کسی که خودش مینویسد و همزمان کارگردانی و طراحی و دکوپاژ و انتخاب بازیگر میکند، یکجایی ممکن است عنان از کف بدهد و جزئیات از دستش در برود. ما خط کلی داستان را رها کردیم و جذابیتی را که در رابطه ژاله و محسن روانبخش وجود دارد یا چیزی که در رابطه عطیه و سیاوش مشرقی وجود دارد، همه را رها کردیم و شما را به خاطر دقت نکردن در جزئیات ملامت میکنیم به این فضای پر نقد چه جوابی می دهید؟
به نظرم تا قسمت 24 داستان، ارتباطمان با تماشاگر (مدنظرم بیننده عادی است، چون من به دنبال بیننده عادی بودم و او را می خواستم جذب کنم) خیلی خوب بود. از قسمت 25 و 26 و 27 حتی آنهایی که سریال را خیلی دوست داشتند و هنوز هم دوست دارند و با من صحبت میکنند، معتقدند شتابزده بسته شده است. یعنی سه قسمت باید تبدیل به شش قسمت میشد که ما در سه قسمت بستهایم.
یعنی پایان زود جمع و جور شد در حالی که احتیاج به پرداخت بیشتری داشت. این که سه قسمت آخر میتوانست به شش قسمت تبدیل و پایانگستردهتر شود و شتابزدگی در متن دیده نشود.
اگر این شتابزدگی دیده نمیشد، خیلی جزئیات ناقابل هم ضعف محسوب نمیشد. معنای آن این نیست که خیلی از انتقاداتی را که از این قسمت به سریال شده و سعی کردهاند کل سریال را تخطئه کنند، قبول کنم، نه، وقتی من میگویم سه قسمت شتابزده بسته شده، منظورم این نیست که هرچه منتقدان میگویند درست است.
منظور من از جهت فنی و تکنیکی است. آنهایی که انتقاد میکنند، دارند از زاویه دیگری انتقاد و تخریب میکنند. البته برخی افراد واقعا انتقاد سالم و سازنده میکنند.
من معتقدم، نقد کنیم و نکات مثبت را هم ببینیم و سعی نکنیم سازنده یا کل کار را تخریب کنیم. چون اهل مطبوعات هستم، از نقد منفی بدم نمیآید. همه نقدها را میخوانم و همیشه این نقدها را در ذهن دارم.
اغلب نقدها در باره اکشن و تحرک بیشتر سریال بود.
تعبیر وارونه یک رویا، سریال قابل دفاعی است و من پای آن میایستم، ایرادهایش را رد نمیکنم، ولی از آن دفاع میکنم. با پیشفرضهای نمایشی موجود در سیما و استانداردهای سریالهای تلویزیونی با چارچوبهای وضع شده، تعبیر وارونه رویا یک سریال جاسوسی قابل دفاع است. برای اولینبار، موضوعی در این سریال مطرح شده و طرح آن سعه صدر می خواهد.
به نظر من خیلی از مطالبی که در این سریال هست، تا لحظهای که من دارم با شما صحبت میکنم، در هیچ سریال دیگری، قبل از آن مطرح نشده است. ما وارد فضایی شده و توانستهایم تابوهایی را بشکنیم؛ تابوهای امنیتی و مطرح کردن مسائل امنیتی که تا قبل از ساخت تعبیر وارونه یک رویا غیرممکن بود. مهم این است که ما وارد فضای تازهای شویم. خیلی خوشحالم و تشکر میکنم از سازمان انرژی هستهای و از آقای صالحی همیشه تشکر کردهام. به نظر من خیلی سخت است که شما در فیلم بگویید در سازمان انرژی اتمی جاسوس وجود دارد و آن سازمان، نهتنها به شما معترض نشود، بلکه تشکرکرده و از سریال تعریف کند.
بعد هم از وزارت اطلاعات تشکر میکنم که اعتماد کرد تا ما مسائلی را مطرح کنیم. ما از نظر سرمایه از وزارت اطلاعات بهرهمند نشدیم، اما آنها به ما اعتماد کردند تا سریال خوبی مثل تعبیر وارونه یک رویا رقم بخورد. اینها نشانههای خوبی است برای ساخت سریال جاسوسی. آدمهای بعدی که وارد این محدوده میشوند با آسیبشناسی این سریالها می توانند از تجربیات ما بخوبی استفاده کنند.
اشکال وارد شده به کل سریالهای تلویزیونی این است که برخلاف شیوه رایج جهانی و همچنان با اتکا بر تفرد سریالها نوشته میشوند و تیم نویسندگان ندارند.
مشکلم با تلویزیون همین است. چون مصاحبه در روزنامه جامجم منتشر میشود، می خواهم موضوعاتی را مطرح کنم که بنا به دلایلی با سایر رسانههایی که با بنده گفتوگو کردند، مطرح نکردم. من یک روز با آقای تخشید، مدیرکل محترم مرکز نمایش سیما صحبت کردم و گفتم در تمام دنیا، سریال ها را تهیه کنندگان اجرایی میسازند و در متن فرآیند تولید، آنها مهم هستند.
همیشه سریالهای مهم دنیا در هر کشوری، مخصوصا سریالهای هندی و آمریکایی چند تهیهکننده اجرایی دارند. آنها میروند ایده میگیرند و این ایده را میدهند به نویسندگانی که میشناسند و براساس گسترش آن ایده، تولید راه میاندازند.
هر نویسنده یک بخش مهم را مینویسد.
امکان دارد دو تا نویسنده چند قسمت را بنویسند.
من اغلب اظهاراتشان را درباره روند فعالیتهایشان دقیقا مطالعه کردهام.
امکان دارد دو نویسنده، چند قسمت را بنویسند و بعد نویسندگان دیگری بیایند و تکمیل کنند. آنها به نوشته و طراحی دقیق روی کاغذ اهمیت میدهند.
مثلا در سریال «بازی تاج و تخت»، یک نویسنده میآید و فقط طراحی زمانی سکانسها را مینویسد.
باید واقعیت را مطرح کنیم. میخواهیم بدانیم چرا سریالها چیزی از حد متوسط سریالسازی کمتر دارند. میخواهیم آسیبشناسی کنیم. در سریالهای ایرانی خلاقیت در پروسه تصویب فیلمنامهها گم شده است. مدتی طول میکشد من به شورا طرح بدهم، شورا طرح را بخواند، بگوید موافق است و بعد من سناریو را بدهم به شورا، چند قسمت از سناریو را بخواند و بعد بگوید برو کارکن. (گاهی هم ممکن است این روند نباشد و به شخص اعتماد کنند) این فرآیند زمانبر است، ضمن این که همیشه باید وقتی برای کار ، شروع به نوشتن می کنند، به تولید ختم شود. اگر به تولید وصل نشود، کار شکل پیدا نمیکند. بنابراین در درجه اول، تهیهکننده اجرایی باید با تلویزیون وارد مذاکره شود، تهیهکننده اجرایی طرح بدهد، تیم نویسنده انتخاب کند و به تهیه کننده اجرایی اعتماد کنند.
دارید از روندی صحبت میکنید که باید ساز و کارش ابتدا ایجاد شود.
ساز و کار تهیهکنندگی وجود دارد. تهیهکننده اجرایی خوب هم داریم. به تهیهکننده اجرایی باید اعتماد کنند. او باید فکر کند طرحی که نوشته شده، خطوط ممیزی قرمز آن را هم تلویزیون قبول کرده. کلیات را باید تلویزیون قبول کند و جزئیات را باید به تهیهکننده اجرایی بسپارد. تا این اتفاق نیفتد، سریالها رشد نمی کنند. جزئیات باید دست تهیهکننده اجرایی باشد. تهیهکننده اجرایی باید قدرت داشته باشد، نویسنده برای او کار کند و او کلیات را تصویب کند، بعد هم خودش کارگردان را انتخاب کند. من خودم کارگردانی هستم که دارم این حرف را می زنم، اصلا به نفع من نیست که این پیشنهادها را میدهم. بلکه از اصولی حرف میزنم که میتواند سریالسازی را در ایران رشد دهد. بحث من با تلویزیون همیشه همین بوده که آقا تصمیم را به اجرا وصل کنید. کلیات را تصویب کنید و وارد جزئیات نشوید. کلیات را تصویب کنید و به تهیهکننده اجرایی بدهید و به او اعتماد کنید. مثل چه کسی؟ مثل صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریهای که منتشر میشود.
تصور میکنید هنوز به سردبیر، اعتماد ندارند.
دولت به مدیرمسئول و صاحب امتیاز اعتماد میکند که برود و نشریهاش را منتشر کند. اگر اشتباه کند، جلوی او را میگیرد. نکته اینجاست که اگر کمکم تولید سریال از کانال دولت راه پیدا کند به بخش خصوصی و بخش خصوصی سفارش بگیرد، خیلی اتفاقات از نظر هزینههای گزاف تولید سریالها برطرف می شود. نکتهای که عرض میکنم بسیار مهم است. ما سالهاست شورا داریم.
شوراهای مختلفی وجود دارد. 16 نفر نشستند و سناریوی مرا که در باره دوران انقلاب نوشته بودم، فصل بیپروایی را میخواندند! 16 نفر با عقاید مختلف میخواندند! از دل 16 نفر فیلمنامه چگونه امکان تصویب پیدا میکند؟ هیچ چیزی از دل این شوراهای گسترده در نمیآید.
بنابراین اصرار دارم با سعهصدری که مدیران رسانه ملی دارند و پیشنهاد پذیر هستند ـ این موارد را در جامجم منتشر کن ـ به حل این مشکلات کمک کنند. برخی اشکالات سریال برمیگردد به ساختار سریالسازی در ایران. یعنی ساختار سریالسازی در ایران باید دچار تحول شود. یعنی اگر ساختار سریالسازی دچار تحول نشود ما به استثناها میانجامیم و دچار خواهیم بود. من چون خودم نویسنده و کارگردان بودم، توانستم در جاهایی از سریال، خودم را از مشکلات بیرون بکشم. یعنی توانستم با کمک آقای اصفهانی ( نویسنده سریال) بنویسم، ولی همیشه اینطور نیست. ساختار سریالسازی در ایران باید دچار دگرگونی شود و این دگرگونی باعث رشد سریالسازی خواهد شد. هیچ ربطی به این ندارد که محدودیت داریم، مشکلات داریم، ممیزی داریم، اینها روی دیگر سکه است.
سریالی از تلویزیون پخش میشود. اسم نمیبرم. در عنوان تیتراژ، اسم نویسنده را برجسته کردهاند و هویتی به اندازه تهیهکننده یا کارگردان به وی دادهاند. نویسندهای که در طول سال در تلویزیون، بیش از چهار سریال مینویسد و اغلب آثار تا نیمه از استانداردهای نمایشی بهره میبرد.
مشکل اینجاست که نویسنده مدنظر چهار سریال را کامل نمینویسد. داستان تلخ این است که نویسندهای که اسمش را نمیگویی، سه قسمت را شروع میکند، ساخت سریال شروع میشود و در طول ساخت، سریال را مینویسد. بیشتر در سریالهای تولید ترکیه این کار را میکنند، چطور؟ آنها بعد از پخش چند قسمت سریال، میفهمند که مثلا کاراکتر ایکس کارش گرفته. داستان ایکس را توسعه میدهند یا مثلا داستان سیاوشی که نگرفته، در سریال کمرنگ میشود. ساختار سریالهای آنها ساختار خوبی نیست.
سریال های ترکیه ای از نظر نگارش و تنظیم، ساختار بسیار ضعیفی دارد. بهترین الگوی سریال سازی، آمریکاست. شبکههای خصوصی این کشور، بهترین ساختار سریالسازی را دارند. یعنی موفقترند؛ هم در کمدی و هم در ملودرام.
یک چیزی در بخش خصوصی و مستقل سیستمهای سریالسازی در کشورهای تولیدکننده وجود دارد که مثلا در سریال باور(Believe) که از شبکه nbc پخش شد و سریال علمی -تخیلی خوبی بود، پایلوت یعنی قسمت اول ساخته و از شبکه پخش میشود و براساس امتیازی که مردم به آن میدهند، مشخص میشود که این سریال ادامه پیدا میکند یا نه.
آنجا مردم تصمیم گیرنده هستند، نه شورا. مردم فرق دارد با شورا. این را حتما بنویس، مردم میگویند دوست داریم یا دوست نداریم. آنها هم سلیقه تحمیل میکنند، اما نماینده اکثریت هستند. در هند و آمریکا (در سینماهایشان) البته در تلویزیون معیار، مخاطب است.