به گزارش مشرق، در دیدار ابر قدرتهای تهران و اصفهان در لیگ برتر فوتبال کشور، تهران مغلوب شد تا عروسی به اصفهان برود و باز هم مشخص شود که هر دو نماینده اصفهان، یعنی سپاهان و ذوب آهن، هر دو مدعی قهرمانی هستند.
بحثی مطرح می شود که چرا سپاهان و ذوب آهن میتوانند و استقلال و پرسپولیس با این حمایت مردمی نمیتوانند؟ حرفها در همان نیمه شب درگرفت بین اصفهانیها و تهرانیها. اصفهانیها تا میتوانستند فخر فروختند و تهرانیها دفاع میکردند اما واقعیت این است که استقلال و پرسپولیس میتوانند به قدرت افسانهای خود دوباره برسند و مردم را هم به ورزشگاهها بیاورند اما نه با رسم فعلی کلیه فروشی برای بقاء.
این دو تیم صندلیهای مدیریت را میفروشند و به این ترتیب مقر فرماندهی و مرکز تصمیم گیری خود را چنان ضعیف میکنند که آینده و حال تضعیف میشود. آنجا که باید مربی انتخاب کنند، بیتجربهاند و بلد نیستند، آنجا که باید بازیکن بخرند، تصور میکنند که باید از صفر تا صد را به مربی بدهند و تمام، آنجا که باید حمایت کنند دچار تفرقه و دستپاچگی زیر فشار رسانه و مردم میشوند و تخریب میکنند.
ذوب آهن در همان هفته اول باخت، بعد از آن در هفته دوم هم به سپاهان باخت اما اولتیماتوم یا احضاری در کار نبود، اما در اولین باخت استقلال مربیاش برای پاسخگویی احضار شد، توسط چه کسانی؟ آنها که نه به واسطه ضابطه که به واسطه ارتباط روی آن صندلیها نشستند.
گل محمدی ماهها با ذوب آهن باخت اما احضار نشد، فرکی هم در مقطی با سپاهان همین فضا را تجربه کرد اما او هم احضار نشد. برانکو اما حتی قبل از شروع مسابقات هم متزلزل نشان میداد و حامیان خوبی در هیات مدیره نداشت.
ایوانکوویچ کارش را بلد است، کما اینکه گل محمدی هم در پرسپولیس کارش را بلد بود، ایضا علی دایی و دنیزلی و عبدی و مانوئل و استیلی و... و. اما گل محمدی آرامش و حمایت را در ذوب آهن یافت و رشد کرد و در پرسپولیس تنها شش ماه مربی ماند. دلیلش فروش صندلی هاست، بخشی را به مجلس می فروشند، بخشی را به ثروتمندان و برخی را به قدرتمندان و باقیمانده را به «بله قربان گوها».
این صندلی فروشی به مثابه کلیه فروشی است. فروختن صندلی های پیکر باشگاه برای زنده ماندن؛ با این مسیر هرگز استقلال و پرسپولیس رشد نمیکنند و در عجبیم که چرا وقتی وزارت نمیتواند این دو را مدیریت کند چرا مثل سپاهان و ذوب آهن و فولاد و ... آنها را واگذار نمیکند به صنایع؟
چرا کسی این کار لاجرم را پیگیری نمیکند و از فیلتر های قانون رد نمیکند؟
بحثی مطرح می شود که چرا سپاهان و ذوب آهن میتوانند و استقلال و پرسپولیس با این حمایت مردمی نمیتوانند؟ حرفها در همان نیمه شب درگرفت بین اصفهانیها و تهرانیها. اصفهانیها تا میتوانستند فخر فروختند و تهرانیها دفاع میکردند اما واقعیت این است که استقلال و پرسپولیس میتوانند به قدرت افسانهای خود دوباره برسند و مردم را هم به ورزشگاهها بیاورند اما نه با رسم فعلی کلیه فروشی برای بقاء.
این دو تیم صندلیهای مدیریت را میفروشند و به این ترتیب مقر فرماندهی و مرکز تصمیم گیری خود را چنان ضعیف میکنند که آینده و حال تضعیف میشود. آنجا که باید مربی انتخاب کنند، بیتجربهاند و بلد نیستند، آنجا که باید بازیکن بخرند، تصور میکنند که باید از صفر تا صد را به مربی بدهند و تمام، آنجا که باید حمایت کنند دچار تفرقه و دستپاچگی زیر فشار رسانه و مردم میشوند و تخریب میکنند.
ذوب آهن در همان هفته اول باخت، بعد از آن در هفته دوم هم به سپاهان باخت اما اولتیماتوم یا احضاری در کار نبود، اما در اولین باخت استقلال مربیاش برای پاسخگویی احضار شد، توسط چه کسانی؟ آنها که نه به واسطه ضابطه که به واسطه ارتباط روی آن صندلیها نشستند.
گل محمدی ماهها با ذوب آهن باخت اما احضار نشد، فرکی هم در مقطی با سپاهان همین فضا را تجربه کرد اما او هم احضار نشد. برانکو اما حتی قبل از شروع مسابقات هم متزلزل نشان میداد و حامیان خوبی در هیات مدیره نداشت.
ایوانکوویچ کارش را بلد است، کما اینکه گل محمدی هم در پرسپولیس کارش را بلد بود، ایضا علی دایی و دنیزلی و عبدی و مانوئل و استیلی و... و. اما گل محمدی آرامش و حمایت را در ذوب آهن یافت و رشد کرد و در پرسپولیس تنها شش ماه مربی ماند. دلیلش فروش صندلی هاست، بخشی را به مجلس می فروشند، بخشی را به ثروتمندان و برخی را به قدرتمندان و باقیمانده را به «بله قربان گوها».
این صندلی فروشی به مثابه کلیه فروشی است. فروختن صندلی های پیکر باشگاه برای زنده ماندن؛ با این مسیر هرگز استقلال و پرسپولیس رشد نمیکنند و در عجبیم که چرا وقتی وزارت نمیتواند این دو را مدیریت کند چرا مثل سپاهان و ذوب آهن و فولاد و ... آنها را واگذار نمیکند به صنایع؟
چرا کسی این کار لاجرم را پیگیری نمیکند و از فیلتر های قانون رد نمیکند؟