کد خبر 45957
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۴

جمعي از فارغ التحصيلان يک دبيرستان که سالي يکبار دور هم جمع مي‌شوند و تدارک يک سفر را مي‌چينند تا چند روزي را در محرومترين نقاط کشور سپري کنند و سالهاست که بشاگرد مقصد آنان است.

به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد الياس قنبري در وبلاگ "واژگون" با اشاره به حضورش در يک اردوي جهادي در مناطق محروم، نوشت:

اردو اصطلاحي نظامي است. محل اقامت لشکري با تجهيزات کامل، براي تمرين و آمادگي و زندگي سراسر مبارزه است. دست و پنجه نرم کردن با طبيعت، مبارزه براي حيات دنيوي و مبارزه براي حيات اخروي. شياطين جن و انس که همواره در پي يصدون عن السبيل اند راه را سد نمي کنند بلکه صد مي‌کنند و راهزني و از همه اولي تر مبارزه با نفس است که ان النفس لاماره بالسو.

اردوي جهادي يکي از اين تمرين هاست. اعتکافي کوتاه در ميان حاشيه ها و به حاشيه رانده شده ها. چند سال پيش حاج آقا قاسميان که با گروهي از مدرسه سروش به بشاگرد آمده بود را دعوت کرديم که در جمع ما سخن بگويد و او از عرفان جهادي گفت و اينکه وجه ممتاز عرفاني که امام به ما شناساند جهادي بودن آن بود. عرفاني که خانقاهي نيست عرفاني که با شمشير و تفنگ و بيل و کلنگ و کتاب و قلم حاصل مي‌شود. قاسميان از مفهوم ولي نعمت سخن گفت. ولي نعمت يعني کساني که به واسطه آنان خداوند به ما نعمت و روزي مي‌رساند. اردوي جهادي اما در آن وجه عمران و آبادي اش خلاصه نمي شود اينکه در طول يک اردوي دوازده روزه يک مدرسه دو کلاسه ساخته شود يا بند و آبگيري بنا شود فعاليت عمراني چشمگيري نيست. ثمره اصلي اين اردوها را بايد در بستر تاثيرات فرهنگي آن جست.

جمعي از فارغ التحصيلان يک دبيرستان که سالي يکبار دور هم جمع مي‌شوند و تدارک يک سفر را مي‌چينند تا چند روزي را در محرومترين نقاط کشور سپري کنند و سالهاست که بشاگرد مقصد آنان است. منطقه اي با اقليمي تند و مردماني آفتاب سوخته که هنوز در بسياري از نقاط از دسترسي به آب محروم اند و روستاي پرانگي يکي از محروم ترين روستاهاي اين منطقه است. شايد براي من که سيزده سال است عيد نوروز را در مناطق محروم سپري مي‌کنم تا به حال اين چنين سفري رقم نخورده بود که شصت و شش دانشجوي تهراني ده روز در گرما بيل بزنند بدون حمام و تنها با چند آفتابه و يک منبع آب سر کنند. کار ما امسال ساخت يک «بند» بود؛ يک بند آبگير نسبتآ بزرگ که همه اعضاي گروه با هم روي آن کار مي‌کردند.

چند سالي است که تعدادي از طلبه‌هاي مدرسه آقاي مجتهدي که اکنون در قم درس مي‌خوانند نيز در اردو شرکت مي‌کنند. تعداي از فارغ‌التحصيلان خود دبيرستان نيز طلبه شده‌اند و يکي از ثمرات بزرگ اين اردو رابطه‌اي است که ميان بچه‌هاي دانشجو و طلبه برقرار مي‌شود و گاه اين روابط شکل دائمي و هميشگي به خود مي‌گيرد و پس از اردو نيز مستدام مي‌ماند. ذکر احاديث معصومين و خواندن فتاواي مراجع تقليد بعد از نمازهاي جماعت و برپايي جلسات بحث و گفتگو از ثمرات حضور بچه‌هاي طلبه در اردوست.

مسئول فرهنگي اردو نيز برنامه‌هاي متعددي دارد. همواره اولين اقدام در اردو برپا کردن تابلوي فرهنگي است و کتابخانه جهادي. محل استقرارمان امسال يک حسينيه کوچک بود و اردو از آن اردوهايي بود که موقع خواب شصت پا مي‌رفت توي چشم بغل دستي. چند شب پخش فيلم داشتيم و يک شب شعر که بچه‌ها هرکدام شعري از خودشان يا ديگر شاعران مي‌خواندند. جلسات شبانه که البته نه هر شب ولي بعضي شب‌ها برگزار مي‌شد از آن جلساتي است که در عين طولاني بودن حال و هواي خاص خودش را دارد. تصور کنيد شصت و شش نفر دانشجو و طلبه دور تا دور مسجد حلقه بزنند و قرار باشد تک‌تک‌شان حرفي، حديثي مطلبي گويند. يکي جمله‌اي آز آويني مي‌خواند. يکي پيامي از امام خميني يا رهبري. يکي تذکر مي‌دهد که در مصرف آب صرفه جويي کنيد. يکي از فتنه 88 مي‌گويد. يکي ياد بچه‌هاي قديم را زنده مي‌کند که حال در اردو نيستند و …

صبح هنگام اذان بيدار‌باش بود و پس از نماز جماعت صبح نرمش صبحگاهي و پس از آن در همان فضاي باز دعاي عهد مي‌خوانديم و پس از صبحانه، و پوشيدن لباس‌هاي رزم خاکي و کثيف با پاي پياده راهي محل کار مي‌شديم. بچه‌ها به چند گروه تقسيم شده بودند و هر گروهي يک سرگروه داشت. يک گروه ملات درست مي‌کرد. يک گروه سنگ‌ها را دست به دست مي‌کرد. يک گروه استانبولي هاي ملات را جابجا مي‌کرد و يک گروه سطل‌هاي آب را جابجا مي‌کردند تا زماني که حدود ساعت ده و نيم، نوبت «چاشت» مي‌شد.

کيک و شربت آبليمو و حدود بيست دقيقه استراحت و دوباره شروع کار تا ظهر. براي نماز به حسينيه بر مي‌گشتيم و بعد از عوض کردن لباس‌ها و خواندن نماز ظهر و عصر و خوردن ناهار غالب بچه‌ها استراحت مي‌کردند و چند روزي به علت عقب ماندن کار عده‌اي از بچه‌ها بعد از ظهر هم دوباره سر کار مي‌رفتند.

طبق روال هر ساله اردو که به نيمه مي‌رسد، تب و اسهال و حالت تهوع و خارش ناشي از گزش حشرات شروع مي‌شود و سر پزشک اردو شلوغ تر مي‌شود ( البته پزشک اردوي ما در رشته دامپزشکي تحصيل کرده است و نسخه‌هايي که مي‌پيچد بيشتر به گاو و گوسفند افاقه مي‌کند تا آدميزاد).

خيلي از بچه‌ها تازه ازدواج کرده‌اند و اولين نوروز بعد از ازدواج‌شان را دور از همسرشان مي‌گذرانند. جالب اين‌که خيلي‌هاي‌شان همان موقع خواستگاري اين مساله را با همسران‌شان طي کرده‌اند و نمي‌دانم شما که در حال خواندن اين متن هستيد چقدر شباهت با حال و هوايي که از جبهه‌ها براي ما ترسيم کرده‌اند احساس مي‌کنيد. در زمانه ما اين اردوها شبيه‌ترين حس و حال به فضاي جبهه‌ها را باز آفريني مي‌کند.

بعد از ظهرها معمولآ گعده‌هاي پراکنده‌اي شکل مي‌گرفت و عده‌اي به قول معروف گرد مي‌کردند و شروع مي‌کردند به حرف زدن و شب‌ها بعد از نماز هم همان جلسات شبانه و برنامه‌هاي فرهنگي ادامه داشت. البته نداشتن برنامه براي اهالي روستا از ضعف‌هاي اردوي امسال بود. سال‌هاي پيش براي بچه‌هاي روستا مسابقه نقاشي و مسابقه ورزشي برگزار مي‌کرديم و جايزه مي‌داديم و براي نوجوان‌هاي روستا کلاس‌هاي تقويتي تشکيل مي‌شد و براي روستاييان پخش فيلم و از اين جور برنامه‌ها داشتيم و خلاصه اين‌که فرصت‌ها مانند ابرها مي‌گذرند و اردوي دوازده روزه کانون فرهنگي شهيد چمران (فارغ‌التحصيلان دبيرستان خواجه نصير) که از بيست و شش اسفند 89 تا هشت فروردين 90 در روستاي پرانگي بشاگرد برگزار شد نيز تمام شد.