کد خبر 464723
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۰

وجود مشکلاتی نظیر نبود اجماع و یکپارچگی ملی، نبود ثبات و امنیت و همچنین اقتصاد فقیر و ضعیف در سطح ملی و فشارهای ساختار منطقه‏‌ای و بین‏‌المللی در سطح فراملی، سبب می‏‌شود انصارالله با اتخاذ عقلانیت سیاسی درصدد دولت‌سازی اکثریتی در یمن نباشد و الگوی دولت ائتلافی و توزیع عادلانه قدرت به‌خصوص درباره جنوبی‏‌های یمن را به‌عنوان راهبرد خود مدنظر داشته باشد.

به گزارش مشرق، وجود مشکلاتی نظیر نبود اجماع و یکپارچگی ملی، نبود ثبات و امنیت و همچنین اقتصاد فقیر و ضعیف در سطح ملی و فشارهای ساختار منطقه‏‌ای و بین‏‌المللی در سطح فراملی، سبب می‏‌شود انصارالله با اتخاذ عقلانیت سیاسی درصدد دولت‌سازی اکثریتی در یمن نباشد و الگوی دولت ائتلافی و توزیع عادلانه قدرت به‌خصوص درباره جنوبی‏‌های یمن را به‌عنوان راهبرد خود مدنظر داشته باشد.

یمن در سال 2011 شاهد اعتراض‌‏های گسترده ضد عبدالله صالح، حاکم 33 ساله‏، بود. با وجود تلاش زیادی که انصارالله و اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس به‌خصوص عربستان سعودی برای به شکست کشاندن جنبش اعتراضی مردم یمن انجام دادند، مردم موفق شدند صالح و حامیانش را به کناره‏‌گیری از قدرت مجبور کنند. بااین‌حال، حامیان عبدالله صالح درصدد برآمدند مانع دولت‌سازی مستقل در یمن شوند. از این‌رو، منصور هادی، معاون صالح را در یک دموکراسی فرمایشی جایگزین وی کردند، اما منصور هادی در دوران دوساله موقت که یک سال نیز تمدید شد، موفق به دولت‌سازی در یمن نشد تا در تابستان 2014 شاهد وقوع اعتراض‏‌های مردمی باشد. جنبش انصارالله یمن با در اختیار گرفتن رهبری جنبش اعتراضی علیه منصور هادی، توافقنامه 21 سپتامبر 2014 با دولت منصور هادی را امضا کرد که منصور هادی نتوانست به مفاد این توافق‌نامه پایبند باشد. استعفای منصور هادی و فرار وی به عدن و سپس به خارج از یمن سبب موضع برتر جنبش انصارالله در یمن شد. حمله عربستان سعودی به یمن در مارس 2015 سبب توقف گفتگوهای ملی یمن و ورود این کشور به دوران بی‏دولتی شده است. اکنون با گذشت پنج ماه از جنگ عربستان علیه یمن، انصارالله عقب‏‌نشینی از مناطق جنوبی و اجرای قطعنامه 2216 شورای امنیت را پذیرفته است که این می‏تواند به‌منزله ورود یمن به مرحله دولت‌سازی باشد. در این نوشتار، چالش‏‌ها و بایسته‏‌های انصارالله در فرآیند دولت‌سازی در یمن مورد بررسی قرار می‏‌گیرد.

جنبش انصارالله در تحولات یک سال اخیر یمن قدرت بسیج‏ مردمی و بهره‏‌مندی از پشتوانه مردمی خود را نشان داده است. شش دور جنگ طی شش سال با دولت عبدالله صالح طی سال‏‌های 2004 تا 2010 و همچنین داشتن تفکر راهبردی عقیدتی و سیاسی بر تجربه جنبش انصارالله در حوزه سیاست و حکومت در یمن افزوده است؛ به نحوی که بسیاری از تحلیلگران روابط بین‏‌الملل جنبش انصارالله را مهم‏ترین، اصلی‏‌ترین و سازمان‏‌یافته‏‌ترین بازیگر عرصه سیاسی یمن کنونی می‏‌دانند. تردیدی نیست که این جنبش در فرآیند دولت‌سازی در یمن نقش مهمی ایفا خواهد کرد و شرایط برای انصارالله به قبل از سال 2011 و قرار گرفتن در حاشیه سیاست باز نخواهد گشت. با این حال، جنبش انصارالله برای دولت‌سازی در یمن با چالش‏‏‌هایی در سطوح ملی و فراملی مواجه است.

 

یمن از جمله کشورهای عربی است که با وجود نقش زیاد قبایل در نظم سیاسی آن، از مشکل ملت‏‌سازی رنج نمی‏‌برد. هویت یمنی مانند هویت اغلب کشورهای عربی، مصنوعی نیست بلکه هویتی تاریخی و ریشه‏‌دار است.

 

الف: چالش‏‌ها و بایسته‏‌های انصارالله در سطح ملی

1- اجماع‏‌سازی ملی

یمن از جمله کشورهای عربی است که با وجود نقش زیاد قبایل در نظم سیاسی آن، از مشکل ملت‌‏سازی رنج نمی‏‌برد. هویت یمنی مانند هویت اغلب کشورهای عربی، مصنوعی نیست بلکه هویتی تاریخی و ریشه‌‏دار است؛ بنابراین، انصارالله برای دولت‌سازی در یمن با مشکل ملت‏‌سازی مواجه نیست اما با مشکل بزرگ نبود همبستگی و یکپارچگی و اجماع ملی مواجه است زیرا یمن کنونی پیش از این دو کشور یمن شمالی و جنوبی بود که در 22 می 1990 متحد شد. این در حالی است که در فرآیند دولت‌سازی، همبستگی و همگرایی اجتماعی در قالب مفهوم ملت واحد از اهمیت زیادی برخوردار است. ناسیونالیسم ابزار مهم و اساسی یکپارچگی ملی و دستیابی به یک هویت ملی روشن و منسجم است. (قوام و زرگر، 1388: 10-9) یمن امروزی دارای ناسیونالیسم ملی و یکپارچه نیست بلکه هویت دوگانه شمالی و جنوبی دارد که به لحاظ مذهبی نیز یکدست نیستند و شامل شیعیان و اهل سنت هستند. این هویت دوگانه شمالی و جنوبی یک تهدید مهم است زیرا از یک‌سو سبب می‏‌شود گروه‏‌های سیاسی یمنی نگاه جغرافیایی در قالب شمال و جنوب به قدرت داشته باشند و از سوی دیگر مانع ایجاد بسیج عمومی در برابر تهدیدهای متنوع داخلی و خارجی می‏‌شود. چنین شرایطی ضریب امنیتی دولت‏‌ها را کاهش می‏‌دهد.

 

جنبش انصارالله برای کاهش چنین تهدیدی باید درصدد تشکیل دولت اکثریتی نباشد بلکه باید در جهت تشکیل دولت وحدت ملی گام بردارد. توزیع قدرت در این دولت نیز می‏‌تواند متناسب با ترکیب مذهبی جمعیت مانند مدل لبنان (البته با شیوه‌‏های انتخابی متفاوت از آنچه در لبنان است) و یا به‌صورت 50-50 مانند چهار سال اول تشکیل جمهوری یمن متحد (1990 تا 1994) باشد. در این حالت، هم انصارالله از اتهام تمایل به قدرت‏‌یابی و تشکیل دولت اکثریتی مبرا می‏‌شود، هم جنوب یمن با سهم داشتن مناسب در قدرت از تنش‏‌آفرینی با انصارالله، ایجاد ناسیونالیسم جغرافیایی (شمال در مقابل جنوب) و یا همسویی احتمالی با طرح‏‌های تفرقه‏‌افکنانه خارجی خودداری می‏‌کند و هم اینکه وحدت ملی و تمامیت ارضی یمن حفظ می‏‌شود.

 

در یمن بیش از آنکه احزاب سیاسی تأثیرگذار باشند شیوخ قبایل هستند که نفوذ سیاسی و اقتصادی دارند؛ حتی احزابی نظیر اصلاح که در زمان عبدالله صالح از نفوذ زیادی برخوردار بودند بیش از آنکه این نفوذ را در قالب حزب به دست آورده باشند در قالب قبیله‏ای کسب کرده است.

 

2- نبود ثبات و امنیت در یمن

اگرچه در گذشته دولت‏ها از دل جنگ نیز بیرون می‏آمدند اما در جهان امروزی از درون جنگ به‌خصوص جنگ داخلی دولت موفق و قوی‏ای ساخته نمی‏‌شود؛ حتی قدرت‏‌های بزرگ نیز توان تشکیل دولت موفق و قوی از طریق پیروزی در جنگ را ندارند. نمونه آشکار چنین شرایطی در افغانستان و عراق است. با وجود اینکه، آمریکا به‌عنوان یک قدرت بزرگ جهانی به افغانستان و عراق حمله کرد و در فرآیند تشکیل دولت در این کشورها مداخله کرده است اما هیچ‌کدام از این دو کشور نه تنها در دولت‌سازی هنوز موفق نبوده‏‌اند بلکه کشور عراق اکنون با خطر جدی تجزیه مواجه شده است؛ بنابراین، دولت‌سازی موفق در شرایطی انجام می‏‌گیرد که نزاع قدرت در آن کشور پایان یافته و ثبات نسبی به‌خصوص ثبات سیاسی برقرار شده باشد. اگر در کشوری ثبات سیاسی به نحو مطلوبی تأمین نگردد، یکی از شرایط اولیه و اساسی نیل به قدرت دچار نقصان است. ثبات سیاسی به‌عنوان یکی از شاخص‏‌های دولت- ملت‏‌سازی را می‏‌توان از منظر پیشرفت نهادهای سیاسی در یک کشور مورد بررسی قرار داد. این نهادهای سیاسی را می‏توان در عینی‌‏ترین و بارزترین مورد از منظر سخت‏‌افزارانه در نهاد ارتش و وضعیت قدرت نظامی، پیشرفت در کاربرد زور و از منظر نرم‏‌افزارانه در پیشرفت دموکراسی و نهادهای دموکراتیک، همچون افزایش مشارکت سیاسی، شایسته‌سالاری و برابری شهروندی و... مشاهده کرد. (قوام و زرگر، 1388: 11)

 

یمن کنونی نه به لحاظ سخت‏‌افزاری و نه نرم‏‌افزاری دارای چنین ثباتی نیست. ارتش یمن به‌واسطه فقر اقتصادی این کشور و همچنین فروپاشی ساختاری برآمده از تغییر افراد و فرماندهان و ناامنی‏‌های حدود 5 سال اخیر از ثبات حداقلی نیز برخوردار نیست. در بحران کنونی که با حمله عربستان به یمن آغاز شد نیز اگر نیروهای مردمی وابسته به جنبش انصارالله نبود، ارتش یمن توانایی مقاومت چندانی در برابر ارتش مجهز آل سعود را نداشت. به لحاظ نرم‏‌افزاری نیز یمن کنونی تجربه مدنیت، دموکراسی، شایسته‌سالاری و نهادسازی مدنی را ندارد. عبدالله صالح طی سه دهه قدرت خود اجازه هیچ نوع نهادسازی و شکل‏‌گیری ارکان جامعه مدنی در یمن را نداده است. در یمن بیش از آنکه احزاب سیاسی تأثیرگذار باشند شیوخ قبایل هستند که نفوذ سیاسی و اقتصادی دارند؛ حتی احزابی نظیر اصلاح که در زمان عبدالله صالح از نفوذ زیادی برخوردار بودند بیش از آنکه این نفوذ را در قالب حزب به دست آورده باشند در قالب قبیله‏‌ای کسب کرده است. همین شرایط نیز یکی از دلایل اصلی ناکامی عبدربه منصور هادی در دوران موقت قدرت بوده است. جنبش انصارالله برای دولت‌سازی موفق نیازمند بازسازی ارتش و تقویت آن و همچنین ایجاد دموکراسی واقعی در یمن است که با توجه به فقر و مشکلات اقتصادی یمن فرآیندی کوتاه‌مدت نیست و در یک پروسه درازمدت می‌تواند امکان‏‌پذیر باشد. نخستین لازمه حرکت در این مسیر، پایان دادن به جنگ کنونی است زیرا تا زمانی که یمن درگیر جنگ است و عربستان سعودی به حملات روزانه خود علیه مناطق مختلف یمن ادامه می‏‌دهد، فرصت و امکان هیچ اقدام اصلاحی در یمن وجود ندارد.

 

مهم‏ترین چالش فراملی پیش روی انصارالله برای دولت‌سازی در یمن، عدم پذیرش این جنبش از سوی شماری از قدرت‏‌های منطقه‏‌ای و فرامنطقه‏‌ای است.

 

با وجود این شرایط، برای انصارالله مطلوب این است که ابتدا با پذیرش قطعنامه 2216 شورای امنیت زمینه پایان دادن به جنگ کنونی را فراهم آورد و درصدد تشکیل دولت اکثریتی نباشد بلکه توزیع مناسب قدرت میان گروه‏‌ها را پیگیری کند تا هم از تکرار سرنوشت اخوان‏‌المسلمین مصر برای خود جلوگیری کند و به حاشیه رانده نشود و هم اینکه از پتانسیل بسیج‏‌ساز خود که طی یک سال اخیر آشکار شده است در ساختار سیاسی جدید بهره گیرد تا در درازمدت بتواند از کانال انتخابات سهم بیشتری از قدرت را به دست آورد.

 

3- اقتصاد ضعیف

دولت‌سازی موفق نیازمند برخورداری از ثبات نسبی اقتصادی است اما یمن نه تنها ثبات نسبی اقتصادی ندارد بلکه فقیرترین کشور عربی محسوب می‏‌شود. بحران سال 2011 سبب افزایش میزان جمعیت فقیر یمن از 42 درصد در سال 2009 به 52.4 درصد در سال 2012 شد. یمن یکی از بالاترین میزان رشد جمعیت در جهان را دارد. تقریباً 45 درصد جمعیت یمن با ناامنی غذایی مواجه هستند. (World Bank, 31 March 2015) دست‌کم 35 درصد نیروی کار یمن بیکار هستند. (Al Monitor, 6 March 2015) جنگ عربستان علیه یمن سبب از بین رفتن زیرساخت‏‌های این کشور در حوزه‏‌های مختلف شده است. وجود این مشکلات اقتصادی شدید سبب می‏شود دولت‌سازی با مشکلات زیادی مواجه باشد زیرا مردم انتظار برآورده شدن نیازهای اولیه‏‌شان در کوتاه‌مدت دارند و خواستار اولویت دادن بر موضوعات دیگر هستند؛ به عبارت دیگر، مردم به‌خصوص مردم در کشورهای فقیر در دوران گذار قدرت صبر لازم برای دولت‌سازی موفق ندارند بلکه در گام اول خواستار بهبود شرایط معیشتی خود هستند.

 

جنبش انصارالله برای اینکه با این مشکل بزرگ که علت اصلی بروز اعتراض‏‌های ضد دولت موقت منصورهادی در تابستان 2014 بود، مواجه نشود، باید فرآیند دولت‌سازی را با کمک گروه‏‌های سیاسی دیگر پیش ببرد و به انحصار‏طلبی در قدرت و دیکتاتوری فرقه‏‌ای متهم نشود.

 

ب: چالش‌‏ها و بایسته‏‌های انصارالله در سطح فراملی

جنبش انصارالله برای دولت‌سازی موفق در یمن ضمن اینکه با چالش‏‌ها و بایسته‏‌هایی در سطح ملی مواجه است، چالش‏‌ها و بایسته‏‌هایی در سطح فراملی نیز پیش رو خواهد داشت. مهم‏ترین چالش فراملی پیش روی انصارالله برای دولت‌سازی در یمن، عدم پذیرش این جنبش از سوی شماری از قدرت‏‌های منطقه‏‌ای و فرامنطقه‏‌ای است. بدون تردید، دولت‌سازی احتمالی توسط انصارالله با مخالفت شدید کشورهایی نظیر عربستان سعودی، امارات و حتی مصر در سطح منطقه‏‌ای و آمریکا و کشورهای غربی در سطح فرامنطقه‏‌ای مواجه خواهد شد و این کشورها همان‏گونه که طی شش ماه اخیر نشان دادند تشکیل دولت توسط انصارالله را نخواهند پذیرفت. بر این اساس، این کشورها اعمال فشار همه‏‌جانبه علیه انصارالله را که می‏‌تواند به‌منزله اعمال فشار به مردم یمن باشد، در اولویت خود قرار می‏‌دهند؛ همان‏گونه که در جنگ عربستان علیه یمن نیز تلاش زیادی شد تا اقدامات و رفتارهای انصارالله را عامل بروز جنگ معرفی و مردم را علیه این جنبش تحریک کنند.

 

وجود مشکلاتی نظیر نبود اجماع و یکپارچگی ملی، نبود ثبات و امنیت و همچنین اقتصاد فقیر و ضعیف در سطح ملی و فشارهای ساختار منطقه‏‌ای و بین‏‌المللی در سطح فراملی سبب می‏‌شود انصارالله با اتخاذ عقلانیت سیاسی درصدد دولت‌سازی اکثریتی در یمن نباشد و الگوی دولت ائتلافی و توزیع عادلانه قدرت به‌خصوص درباره جنوبی‏‌های یمن را به‌عنوان راهبرد خود مدنظر داشته باشد.

 

پذیرش مفاد قطعنامه 2216 و اجرای آن می‌‏تواند سبب رهایی جنبش انصارالله از این شرایط و ممانعت از شکل‏‌گیری ائتلاف قوی خارجی علیه این جنبش شود. به نظر می‏‌رسد تفاهم ده‏‌بندی انصارالله با اسماعیل ولد الشیخ، نماینده سازمان ملل در امور یمن و پذیرش اجرای مفاد قطعنامه 2216 توسط انصارالله نیز با درک این تهدید مهم انجام شده باشد. در عین حال، جنبش انصارالله باید روابط راهبردی خود با قدرت‏‌هایی نظیر جمهوری اسلامی ایران را که رویکرد مستقلی به تحولات منطقه دارند و بر اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه تأکید دارند، حفظ کند.

 

نتیجه

جنگ عربستان علیه یمن وارد ششمین ماه شده است. برخی از تحلیل‏‌ها حاکی از این است که تفاهم ده‏‌بندی انصارالله با نماینده سازمان ملل در امور یمن و پذیرش خروج از جنوب به‌منزله پذیرش تشکیل دو کشور یمن شمالی و جنوبی مانند قبل از سال 1990 است. تحلیل دیگر نیز این است که انصارالله با پذیرش اجرای قطعنامه 2216 درصدد اعتمادسازی، رفع اتهام قدرت‏‌طلبی از خود و پایان دادن به جنگ کنونی عربستان علیه یمن است. به نظر می‏‌رسد تحلیل دوم درباره رفتار جنبش انصارالله و علت پذیرش قطعنامه 2216 به واقعیت نزدیک‏تر باشد زیرا این جنبش همواره بر حفظ تمامیت ارضی یمن و تشکیل دولت ائتلافی در این کشور و همچنین خودداری از رفتارهای تبعیض‏‌آمیز به‌خصوص درباره جنوبی‏‌ها تأکید کرده است. وجود مشکلاتی نظیر نبود اجماع و یکپارچگی ملی، نبود ثبات و امنیت و همچنین اقتصاد فقیر و ضعیف در سطح ملی و فشارهای ساختار منطقه‏‌ای و بین‏‌المللی در سطح فراملی سبب می‏‌شود انصارالله با اتخاذ عقلانیت سیاسی درصدد دولت‌سازی اکثریتی در یمن نباشد و الگوی دولت ائتلافی و توزیع عادلانه قدرت به‌خصوص درباره جنوبی‏‌های یمن را به‌عنوان راهبرد خود مدنظر داشته باشد. نگرش راهبردی و برنامه‏‌ریزی درازمدت از یک‌سو سبب سهیم شدن انصارالله در قدرت و از سوی دیگر سبب ممانعت از شکل‏‌گیری دولتی با مخالفان زیاد در یمن می‏‌شود. نکته پایانی این است که مخالفان نمی‏‌توانند در یمن کنونی جنبش انصارالله را مانند قبل از سال 2011 در حاشیه سیاست و حکومت در یمن قرار دهند و بدون تردید این جنبش بخشی از راه‌حل بحران یمن است و در مرحله جدید در بطن سیاست و حکومت در یمن قرار خواهد داشت و در زمره بازیگران اصلی دخیل در فرآیند تصمیم‌‏سازی است.

 

----------------------------------------

منابع

1. قوام عبدالعلی و زرگر افشین، (1388)، دولت‌سازی، ملت‏سازی و نظریه روابط بین‏الملل: چهارچوبی تحلیلی برای فهم و مطالعه جهان دولت-ملت‏ها، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات.

2. World Bank, (31 March 2015), Yemen Home: Overview, http://www.worldbank.org/en/country/yemen/overview

3. Al Monitor, (6 March 2015), Yemen's crippled economy, http://www.al-monitor.com/pulse/business/2015/03/yemen-crippled-economy-political-security-solution.html

منبع: اندیشکده راهبردی تبیین