گروه دین مشرق، در سالروز میلاد با سعادت امام علی بن موسی الرضا(ع) ،هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام قرار داریم، آن حضرت در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند.
بی شک سیره امامان معصوم(ع)، بنا به مقتضیات و شرایط سیاسی، اجتماعی زمان، مختصات ویژه ای دارد که تبیین آنها می تواند به عنوان الگوهای بی بدیل برای جامعه اسلامی به ویژه در امر تمدن سازی نوین اسلامی مورد نظر قرار گیرد. لذا در سالروز میلاد پرخیر و برکت امام علی بن موسی الرضا(ع) فرصتی فراهم گردید تا با بهره گیری از آراء و اندیشه های ارزشمند آیت الله مکارم شیرازی، مهمترین شاخصه های موجود در سیرۀ علمی امام رضا(ع) به ویژه در دوران سوم زندگی آن حضرت، یعنی در زمان حضور ایشان در سرزمین ایران در مسند ولایت عهدی خلافت اسلامی به مخاطبان گرامی ارائه گردد:
مقدمه
بی شک زندگى امام على بن موسى الرضا عليه السلام ابعاد مختلفى دارد كه يكى از ابعاد مهم آن، بُعد فرهنگى و علمى و پاسدارى از حريم عقايد اسلامى در برابر امواج سهمگين حملات مكتب ها و فرقه هاى مختلف به اصول و فروع اسلام در شرايط خاص عصر آن حضرت است. بررسى اين بُعد علمى كه از بُعد ولايت الهيه آن امام عليه السلام نشئت مى گيرد، در شرايطى كه امروز در آن زندگى، مى كنيم، بسيار سازنده و راه گشا و حاوى رهنمودهاى دقيق و ظريفى در برخورد با مكتب ها و مذاهب مختلف است[1].
منشأ شکل گیری حکومت بنی عباس
در وهلۀ نخست باید گفت پس از آنکه با قيام ايرانيان و رزمندگان شجاع خراسان به سركردگى ابومسلم، اموی ها اين شجره خبيثه به مصداق ( (اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرارٍ))[2] ريشه كن شد و به زباله دانى تاريخ افتاد[3]، نوبت به بنى عباس رسيد...که با شعار «الرضا لآل محمّد، كه شعار ثابت و قطعى انقلاب هاى اسلامى و مردمى بر ضد بنى اميه بود، روى كار آمدند.[4]،[5]
امّا بنى عباس به سرعت نقاب ها را كنار زدند و هنگامى كه پاى خود را محكم ديدند، همان حكومت خودكامه و استبدادى و خفقان بار بنى اميه را تكرار كردند، و حتى بسيارى از جنايت هاى آن ها از بنى اميه نيز پيشى گرفت!.[6]،[7]
امّا خيلى زود مردم مسلمان ماهيت آن ها را شناختند و[8] نطفه انقلاب هاى مجدد بر ضد اين گروه سالوس و رياكار، مخصوصاً در ايران زمين، پرورده شد و بذر قيام هاى اسلامى و مردمى در همان سرزمين قهرمان پرور خراسان و زادگاه ابومسلم پرورش يافت.[9]
مأمون و دشمنی با اهل بیت(ع) با شعار علم گرایی
لذا نوبت به مأمون رسيد. او كه شامه سياسى قوى داشت و بسيار زيرك و هوشيار و در عين حال، بى رحم و قسى القلب بود، براى اين كه بر اين انقلاب ها پيشى بگيرد، فوراً مركز حكومت را تغيير داد و از بغداد به قلب خراسان منتقل كرد تا از طريق تهديد و تطميع، اين مركز مهم انقلاب را خاموش سازد و از نزديك ناظر بر اوضاع باشد.[10]،[11]
از سوى ديگر، او مى دانست تمام چشم ها در آن زمان به امام على بن موسى الرضا عليه السلام دوخته شده است و اوست كه مى تواند رهبر اين انقلاب بزرگ باشد. لذا پيش از آن كه مردم مقدمات كار را فراهم كنند و اطراف امام على بن موسى الرضا عليه السلام را بگيرند، حضرت را مجبور ساخت كه به خراسان بيايد، ظاهراً محترمانه و به عنوان ولايت عهد، امّا در باطن ايشان را تحت نظر قرار داد.[12]،[13]
بدیهی است طبيعت علم دوستى اسلام[14]، ترجمۀ كتب علمى ديگران، از يونان گرفته تا مصر و از هند تا ايران و روم، به زبان تازى كه زبان اسلامى بود موجبات تسریع حرکت علمی در جامعۀ اسلامی را فراهم نمود.[15]
امّا آن چه مايه نگرانى بود، اين بود كه در بين اين مترجمان افرادى از پيروان متعصب و سرسخت مذاهب ديگر مانند زردشتيان، صابئان، نسطوريان، روميان و برهمن هاى هند بودند كه آثار علمى بيگانه را از زبان هاى يونانى، فارسى، سريانى، هندى، لاتين و غيره به عربى ترجمه مى كردند. به يقين، همه آن ها در كار خود حسن نيت نداشتند و گروهى از آنان سعى مى كردند كه آب را گل آلود كرده، ماهى بگيرند و از اين بازار داغ انتقال علوم بيگانه به محيط اسلام، براى نشر عقايد فاسد و مسموم خود فرصتى به دست آورند. درست به همين علت، عقايد خرافى و افكار انحرافى و غير اسلامى در لا به لاى اين كتب به ظاهر علمى به محيط اسلام راه يافت و به سرعت در افكار گروهى از جوانان و افراد ساده دل وبى آلايش نفوذ كرد.[16]،[17]
لیکن با این اوصاف برپایی برخی مناظرات علمی از طرف مأمون و دعوت از امام رضا (ع) برای پاسخگویی به مسائل علمی با اهداف مختلفی همچون، کسب وجهه و امتیاز برای طرفداری از علم و دانش[18]، ایجاد نوعى سرگرمى براى مردم در برابر مشكلات اجتماعى و خفقان سياسى[19]، جلب افكار انديشمندان و متفكران جامعه اسلامى به سوى خود و در نتيجه، تقويت پايه هاى حكومت[20] ... بوده است، لذا شرايط خاص فكرى و فرهنگى موجود وظيفه سنگينى را بر دوش امام على بن موسى الرضا عليه السلام گذاشت، و آن امام[21]بزرگوار كه در آن عصر مى زيست، به خوبى از اين وضع خطرناك آگاه بود. لذا دامن همت به كمر زد و انقلاب فكرى عميقى ايجاد فرمود، و در برابر اين امواج سهمگين و تندبادهاى خطرناك، اصالت جامعه اسلامى را حفظ كرد و سرانجام، اين كشتى را با لنگر وجود خويش از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايى بخشيد.[22]،[23]
برپایی جلسات علمی با هدف تخریب امامت
مى دانيم مأمون پس از تحميل مقام ولايت عهدى به امام على بن موسى الرضا عليه السلام به خاطر حفظ موقعيت خويش و ثبات مقام خلافت كه خود داستان مشروح و مفصلى دارد، امام عليه السلام را از مدينه به طوس دعوت كرد و هگام ورود امام عليه السلام به خراسان جلسات[24]گسترده بحث و مناظره تشكيل داد و اكابر علماى زمان، اعم از مسلمان و غير مسلمان، را به اين جلسات دعوت نمود.
بى شك پوشش ظاهرى اين دعوت، اثبات و تبيين مقام والاى امام عليه السلام در رشته هاى مختلف علوم و مكتب علوم و مكتب اسلام بود، امّا در اين كه زير اين پوشش ظاهرى چه صورتى پنهان بود،[25] می توان به این امور اشاره نمود؛
تخریب و تحقیر امامت
1. مأمون هدفى جز اين نداشت كه به پندار خويش مقام امام عليه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ايرانيان كه سخت به اهل بيت عصمت عليه السلام علاقه داشتند و عشق مى ورزيدند، پایین بیاورد[26].
تحریف امامت؛ ترویج اسلام سکولار
2. او مى خواست مقام والاى امام هشتم عليه السلام را تنها در بُعد علمى منحصر كند و تدريجاً او را از مسائل سياسى كنار بزند و چنين نشان دهد كه حضرت مرد عالمى است، ولى كارى با مسائل سياسى ندارد و به اين ترتيب، شعار تفكيك دين از سياست را عملى كند!.[27]
لاپوشانی نقاط ضعف حکومت
3. مأمون می خواست كارهاى سياسى خود را با خيال راحت دنبال كند و اين مباحث پوششى بر نقاط ضعف حكومتش باشد.[28]....
تأملی در ماهیت مناظرات علمی امام رضا(ع)
گرچه مناظرات امام على بن موسى الرضا عليه السلام فراوان است، ولى از ميان آن ها مناظرات هفت گانه از برجستگى خاصى دارد.
1 مناظره با جاثليق.[29]،[30]
2 مناظره با رأس الجالوت.[31]
3 مناظره با هربز اكبر.[32]
4 مناظره با عمران صابي.[33]
اين چهار مناظره در يك مجلس و با حضور مأمون و جمعى از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت.
5 مناظره با سليمان مروزى[34] كه مستقلًا در يك مجلس با حضور مأمون و اطرافيانش صورت گرفت.[35]
6 مناظره با علي بن محمّد جهم.[36]
7 مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
هر يك از اين مناظرات داراى محتواى عميق و جالبى است كه حتى امروز هم با گذشت حدود 1200 سال از آن تاريخ، راه گشا و روشنگر و بسيار آموزنده و پربار است، هم از نظر محتوا و هم از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحث ها.[37] لیکن به گزیده از آن در این نگاشته اشاره می گردد:
مناظره با جاثليق (دانشمند بزرگ مسيحى)
هنگامى كه على بن موسى الرضا عليه السلام بر مأمون وارد شد، مأمون فضل بن سهل وزير مخصوصش[38] دستور داد كه پيروان مكاتب[39]مختلف مانند جاثليق (عالم بزرگ مسيحى)، رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) و هم چنين علماى ديگر علم كلام را دعوت كند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.[40]
پس از ورود امام (ع) و پیروان دیگر مکاتب در مجلس مأمون، امام عليه السلام شروع به سخن كرد و فرمود: اى نصرانى! اگر با انجيل خودت كه به آن اعتقاد دارى، براى تو استدلال می كنم.... .[41]
جاثليق پرسید؛ از حواريون عيسى بن مريم خبر ده، آن ها چند نفر بودند و نيز از علماى انجيل، آن ها چند نفر بودند؟
امام عليه السلام فرمود؛ از شخص آگاهى سؤال كردى. سپس فرمود: حواريون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آن ها «لوقا» بود. امّا علماى بزرگ نصارا سه نفر بودند: يوحناى اكبر در سرزمين باخ، يوحناى ديگرى در قرقيسا، و يوحناى ديلمى در رجاز كه نام پيامبر و اهل بيت و امتش نزد او بود و او بود كه به امت عيسى و بنى اسرائيل اين بشارت را داد[42].
در این بین امام (ع) از رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى)[43] نیز تأییداتی برای پاسخ های خود دریافت می کرد به نحوی که در پایان جاثليق اقرار نمود؛ آن چه از انجيل نقل كردى، ما به آن معترفيم.[44]
سپس امام عليه السلام سؤالات ديگرى درباره انجيل و از ميان رفتن نخستين انجيل و بعد، نوشتن آن به دست چهار نفر مرقس، لوقا، يوحنا و متى (انجيل هايى كه هم اكنون موجود و در دست مسيحيان است) مطرح كرد و تناقض هايى از كلام جاثليق گرفت.[45]
امام رضا(ع) در ادامه با رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) به ویژه عمران صابى (دانشمند شبه ماذى) ، مباحث مختلف علمی را مطرح نمود و به شبهات مطرح شده با استفاده از منابع مخصوص آنها پاسخ فرمودند.
مناظره امام رضا علیه السلام با عمران صابی (دانشمند شبه مادی)
هم چنین بایدبه مناظرۀ آن حضرت با عمران صابی اشاره نمود که از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا در باب خدا شناسی و مباحث مرتبط با صفات خداوند و ذات خداوند شبهاتی مطرح گردید که توسط امام(ع) به خوبی پاسخ داده شد.[46]
هم چنین در این مناظره امام (ع) به تشريح مفاهيم «ابداع»، «مشيت» و «اراده» كه يك حقيقت با سه عنوان اند، پرداخت و از نخستين ابداع در عالم هستى سخن گفت و جالب اين كه امام عليه السلام نخستين ابداع الهى را مسئله «حروف الفبا» شمرد كه كلمات همگى از آن تشكيل مى گردند و اين حروف به طور جداگانه مفهومى ندارند.[47]
عمران پيوسته توضيحات بيشترى از امام عليه السلام مى خواست و امام عليه السلام اين سرچشمه فياض علم، او را بهره مندتر مى ساخت، تا رسيد به آن جا كه امام عليه السلام فرمود: آيا مطالب را خوب درك كردى اى عمران؟ عمران در ميان تعجب حاضران عرض كرد: آرى، به خوبى فهميدم و شهادت مى دهم خداوند همان گونه است كه شما وصف كرديد و وحدانيتش را ثابت نموديد، و نيز گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و اله و سلّم، بنده اوست كه به هدايت و دين حق فرستاده شده است. سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد. اين جا بود كه شگفتى حضار به اوج رسيد.[48]
مناظره با پيروان مكاتب مختلف در بصره
طبق روايت مشروحى كه قطب راوندى در كتاب الخرائج آورده، هنگامى كه آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مكتب هاى گوناگون آن جا را پايگاه فعاليت خود قرار دادند، امام على بن موسى الرضا عليه السلام براى خاموش كردن آتش فتنه با استفاده از يك فرصت كوتاه به بصره آمد و با اقوام و گروه هاى مختلف به بحث و گفت و گو نشست و از همه آن ها دعوت فرمود كه در مجلسى حضور يابند، از علماى بزرگ مسيحى گرفته تا علماى يهودى و كسان ديگر. سپس فصول مختلف انجيل و بشاراتى را كه درباره پيامبران اسلام عليه السلام در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور همه را برشمرد.
سپس به توده مردم مسلمان كه در آن مجلس حضور داشتند. رو كرد و در بخشى از سخنانش چنين فرمود: اى مردم، آيا كسى كه با مخالفانش به آيين و كتاب شريعت خود آن ها احتجاج و استدلال[49]كند، از همه با انصاف تر نيست؟عرض كردند: چرا.
فرمود: بدانيد امام بعد از محمّد صلى الله عليه و آله و سلّم فقط كسى است كه برنامه هاى او را تداوم بخشد، و مقام امامت تنها براى كسى زيبنده است كه با تمام امت ها و پيروان مذاهب مختلف با كتاب خود آن ها گفت وگو كند. مسيحيان را با انجيل، يهوديان را با تورات، و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جميع لغت باشد و با هر قومى با زبان خودشان سخن گويد و علاوه بر همه اين ها، با تقوا و از هر عيب و نقصى پاك باشد. هم چنين عدالت پيشه، با انصاف، حكيم، مهربان، باگذشت، پرمحبت، راست گو، مشفق، نيكوكار، امين، درست كار و مدبّر باشد.[50] به اين ترتيب، امام عليه السلام حجت را بر اهل بصره تمام كرد و رسالت خود را در پاسدارى از حريم اسلام انجام داد.[51]
سخن آخر؛ (سیرۀ علمی امام رضا(ع)؛ درس ها و پیام ها)
1. اجمالاًباید گفت مناظره امام رضا(ع) با سایر ادیان بر محور توحيد و نبوت متمرکز بوده است، ابطال اعتقاد به الوهيت عيسي(ع) و شهادت به پيامبر اسلام(ص) با تعبير «فارقلیطا»، به ویژه در مناظرۀ امام با رأسالجالوت بزرگ يهوديان، اعتدال و انصاف، وحدانیت و یگانگی خداوند در مناظره آن حضرت با بزرگ زرتشتيان، مشیت و علم الهي، سميع و بصير بودن امام و اراده و فعل خداوند در مناظره امام با سليمان مروزى (دانشمند كلامى)، در قلمرو اثبات توحيد و سنتهايي مانند «بدأ» در افعال خداوند، از جمله مسائل مهمی است که در سیرۀ علمی آن حضرت مشاهده می شود.[52]
2. مناظرات امام على بن موسى الرضا عليه السلام مسئله اى تاريخى و متعلق به گذشته نيست، بلكه از نظر پاسدارى از حريم اسلام و خط مكتب، سرمشق پر اهميت بسيار جامعى براى امروز و هر زمان ديگر است.[53]
3. باید اذعان نمود در آن روز وسايل ارتباط جمعى مثل امروز گسترده نبود، ولى امام عليه السلام از جلسات مناظره دربار مأمون به عنوان يكى از مؤثرترين وسايل ارتباط جمعى آن روز بهره كافى گرفت؛ زيرا اخبار اين جلسات به دليل شرايط خاص حاكم بر آن، در سرتاسر كشورهاى اسلامى پخش مى شد. امام از اين طريق نه تنها توطئه هاى تخريبى مأمون را خنثى فرمود و او را ناكام گذاشت، بلكه جامعه اسلامى آن روز را كه به دلايل پيش گفته، در شرايط بسيار حساسى از نظر فكرى و فرهنگى به سر مى برد، از انحرافرهايى بخشيد.[54]
3. كيفيت برخورد آن حضرت با پيروان مكاتب مختلف نيز از جهات متعددى براى ما درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله اینکه برخورد اسلام با پيروان مكتب هاى ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقى باشد. تا جنگ را بر مسلمانان تحميل نكرده اند، آنان نبايد دست به اسلحه برند و از منطق و استدلال چشم بپوشند.[55]
4. قدرت منطق اسلام به قدرى است كه از منطق مكتب هاى ديگر ابداً واهمه ندارد، و به همين دليل، در تاريخ اسلام به همه آن ها مجال كافى داده شده است تا عقايد خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به كسانى كه اصلًا ايمان به خدا و مكتب انبيا نداشتند، آزادى بحث داده مى شد.[56]
5. علماى اسلام در هر زمان بايد از تمام مكاتب و مذاهب با خبر باشند و بايد بتوانند با منطق خود آن ها با آنان سخن بگويند و برترى آيين اسلام را بر هر مكتب ديگر اثبات كنند.[57]
6. در ميان علماى اسلام بايد كسانى باشند كه با زبان هاى زنده دنيا آشنايى داشته باشند و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمان كه گاه بر اثر ناآگاهى و گاه براى اعمال غرض شخصى، مسائل را تحريف مى كنند، با اهل زبان هاى ديگر سخن بگويند.[58]
7.علماى اسلام بايد از وسايل ارتباط جمعى موجود در جهان حداكثر بهره گيرى را داشته باشند و صداى اسلام و تعليمات قرآن را به گوش همه جهانيان برسانند.[59]
در خاتمه لازم به ذکر است علاقمندان و تشنگان معارف و آموزه های علمی امام رضا(ع)، برای بهره گیری هر چه بیشتر از سیرۀ علمی آن حضرت، می توانند به کتاب ارزشمند «مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر» اثر گرانسنگ حضرت آیت الله مکارم شیرازی مراجعه نمایند.
پی نوشت ها:
[1] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص7.
[2] سورۀ ابراهيم/ 26 .
[3] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص14.
[4] تاريخ التمدن الاسلامى، ج 1، ص 125.
[5] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 15.
[6] ستمى كه بنى عباس كردند، هرگز بنى اميه نكردند. يكى از شعرا مى گويد:
تاللهِ ما فعلت أمى فيهمُ
معشارَ ما فعلت بنو العبّاس!
به خدا سوگند كه بنى اميه يك دهم ستمى را كه بنى عباس به« علويان» كردند، روا نداشتند( شرح ميميه ابوفراس، ص 119).
[7] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص15.
[8] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص17.
[9] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص18.
[10] مى گويند:« مأمون جمعى از مأموران خود را نزد گروهى از خاندان ابى طالب( كه در مدينه سكونت داشتند) فرستاد و ايشان را كه على بن موسى الرضا عليه السلام نيز در ميانشان بود، از مدينه به سوى خود( خراسان) حركت داد و دستور داد آنان را از راه بصره بياورند. كسى كه متصدى حركت و انتقال ايشان از مدينه به خراسان بود، شخصى به نام« جلودى» بود. او آنان را بياورد تا بر مأمون وارد كرد و مأمون ايشان را در خانه اى فرود آورد و حضرت رضا عليه السلام را در خان جداگانه اى جاى داد و بسيار او را گرامى داشت»( الارشاد، ص 290) ..
[11] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 18.
[12] مأمون پيشنهاد خود مبنى بر واگذارى خلافت به آن حضرت را مطرح كرد. امام عليه السلام از پذيرفتن آن به شدت امتناع ورزيد. مأمون گفت: پس ولايت عهدى را به شما واگذار مى كنم. حضرت عليه السلام فرمود: مرا از اين كار معذور دار. فقال له المأمون كلاما فيه كالتهديد له على الامتناع عليه و قال فى كلامه: ان عمر بن الخطاب جعل الشورى فى ست احدهم جدك امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام و شرط فيمن خالف منهم ان يضرب عنقه و لابد من قبولك ما اريده منك، فانى لا اجد محيصاً عنه»؛ مأمون سخن تهديدآميزى به زبان آورد و در ضمن سخنانش گفت: عمربن خطاب خلافت را به طور مشورت ميان شش تن قرار داد كه يكى از آنان جد تو امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام بود و شرط كرد دربار آن كس كه از اين شش تن سرپيچى كند، گردنش را بزنند و شما به ناچار بايد آن چه را من خواسته ام، بپذيرى. من راهى جز اين ندارم.( الارشاد، ص 290) ..
[13] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص19.
[14] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص20.
[15] همان.
[16] ( 1). دكتر طه حسين، انديشمند نابيناى مصرى، دربار تأثير ناروايى كه آشنايى مسلمانان با فرهنگ هاى بيگانه به خصوص فرهنگ يونانى گذاشت، مى نويسد: سپس چيزى نگذشت كه با فرهنگ هاى بيگانه به خصوص فرهنگ يونانى و از همه بيشتر با فلسف يونانى آشنا شدند. اين ها همه روى مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسيل دفاع از دين خود قرار دادند. آن گاه قدمى فراتر نهادند و عقل قاصر بشرى را بر هر چيزى حاكم شمردند و گمان كردند تنها عقل سرچشم معرفت است و تدريجاً خود را بى نياز از سرچشم وحى دانستند اين ايمان افراطى به عقل، آنان را فريفته ساخت و به افراط و دورى از حق گرفتار آمدند. همين اشتباه بود كه درهاى اختلاف را به روى آنان گشود و هر جمعيتى به استدلالات واهى تمسك جستند و شمار فرقه هاى آنان را از هفتاد گذراند.( آيين اسلام، ص 266) ..
[17] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 27.
[18] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 23.
[19] همان.
[20] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 24.
[21] همان ؛ ص27.
[22] به خصوص كه چون كتب فلسفى و علمى بسيارى از زبان يونانى و سريانى و غير آن ها به زبان عربى ترجمه شده بود، مردم به تعليم علوم عقلى و استدلالى روى آورده بودند و علاوه بر آن، مأمون خليف عباسى( 195- 218 ق) به عقيد بعضى معتزلى مذهب بود و به استدلال عقلى در مذاهب علاقه نشان مى داد و در نتيجه، بحث هاى عقلى و استدلالى در آن ايام رواج كامل و بازار گرمى داشت ..
[23] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 28.
[24] همان، ص29.
[25] همان،ص30.
[26] همان،ص30.
[27] همان ؛ ص34.
[28] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص34.
[29] جاثليق( به كسر ثاء و لام) لفظى يونانى است به معناى رئيس اسقف ها و پيشواى عيسوى و لقبى است كه به علماى بزرگ نصارا داده مى شد و نام شخص خاصى نيست( المنجد) و شايد معرّب كاتوليك باشد.
[30] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص36.
[31] رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت يهود است( اين نيز اسم خاص نيست).
[32] هربز اكبر يا هيربد اكبر لقبى است كه مخصوص بزرگ زردشتيان بود، به معناى پيشواى بزرگ مذهبى و قاضى زردشتى و خادم آتشكده.
[33]عمران صابى چنان كه از نامش پيداست، از مذهب صابئين دفاع كرد( صابئين گروهى هستند كه خود را پيرو يحيى عليه السلام مى دانند، ولى به دو گروه موحد و مشرك تقسيم مى شوند. گروهى به ستاره پرستى رو آورده اند و لذا گاه آن ها را« ستاره پرستان» مى نامند. مركز آن ها سابقاً شهر حران در عراق بود و سپس به مناطق ديگرى از عراق و خوزستان روى آوردند. آن ها طبق عقايد خود بيشتر در كنار نهرهاى بزرگ زندگى مى كنند و هم اكنون گروهى از آنان در اهواز و بعضى مناطق ديگر به سر مى برند).
[34] سليمان مروزى معروف ترين عالم علم كلام در خط خراسان در عصر مأمون بود و مأمون براى او احترام زيادى قائل مى شد.
[35] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 37.
[36] على بن محمّد بن جهم، ناصبى و دشمن اهل بيت بوده است. مرحوم صدوق روايتى از على بن محمّد جهم نقل كرده كه از آن استفاده مى شود كه وى نسبت به حضرت رضا عليه السلام محبت داشته است، امّا صدوق در ذيل همين حديث آورده است:« هذا الحديث غريب من طرق على بن محمّد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لاهل البيت عليهم السلام،( عيون أخبار الرضا، ج 1، ص 195- 204).
صاحب جامع الروا نيز همين مطلب را در شرح حال او آورده است( جامع الروا، ج 1، ص 597 596). فضل بن سهل( 202 154 ق).
[37] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 38.
[38] فضل بن سهل( 202 154 ق) وزير معروف مأمون كه در كودكى به دربار خلافت راه يافت و در سال 190 ق به دست مأمون از دين مجوس برگشت و مسلمان شد. وى به« ذوالرياستين» شهرت داشت. او مرد سياست و جنگ بود و سرانجام در سال 202 ق در حمام سرخس به قتل رسيد( وفيات الاعيان، ج 1، ص 413). بعضى از مورخان را عقيده بر اين است كه او مأمون را وادار كرد تا على بن موسى الرضا عليه السلام را ولى عهد خود نمايد، به اين معنا كه ولى عهدى امام رضا عليه السلام زير فشار سياسى و اجتماعى ايرانيان به وسيل فضل بن سهل به مأمون تحميل شد( تاريخ بيهقى، ص 141)، ولى قرائن موجود غير اين را مى گويد.
[39] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص38.
[40] همان،ص 39.
[41]ر.ک. مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص 44.
[42] همان، ص 47.
[43] همان؛ ص39.
[44] همان،ص 50.
[45] همان،ص 51.
[46] همان، ص63.
[47] اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند در آغاز، مواد اصلى تشكيل دهند عالم را كه حكم الفباى عالم هستى را دارند، ايجاد كرد. اين مواد به طور جداگانه بيانگر نظامى نيستند، امّا از تركيب آن ها با يكديگر موجودات مختلف پا به عرص وجود مى گذارند، همان گونه كه از تركيب الفبا لغات گوناگون به وجود مى آيد.
[48] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص 64.
[49] همان، ص 93.
[50] الخرائج و الجرائح، ص 204- 206( با تلخيص) ..
[51] همان، ص94.
[52]ر.ک. مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر،97-36.
[53] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 64.
[54] همان،ص95.
[55] همان، ص96.
[56] همان،ص96.
[57] همان،ص97.
[58] همان،ص97.
[59] همان،ص97.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
بی شک سیره امامان معصوم(ع)، بنا به مقتضیات و شرایط سیاسی، اجتماعی زمان، مختصات ویژه ای دارد که تبیین آنها می تواند به عنوان الگوهای بی بدیل برای جامعه اسلامی به ویژه در امر تمدن سازی نوین اسلامی مورد نظر قرار گیرد. لذا در سالروز میلاد پرخیر و برکت امام علی بن موسی الرضا(ع) فرصتی فراهم گردید تا با بهره گیری از آراء و اندیشه های ارزشمند آیت الله مکارم شیرازی، مهمترین شاخصه های موجود در سیرۀ علمی امام رضا(ع) به ویژه در دوران سوم زندگی آن حضرت، یعنی در زمان حضور ایشان در سرزمین ایران در مسند ولایت عهدی خلافت اسلامی به مخاطبان گرامی ارائه گردد:
بی شک زندگى امام على بن موسى الرضا عليه السلام ابعاد مختلفى دارد كه يكى از ابعاد مهم آن، بُعد فرهنگى و علمى و پاسدارى از حريم عقايد اسلامى در برابر امواج سهمگين حملات مكتب ها و فرقه هاى مختلف به اصول و فروع اسلام در شرايط خاص عصر آن حضرت است. بررسى اين بُعد علمى كه از بُعد ولايت الهيه آن امام عليه السلام نشئت مى گيرد، در شرايطى كه امروز در آن زندگى، مى كنيم، بسيار سازنده و راه گشا و حاوى رهنمودهاى دقيق و ظريفى در برخورد با مكتب ها و مذاهب مختلف است[1].
منشأ شکل گیری حکومت بنی عباس
در وهلۀ نخست باید گفت پس از آنکه با قيام ايرانيان و رزمندگان شجاع خراسان به سركردگى ابومسلم، اموی ها اين شجره خبيثه به مصداق ( (اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرارٍ))[2] ريشه كن شد و به زباله دانى تاريخ افتاد[3]، نوبت به بنى عباس رسيد...که با شعار «الرضا لآل محمّد، كه شعار ثابت و قطعى انقلاب هاى اسلامى و مردمى بر ضد بنى اميه بود، روى كار آمدند.[4]،[5]
امّا بنى عباس به سرعت نقاب ها را كنار زدند و هنگامى كه پاى خود را محكم ديدند، همان حكومت خودكامه و استبدادى و خفقان بار بنى اميه را تكرار كردند، و حتى بسيارى از جنايت هاى آن ها از بنى اميه نيز پيشى گرفت!.[6]،[7]
امّا خيلى زود مردم مسلمان ماهيت آن ها را شناختند و[8] نطفه انقلاب هاى مجدد بر ضد اين گروه سالوس و رياكار، مخصوصاً در ايران زمين، پرورده شد و بذر قيام هاى اسلامى و مردمى در همان سرزمين قهرمان پرور خراسان و زادگاه ابومسلم پرورش يافت.[9]
مأمون و دشمنی با اهل بیت(ع) با شعار علم گرایی
لذا نوبت به مأمون رسيد. او كه شامه سياسى قوى داشت و بسيار زيرك و هوشيار و در عين حال، بى رحم و قسى القلب بود، براى اين كه بر اين انقلاب ها پيشى بگيرد، فوراً مركز حكومت را تغيير داد و از بغداد به قلب خراسان منتقل كرد تا از طريق تهديد و تطميع، اين مركز مهم انقلاب را خاموش سازد و از نزديك ناظر بر اوضاع باشد.[10]،[11]
از سوى ديگر، او مى دانست تمام چشم ها در آن زمان به امام على بن موسى الرضا عليه السلام دوخته شده است و اوست كه مى تواند رهبر اين انقلاب بزرگ باشد. لذا پيش از آن كه مردم مقدمات كار را فراهم كنند و اطراف امام على بن موسى الرضا عليه السلام را بگيرند، حضرت را مجبور ساخت كه به خراسان بيايد، ظاهراً محترمانه و به عنوان ولايت عهد، امّا در باطن ايشان را تحت نظر قرار داد.[12]،[13]
بدیهی است طبيعت علم دوستى اسلام[14]، ترجمۀ كتب علمى ديگران، از يونان گرفته تا مصر و از هند تا ايران و روم، به زبان تازى كه زبان اسلامى بود موجبات تسریع حرکت علمی در جامعۀ اسلامی را فراهم نمود.[15]
امّا آن چه مايه نگرانى بود، اين بود كه در بين اين مترجمان افرادى از پيروان متعصب و سرسخت مذاهب ديگر مانند زردشتيان، صابئان، نسطوريان، روميان و برهمن هاى هند بودند كه آثار علمى بيگانه را از زبان هاى يونانى، فارسى، سريانى، هندى، لاتين و غيره به عربى ترجمه مى كردند. به يقين، همه آن ها در كار خود حسن نيت نداشتند و گروهى از آنان سعى مى كردند كه آب را گل آلود كرده، ماهى بگيرند و از اين بازار داغ انتقال علوم بيگانه به محيط اسلام، براى نشر عقايد فاسد و مسموم خود فرصتى به دست آورند. درست به همين علت، عقايد خرافى و افكار انحرافى و غير اسلامى در لا به لاى اين كتب به ظاهر علمى به محيط اسلام راه يافت و به سرعت در افكار گروهى از جوانان و افراد ساده دل وبى آلايش نفوذ كرد.[16]،[17]
لیکن با این اوصاف برپایی برخی مناظرات علمی از طرف مأمون و دعوت از امام رضا (ع) برای پاسخگویی به مسائل علمی با اهداف مختلفی همچون، کسب وجهه و امتیاز برای طرفداری از علم و دانش[18]، ایجاد نوعى سرگرمى براى مردم در برابر مشكلات اجتماعى و خفقان سياسى[19]، جلب افكار انديشمندان و متفكران جامعه اسلامى به سوى خود و در نتيجه، تقويت پايه هاى حكومت[20] ... بوده است، لذا شرايط خاص فكرى و فرهنگى موجود وظيفه سنگينى را بر دوش امام على بن موسى الرضا عليه السلام گذاشت، و آن امام[21]بزرگوار كه در آن عصر مى زيست، به خوبى از اين وضع خطرناك آگاه بود. لذا دامن همت به كمر زد و انقلاب فكرى عميقى ايجاد فرمود، و در برابر اين امواج سهمگين و تندبادهاى خطرناك، اصالت جامعه اسلامى را حفظ كرد و سرانجام، اين كشتى را با لنگر وجود خويش از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايى بخشيد.[22]،[23]
برپایی جلسات علمی با هدف تخریب امامت
مى دانيم مأمون پس از تحميل مقام ولايت عهدى به امام على بن موسى الرضا عليه السلام به خاطر حفظ موقعيت خويش و ثبات مقام خلافت كه خود داستان مشروح و مفصلى دارد، امام عليه السلام را از مدينه به طوس دعوت كرد و هگام ورود امام عليه السلام به خراسان جلسات[24]گسترده بحث و مناظره تشكيل داد و اكابر علماى زمان، اعم از مسلمان و غير مسلمان، را به اين جلسات دعوت نمود.
بى شك پوشش ظاهرى اين دعوت، اثبات و تبيين مقام والاى امام عليه السلام در رشته هاى مختلف علوم و مكتب علوم و مكتب اسلام بود، امّا در اين كه زير اين پوشش ظاهرى چه صورتى پنهان بود،[25] می توان به این امور اشاره نمود؛
تخریب و تحقیر امامت
1. مأمون هدفى جز اين نداشت كه به پندار خويش مقام امام عليه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ايرانيان كه سخت به اهل بيت عصمت عليه السلام علاقه داشتند و عشق مى ورزيدند، پایین بیاورد[26].
تحریف امامت؛ ترویج اسلام سکولار
2. او مى خواست مقام والاى امام هشتم عليه السلام را تنها در بُعد علمى منحصر كند و تدريجاً او را از مسائل سياسى كنار بزند و چنين نشان دهد كه حضرت مرد عالمى است، ولى كارى با مسائل سياسى ندارد و به اين ترتيب، شعار تفكيك دين از سياست را عملى كند!.[27]
لاپوشانی نقاط ضعف حکومت
3. مأمون می خواست كارهاى سياسى خود را با خيال راحت دنبال كند و اين مباحث پوششى بر نقاط ضعف حكومتش باشد.[28]....
تأملی در ماهیت مناظرات علمی امام رضا(ع)
گرچه مناظرات امام على بن موسى الرضا عليه السلام فراوان است، ولى از ميان آن ها مناظرات هفت گانه از برجستگى خاصى دارد.
1 مناظره با جاثليق.[29]،[30]
2 مناظره با رأس الجالوت.[31]
3 مناظره با هربز اكبر.[32]
4 مناظره با عمران صابي.[33]
اين چهار مناظره در يك مجلس و با حضور مأمون و جمعى از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت.
5 مناظره با سليمان مروزى[34] كه مستقلًا در يك مجلس با حضور مأمون و اطرافيانش صورت گرفت.[35]
6 مناظره با علي بن محمّد جهم.[36]
7 مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
هر يك از اين مناظرات داراى محتواى عميق و جالبى است كه حتى امروز هم با گذشت حدود 1200 سال از آن تاريخ، راه گشا و روشنگر و بسيار آموزنده و پربار است، هم از نظر محتوا و هم از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحث ها.[37] لیکن به گزیده از آن در این نگاشته اشاره می گردد:
مناظره با جاثليق (دانشمند بزرگ مسيحى)
هنگامى كه على بن موسى الرضا عليه السلام بر مأمون وارد شد، مأمون فضل بن سهل وزير مخصوصش[38] دستور داد كه پيروان مكاتب[39]مختلف مانند جاثليق (عالم بزرگ مسيحى)، رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) و هم چنين علماى ديگر علم كلام را دعوت كند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.[40]
پس از ورود امام (ع) و پیروان دیگر مکاتب در مجلس مأمون، امام عليه السلام شروع به سخن كرد و فرمود: اى نصرانى! اگر با انجيل خودت كه به آن اعتقاد دارى، براى تو استدلال می كنم.... .[41]
جاثليق پرسید؛ از حواريون عيسى بن مريم خبر ده، آن ها چند نفر بودند و نيز از علماى انجيل، آن ها چند نفر بودند؟
امام عليه السلام فرمود؛ از شخص آگاهى سؤال كردى. سپس فرمود: حواريون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آن ها «لوقا» بود. امّا علماى بزرگ نصارا سه نفر بودند: يوحناى اكبر در سرزمين باخ، يوحناى ديگرى در قرقيسا، و يوحناى ديلمى در رجاز كه نام پيامبر و اهل بيت و امتش نزد او بود و او بود كه به امت عيسى و بنى اسرائيل اين بشارت را داد[42].
در این بین امام (ع) از رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى)[43] نیز تأییداتی برای پاسخ های خود دریافت می کرد به نحوی که در پایان جاثليق اقرار نمود؛ آن چه از انجيل نقل كردى، ما به آن معترفيم.[44]
سپس امام عليه السلام سؤالات ديگرى درباره انجيل و از ميان رفتن نخستين انجيل و بعد، نوشتن آن به دست چهار نفر مرقس، لوقا، يوحنا و متى (انجيل هايى كه هم اكنون موجود و در دست مسيحيان است) مطرح كرد و تناقض هايى از كلام جاثليق گرفت.[45]
امام رضا(ع) در ادامه با رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) به ویژه عمران صابى (دانشمند شبه ماذى) ، مباحث مختلف علمی را مطرح نمود و به شبهات مطرح شده با استفاده از منابع مخصوص آنها پاسخ فرمودند.
مناظره امام رضا علیه السلام با عمران صابی (دانشمند شبه مادی)
هم چنین بایدبه مناظرۀ آن حضرت با عمران صابی اشاره نمود که از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا در باب خدا شناسی و مباحث مرتبط با صفات خداوند و ذات خداوند شبهاتی مطرح گردید که توسط امام(ع) به خوبی پاسخ داده شد.[46]
هم چنین در این مناظره امام (ع) به تشريح مفاهيم «ابداع»، «مشيت» و «اراده» كه يك حقيقت با سه عنوان اند، پرداخت و از نخستين ابداع در عالم هستى سخن گفت و جالب اين كه امام عليه السلام نخستين ابداع الهى را مسئله «حروف الفبا» شمرد كه كلمات همگى از آن تشكيل مى گردند و اين حروف به طور جداگانه مفهومى ندارند.[47]
عمران پيوسته توضيحات بيشترى از امام عليه السلام مى خواست و امام عليه السلام اين سرچشمه فياض علم، او را بهره مندتر مى ساخت، تا رسيد به آن جا كه امام عليه السلام فرمود: آيا مطالب را خوب درك كردى اى عمران؟ عمران در ميان تعجب حاضران عرض كرد: آرى، به خوبى فهميدم و شهادت مى دهم خداوند همان گونه است كه شما وصف كرديد و وحدانيتش را ثابت نموديد، و نيز گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و اله و سلّم، بنده اوست كه به هدايت و دين حق فرستاده شده است. سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد. اين جا بود كه شگفتى حضار به اوج رسيد.[48]
مناظره با پيروان مكاتب مختلف در بصره
طبق روايت مشروحى كه قطب راوندى در كتاب الخرائج آورده، هنگامى كه آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مكتب هاى گوناگون آن جا را پايگاه فعاليت خود قرار دادند، امام على بن موسى الرضا عليه السلام براى خاموش كردن آتش فتنه با استفاده از يك فرصت كوتاه به بصره آمد و با اقوام و گروه هاى مختلف به بحث و گفت و گو نشست و از همه آن ها دعوت فرمود كه در مجلسى حضور يابند، از علماى بزرگ مسيحى گرفته تا علماى يهودى و كسان ديگر. سپس فصول مختلف انجيل و بشاراتى را كه درباره پيامبران اسلام عليه السلام در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور همه را برشمرد.
سپس به توده مردم مسلمان كه در آن مجلس حضور داشتند. رو كرد و در بخشى از سخنانش چنين فرمود: اى مردم، آيا كسى كه با مخالفانش به آيين و كتاب شريعت خود آن ها احتجاج و استدلال[49]كند، از همه با انصاف تر نيست؟عرض كردند: چرا.
فرمود: بدانيد امام بعد از محمّد صلى الله عليه و آله و سلّم فقط كسى است كه برنامه هاى او را تداوم بخشد، و مقام امامت تنها براى كسى زيبنده است كه با تمام امت ها و پيروان مذاهب مختلف با كتاب خود آن ها گفت وگو كند. مسيحيان را با انجيل، يهوديان را با تورات، و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جميع لغت باشد و با هر قومى با زبان خودشان سخن گويد و علاوه بر همه اين ها، با تقوا و از هر عيب و نقصى پاك باشد. هم چنين عدالت پيشه، با انصاف، حكيم، مهربان، باگذشت، پرمحبت، راست گو، مشفق، نيكوكار، امين، درست كار و مدبّر باشد.[50] به اين ترتيب، امام عليه السلام حجت را بر اهل بصره تمام كرد و رسالت خود را در پاسدارى از حريم اسلام انجام داد.[51]
سخن آخر؛ (سیرۀ علمی امام رضا(ع)؛ درس ها و پیام ها)
1. اجمالاًباید گفت مناظره امام رضا(ع) با سایر ادیان بر محور توحيد و نبوت متمرکز بوده است، ابطال اعتقاد به الوهيت عيسي(ع) و شهادت به پيامبر اسلام(ص) با تعبير «فارقلیطا»، به ویژه در مناظرۀ امام با رأسالجالوت بزرگ يهوديان، اعتدال و انصاف، وحدانیت و یگانگی خداوند در مناظره آن حضرت با بزرگ زرتشتيان، مشیت و علم الهي، سميع و بصير بودن امام و اراده و فعل خداوند در مناظره امام با سليمان مروزى (دانشمند كلامى)، در قلمرو اثبات توحيد و سنتهايي مانند «بدأ» در افعال خداوند، از جمله مسائل مهمی است که در سیرۀ علمی آن حضرت مشاهده می شود.[52]
2. مناظرات امام على بن موسى الرضا عليه السلام مسئله اى تاريخى و متعلق به گذشته نيست، بلكه از نظر پاسدارى از حريم اسلام و خط مكتب، سرمشق پر اهميت بسيار جامعى براى امروز و هر زمان ديگر است.[53]
3. باید اذعان نمود در آن روز وسايل ارتباط جمعى مثل امروز گسترده نبود، ولى امام عليه السلام از جلسات مناظره دربار مأمون به عنوان يكى از مؤثرترين وسايل ارتباط جمعى آن روز بهره كافى گرفت؛ زيرا اخبار اين جلسات به دليل شرايط خاص حاكم بر آن، در سرتاسر كشورهاى اسلامى پخش مى شد. امام از اين طريق نه تنها توطئه هاى تخريبى مأمون را خنثى فرمود و او را ناكام گذاشت، بلكه جامعه اسلامى آن روز را كه به دلايل پيش گفته، در شرايط بسيار حساسى از نظر فكرى و فرهنگى به سر مى برد، از انحرافرهايى بخشيد.[54]
3. كيفيت برخورد آن حضرت با پيروان مكاتب مختلف نيز از جهات متعددى براى ما درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله اینکه برخورد اسلام با پيروان مكتب هاى ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقى باشد. تا جنگ را بر مسلمانان تحميل نكرده اند، آنان نبايد دست به اسلحه برند و از منطق و استدلال چشم بپوشند.[55]
4. قدرت منطق اسلام به قدرى است كه از منطق مكتب هاى ديگر ابداً واهمه ندارد، و به همين دليل، در تاريخ اسلام به همه آن ها مجال كافى داده شده است تا عقايد خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به كسانى كه اصلًا ايمان به خدا و مكتب انبيا نداشتند، آزادى بحث داده مى شد.[56]
5. علماى اسلام در هر زمان بايد از تمام مكاتب و مذاهب با خبر باشند و بايد بتوانند با منطق خود آن ها با آنان سخن بگويند و برترى آيين اسلام را بر هر مكتب ديگر اثبات كنند.[57]
6. در ميان علماى اسلام بايد كسانى باشند كه با زبان هاى زنده دنيا آشنايى داشته باشند و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمان كه گاه بر اثر ناآگاهى و گاه براى اعمال غرض شخصى، مسائل را تحريف مى كنند، با اهل زبان هاى ديگر سخن بگويند.[58]
7.علماى اسلام بايد از وسايل ارتباط جمعى موجود در جهان حداكثر بهره گيرى را داشته باشند و صداى اسلام و تعليمات قرآن را به گوش همه جهانيان برسانند.[59]
در خاتمه لازم به ذکر است علاقمندان و تشنگان معارف و آموزه های علمی امام رضا(ع)، برای بهره گیری هر چه بیشتر از سیرۀ علمی آن حضرت، می توانند به کتاب ارزشمند «مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر» اثر گرانسنگ حضرت آیت الله مکارم شیرازی مراجعه نمایند.
پی نوشت ها:
[1] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص7.
[2] سورۀ ابراهيم/ 26 .
[3] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص14.
[4] تاريخ التمدن الاسلامى، ج 1، ص 125.
[5] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 15.
[6] ستمى كه بنى عباس كردند، هرگز بنى اميه نكردند. يكى از شعرا مى گويد:
تاللهِ ما فعلت أمى فيهمُ
معشارَ ما فعلت بنو العبّاس!
به خدا سوگند كه بنى اميه يك دهم ستمى را كه بنى عباس به« علويان» كردند، روا نداشتند( شرح ميميه ابوفراس، ص 119).
[7] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص15.
[8] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص17.
[9] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص18.
[10] مى گويند:« مأمون جمعى از مأموران خود را نزد گروهى از خاندان ابى طالب( كه در مدينه سكونت داشتند) فرستاد و ايشان را كه على بن موسى الرضا عليه السلام نيز در ميانشان بود، از مدينه به سوى خود( خراسان) حركت داد و دستور داد آنان را از راه بصره بياورند. كسى كه متصدى حركت و انتقال ايشان از مدينه به خراسان بود، شخصى به نام« جلودى» بود. او آنان را بياورد تا بر مأمون وارد كرد و مأمون ايشان را در خانه اى فرود آورد و حضرت رضا عليه السلام را در خان جداگانه اى جاى داد و بسيار او را گرامى داشت»( الارشاد، ص 290) ..
[11] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 18.
[12] مأمون پيشنهاد خود مبنى بر واگذارى خلافت به آن حضرت را مطرح كرد. امام عليه السلام از پذيرفتن آن به شدت امتناع ورزيد. مأمون گفت: پس ولايت عهدى را به شما واگذار مى كنم. حضرت عليه السلام فرمود: مرا از اين كار معذور دار. فقال له المأمون كلاما فيه كالتهديد له على الامتناع عليه و قال فى كلامه: ان عمر بن الخطاب جعل الشورى فى ست احدهم جدك امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام و شرط فيمن خالف منهم ان يضرب عنقه و لابد من قبولك ما اريده منك، فانى لا اجد محيصاً عنه»؛ مأمون سخن تهديدآميزى به زبان آورد و در ضمن سخنانش گفت: عمربن خطاب خلافت را به طور مشورت ميان شش تن قرار داد كه يكى از آنان جد تو امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام بود و شرط كرد دربار آن كس كه از اين شش تن سرپيچى كند، گردنش را بزنند و شما به ناچار بايد آن چه را من خواسته ام، بپذيرى. من راهى جز اين ندارم.( الارشاد، ص 290) ..
[13] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص19.
[14] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص20.
[15] همان.
[16] ( 1). دكتر طه حسين، انديشمند نابيناى مصرى، دربار تأثير ناروايى كه آشنايى مسلمانان با فرهنگ هاى بيگانه به خصوص فرهنگ يونانى گذاشت، مى نويسد: سپس چيزى نگذشت كه با فرهنگ هاى بيگانه به خصوص فرهنگ يونانى و از همه بيشتر با فلسف يونانى آشنا شدند. اين ها همه روى مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسيل دفاع از دين خود قرار دادند. آن گاه قدمى فراتر نهادند و عقل قاصر بشرى را بر هر چيزى حاكم شمردند و گمان كردند تنها عقل سرچشم معرفت است و تدريجاً خود را بى نياز از سرچشم وحى دانستند اين ايمان افراطى به عقل، آنان را فريفته ساخت و به افراط و دورى از حق گرفتار آمدند. همين اشتباه بود كه درهاى اختلاف را به روى آنان گشود و هر جمعيتى به استدلالات واهى تمسك جستند و شمار فرقه هاى آنان را از هفتاد گذراند.( آيين اسلام، ص 266) ..
[17] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 27.
[18] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 23.
[19] همان.
[20] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 24.
[21] همان ؛ ص27.
[22] به خصوص كه چون كتب فلسفى و علمى بسيارى از زبان يونانى و سريانى و غير آن ها به زبان عربى ترجمه شده بود، مردم به تعليم علوم عقلى و استدلالى روى آورده بودند و علاوه بر آن، مأمون خليف عباسى( 195- 218 ق) به عقيد بعضى معتزلى مذهب بود و به استدلال عقلى در مذاهب علاقه نشان مى داد و در نتيجه، بحث هاى عقلى و استدلالى در آن ايام رواج كامل و بازار گرمى داشت ..
[23] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 28.
[24] همان، ص29.
[25] همان،ص30.
[26] همان،ص30.
[27] همان ؛ ص34.
[28] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص34.
[29] جاثليق( به كسر ثاء و لام) لفظى يونانى است به معناى رئيس اسقف ها و پيشواى عيسوى و لقبى است كه به علماى بزرگ نصارا داده مى شد و نام شخص خاصى نيست( المنجد) و شايد معرّب كاتوليك باشد.
[30] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص36.
[31] رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت يهود است( اين نيز اسم خاص نيست).
[32] هربز اكبر يا هيربد اكبر لقبى است كه مخصوص بزرگ زردشتيان بود، به معناى پيشواى بزرگ مذهبى و قاضى زردشتى و خادم آتشكده.
[33]عمران صابى چنان كه از نامش پيداست، از مذهب صابئين دفاع كرد( صابئين گروهى هستند كه خود را پيرو يحيى عليه السلام مى دانند، ولى به دو گروه موحد و مشرك تقسيم مى شوند. گروهى به ستاره پرستى رو آورده اند و لذا گاه آن ها را« ستاره پرستان» مى نامند. مركز آن ها سابقاً شهر حران در عراق بود و سپس به مناطق ديگرى از عراق و خوزستان روى آوردند. آن ها طبق عقايد خود بيشتر در كنار نهرهاى بزرگ زندگى مى كنند و هم اكنون گروهى از آنان در اهواز و بعضى مناطق ديگر به سر مى برند).
[34] سليمان مروزى معروف ترين عالم علم كلام در خط خراسان در عصر مأمون بود و مأمون براى او احترام زيادى قائل مى شد.
[35] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 37.
[36] على بن محمّد بن جهم، ناصبى و دشمن اهل بيت بوده است. مرحوم صدوق روايتى از على بن محمّد جهم نقل كرده كه از آن استفاده مى شود كه وى نسبت به حضرت رضا عليه السلام محبت داشته است، امّا صدوق در ذيل همين حديث آورده است:« هذا الحديث غريب من طرق على بن محمّد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لاهل البيت عليهم السلام،( عيون أخبار الرضا، ج 1، ص 195- 204).
صاحب جامع الروا نيز همين مطلب را در شرح حال او آورده است( جامع الروا، ج 1، ص 597 596). فضل بن سهل( 202 154 ق).
[37] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 38.
[38] فضل بن سهل( 202 154 ق) وزير معروف مأمون كه در كودكى به دربار خلافت راه يافت و در سال 190 ق به دست مأمون از دين مجوس برگشت و مسلمان شد. وى به« ذوالرياستين» شهرت داشت. او مرد سياست و جنگ بود و سرانجام در سال 202 ق در حمام سرخس به قتل رسيد( وفيات الاعيان، ج 1، ص 413). بعضى از مورخان را عقيده بر اين است كه او مأمون را وادار كرد تا على بن موسى الرضا عليه السلام را ولى عهد خود نمايد، به اين معنا كه ولى عهدى امام رضا عليه السلام زير فشار سياسى و اجتماعى ايرانيان به وسيل فضل بن سهل به مأمون تحميل شد( تاريخ بيهقى، ص 141)، ولى قرائن موجود غير اين را مى گويد.
[39] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص38.
[40] همان،ص 39.
[41]ر.ک. مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص 44.
[42] همان، ص 47.
[43] همان؛ ص39.
[44] همان،ص 50.
[45] همان،ص 51.
[46] همان، ص63.
[47] اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند در آغاز، مواد اصلى تشكيل دهند عالم را كه حكم الفباى عالم هستى را دارند، ايجاد كرد. اين مواد به طور جداگانه بيانگر نظامى نيستند، امّا از تركيب آن ها با يكديگر موجودات مختلف پا به عرص وجود مى گذارند، همان گونه كه از تركيب الفبا لغات گوناگون به وجود مى آيد.
[48] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص 64.
[49] همان، ص 93.
[50] الخرائج و الجرائح، ص 204- 206( با تلخيص) ..
[51] همان، ص94.
[52]ر.ک. مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر،97-36.
[53] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 64.
[54] همان،ص95.
[55] همان، ص96.
[56] همان،ص96.
[57] همان،ص97.
[58] همان،ص97.
[59] همان،ص97.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی