کد خبر 467991
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۵

بر اساس پیش‌بینی کارشناسان، در آینده‌ای نزدیک اروپا و آمریکا دیگر متحد یکدیگر نخواهند بود. اختلافات عمیق آنان بر سر چگونگی ترسیم سیاست‌های منطقه‌ای در اشکال مختلف خودنمایی کرده است.

به گزارش مشرق، «جواد منصوری» در روزنامه «حمایت» نوشت:

با پیروزی انقلاب اسلامی برآورد اولیه قدرت‌های بزرگ از تحولات ایران، تنها مبتنی بر تغییرات سیاسی قرار داشت و این در حالی بود که برخی کارشناسانی آشنا با ماهیت نظام اسلامی با درک عمق این رویداد عظیم، زمینه تغییرات شگرف در عرصه بین‌المللی را پیش‌بینی می‌کردند. حتی افرادی نظیر «میشل فوکو»، جامعه شناس و مورخ مشهور فرانسوی پس از تحقیقاتی در سال‌های آغازین پیروزی شکوهمند ایران اظهار داشت: «انقلاب اسلامی سرآغاز دوره‌ای جدید و عصری نوین در تاریخ بشریت خواهد شد.»

 طبیعتاً‌ بسیاری از کشورهای قدرتمند زیر بار قبول این حقیقت در آن دوره نمی‌رفتند. آنان اینگونه تصور می‌کردند تمامی قدرت‌های دنیا در ید اختیار آنان قرار دارد و چنانچه انقلابی خارج از اراده آنان در کشوری به پیروزی منتهی گردد، طی مدت کوتاهی اهداف آن را منحرف کرده و مجدداً زمام امور را به دست خواهند گرفت.

اما درباره علل دشمنی آمریکا با نظام اسلامی و در ادامه افول اقتدار ایالت متحده موارد زیر قابل واکاوی است:

1- دولت آمریکا همچنان بر دشمنی خود با اسلام سیاسی – انقلابی ادامه داده است و این روند همچنان ادامه خواهد یافت. انقلاب اسلامی ایران قطعاً تغییر نظامات فکری، فرهنگی و سیاسی دنیا را در بلند مدت تغییر خواهد داد و بنابراین واقعیت، دشمنی آمریکا علیه نظام اسلامی پایانی نخواهد داشت و آن را تحمل نخواهند کرد.  ابرقدرت‌ها برای براندازی انقلاب اسلامی، آنچه که در عِدّه و عُدّه داشتند به کار گرفتند و در جایی که قادر به سرنگونی نشدند به تغییر حکومت (Regime Change) نیز رضایت دادند. در طول بیش از سه دهه گذشته، سیاهه‌ای از این دست توطئه‌های استکبار به رهبری آمریکا در دسترس می‌باشد که آخرین نمونه بارز آن فتنه 88 است.  برای نیل به این اهداف به تحولات داخلی در بزنگاه‌های انقلاب بسیار امیدوار بودند، اما از این رهگذر نیز طرفی نبستند و به نتیجه دلخواه نرسیدند. در مرحله بعد، تغییر جغرافیای سیاسی غرب آسیا و دگرگونی در این منطقه حساس در دستور کار قرار گرفت که مرحله اول آن با اشغال افغانستان و عراق به اجرا درآمد. پس از این بود که طراحان دپیلماسی آمریکایی به تدریج در داخل و در منطقه با مخالفت‌هایی مواجه گردیدند. شکست آمریکا در این دو کشور ضربه سختی به زمامداران آمریکا وارد کرد زیرا به هیچ عنوان تصور چنین شکستی را نمی‌کردند. سناریوی بعدی آمریکا برای سازماندهی طالبان، القاعده و داعش یا به عبارت دیگر، راه‌اندازی جنگ اسلام علیه اسلام و نابود کردن امکانات و فرسوده نمودن توانایی‌های جهان اسلام بود، اما این طرح نیز در عمل با موفقیت همراه نشد. علت شکست طرح اخیر را باید در اختلافات داخلی، شکست‌های متعدد و سنگین، فقدان پایگاه‌ مردمی و درگیری این عناصر افراطی با بخشی از متحدین آمریکا در منطقه جستجو کرد. غنا و ثروت سرشار این منطقه یکی از عواملی است که بر شدّت دشمنی ایالات متحده با تفکر انقلابی افزوده است. تسلط بر این منطقه در زمره اهداف راهبردی و دائم آمریکا بوده است و تمامی موجودیت مادّی این کشور تا حدّ زیادی به ثروت رایگان بسیار ارزانی است که از این منطقه به چنگ می‌آورد.

2- مخالفت آشکار متحدین آمریکا، علت دیگر افول قدرت ایالات متحده این کشور است. آمریکا به دلیل بُعد مسافت و مشکلات داخلی نمی‌تواند از یک سو در این منطقه قدرت‌نمایی کند و از سوی دیگر، شرایط اروپا که از متحدان سنتی و قدیمی آمریکا به شمار می‌رود به گونه‌ای تغییر یافته است که با سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده را همراهی نمی‌کند. این شرایط به گونه‌ای است که بر اساس پیش‌بینی کارشناسان، در آینده‌ای نزدیک اروپا و آمریکا دیگر متحد یکدیگر نخواهند بود. اختلافات عمیق آنان بر سر چگونگی ترسیم سیاست‌های منطقه‌ای در اشکال مختلف خودنمایی کرده است و دولتمردان اروپایی امروز، از همکاری با ایالات متحده از جمله مشارکت در تهاجم به عراق و افغانستان علناً ابراز ندامت می‌کنند. کشورهای حوزه یورو، آمریکا را مقصر بحران مهاجرت آوارگان سوریه به این قاره می‌دانند و به طور رسمی از عدم پیروی از سیاست‌های آمریکا سخن به میان می‌آورند. وزیر خارجه آمریکا در اظهاراتی که مؤیّد این ادعاست می‌گوید چنانچه با ایران توافقی حاصل نمی‌گردید، اروپا نظام تحریم‌ها را به هم می‌ریخت و بی‌اعتنا از کنار آن می‌گذشت. به عبارت دیگر، اروپا همانند گذشته از آمریکا حرف‌شنوی ندارد و از آن پیروی نمی‌کند.

3- قدرت نظامی ایالات متحده به تدریج تحت ضربات وارده بر اقتصاد و سیاست این کشور در حال افول است و به عنوان نمونه آمریکا دیگر قادر نیست از عهده مخارج سنگین هزینه‌های نظامی خود برآید. اذعان «ژنرال فرانک گورنک» در این باره، تنها نمونه‌ای از این واقعیت است. وی در کنفرانس انجمن هوا و فضای نیروی هوایی تصریح کرد آمریکا همانند گذشته در عرصه هوایی از مزیت نظامی برخوردار نیست و صادقانه باید بگوییم مزیتی که ما در عرصه هوایی داشته‌ایم در حال کاهش است.

4- عامل دیگر تضعیف قدرت آمریکا در منطقه، موج فراگیر بیداری در میان ملت‌هاست. شکست طرح‌های آمریکا در یمن، عراق، افغانستان، لبنان، سوریه و بحرین نشان می‌دهد آرمان‌های بیداری اسلامی تا چه اندازه در بین مردم این منطقه ریشه دوانده است و تا چه حدّی قادر بوده است سیاست‌های آمریکا را به تجدیدنظر وادارد.

آنچه که از قرائن استنباط می‌شود این واقعیت است که در طول یک دهه آینده، شاهد جابجایی قدرت آمریکا از منطقه غرب آسیا به شرق این قاره و اقیانوس آرام خواهیم بود. اخبار منتشره از سوی سازمان جاسوسی سیا حاکی از این است که رژیم جعلی صهیونیستی تا سال 2025 نابود خواهد شد و این پیش‌بینی نه به جهت نگرانی درباره امنیت این رژیم، بلکه ترسیم‌کننده سیاست خارجی جدید آمریکا در کم‌اهمیت دانستن منطقه غرب آسیا است. به نظر می‌رسد اختلافات سران تل‌آویو و واشنگتن بر سر توافق هسته‌ای با ایران نیست و این موضوع بیشتر ابزار و بهانه است. اختلاف اصلی در اینجاست که آمریکا به تدریج منافع خود را در منطقه اقیانوس آرام و شرق آسیا می‌بیند و انتقال مرکز ثقل سیاست‌های راهبردی این کشور، امنیت همه جانبه رژیم صهیونیستی را به خطر می‌اندازد.  سران استکبار به این نتیجه‌ رسیده‌اند که سیاست‌های کهنه و نخ‌نما شده آنان دیگر قابلیت تاثیرگذاری  ندارد و  چه بخواهند و چه نخواهند فروپاشی اقتدار آمریکا در منطقه اتفاق افتاده است. اقتدار بلامنازع منطقه‌، قدرت بی‌نظیر انقلاب اسلامی ایران و آرمان‌های رفیع آن است که تمام قدرت‌های جهان به آن اعتراف دارند و آثار پر برکت آن به فضل پروردگار «دوره‌ای جدید و عصری نوین در تاریخ بشریت» را رقم خواهد زد.