساس این طرح انتقال هر گونه تجهیزات برای بازسازی غزه منوط به پذیرش اسرائیل در سرزمینهای 1948 ـ که 78 درصد خاک فلسطین را شامل میشود ـ از سوی حماس و جهاد اسلامی است. در این میان رژیم عربستان در جریان سفر اخیر خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی و نفر اول حماس به عربستان که در قالب «عمره رمضانیه» صورت گرفت به هیئت فلسطینی یادآور شد که اصلاح رابطه فلسطینیها با دولت مصر و نیز اصلاح رابطه رهبران غزه با رهبران کرانه باختری منوط به پذیرش طرح «بازسازی در برابر صلح» از سوی آنان است.
کاملاً واضح است که تلاش برای عادیسازی روابط با ایران، ارتباط مستقیمی با برنامه جامع امریکا در مورد ایران دارد در واقع همانگونه که تلاش برای حذف و یا تضعیف متحدان منطقهای ایران ـ که عمق سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران محسوب میشوند ـ با برنامهریزی مستقیم و میدانی امریکا صورت میگیرد برنامه حذف و یا تضعیف جمهوری اسلامی نیز نیازمند حضور مستقیم و میدانی امریکا در ایران است. جالب این است که امریکاییها این هدفگذاری را چندان پنهان هم نمیکنند و با صراحت میگویند «مقاومت و پایایی ایران در برابر بحرانها در شرایطی صورت گرفته است که ما فاقد نفوذ و امکان کافی اثرگذاری بر ایران بودهایم».