کد خبر 470042
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۵:۴۱

غلتیدن در ورطه دفاع از نظام جمهوری اسلامی با کلیدواژه‌های اصلی گفتمان جهانی، پذیرش نوعی اتهام و قرار گرفتن در انفعال است.

به گزارش مشرق، روزنامه «جوان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم «عبدالله گنجی» مدیر مسئول، نوشت:

هر ساله در اوایل مهر‌ماه (اواخر سپتامبر) هیئت‌ها‌ی عالی کشورها در نیویورک جمع می‌شوند تا سخن و مواضع خویش را نسبت به مسائل جهانی بیان کنند. نظام جمهوری اسلامی ایران نیز خود را مقید به استفاده از این تریبون می‌داند و معمولاً در موعد مذکور نمایندگان خود را به آنجا می‌فرستد. تا پایان دولت هاشمی حضور در این مجمع در سطح رؤسای جمهور به صورت هرساله نبود اما احمدی‌نژاد تلاش کرد از هر هشت سال استفاده نماید و روحانی نیز تاکنون مقید به حضور بوده و امسال نیز عازم این سفر خواهد شد. اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران چگونه اولویت‌های خود را از بین دهها و صدها مسئله ملی و جهانی انتخاب می‌کند، قطعاً به اتاق فکر درون دولت برمی‌گردد اما از مشی دولت‌ها می‌توان به چارچوب محتوای قابل ارائه آنان در مجمع عمومی سازمان ملل پی برد. به نظر می‌رسد از منظر گفتمانی تاکنون سه نوع گفتمان توسط نظام جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل توسط رؤسای جمهور ادوار مختلف بیان شده است که نیاز به بازخوانی و اصلاح دارد.

1- اولین و دومین حضور به سال‌های 59 (شهید رجایی) و مقام معظم رهبری (1366) برمی‌گردد که گفتمان حاکم بر محتوا کاملاً مستقل، بومی و هجومی است. شهید رجایی به افشای توطئه‌ها علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی می‌پردازد و مقام معظم رهبری بیش از 20 بار «نظام سلطه» را در نطق خویش تکرار می‌کند. تفسیر و تبیین‌‌ چیستی نظام سلطه در جهان دوقطبی آن روز از سوی کشوری که راهبرد نه شرقی و نه غربی را برگزیده بود، امری لازم و در عین حال طبیعی بود. هجومی بودن موضع، روح حاکم بر آن نطق‌ها بود و نظام جمهوری اسلامی احساس نمی‌کرد که باید از عملکرد خود دفاع کند. از موضع طلبکار با جهان برخورد می‌کرد و تصویری از یک ملت ظلم‌دیده و به غارت رفته را ترسیم می‌کرد. گفتمان غرب و گفتمان جهانشمول راهی به متون ارائه شده توسط رؤسای جمهور صدر انقلاب نداشت و این رویکرد آگاهانه انتخاب شده بود.

2- در دوران هاشمی و به خصوص خاتمی، رؤسای جمهور، به جای تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هویت حقیقی آن درصدد انطباق و تطبیق نظام جمهوری اسلامی با استانداردهای جهانی(بخوانید غربی) برآمدند و تلاش نمودند از ملت ایران ملتی همسو با جهان ترسیم نمایند. کلیدواژه‌ها و عناصر گفتمان غرب را به استخدام گرفتند و تلاش نمودند ملت ایران را در تراز آن معرفی نمایند. پذیرش استانداردهای حیات سیاسی- اجتماعی غرب به مثابه استانداردهای جهانی در بیان و متن نمایندگان نظام جمهوری اسلامی کاملاً ملموس بود. تلاش جهت رفع اتهام از ملت ایران که از باور انزوای نظام جمهوری اسلامی نشئت می‌گرفت، در سخنان نماینده ایران مشهود بود. اینکه نکته‌ای عنوان نشود که نمایندگان قدرت‌های غربی مکدر شوند و ایران را متهم به عدم تبعیت از عرف بین‌الملل نمایند، مورد توجه بود. در آن سال‌ها گفتمانی که دال مرکزی آن «حقوق جهانشمول» بود مدنظر و مورد توجه دولتمردان ایران قرار گرفت و عناصر اصلی آن گفتمان یعنی صلح، محیط‌زیست، خلع سلاح هسته‌ای، مبارزه با تروریسم، دموکراسی، حقوق بشر، فقرزدایی و... طوری تفسیر می‌شد که با معنادهی غرب به این عناصر تضاد و تعارض نداشته باشد.

3- احمدی‌نژاد تلاش نمود وضعیت را به صدر انقلاب برگرداند، یعنی علاوه بر ارائه گفتمان مستقل از غرب، بر موضع هجوم و طلبکاری قرار گیرد و تا حدود زیادی در این باره موفق بود اما دو آسیب در این مسیر متوجه وی بود، اول اینکه در استخدام واژه‌های فاخر (مفاهیمی که تحریک آنی داشت و تأثیر عمیق نداشت) ضعف داشت و دوم اینکه گویی ادبیات و مفاهیمی که در سازمان ملل بیان می‌شد در داخل ایران بهتر فهم می‌شد.

 لذا مفاهیم ارائه شده به جای جامعه جهانی بر ذائقه داخلی استوار بود و بسیاری نیز از آن استقبال می‌کردند اما کاربرد آن در خارج کمتر از داخل بود. علاوه بر آن در سال‌های پایانی نوعی آمیختگی فلسفی- معرفتی در بیان ایشان بود که ضرورت و اولویت آن در بیرون از مرزها قابل درک کامل نبود.

4- روحانی در دو سال گذشته تلاش نمود مفاهیم اصلی انقلاب اسلامی را با ادبیاتی بسیار مستتر و در قالب عرف بین‌الملل و هنجارهای اعلام شده غرب به کار گیرد. شاید ترک صحنه مجمع عمومی توسط صهیونیست‌ها و چند دولت غربی برای احمدی‌نژاد نوعی پرستیژ و اثرگذاری محسوب شد اما روحانی ترجیح داد مفاهیم را به صورتی استخدام نماید که هیچ‌کس از آن رنجیده نشود و در عین حال رویکرد اعتدالی خود را ثابت کرده باشد.

5- اما سؤال این است که کدام موضع و کدام گفتمان و تفسیر می‌تواند در تراز نظام جمهوری اسلامی و مدعای جهانی آن طرح شود. اگر بر این باوریم که امام آورنده گفتمانی مستقل در جهان امروز است و اگر بر این باوریم که امام ذره‌ای به عرف بین‌‌المللی که جهان غرب بر پیکر جهان پوشیده است، باور نداشت، باید طرحی نو اندازیم؛ طرحی که از منطق، استدلال، قوام و استقلال برخوردار باشد. این طرح که می‌تواند نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک هماورد جهانی معرفی نماید، عبارت است از فهم مستقل از «گفتمان مشترک جهانی» و معنادهی به آن براساس آموزه‌های بومی و دینی.

انقلاب اسلامی و غرب هر کدام گفتمان مستقل از خویش را دارند که در این مختصر نمی‌گنجد اما هر دو مدعی گفتمان جهانی نیز هستند. به تعبیر دیگر هر دو بر چیستی مفاهیم و سیاست‌های اولویت‌دار جهانی اشتراک نگاه دارند اما شرط اساسی این است که ما با «دستگاه معنادهی مستقل» به تفسیر آن بپردازیم.

گفتمان جهانی امروز که عبارت است از: حقوق بشر، صلح، خلع سلاح هسته‌ای، مبارزه با تروریسم، محیط زیست، دموکراسی و... مورد تأیید ایران و غرب است، اما هر دو گفتمان تلاش‌ می‌کنند بار معنایی خود را بر آنان سوار نمایند. شرط ارائه معنایی مستقل از دموکراسی، حقوق بشر و... توسط جمهوری اسلامی این است که مقهور و مرعوب تفسیر غرب از مفاهیم اساسی گفتمان جهانی نشویم و نه تنها استانداردهای مستقل برای معنادهی داشته باشیم بلکه عناصر جدید نیز تولید و به گفتمان جهانی تزریق نماییم. خلأ معنویت در جهان و بن‌بست در چشم‌انداز حیات انسانی از جمله نگرانی‌های بخش‌های زیادی از جهان شرق و حتی بخشی از نخبگان غرب است که می‌توان آن را با مفاهیم فاخر و قابل پذیرش به جهان عرضه نمود. البته تصور یا پیشداوری و تصور قالبی نمایندگان کشورهای جهان از نماینده نظام جمهوری اسلامی نیز مهم است.

اگر بین تصور خود از نماینده ایران و آنچه عنوان می‌شود احساس فاصله نمایند یا گفتار ما را صرفاً در سطح تاکتیک و نه باور و اعتقاد بپذیرند، قطعاً تأثیرگذاری آن نیز کاهش خواهد یافت اما مهم‌تر از همه اینکه غلتیدن در ورطه دفاع از نظام جمهوری اسلامی با کلیدواژه‌های اصلی گفتمان جهانی، پذیرش نوعی اتهام و قرار گرفتن در انفعال است. لذا باید به عناصر مذکور معنایی منطقی و مستدل با  دستگاه معرفت شرقی و اسلامی داد؛ تفسیری که در تراز گفتمان جهانی امام برای بشریت امروز بود، شرط آن عدم احساس شرمندگی از استمرار انقلاب اسلامی در کالبد جمهوری اسلامی و منطقه است.