در واقع، دوگانهای که غرب بر سر راه آن قرار گرفته این است که خطوط لوله گاز از کدام مسیر به اروپا برسد: از ایران به عراق و سواحل سوریه در دریای مدیترانه یا از قطر و عربستان سعودی به سوریه و ترکیه و سپس اروپا. اتحادیه اروپا بهخوبی میداند که خطوط لوله ناباکو و ترانس آدریاتیک (تپ) و بهطور کلی کریدور جنوبی، تنها به ذخایر گازی آذربایجان متکی است و این برای کنار زدن روسیه و قطع وابستگی گازی اروپا به این کشور کافی نیست. لذا اتحادیه اروپا شدیداً تمایل دارد به منابع گازی واقع در خلیج فارس نیز دسترسی داشته باشد. سوریه یک حلقه اساسی از این زنجیره است و به دلیل نزدیکی استراتژیک دولت سوریه با ایران و روسیه، غرب پروژه تغییر رژیم را در این کشور بهصورت جدی و با هر ابزار موجود حمایت میکند.
عراق، سوریه و لبنان تا کنون نیاز خود به گاز ایران را اعلام کردهاند و با این حال، این خط لوله توانایی این را خواهد داشت که سالانه 20 میلیارد متر مکعب گاز به اروپا صادر نماید. خط لوله ایران- عراق- سوریه برای سوریه کاملاً مقرون به صرفه و سودآور است. با این حال، دولتهای غربی، متحدان آنها در خلیج فارس و ترکیه هیچ تمایلی به اجرایی شدن این پروژه ندارند. این پروژه ترکیه را بهعنوان گذرگاه شماره یک انتقال گاز به اروپا حذف خواهد کرد و موقعیت ایران را نیز در مقایسه با قطر و عربستان سعودی تقویت خواهد نمود.
درباره ی نویسنده ی این موضوع
به گزارش گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین، دکتر کریستینا لین[1] یکی از اعضای مرکز ارتباطات آنسوی اقیانوس اطلس در مدرسه ی مطالعات پیشرفته ی بین المللی دانشگاه جانز هاپکینز، نویسنده ی «جاده ی ابریشم جدید: استراتژی چین درباره ی انرژی در خاورمیانه ی بزرگتر» (مؤسسه سیاست شرق نزدیک در واشینگتون) و نیز یکی از رؤسای پیشین حوزه سیاست چین در وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا می باشد.
مؤسسه ی مشاوره ی استراتژیک، سیاسی، امنیتی و اقتصادی ISPSW، در مطلبی با عنوان «خط لوله ی ترکیه-قطر در منطقه حائل سوریه»[2] و به قلم دکتر لین، از منظر اقتصاد و معادلات انرژی به بحران سوریه پرداخته است و از آنجایی که نویسنده از کارشناسان مسائل چین می باشد در انتها گریزی نیز به نقش چین در این معادلات زده است.
چکیده
تقاضای اردوغان برای ایجاد منطقه حائل آمریکا-ترکیه در سوریه، احتمالاً باعث جلوگیری از پیشروی تشکیلات خودگردان کرد می گردد و نه مقابله با داعش! و احداث خط لوله ی گاز طبیعی ترکیه- قطر را که پیشنهاد آن در سال 2009 مطرح شده بود ممکن می سازد. با احداث خط لوله ی پیشنهادی که از منطقه ی حلب –همان منطقه ی حائل- می گذرد، ارتش جیش الفتح به پشتیبانی ترکیه-عربستان-قطر قادر خواهد بود تا یک دولت انحرافی سلفی در سوریه بنا نهد و بدین طریق آنکارا، ریاض و دوحه در ثروت آینده ی حاصل از این خط لوله سهیم می گردند.
تحلیل
کار بزرگ اخیر اردوغان یعنی جلب حمایت ناتو و آمریکا از تقاضای خود در مورد سوریه یک شاهکار است. اردوغان توانست با به کار گیری یک تدبیر جنگی آشنا با عنوان «حرکت پنهانی»[3] که اغلب از آن در ارتباط با استراتژیست ارتش امپراتور لیو بی (161-230 پس از میلاد) ژوگ لیانگ، در زمان سه پادشاهی یاد می شود، در یک نوبت از ارائه ی دسترسی به پایگاه هوایی اینجرلیک جهت مبارزه با داعش، به آنچه در سر می پروراند دست یابد: ایجاد منطقه ی حائل برای شورشیان ضد بشار اسد در نیروی هوایی آمریکا، جلوگیری از پیشروی کردها در مرزهای ترکیه، فرصت درهم شکستن حزب کارگری کردستان (PKK) و کسب حقانیت اقدامات خود از ناتو.
هدف چیست؟جایزه ی بزرگ احتمالاً باز شدن شیر خط لوله ی قطر- ترکیه در بازار پر سود کشورهای اتحادیه ی اروپاست.
اردوغان به رؤیای خود درباره ی خط لوله دست می یابد؟
این خط لوله ی گاز طبیعی که پیشنهاد احداث آن ابتدا در سال 2009 توسط قطر مطرح شد، از منطقه ی حلب در سوریه و ترکیه عبور می کرد تا به اروپا برسد. در سال 2011 اسد با قرارداد یک بسته ی پیشنهادی با عراق و ایران برای احداث «خط لوله ی اسلامی» به سمت شرق تا بازار اروپا، این پیشنهاد را تعدیل کرد.
خط بنفش، خط لوله قطر-ترکیه؛ خط قرمز، خط لوله اسلامی؛ خط آبی، خط لوله نابوکو (Nabucco) خط لولهای است که قرار است گاز طبیعی را از منابع دریای خزر به اروپا از طریق آذربایجان، گرجستان، ترکیه، بلغارستان، رومانی، مجارستان و اتریش منتقل کند.
اکنون تصادفاً اطراف حلب جایی است که ترکیه به آمریکا پیشنهاد ایجاد منطقه ی حائل را جهت تأمین نیازهای نیروهای «میانه رو» مطرح نمود.
اگر کردها با مرزهای ترکیه ارتباط داشتند و منطقه ای خودمختار ایجاد می کردند، طرح احداث خط لوله ی قطر - ترکیه از طریق عربستان کاملاً شکست می خورد. جای تعجب نیست که مقامات ترکیه خطی از حلب تا کوبانی به عنوان منطقه ی حائل ترسیم کردند و آمریکا نیز با تقاضای آنان موافقت نمود.
داعش نیز از یورش خشونت بار ترکیه به حزب کارگری کردستان – مؤثرترین نیروی در حال مبارزه با داعش- سود می برد. ترکیه همچنین در سال گذشته با تکیه بر نفرت مشترک خود و داعش از کردها، عقب نشست و به تماشای درهم کوبیده شدن واحدهای دفاعی مردمی کُرد (YPG) توسط داعش در کوبانی پرداخت.
سرگرد راب تیلور[4] نیز با نوشتن مطلبی در مجله ی نیروهای مسلح[5] به خیل دیگر اندیشمندانی پیوست که معتقدند جنگ داخلی سوریه در حقیقت جنگ خط لوله گاز بر سر به دست گرفتن کنترل تأمین انرژی بین عربستان، قطر و ترکیه است که باید اسد را از سر راه برداشته تا بتوانند "سوریه را کنترل نموده و خط لوله ی خود را از ترکیه عبور دهند".
"عربستان و قطر مانند القاعده و دیگر گروه ها، برای عزل بشار اسد و سرمایه گذاری بر رؤیای خود مبنی بر پیروزی دمشق مانور می دهند. آنها بدین وسیله امیدوارند تا در کنترل دولت جدید سوریه و نیز ثروت آینده ی این خط لوله سهمی داشته باشند." حتی اگر این موضوع شامل ترکیه نیز بشود که به طور محرمانه از داعش علیه اسد حمایت می کند.
بنابراین اگر ارتش جیش الفتح، با حمایت عربستان/قطر و ترکیه بتواند کنترل قسمتی از سوریه را، که جهت راه اندازی دولت انحرافی سلفی کافی باشد، جهت احداث خط لوله ی قطر-ترکیه به دست گیرد، این کشورها به رؤیای خود در مورد خط لوله ی گاز دست می یابند.
در حقیقت گزارش آژانس جاسوسی وزارت دفاع امریکا در سال 2012، میل و آرمان خود را مبنی بر تشکیل یک دولت سلفی در سوریه در ناحیه شرقی منطقه تحت کنترل اسد به منظور تحت فشار قرار دادن وی تأیید می نماید (در سال 2012 این ناحیه در فاصله ی دورتری از شرق قرار اشت اما اکنون که اسد وسعت زیادی از قلمرو خویش را از دست داده است این ناحیه در شرق لازقیه قرار گرفته است).
اما هزینه های این اقدامات چیست؟
هزینه های معامله ی ترکیه و آمریکا
در وهله ی اول نیروهای تکفیری سوریه در پی انقراض مسیحیان خاورمیانه و نیز قتل عام دیگر اقلیت های مذهبی و نژادی سوریه خواهند بود.
دوم، مشروعیت اخلاقی ناتو و آمریکا از بین رفته و دنیای غیر غربی به طور صحیح یا اشتباه، غرب را به عنوان همدستان و حامیان گروهک تروریستی القاعده و کشتار اقلیت های مذهبی خواهندپنداشت.
سوم، اعتبار آمریکا به عنوان یک متحد، به ویژه از زمانی که واشینگتون بیش از یک بار به کردها خیانت نمود، کاسته می شود. پیش از این آمریکا به متحدانش از جمله کره ی جنوبی و ژاپن هشدار داده بود تا در صورت از بین رفتن اعتماد آنان به تضمین امنیتشان توسط آمریکا سلاح هسته ای ساخته و خود را مجهز نمایند.[6]
علاوه بر این همانطور که تعدادی از دانشمندان چینی برآورد نمودند، سوریه و ترکیه، افغانستان-پاکستانی جدید با پناهگاهی امن برای جهادی های سلفی، برای به دست آوردن قدرت و حمله به مناطق دیگر خواهد بود، درست مانند مجاهدین افغان که توسط دول غربی حمایت می شدند و بعد در قالب القاعده درآمده و کماکان به حمله به غرب ادامه می دهند.
سیاستمدار آلمانی، جم اوزدمیر پیش از این ترکیه را یک "پاکستان کوچک" نامید و در نهایت این خطرات در قالب نزاع عظیمی بر سر قدرت با کشیدن چین، روسیه و ایران به سمت سوریه تشدید می گردد.
میل ایران به حفظ جایگاه اسد قبلاً ثابت شده است و در مورد روسیه، خط لوله ی قطر- ترکیه به سوی اروپا سلطه ی مطلق وی را به عنوان تأمین کننده ی انرژی به مخاطره می اندازد.
به همین دلیل بود که شاهزاده ی عربستان بندر بن سلطان تلاش نمود تا پوتین را به رها نمودن اسد متقاعد نماید و متعهد شد که "هر دولتی پس از دولت اسد بر سر کار آید کاملاً تحت سلطه ی عربستان سعودی خواهد بود و این کشور به هیچ یک از کشورهای حوزه ی خلیج فارس اجازه نخواهد داد گاز خود را از طریق سوریه به اروپا صادر و با صادرات گاز روسیه رقابت نماید". با این حال پوتین نپذیرفت و شاهزاده اعلام اقدام نظامی نمود.
منافع چین نیز به دلیل ارتباط شورشی های اویغور با شورشیان ضد اسد ترکیه که تجزیه طلبی شین جیانگ و نابودی تاج و پایگاه استراتژی عظیم جاده ی ابریشم شی جینپینگ را تهدید می کرد، خسارت دید.
ارتش جیش الفتح شامل: گروهک تروریستی چینی به رهبری اویغورها، حزب اسلامی ترکستان (TIP) که در آوریل به جبهه النصره (JN) پیوست و نیز گروه امام بخاری جماعت و کتابت توحید و الجهاد ازبک می باشد که برای شکست دادن ارتش سوریه در جسر الشغور واقع در استان ادلب، در شمال غربی سوریه فعالیت می نماید.
در حال حاضر ائتلاف شورش به طور مستقیم توسط راه تدارکاتی استان هاتای ترکیه به ادلب تأمین می شود، که با طرح پیشنهاد منطقه ی حائل جدید گسترش یافته است. کارشناس ضد تروریسم جیکوب ضن چنین ارزیابی نمود که "ممکن است شورشیان منابع کافی برای تشکیل یک دولت بالفعل را در شمال غربی سوریه به رهبری جبهه النصره داشته باشند که توسط چند نیروی مرکزی نظامی آسیایی حمایت می شود".
این دولت بالفعل تهدید امنیتی بزرگی برای چین به حساب می آید که پناهگاه امن گروه های نظامی برای شروع حمله در جبهه خودی می باشد، خصوصاً با افشاگری اخیر مقامات چینی درباره اینکه ترکیه گذرنامه های جعلی صادر نموده تا اویغورهای چینی را در گروه ضد بشار اسد خود جای دهد.
پیش از این حزب اسلامی ترکستان مسئولیت حمله های تروریستی بزرگ و بیشماری را علیه چین طی دو سال گذشته عهده دار شده است، از جمله حمله های ایستگاه قطار کانمینگ که پکن آن را مشابه یازده سپتامبر نامید.
پادشاهی چین در گذشته تهدید کرد که حمایت از حزب کارگری کردستان را اهرم فشاری بر حمایت ترکیه از جدایی طلبان اویغور خواهد نمود. دانستن اینکه در صورت ادامه ی حمایت ترکیه از اویغورها و حمله به حزب کارگری، امپراتور شی زمینه را همتراز کرده و تصمیم به تجهیز این حزب یا کشتار با کمک نیروهای نیابتی می گیرد یا خیر شایان توجه خواهد بود.
دکتر کریستینا لین
آگوست 2015
* توجه: عقاید مطرح شده در این مطلب عقاید نویسنده است.
***
[1] Christina Lin
[2] http://mercury.ethz.ch/serviceengine/Files/ISN/192741/ipublicationdocument_singledocument/a23113b0-9aed-4616-b385-448aba3732d9/en/367_Lin.pdf
[3] 瞒天过海- mán tiān guò hǎi یعنی فریب آسمان ها برای عبور از اقیانوس- استفاده از حیله ی رسیدن به یک هدف غیر واقعی تا زمانی که هدف واقعی به دست آید.
[4] Major Rob Taylor
[5] Armed Forces Journal -
http://www.armedforcesjournal.com/pipeline-politics-in-syria/
[6]
منبع: تبیین