به گزارش مشرق، روزنامه وطن امروز در گزارشی نوشت: از سالهای پایانی جنگ تحمیلی، دشمن از «دیپلماسی رسانهای» مستقیم به سمت بومیسازی پایگاههای خود در داخل مرزها تغییر موضع داد. هدف این بود که با تربیت، شبکهسازی و جذب مدیران رسانهای، تریبون «غرب» را به جای میکروفن بومی «شرق» جا زده و علاوه بر مدیریت و تقلیل هزینهها، با تکیهزدن به چنین سیاست کارآمدی، از سرشاخههای داخلی هدایتگر سیستم پس از قربانی شدن نیروهای دونپایه، در هر دور هوشیاری نظام پس از درگرفتن فتنهای جدید، حفاظت کنند.
نتیجه این شد که بهرغم ضربهزدن نظام به شبکه رسانههای زنجیرهای در دورههای تاریخی، به علت در امان ماندن مادرخرجان و خوراکسازان پرقدرت سیاسی و نفوذیهای دشمن در بطن جریانات غربگرای داخلی، عضوگیری و تیمسازی مجدد در دستور کار قرار گرفت. هدف اصلی رسانههای زنجیرهای از روی گیشه بردن تصاویر و تیترهای مشترک، نمایش وجود یک جریان مردمی حامی شعارها و گفتمانی مشترک است که تلاش میشود در قالب تعدد رسانه در شکل شعار«ما بیشماریم» دوران فتنه 88 جلوهگری کند. در حالی که جریان مذکور به جز اقلیتی افراطگرا و غربزده، از جانب هیچ پایگاه مردمی در جامعه حمایت نمیشود. همین موضوع شناخت مدیران عالیرتبه داخلی تیم رسانهای مذکور را به علت شناسایی دقیق نقاط ضربهپذیر و پرهیز از قربانی شدن مهرههایی که به علت استعدادی ذاتی در حوزه خبرنگاری و نویسندگی با وعده حقوق و مزایای بالاتر از سایر رسانهها یا دستیابی به شهرتی فراملی و ترانسفر شدن به لندن و لسآنجلس، جذب شدهاند، در اولویت قرار میدهد.
از مدیران خارج از کشور تیم مذکور بسیار شنیدهایم. از گریسیک، عضو سابق و در سایه شورای امنیت ملی آمریکا که این ایام با بزک رسانههای زنجیرهای، به شکل «فرشته صلح» تصویر میشود تا آلن ایر، سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا و مسعود بهنود، مدیر جذب و استعدادیابی شبکه بردگان ملکه انگلیس در بنگاه خبرپراکنی بریتانیا!
اما سرشاخههای داخلی و فتنهافروز رسانههای زنجیرهای کجا پنهان شدهاند؟ هنوز برای دوام یافتن عناصر عالیرتبه نفوذی هیچ تکنیکی برتر از نزدیک شدن به منابع قدرت ابداع نشده است. هر دولتی به واسطه مدیریت افکار عمومی نیازمند مدیران رسانهای است و طبیعتا یک دولت غربگرا، از انگیزههای بسیاری برای همکاری با سایر مدیران غربگرا و ظاهرالصلاح برخوردار است.
در مرحله دوم باید نشانههای «اتاق فرماندهی عملیات روانی» را ردیابی کنیم و به اصطلاح از بخش معلوم معادله به بخش مجهول برسیم، چراکه مدیریت روزانه رسانههای پرتعداد مذکور بدون خوراکدهی متناوب امکانپذیر نیست و طبیعتا باید یک دورهمی دستکم هفتگی در یکی از کانونهای قدرت با حضور مدیران عالیرتبه با هدف پایش نیروها و ارائه پروندهها صورت گیرد.
خبرنگاران گزینششده رسانههای همسو با جریان غربگرا، هر سهشنبه با حضور یک امنیتی سابق، حامی جریان حجتیه و متخصص در حوزه ارتباطات، از حامیان اسلام لیبرالیستی رحمانی، از عناصر قدیمی باند حجاریان و از حامیان فتنه 88، جلسهای مهم دارند. جلسهای که در ذیل آن پروندههای مختلف و خطوط مهم خبری ارائه میشود و در ذیل همین برنامه بر فعالیتهای هفته پیش این کلوب پنهانی ارزشگذاری میشود. از طرفی مشکلات حقوقی احتمالی زیرمجموعه نیز به واسطه حضور گاهبهگاه یکی از مسؤولان پرقدرت فعال در حوزه رسانه بررسی شده و در دستور رفع و رجوع قرار میگیرد. نتیجه اینکه زنجیرهایها با حمایت تاکتیکی اتاق فرماندهی در قالب دریافت پورسانت ویژه، حقالعمل و حمایت حقوقی، عملیات در حوزه حمایت استراتژیک از نفوذ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب در ایران را ادامه میدهند و با بزرگنمایی عقبه، خود را بخشی مهم از بدنه جامعه جا میزنند.
از درگیریهای روزمره زنجیرهای با جریان انقلابی بگیرید تا حمایت تمامقد از مفسد اقتصادی راهی اوین! از حمایت از واردات محصولات کشاورزی به بهانه «بیآبی» برای حمایت تاکتیکی از لابی وارداتچی مورد حمایت غرب تا صهیونیست خواندن مخالفان توافق نامتوازن وین! همه این پروندهها ابتدا در اتاق جلسه تیم فرماندهی داخلی اما هماهنگ و مرتبط با مدیران بیبیسی و رسانههای زنجیرهای ضدانقلاب مطرح میشود. راز رمزگشایی از هماهنگی بینظیر رسانههای زنجیرهای داخلی و سایتها و شبکههای خبری آمریکایی و انگلیسی جریان معاند نظام نیز در خوراکسازی از منبعی مشترک است.
پس حلقه اول متشکل از برخی امنیتیهاست و حلقه دوم طبیعتا برآمده از مادرخرجان قدیمیتر از جمله مفسدان اقتصادی است که از حمایت ساختاری از نقشههای دیپلماسی عمومی غرب در ایران کاسب میشوند.
حلقه اول بهطور معمول تلاش میکند افراطگرایی ماهیتی رفتارهای خود را، الزامی و در تقابل با رقبای سیاسی، ضروری معرفی کند و به عبارت بهتر خود را فرمانده عملیات «حفاظت رسانهای از دولت» در سیاست داخلی معرفی کند. حال آنکه هیچ بعید نیست فردا روز به واسطه تغییر نظر مرکز فرماندهی خارجی، زنجیرهای را برای یک کودتای رسانهای علیه دولت، آماده کند!
دقیق شدن در برخی پروندههای خبری که در طول 2 سال گذشته در رسانههای زنجیرهای اجرایی شده کمک میکند از سلایق و علایق قدیمی اما بهروزرسانی شده تیم فرماندهی مطلع شویم:
الف- یکی از جالبترین پروندههای مورد علاقه رسانههای زنجیرهای در طول 2 سال اخیر، تلاش برای دور ساختن رقبا از پیگیری گفتمان ملی داخلی، با خوراکسازی هیجانی و بیهوده بوده است. این هدف در بالابردن سطح توقع مردم از «توافق با غرب» در مقابل تضعیف ارزشهایی همچون «خودکفایی» و «اقتصاد مقاومتی» به وضوح قابل ردیابی است. نتیجه اینکه به واسطه برآورده نشدن هدف مذکور پس از توافق، برخلاف فضاسازیهای اتاق عملیات روانی مذکور، این دولت است که با شکستی سنگین در منظر افکار عمومی مواجه خواهد شد. فراموش نکنیم مبدع ایده «حل مشکلات اقتصادی در 100 روز» نیز غریبه نیست که عملا روحانی را در چاه توقع افکار عمومی گرفتار کرد.
ب- تلاش برای ایجاد فضای دوقطبی و حتی نمایش وجود حاکمیت دوگانه در کشور با برخوردهای جناحی با همه پروندهها، طرحها و اتفاقات مهم کشور از دیگر خطهای رسانهای خطرناک است که میتواند با تقسیم جامعه عملا به از دست رفتن وحدت کلمه در جامعه و تضعیف ساختاری دولت منجر شود.
ج- حمله مدیریت شده به رسانههای ارزشی داخلی و تضعیف جدی صداوسیما شاید در کوتاهمدت به نفع دولت تمام شود اما دور شدن از ساختارهای اصیل حاکمیتی موضوعی است که در نهایت به اپوزیسیوننمایی گروه تکیهزده بر کرسی قدرت در تقابل با حاکمیت میانجامد. ماجرایی که به دوئل گاو و قطار بسیار شبیه است و سرانجام آن به حذف همیشگی دوئلکننده با حاکمیت، از عرصه سیاست کشور میانجامد.
د- هدایت عامدانه جریان خبری کشور از رسانههای مکتوب و سایتهای مجوزدار به سمت فضای مجازی رها شده به منظور زمینهسازی برای گمراهی اطلاعاتی و خبری در بحبوحه فتنههای احتمالی آینده نیز شاید در ابتدای امر منجر به تخلیه هیجانات جامعه در چاهویل سایبر شود اما واضح است که ایجاد خلأ امنیتی در حوزه رسانه، بازی با آتش است که فرماندهان این استراتژی خطرناک با توکل و اعتماد بر دشمن قدارهبند به آن تن دادهاند.
اهمیت طراحی مذکور در این است که تیم نفوذی دشمن، به نام حمایت از دولت، در حقیقت دست حاکمیت را از کنترل فضای رسانهای به عنوان حق ذاتی خود، کوتاه کرده و تلاش میکند این موضوع فراموش شود که اصل حضور و فعالیت شبکههای پیامرسان خارجی در ایران و جلوگیری از ایجاد شبکه ملی اطلاعات، مطالبه جدی فرماندهان این پروژه در خارج از مرزها بوده و هست.
اینها تنها بخشی از مخاطرات اعتماد به نقشههای خیانتکارانه تیم فرماندهی عملیات روانی غرب در داخل است. تیمی که در ظاهر خود را مقید به دوام سیاسی دولت یازدهم معرفی میکند و در باطن مجری سیاستها و پروندههای دیکته شده از خارج مرزهاست. این مهمترین رخنه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی غرب در خصوصیترین حوزه مدیریت اذهان عمومی است که در صورت مسدود نشدن میتواند به واسطه ایجاد فتنههای اطلاعاتی گوناگون، وحدت درونی ملت را خدشهدار کرده و به درگیریهای درونی بینجامد. در هم شکستن چنین شبکه خطرناک آشکاری که حتی زمان و مکان برگزاری جلسات آن نیز معلوم است، بدیهیترین انتظار ملت و دلسوزان از دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است.
نتیجه این شد که بهرغم ضربهزدن نظام به شبکه رسانههای زنجیرهای در دورههای تاریخی، به علت در امان ماندن مادرخرجان و خوراکسازان پرقدرت سیاسی و نفوذیهای دشمن در بطن جریانات غربگرای داخلی، عضوگیری و تیمسازی مجدد در دستور کار قرار گرفت. هدف اصلی رسانههای زنجیرهای از روی گیشه بردن تصاویر و تیترهای مشترک، نمایش وجود یک جریان مردمی حامی شعارها و گفتمانی مشترک است که تلاش میشود در قالب تعدد رسانه در شکل شعار«ما بیشماریم» دوران فتنه 88 جلوهگری کند. در حالی که جریان مذکور به جز اقلیتی افراطگرا و غربزده، از جانب هیچ پایگاه مردمی در جامعه حمایت نمیشود. همین موضوع شناخت مدیران عالیرتبه داخلی تیم رسانهای مذکور را به علت شناسایی دقیق نقاط ضربهپذیر و پرهیز از قربانی شدن مهرههایی که به علت استعدادی ذاتی در حوزه خبرنگاری و نویسندگی با وعده حقوق و مزایای بالاتر از سایر رسانهها یا دستیابی به شهرتی فراملی و ترانسفر شدن به لندن و لسآنجلس، جذب شدهاند، در اولویت قرار میدهد.
از مدیران خارج از کشور تیم مذکور بسیار شنیدهایم. از گریسیک، عضو سابق و در سایه شورای امنیت ملی آمریکا که این ایام با بزک رسانههای زنجیرهای، به شکل «فرشته صلح» تصویر میشود تا آلن ایر، سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا و مسعود بهنود، مدیر جذب و استعدادیابی شبکه بردگان ملکه انگلیس در بنگاه خبرپراکنی بریتانیا!
اما سرشاخههای داخلی و فتنهافروز رسانههای زنجیرهای کجا پنهان شدهاند؟ هنوز برای دوام یافتن عناصر عالیرتبه نفوذی هیچ تکنیکی برتر از نزدیک شدن به منابع قدرت ابداع نشده است. هر دولتی به واسطه مدیریت افکار عمومی نیازمند مدیران رسانهای است و طبیعتا یک دولت غربگرا، از انگیزههای بسیاری برای همکاری با سایر مدیران غربگرا و ظاهرالصلاح برخوردار است.
در مرحله دوم باید نشانههای «اتاق فرماندهی عملیات روانی» را ردیابی کنیم و به اصطلاح از بخش معلوم معادله به بخش مجهول برسیم، چراکه مدیریت روزانه رسانههای پرتعداد مذکور بدون خوراکدهی متناوب امکانپذیر نیست و طبیعتا باید یک دورهمی دستکم هفتگی در یکی از کانونهای قدرت با حضور مدیران عالیرتبه با هدف پایش نیروها و ارائه پروندهها صورت گیرد.
خبرنگاران گزینششده رسانههای همسو با جریان غربگرا، هر سهشنبه با حضور یک امنیتی سابق، حامی جریان حجتیه و متخصص در حوزه ارتباطات، از حامیان اسلام لیبرالیستی رحمانی، از عناصر قدیمی باند حجاریان و از حامیان فتنه 88، جلسهای مهم دارند. جلسهای که در ذیل آن پروندههای مختلف و خطوط مهم خبری ارائه میشود و در ذیل همین برنامه بر فعالیتهای هفته پیش این کلوب پنهانی ارزشگذاری میشود. از طرفی مشکلات حقوقی احتمالی زیرمجموعه نیز به واسطه حضور گاهبهگاه یکی از مسؤولان پرقدرت فعال در حوزه رسانه بررسی شده و در دستور رفع و رجوع قرار میگیرد. نتیجه اینکه زنجیرهایها با حمایت تاکتیکی اتاق فرماندهی در قالب دریافت پورسانت ویژه، حقالعمل و حمایت حقوقی، عملیات در حوزه حمایت استراتژیک از نفوذ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب در ایران را ادامه میدهند و با بزرگنمایی عقبه، خود را بخشی مهم از بدنه جامعه جا میزنند.
از درگیریهای روزمره زنجیرهای با جریان انقلابی بگیرید تا حمایت تمامقد از مفسد اقتصادی راهی اوین! از حمایت از واردات محصولات کشاورزی به بهانه «بیآبی» برای حمایت تاکتیکی از لابی وارداتچی مورد حمایت غرب تا صهیونیست خواندن مخالفان توافق نامتوازن وین! همه این پروندهها ابتدا در اتاق جلسه تیم فرماندهی داخلی اما هماهنگ و مرتبط با مدیران بیبیسی و رسانههای زنجیرهای ضدانقلاب مطرح میشود. راز رمزگشایی از هماهنگی بینظیر رسانههای زنجیرهای داخلی و سایتها و شبکههای خبری آمریکایی و انگلیسی جریان معاند نظام نیز در خوراکسازی از منبعی مشترک است.
پس حلقه اول متشکل از برخی امنیتیهاست و حلقه دوم طبیعتا برآمده از مادرخرجان قدیمیتر از جمله مفسدان اقتصادی است که از حمایت ساختاری از نقشههای دیپلماسی عمومی غرب در ایران کاسب میشوند.
حلقه اول بهطور معمول تلاش میکند افراطگرایی ماهیتی رفتارهای خود را، الزامی و در تقابل با رقبای سیاسی، ضروری معرفی کند و به عبارت بهتر خود را فرمانده عملیات «حفاظت رسانهای از دولت» در سیاست داخلی معرفی کند. حال آنکه هیچ بعید نیست فردا روز به واسطه تغییر نظر مرکز فرماندهی خارجی، زنجیرهای را برای یک کودتای رسانهای علیه دولت، آماده کند!
دقیق شدن در برخی پروندههای خبری که در طول 2 سال گذشته در رسانههای زنجیرهای اجرایی شده کمک میکند از سلایق و علایق قدیمی اما بهروزرسانی شده تیم فرماندهی مطلع شویم:
الف- یکی از جالبترین پروندههای مورد علاقه رسانههای زنجیرهای در طول 2 سال اخیر، تلاش برای دور ساختن رقبا از پیگیری گفتمان ملی داخلی، با خوراکسازی هیجانی و بیهوده بوده است. این هدف در بالابردن سطح توقع مردم از «توافق با غرب» در مقابل تضعیف ارزشهایی همچون «خودکفایی» و «اقتصاد مقاومتی» به وضوح قابل ردیابی است. نتیجه اینکه به واسطه برآورده نشدن هدف مذکور پس از توافق، برخلاف فضاسازیهای اتاق عملیات روانی مذکور، این دولت است که با شکستی سنگین در منظر افکار عمومی مواجه خواهد شد. فراموش نکنیم مبدع ایده «حل مشکلات اقتصادی در 100 روز» نیز غریبه نیست که عملا روحانی را در چاه توقع افکار عمومی گرفتار کرد.
ب- تلاش برای ایجاد فضای دوقطبی و حتی نمایش وجود حاکمیت دوگانه در کشور با برخوردهای جناحی با همه پروندهها، طرحها و اتفاقات مهم کشور از دیگر خطهای رسانهای خطرناک است که میتواند با تقسیم جامعه عملا به از دست رفتن وحدت کلمه در جامعه و تضعیف ساختاری دولت منجر شود.
ج- حمله مدیریت شده به رسانههای ارزشی داخلی و تضعیف جدی صداوسیما شاید در کوتاهمدت به نفع دولت تمام شود اما دور شدن از ساختارهای اصیل حاکمیتی موضوعی است که در نهایت به اپوزیسیوننمایی گروه تکیهزده بر کرسی قدرت در تقابل با حاکمیت میانجامد. ماجرایی که به دوئل گاو و قطار بسیار شبیه است و سرانجام آن به حذف همیشگی دوئلکننده با حاکمیت، از عرصه سیاست کشور میانجامد.
د- هدایت عامدانه جریان خبری کشور از رسانههای مکتوب و سایتهای مجوزدار به سمت فضای مجازی رها شده به منظور زمینهسازی برای گمراهی اطلاعاتی و خبری در بحبوحه فتنههای احتمالی آینده نیز شاید در ابتدای امر منجر به تخلیه هیجانات جامعه در چاهویل سایبر شود اما واضح است که ایجاد خلأ امنیتی در حوزه رسانه، بازی با آتش است که فرماندهان این استراتژی خطرناک با توکل و اعتماد بر دشمن قدارهبند به آن تن دادهاند.
اهمیت طراحی مذکور در این است که تیم نفوذی دشمن، به نام حمایت از دولت، در حقیقت دست حاکمیت را از کنترل فضای رسانهای به عنوان حق ذاتی خود، کوتاه کرده و تلاش میکند این موضوع فراموش شود که اصل حضور و فعالیت شبکههای پیامرسان خارجی در ایران و جلوگیری از ایجاد شبکه ملی اطلاعات، مطالبه جدی فرماندهان این پروژه در خارج از مرزها بوده و هست.
اینها تنها بخشی از مخاطرات اعتماد به نقشههای خیانتکارانه تیم فرماندهی عملیات روانی غرب در داخل است. تیمی که در ظاهر خود را مقید به دوام سیاسی دولت یازدهم معرفی میکند و در باطن مجری سیاستها و پروندههای دیکته شده از خارج مرزهاست. این مهمترین رخنه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی غرب در خصوصیترین حوزه مدیریت اذهان عمومی است که در صورت مسدود نشدن میتواند به واسطه ایجاد فتنههای اطلاعاتی گوناگون، وحدت درونی ملت را خدشهدار کرده و به درگیریهای درونی بینجامد. در هم شکستن چنین شبکه خطرناک آشکاری که حتی زمان و مکان برگزاری جلسات آن نیز معلوم است، بدیهیترین انتظار ملت و دلسوزان از دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است.