در قسمتی از آن گفتمان بایرام خطاب به رامبد گفت: آقای جوان یکم دموکراسی داشته باشید و جوان پاسخ داد: منظورت همین دموکراسی است که اینجا را به دیوانه خانه تبدیل کردی؟!
او ادامه داد: مهمان امشب ما آدم مهمی است که رویاهایش را نقاشی میکرده و بعد آنها را به واقعیت تبدیل کرده است.
ما هم به چین چیزی صادر می کنیم!
وی سپس از دکتر سعید سرکار، دبیر ستاد نانو دعوت به ورود کرد و بعد از یک سلام و احوالپرسی او را بین تماشاگران نشاند و شعر چیکو چیکو را خواندند و بعد به عنوان اولین سوال جوان گفت که من الان یک پسربچه 5 سالهام، حالا می توانید به من بگید که نانو چیست؟ و بعد از توضیحات دکتر به سراغ ادامه گفتگو رفتند که در آن دکتر افزود: الان حدود 300 قلم محصول نانو در کشور داریم که بعضی از آنها را به کشورهای دیگر مثل چین صادر می کنیم.
در همین بین جوان با تعجب و خوشحالی گفت: وای خداروشکر، ما داریم به چین محصولی صادر میکنیم و توانستیم یک گل به آنها بزنیم!
این مسئول همچنین با اشاره به داروی بیماران سرطانی که در بدن یک راست سراغ تومور میرود اظهار داشت که اوایل این دارو با قیمت700 دلار از آمریکا وارد میشد ولی در حال حاضر خود ما آن را تولید و با قیمت 40 هزار تومان با دفترچه بیمه عرضه می کنیم.
وی در بخش دیگر حرفهایش افزود: برای ما بد است که ایران را فقط با نام نفتش بشناسند، بلکه باید کشور ما با تکنولوژی و نانو مطرح شود والبته امروزه تا حدودی این اتفاق در بعضی نقاط افتاده است.
پس از گپی با دختر این دکتر و صحبت از زمینه هایی که در کشور، نانو به آن ها ورود کرده است قرار شد برای شاد کردن دل چند نفر در بیرون از استودیو به خاطر علاقه ای که این دکتر به امید بخشی و نمایان کردن قابلیت ها دارد کارگاهی برگزار شود و او در آن صحبت و کمک کند.
پس از تقدیم لوح یادبود برنامه و رفتن دکتر سرکار، جوان قبل از دعوت کمدین مهرداد ضیایی ،بازیگر و هنرمندی که علاوه بر تلویزیون و سینما در تئاتر مهارت خاصی دارد را بین حاضران آورد و بعد رضا شفیعی جم در بخش ایستاده با طنز حضور یافت.
شفیعی جم خاطره ای از گروه دو نفره ی نمایشی که با دوستش برای امرارمعاش درست کرده بودند تعریف کرد و گفت که در آن نقش مبارک را به صورت همان عروسک خیمه شب بازی ایفا می کرده، و بعد هم از مشکلاتی که برای خوابیدن در کنار این دوست که به گفته وی چاق بوده است گفت و بین کرد که از بس منع چاقی و خروپف های او را می کردم ،خودم از مدتی شروع به تپل شدن کردم و خروپف های وحشتناکی هم دارم.
در ادامه نیز از آن دوستش که در خاطرات قبلیش از صاف و آرام خوابیدنش تعریف کرده بود،یاد کرد و گفت: او الان دیگر کنار من نیست و فوت کرده است،به همین دلیل من آن خاطرات را از او گفتم تا یاد بگیریم وقتی عزیزی دیگر در بینمان نیست فقط نشینیم دور هم مثلأ اشک بریزیم،بلکه می توانیم از خاطرات شیرین آن فرد تعریف کنیم.
وقتی که رضا رفت بایرام باز آمد و پس از بحث طنز آمیزی دوباره فردی که می گفت با نیما کار دارد حاضر شد و رامبد را بررسی کردو اینبار علت این بررسی را صدور ورزشکار به خارج اعلام کرد؛ پس از آن هم جوان ضمن آرزوی سلامتی و شادابی برنامه را خاتمه داد.