اما در میان فروشندگان پوشاک، فروشگاههای هستند که با یدک کشیدن اسامی برندهای خارجی، خود را از پرداخت تخفیف مصون میدانند و در صورتی که مشتری برای خرید یک محصول درخواست تخفیف کند با لبخند عاقل اندرسفیه پاسخ میدهند که قیمتهای ما مشخص و ثابت است و امکان ارائه تخفیف به مشتری وجود ندارد.
بنا براین گزارش این نرخهای ثابت و غیر قابل ترک خوردن، بر خلاف ادعای فروشندگان آن، در پایان فصل شکاف بر می دارد. به طوری که در پایان هر فصل شاهد تحفیفهای ۳۰،۴۰، ۵۰، ۶۰ و حتی ۷۰ درصدی هستیم.
پرده اول؛ الصاق قیمتهای میلیونی پوشاک بدون واهمه
اجازه دهید کمی به عقب بر گردیم. امروز ابتدای مرداد است و برای دریافت گزارش به یکی از فروشگاههای خیابان جردن می رویم. مغازهای چند دهنه با سقفی بلند و ویترین خلوت، اولین چیزی که از پشت ویترین خود نمایی میکند آرم برند غربی بوده که در وسط دکور جا خوش کرده است.
وارد مغازه میشویم؛ بر خلاف مغازههای سنتی که انباشتی از البسه تاکرده روی یکدیگر به چشم میآید، اینجا پیراهن و شلوارها روی رگال قرار گرفتهاند.برچسب قیمتهای آنچنانی نیز به همراه ضد سرقت، بدون هیچ گونه واهمهای روی اجناس الصاق شده است.
برای خرید یک دست لباس کامل از این برند باید ۲ تا ۲.۵ میلیون هزینه کرد. تیشرت ۷۵۰ هزار تومانی، شلوارلی ۸۰۰ هزار تومانی و کفش کتانی ۷۰۰ هزار تومان، ارزان ترین اجناسی هستند که از این مغازه میتوان خرید کرد.
دلیل گرانی: قیمتها قبلا به دلار بود، الان تومان شده
اینجا خیابان سعادت آباد است و یک برند آلمانی تابلو بزرگی بر سردر فروشگاه خود زده است، وارد که می شویم یک مرد کت شلوار پوشیده با کروات به استقبال آمده و خوش آمد میگوید و عنوان میکند که در صوت تمایل میتواند به ما کمک کند.
قیمتها دراین فرشگاه عجیب و غریب به نظر میرسد. یک کت پاییزه نازک خارج از فصل ۵ میلیون تومان و شلوار مردانه ۲.۵ میلیون تومان و پیراهن مردانه ۲ میلیون تومان، قیمت خورده است. درباره دلایل قیمت بالا که از فروشنده میپرسم میگوید:این قیمتها قبلا به دلار بوده اما به دلیل اینکه فروش به دلار یا یورو ممنوع شد، با تبدیل به تومان این ارقام به چشم میآید.
در پایانکار و قبل از خداحافظی از وی میپرسیم که آیا قیمتهای شما نیز مشمول حراج پایان فصل میشود یا خیر؛ با سردی پاسخ میدهد که امکان دارد اما الان زمان عرضه "نیوکالکشن" بوده و مدل های جدید را آوردهایم.
جالب است بدانید که در زمان پایان فصل این اجناس تخفیفهای ۵۰ درصدی میخورد و به یک باره به همان کاپشن پاییزه خارج فصل، ۲.۵ میلیون تخفیف تعلق میگیرد.
پرده دوم؛خانم مگر نانوایی است که جنس تک شما را خارج از صف حساب کنم
اینک انتهای شهریور و پایان فصل است برای تکمیل گزارش به فروشگاههای یاد شده و موارد مشابه آن در ونک، جردن، شهرکغرب و سعادت آباد میرویم.
برخی از این فروشگاه که قبلا نسبتا سوتکور بودند اکنون جمعیت زیادی به آنها در حال رفت و آمد است . یکی از پرسنل همین فروشگاهها ، مانند فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی، جلوی درب ایستاده و خرید مردم را کنترل میکند.
عدد ۷۰. به نشانه میزان تخیف برویترین مغازه چسبانده شده است، با ورود به فروشگاه با سیل عظیم جمعیتی مواجه میشویم که در هیاهوی پخش موسیقی غربی در حال خرید هستند و بر همان رگالهای که قبلا پوشاک، بانظم خاصی در آن چیده شده بود، چنگ میزنند و همان فروشگاه مرتب تبدیل به بازار شامی شده که پرسنل آن حتی فرصت پاسخ گویی به سوالات مردم را نیز ندارند.
در کنار صندوق فروش نیز ۵ نفر ایستادهاند تا با راه انداختن کار مردم از درازای صف بکاهند. هر از چند گاهی نیز صندوقداران به مشتریانی که قصد دارند خارج از صف، اجناس خود را حساب کنند می گویند:" خانم مگر نانوایی است که جنس تک شما را خارج از صف حساب کنم"
بنا بر این گزارش؛ در فصل حراج یا همان پایان فصل؛ برندهایی برندهاند و از فروش خوبی برخوراند که در زمان تخفیف قیمتهای آنها به توان طبقه متوسط جامعه رسیده است.به طور مثال در این شرایط، یک کفش کتانی ۲۷۰هزار تومانی را حدود ۸۰ هزار تومان میتوان خرید.
پرده آخر؛ ارزان بفروشیم، مردم باور نمیکنند جنس ما اصل است
مردم در صف صندوق فروشگاه در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند، یک نفرمیگوید: این مغازه درفصل حراج هزینه یک سال خود را در میآورد و شنونده نیز با تعجب و علامت تایید سری تکال میدهد.
به سراغ یکی از فروشندگانی می رویم که با حراج ۷۰ درصد، مشتریانش چندین برابر شده و از فروش خوبی برخوردار است. این سوال را از وی می پرسیم که چرا در تمام سال کالای خود گران فروخته و تخفیفها را برای پایان فصل میگذارید و آیا فروش بیشتردر تمام طول سال، عایدی بشتری را در کنار دعای خیر مردم برای شما به همرا نخواهد داشت.
وی با صراحت خاصی میگوید که درصورتی که در تمام طول سال ارزان بفروشیم مردم باور نمیکنند که اجناس ما اصل است.
پاسخ فروشنده جوان با موهای سیخ شده، چنان بر روی ما تاثیر گذار بود که بدون خداحافظی مغازه را ترک میکنیم.
صدای موسیقی غربی در اطراف این مغازه بلندتر شده و به دنبال جلب نظر رهگذرها است. مامور راهنمایی و رانندگی نیز برای حرکت دادن خوروهایی که در کنار فروشگاهها دوبل پارککرده و خیابان را بند آوردهاند، به صحنه میآید.