از همین روست که بسیاری از آنان ترجیح دادند به ایران برگردند و پس از مدتی که آبها از آسیا افتاد به فکر دریافت پناهندگی بیافتند.
یکی از همین افراد که حالا هشتمین دههی زندگی خود را پشت سر میگذارد، مهرانگیز کار است. این فمینیست حاضر در کنفرانس برلین که سعی دارد عنوان روزنامهنگار را جزو القاب خود داشته باشد پس از هتک در اردیبهشتماه ۱۳۷۹ از سوی ضدانقلاب تجمع کرده در کنفرانس برلین به دامان آنان پناهنده شد و اخیرا نیز خاطرات خود را به چاپ رسانده است.
وی در کتاب خاطرات خود(گردبند مقدس) که در خارج از کشور به چاپ رسیده است، به نکات قابل تاملی از حواشی کنفرانس برلین و گفتگوهایش با اکبر گنجی اشاره کرده است. نامبرده در صفحهی ۴۲ این کتاب به توصیهی اکید اکبر گنجی برای رعایت حجاب از طرف وی، اشاره کرده و می نویسد:"تا روز ١٩ فروردين ١٣٧٩; بارها از سوی پاسداران ارزشهای انقلابی به من توصيه شده بود با حجاب در كنفرانس ها ظاهر بشوم. با آن كه به اين توصيهها عمل نمی كردم اما از آن بر میآشفتم.
٢١ سال بعد از انقلاب، صبح روز ١٩ فروردين ١٣٧٩، اكبر گنجی از من قاطعانه خواست تا دست كم در مراسم رسمی كنفرانس حجاب داشته باشم. اكبر گنجی تاكيد كرد خود معتقد به اصل آزادی در انتخاب پوشاك است، مصلحت ايجاب میكند تا من در مراسم رسمی كنفرانس با حجاب ظاهر بشوم، وقتی از اكبر گنجی پرسيدم، منظورت از مصلحت چيست؟ اين كنفرانس با كنفرانسهای ديگری كه من در آنها بیحجاب ظاهر شدهام فرقی ندارد. از طرف ديگر تو در عمل ثابت كردهای كه مصلحتگرا نيستی و به تندروی شهره شدهای، چرا با من از در مصلحت در آمدهای؟ پاسخ داد: در اين كنفرانس حجت الاسلام يوسفی اشكوری حضور دارد، اگر در كنار او بنشينيد و او بحث نوانديشی دينی را مطرح كند، چنانچه حجاب نداشته باشيد، او بايد هزينهی سنگينی بابت بیحجابی شما تحمل كند... يوسفی اشكوری اگر قرار است هزينهای بپردازد، بهتر است كه بابت كار بزرگی به آن تن در دهد، نه بابت بی حجابی شما. حيف است نيروی او را كه صرف روشنگری میشود سهل و آسان فقط به علت همنشينی با يك زن بیحجاب در كنفرانس برلين از دست بدهيم."
مهر انگیز کار سرانجام با کراهت توصیه گنجی را برای رعایت حجاب در کنفرانس برلین میپذیرد: "توصيهی اكبر گنجی را پس از ساعتی جدل و بحث پذيرفتم. ضمنا يادآوری كردم كه ايرانيان خارج از كشور من را به گونه ديگری می شناسند... ."
اما قسمت جالب ماجرا وقتی است که مهرانگیز کار خاطرات دوران بازداشت و بازجویی خود در تهران را مینگارد، وی در صفحه ۴۴ کتاب خاطرات خود می نویسید: "... روزی از روزها در دومين ماه از بازداشت موقت، وقتی بازجو صادقی به من گفت اكبر گنجی به ما اعتراض كرده و گفته است چرا من را با اين دو تا لائيك (منظور من و خانم شهلا لاهيجی بوديم) توی يك اتومبيل میگذاريد و از زندان به دادگاه میآوريد، تكان خوردم. سعی كردم به خود بقبولانم نقل قول از نوع شگردهای امنيتی و قضايی است، میخواهند تفرقه بيندازند. با اين باور خوش بودم كه بار ديگر از زبان همان بازجو شنيدم اكبر گنجی گفته است خانم كار حجاب را هم به زور من پذيرفت. اين جا بود كه دل در سينهام فروريخت. بازجو نمیتوانست دروغ گفته باشد. راست میگفت. من حسب توصيهی اكبر گنجی در تمام ميزگردها روسری بر سر داشتم. اين نكته را من، او و اشكوری می دانستيم، لاغير."
مهرانگیز کار در حالی به واسطهی یک آدم فروشی اکبر گنجی دل در سینهاش فرو میریزد!! که خود مدتهاست به کمک مسعود بهنود در گرداندن سایت ضدانقلاب روزآنلاین شتافته و از هیچگونه اقدامی علیه کشورش دریغ نمیکند.
نامبرده که البته سعی دارد خود را یک اهوازی وفادار نشان دهد و احساسات ناسیونالیستیاش را به وجد آمده بازی کند اکنون و در سن ۷۳ سالگی حمایت از جانیانی چون ریگی را در کارنامهی کاری خود دارد تا اتهامزنی و دروغپراکنی علیه آب و خاک میهنش.
وی که به نظر میرسد تحقیر شدن در برلین را ظرفیتی ایجاد شده برای دریافت پناهندگی از دست ضدانقلاب قلمداد میکرد اکنون نه تنها تاریخ مصرفش برای جبههی معارض تمام شده بلکه باز هم پس از بیش از یک دهه دوباره مورد تحقیر و تمسخر ضدانقلاب قرار گرفت.