کد خبر 469825
تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۲

اگر یاد کُرد زنی اسطوره ای در درازنای تاریخ ایران فراموش شده باشد جای شگفتی نیست. شگفت آن است که دلاور زنانی بلند همت در زمان ما شناخته شده نباشند. آنقدر ناشناخته که روزها و سالها از کنار تندیس پرافتخارشان بگذریم و حتی از حال و احوال و نام و نشانش نپرسیم. « فرنگیس حیدرپور»، گردیه ای است در دوران معاصر.

گروه فرهنگی مشرق- شاید شاهنامه خوانان و پژوهشگران اساطیری سرگذشت « گردیه» دلاور زن ایرانی را توصیفی از زنان شجاع ایرانی می‌دانستند اما با افسوس باید گفت این زن پهلوان و شجاع در میان مردم شناخته شده نیست و این خود «یکی داستان است پر آب چشم».
اگر یادکرد زنی اسطوره ای در درازنای تاریخ ایران فراموش شده باشد جای شگفتی نیست. شگفت آن است که دلاور زنانی بلند همت در زمان ما شناخته شده نباشند. آنقدر ناشناخته که روزها و سالها از کنار تندیس پرافتخارشان بگذریم و حتی از حال و احوال و نام و نشانش نپرسیم. « فرنگیس حیدرپور»، گردیه‌ای است در دوران معاصر. « گُردی کُرد» یا « کُردی گُرد». از تبار مادران و بانوان سختکوش و پاکدامن و بی ادعای ایران زمین.




نامش را شنیده بودم. همان سال‌های پایان دفاع مقدس. بر سر ساخت تندیسش در کرمانشاه موافقت ها و مخالفت های زیادی بود. یکی دوباری در سیمای جمهوری اسلامی نامی و یادی مختصر از او دیدم که یکی از به یادماندنی ترین هایش، گزارش تفقد رهبر معظم انقلاب اسلامی از وی بود. فراموشی افتخار آفرینی های دلاوران استان کرمانشاه در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی دغدغه ای بوده و هست که سالها با بسیاری از دوستان و مسئولان گفته ایم و شنیده ایم و متأسفانه « نیم کرداری» حاصل « دو صد گفته» هایمان نبوده است! اما خوشبختانه زنی از همین خاک « دو صد کردار» خود را – گرچه دیرهنگام اما با اراده ای پولادین و پشتکاری ستودنی- به رخمان کشید که باید کاری کرد. سرکار خانم « مهناز فتاحی» با حمایت های آقای « مرتضی سرهنگی»ِ عزیز قدم در راهی سخت، اما پرثمر نهاد و کتاب سترگ « فرنگیس» را از خاطرات پر از درد و رنج شیرزن دلاور گیلانغربی سرکار خانم « فرنگیس حیدرپور» به زیور طبع آراست یا آنکه بهتر بگویم طبع را به این دلاوری ها مزین کرد.




کتاب « فرنگیس» که چاپ اولش را اندکی بعد از نمایشگاه بین المللی کتاب، تهیه کردم روایتگر کوره ی حوادثی است که طلایی ناب از دل آنها بیرون آمده و افتخار و زینتی برای غرب ایران زمین شده و نام گرانقدرش در کنار نام بزرگان این سرزمین کهن ثبت و ضبط گردیده است. روایتی که به دور از سیاه نمایی و تاریک اندیشی بیانگر درد و رنج های تمام مردم مرزنشین و شجاعی است که ایستادند تا ایران و ایرانی بایستد و بی چشمداشت روزگاری سخت و پررنج را سپری می کنند و لحظه ای از دفاع از آرمان ها و ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی و ایران عزیز و سرفراز غافل نیستند. روایت کتاب علاوه بر درد و رنج‌های عمومی مردم دلاور آسیب دیده از تجاوز دژخیم بعثی، بیانگر درد و غیرت بانویی است که اشغال ذره ای از خاک وطن را برنمی تابد و در کنار بار سنگینی که یک بانوی مسلمان روستایی کرد بر دوش می کشد، بار سنگین مجاهدت و تلاش و استقامت را نیز تحمل می نماید.



اگر در دنیای غرب دوچرخه سواری زنی الگو می شود و در دنیای شرق اسطوره ی خیالی دخترکی آشپز؛ در ایران زمین شجاعت و عفاف و سختکوشی بانویی بی ادعا و گمنام در فراموشی خواسته یا ناخواسته به الگویی حقیقی و دست یافتنی تبدیل نمی گردد.
اگر سه گانه ای برای خاطرات بانوان ایثارگر و دلاور ایرانی در دفاع مقدس ترسیم کنیم که یک ضلع آن « دا» باشد و ضلع دیگرش « من زنده ام»؛ به طور قطع ضلع سومش باید « فرنگیس» باشد. نمی دانم اگر « خنساء» شاعره ی بزرگ عرب تا آخر عمر در سوگ برادرانش شعر سرود و مراثی او در ادبیات عرب زبانزد مردم بوده و هست؛ سرگذشت خانم « حسینی» و خانم « آباد» و خانم « حیدرپور» را می شنید در رثای غم های این بانوان رنجدیده و سر به ذلت نساییده چه ها می سرود؟

سلیح برادر به پوشید زن            نشست از بر باره گام زن
دو لشکر برابر کشیدند صف            همه جانها برنهاده به کف
به پیش سپاه اندر آمد تبرگ            که خاقان ورا خواندی پیر گرگ
به ایرانیان گفت کان پاک زن            مگر نیست با این بزرگ انجمن
بشد گردیه با سلیح گران            میان بسته برسان جنگاوران
دلاور تبرگش ندانست باز            بزد پاشنه شد بر او فراز

شاهنامه ی فردوسی


*علیرضا شایق ( مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه)