کد خبر 459792
تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۲:۲۳

اگر هر فرد عادی، علت دشمنی آمریکا با ایران را مورد مطالعه قرار دهد به سادگی خواهد فهمید که دشمنی آمریکا اصلا ارتباطی با مسائل هسته‌ای ندارد.علت اصلی دشمنی آمریکا برمی‌گردد به لقمه چرب و نرمی که ملت ایران از حلقوم آمریکا بیرون کشیده است.

به گزارش مشرق، مسعود شهیدی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:



رهبر معظم انقلاب اسلامی چهارشنبه گذشته در دیدار با هیئت دولت برای چندمین بار بر ضرورت درک دشمنی پایان ناپذیر صهیونیستها و آمریکایی‌ها و ضرورت هوشیاری در مقابل نفوذ پیچیده و تدریجی دشمن تاکید فرمودند.باید این دشمنی و این نفوذ را که متاسفانه هنوز برای برخی از کارگزاران و دولتمردان ما به درستی شناخته شده نیست با زبان‌های مختلف تبیین نمود.

تاریخ دویست ساله کشور ما، آیینه بسیار روشنی است که می توان در آن دشمنی قدرت‌های جهانی و نفوذ آنها در ارکان کشور را به خوبی مشاهده کرد. اگر این تاریخ مورد مطالعه قرار گیرد شیوه‌های نفوذ، راه‌های نفوذ، عوامل نفوذ، ابزارهای نفوذ، روزنه‌های نفوذ و نتایج و تبعات نفوذ شناخته می‌شود و از تکرار حوادث تلخ و ناگوار گذشته پیشگیری می‌شود.هدف اصلی دشمن از نفوذ در کشور مهمی مثل ایران، اثرگذاری بر تصمیمات و موضع‌گیری‌های مسئولین، نخبگان و رسانه‌ها و از طریق آنها اثرگذاری بر شعارها و آرمان‌های مردم است تا شاید راه تسلط دوباره بر ایران برایش فراهم شود. هرگز نباید گمان کرد که نفوذ دشمن در یک نظام اجرایی محدود به عواملی مثل جاسوس‌های حرفه‌ای یا مزدورانی است که با چهره‌های ظاهراً موجه، در جایگاه‌های حساس کشور نفوذ می‌کنند. البته از این عوامل تاکنون در سطوح مختلف دستگاه‌ها وجود داشته و بعضاً دستگیر شده و در آینده نیز در معرض چنین آفاتی قرار داریم، اما آنچه مهمتر از این جاسوس‌های رسمی است، مسئولین هستند که ندانسته و ناخواسته در جدول دشمن قرار گرفته و از روی ساده‌لوحی، خطای محاسبه یا هواهای نفسانی پازل دشمن را تکمیل می‌کنند. آنها نه جاسوس‌اند و نه حقوق‌ بگیر ولی عملکرد آنها و موضع‌گیری‌های آنها در نقشه طراحی شده دشمن قرار می‌گیرد. اینگونه افراد که در طول سی و پنج سال گذشته هم در بین مسئولین هم در بین نخبگان و هم در بین صاحبان رسانه و قلم بسیار بوده‌اند اگر فقط مواضع و عملکرد خود را با مواضع و عملکرد رسمی آمریکا مقایسه کنند به سادگی می‌توانند موارد مشابه را مشاهده کنند. این کار دشواری نیست، ولی متاسفانه از آن غفلت می‌ورزند. مردم نیز به سادگی می‌توانند مواضع مسئولین را با مواضع دشمن مقایسه کنندواگر مشابهت‌هایی دیدند به آنها هشدار دهند و اگر هشدارها موثرواقع نشد مطمئن شوند که سهو و خطایی در کار نیست و از روی عمد مواضع دشمن تقویت می‌شود که در این صورت دیگر نمی‌توان به چنین افرادی اعتماد نمود. یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در موضع‌گیری‌های مسئولین و نخبگان باید مورد توجه قرار گیرد، موضع‌گیری آنها نسبت به دشمن است. برخی مسئولین، نخبگان و رسانه‌های ما موضع نرم و دوستانه در مقابل تهدید یا تحقیرها و درشت‌گویی‌های دشمن دارند و حتی سعی در تبرئه و بزک کردن دشمن می‌کنند. این افراد دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته مثل عامل دشمن در داخل کشور عمل می‌کنند. این یک مسئله ساده نیست که بتوان از آن چشم‌پوشی کرد. اگر دشمن نیروهای مزدوری را در داخل کشور ما به کار می‌گرفت از آنها چه انتظاری داشت، طبیعی است که اولین انتظار این بود که چهره کریه او را برای مردم زیبا جلوه می‌دهند و انگیزه مردم برای مقابله را کاهش داده آنها را به تردید وادارند. در کلیه نظام‌های دنیا این عمل یک عمل خائنانه محسوب می‌شود و نوعی خلع سلاح کردن روانی مردم در مقابل دشمن است. حاصل عمل کسی که از روی آگاهی و با برنامه و دستور دشمن خانه‌ای را آتش می‌زند چه تفاوتی دارد با کسی که از روی خطا و بی‌دقتی آن خانه را آتش می‌زند. حساسیت ملی نسبت به اینگونه افراد غافل و اینگونه موضع‌گیری‌های آنها باید روز به روز افزایش یابد. مذاکرات هسته‌ای اگر چه پایان یافته  اما باید دید در مرحله عمل آیا تحریم‌ها برداشته می‌شود یا نه، اما ساده لوحی است اگر کسی گمان کند این گفتگوها و لبخندها معنایش این است که دشمنی آمریکا با ما پایان یافته و از این پس آمریکا چشم طمع از سرزمین ما برخواهدداشت.

اگر هر فرد عادی، علت دشمنی آمریکا با ایران را مورد مطالعه قرار دهد به سادگی خواهد فهمید که دشمنی آمریکا اصلا ارتباطی با مسائل هسته‌ای ندارد و مسائل هسته‌ای بهانه‌ای بوده برای ترساندن ایران، محدود کردن توانایی‌های ایران و محدود کردن اثرگذاری ایران بر منطقه و زمینه‌سازی برای نفوذ کردن در داخل ایران و یارگیری از آن برای انجام تغییرات در ایران. علت اصلی دشمنی آمریکا برمی‌گردد به لقمه چرب و نرمی که ملت ایران از حلقوم آمریکا بیرون کشیده و سی سال است او را در حسرت بلعیدن دوباره این لقمه بی‌‌قرار کرده است. ایران از هر نظر یکی از گرانبهاترین سرزمین‌های جهان برای قدرت‌های استکباری بوده است.

دو نقطه از نقاط استراتژیک جغرافیای جهان‌ یعنی تنگه هرمز و جزایر تنب کوچک و بزرگ در اختیار ایران است. هر قدرتی این دو نقطه را در اختیار داشته باشد می‌تواند بر سرنوشت جهان تاثیر بگذارد. خلیج فارس شریان حیات صنعت و اقتصاد جهان است. یک چهارم نفت دنیا از خلیج فارس خارج می‌شود و ایران 1295 کیلومتر مرز آبی با این شاهراه آبی دارد و این یعنی خلیج فارس در اختیار ایران است.

عظیم‌ترین منابع نفت و گاز دنیا در اطراف خلیج فارس است و این آبراه شاهرگ حیاتی تمدن غرب است. دو میلیارد مسلمان جهان به عنوان بزرگترین جمعیت دینی دنیا در شرق و غرب و شمال و جنوب ایران قرار دارند و حکومت شاه درست مثل حکومت رژیم اشغالگر قدس یک ژاندارم برای کنترل این جمعیت بود.

انقلاب معجزه‌آسای امام خمینی(ره) این منطقه را که صد در صد در اختیار آمریکا و اسرائیل بود و همه منافعش را طی پنجاه سال متعلق به خود می‌دانستند، نه تنها از قبضه قدرت آنها خارج کرد بلکه به عنوان یک رقیب قدرتمند در مقابل آنها قرار گرفت. یک ابرقدرت یکه‌تاز در دنیا چنین جسارتی را نمی‌تواند ببخشد و تا وقتی دوباره این سلطه را به دست آورد، آرام نخواهد گرفت. دشمنی آمریکا ارتباطی به اشتباهات احتمالی دولت‌ها و مجلس‌ها در طول این سی سال ندارد و ارتباطی به لبخند زدن یا لبخند نزدن مسئولین ندارد.

دشمنی آمریکا ارتباط با حدود بیست میلیون بشکه نفت دارد که هر روز از خلیج فارس باید خارج شود و سرنوشت آن دردست ایران قرار گرفته است. دشمنی آمریکا ارتباط با متحول شدن دو میلیارد مسلمان جهان از اندونزی تا لیبی و مراکش دارد که قبلا تحت سلطه آمریکا بوده‌اند و امروز تحت تاثیر ایران اسلامی فریاد استقلال‌طلبی و آزادی‌خواهی با ظهور بیداری اسلامی سر می‌دهند. این دو عامل را اگر با هم جمع کنیم معنایش این است که سرنوشت قدرت‌ها و ابرقدرت‌های غربی به اراده مسلمانان گره خورده و این برای غرب غارتگر قابل تحمل نیست. این ریشه اصلی دشمنی آمریکا است نه موضوع هسته‌ای که با حل و فصل آن دشمنی خاتمه یابد.

مسئله هسته‌ای ایران از هشت سال قبل برای آمریکا حل شده بود و آقای برژینسکی در مصاحبه‌ای گفت: همانطور که چین هسته‌ای را ابتدا قبول نمی‌کردیم و بعد مجبور شدیم قبول کنیم، ایران هسته‌ای را هم باید قبول کنیم. آقای اوباما پنج ماه پس از ریاست جمهوری اول خود طی سخنرانی که در دانشگاه الازهر مصر ایراد کرد، گفت: «همه کشورها از جمله ایران می‌توانند از توانایی هسته‌ای صلح‌آمیز بهره‌مند باشند.»

او طی پیامی که از طریق سلطان قابوس در اواخر دولت قبل فرستاد اعلان کرد حاضر است تحریم‌ها را بردارد و حق هسته‌ای ایران را به رسمیت بشناسد. آنها به خوبی دریافته‌ بودند که حمله نظامی و تحریمها توان آن را ندارند که ملت ایران تسلیم کنند.

اگر فتنه 88 اتفاق نمی‌افتاد و برخی سران فتنه به آمریکا نامه نمی‌دادند و آنها را به تشدید تحریمها تشویق نمی‌کردند در همان سال‌ 88 مسئله هسته‌ای ایران با هزینه‌ای بسیار کمتر حل و فصل شده بود و نیازی به این همه امتیازدهی نبود.

باید پذیرفت که وقتی در منطقه صدها بمب اتمی وجود دارد و وقتی آمریکا هزارها بمب اتمی دارد بودن یا نبودن یک بمب برای آمریکا اهمیتی ندارد که بخواهد خود و پنج قدرت جهانی را ده سال معطل آن کند. مگر با یک بمب اتم چه تغییری می‌توان در معادلات جهانی ایجاد کرد. مسئله اصلی خصومت آمریکا ریشه‌دارتر و مهم‌تر و حیاتی‌تر از یک بمب است. بمب یک بهانه برای ایجاد وحشت در افکار عمومی دنیا بود، آنها می خواهند سلطه بر سرزمین‌های اسلامی ومنابع آنها و بازار آنها و نفت آنها در صد ساله آینده برایشان تضمین شود و ایران مانع این غارتگری است.

متاسفانه برخی از مسئولین به علت ضعف نفس و اشتباه در محاسبه و تحلیل آمریکا را ارباب جهان و خود را رعیت  این دهکده می‌دانند و صراحتاً می گویند باید رضایت ارباب را جلب کنیم تا او امتیازات یک رعیت را به ما بدهد و بتوانیم مثل ترکیه زندگی کنیم. آرمان‌ بزرگ آنها ترکیه است. آنها هنوز باور نکرده‌اند فصل تازه‌ای از تاریخ آغاز شده که اسلام با دو میلیارد جمعیت و یک فرهنگ زنده و پویا و عظیم‌ترین منابع اقتصادی حرف اول را در آن خواهد زد و آمریکا و قدرت‌های غربی هیمنه ابرقدرتی خود را از دست خواهد داد و در سراشیب بحرانم‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متلاشی خواهند شد.

بازی کردن در جدول دشمن، قرار گرفتن در نقشه دشمن، تکرار کردن مواضع دشمن، دوستی کردن با دشمن، دشمن را به خانه خود راه دادن، عوامل دشمن را جاه و مقام دادن، منافع ملت را حاتم‌وار به دشمن بخشیدن و نظام ارباب رعیتی را به عنوان نظم جهانی پذیرفتن خطاهای بزرگ و جبران‌ناپذیری است که برخی از مسئولین و نخبگان و رسانه‌های ما مرتکب آن می‌شوند.

انگیزه بسیاری از آنها وطن‌فروشی و خیانت نیست بلکه در عمق وجودشان خود را رعیت و آمریکا را ارباب می دانند و مرعوب و مجذوب و مفتون آمریکا و اروپا هستند. دویست سال است این خودباختگی در مقابل غرب بخشی از تفکر دولتمردان، روشنفکران و نخبگان ما را فرا گرفته و هنوز هم ادامه دارد.

سیدحسن نقی‌زاده که از فعالان صدر مشروطیت است در سرمقاله مجله کاوه در شماره 36 سال 1399 قمری که در برلین منتشر می‌شد حرف اول خود و همفکرانش را اینگونه بیان کرد: «وظیفه اول همه وطن‌پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و بلاقید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و کل اوضاع فرنگستان است. ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی‌‌مآب شود تا پیشرفت کند.»

این تفکر و این نگاه ارباب و رعیتی سبب شد نقی زاده در زمان رضاشاه به عنوان وزیر دارایی حکومت پهلوی قرار داد ننگین 1932 را که تمامی اختیار و حاکمیت و مالکیت نفت ایران را برای مدت 60 سال در اختیار بریتانیا قرار می‌داد به آسانی امضا کند و آن را یک خدمت بزرگ به ایران به حساب آورد.

امام خمینی در مورد مهندس بازرگان و نهضت آزادی‌ که همین دیدگاه ارباب و رعیتی را داشتند و این روزها به عنوان الگوی مسئولان و نخبگان و رسانه‌ها مورد تحلیل قرار می‌گیرند، فرموده‌اند:

«اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت باقی مانده بودند... ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‌‌زد و اسلام عزیز چنان سیلی از ستمکاران می‌خورد که قرنها سربلند نمی‌کرد.»(1) باید دولت و ملت دست به دست هم دهند و راه نفوذ آمریکا و راه بازگشت آمریکا را سد کنند.

پی‌نوشت:
1- صحیفه امام(ره) ـ جلد 20 ـ صفحه 479 مورخه 30 بهمن 1366