به گزارش مشرق، روزهای آخری که به اعزام تیم مانده بود دل در دلم نبود تا همراه با کاروان ایران به یکی از بزرگترین تورنمنت های والیبال جهان بروم و از نزدیک شاهد درخشش ستاره های ایران در بین بزرگان جهان باشم. لحظه موعود فرا رسید و همراه با ملی پوشان محبوب والیبال ایران راهی ژاپن، محل برگزاری مسابقات جام جهانی 2015 شدم؛ جایی که تیم ایران با هدایت اسلوبودان کواچ باید 11 مسابقه را برگزار می کرد تا در پایان دو تیم اول به المپیک بروند و سایر تیم ها هم برای قرار گرفتند در بهترین جایگاه بجنگند.
میدان، میدان جنگ بود؛ حریفان با تمام قوا و برنامه ریزی خود را به سرزمین آفتاب رسانده بودند. برخی تیم ها یک هفته زودتر و برخی های دیگر سه روز زودتر خود را به ژاپن رسانده بودند، اما ایران جز آخرین تیم هایی بود که به ژاپن رسید. هرچند از همان ابتدا ژاپنی های میزبان با ایرانی ها نامهربان بودند و برخی مواقع سنگ اندازی می کردند، اما سرانجام سوت شروع مسابقات جام جهانی 2015 در شهر هاماماتسو برای ایران به صدا در آمد؛ جایی که شاگردان به استاد خود رسیده بودند، یعنی جدال ایران و آرژانتین در گام اول.
پیش از شروع مسابقات فکر می کردم که ایران در این تورنمنت بتواند حداقل 8 پیروزی را برای خود ثبت کند و جایگاه آبرومند و خیلی خوبی برای خود داشته باشد؛ شاید آن سه شکستی هم که در نظرم بود با دلم همخوانی نداشت، اما به هر حال دنیا دنیای حرفه ای و سطح اول والیبال جهان است. خیلی ها می گویند که ورزش قابل پیش بینی نیست و واقعاً این موضوع برایم به اثبات رسید، چون ایران بعد از شکست ناباورانه ای که در گام نخست داشت تمام تفکراتم بهم ریخت.
جدال استاد با شاگردان سابقش به سود ولاسکو و آرژانتین تمام شد و این شاید بدترین اتفاق در گام نخست بود؛ به هر حال همچنان بر سر عقیده خود بودم و ایران را جز تیم هایی می دانستم که می تواند سری در سرها در آورد و ستارگانش بدرخشند. غیبت تیم هایی مانند برزیل، صربستان، فرانسه، آلمان، کوبا و... بیشتر مرا به ادامه راه امیدوار می کرد، چون در غیاب این تیم ها بهترین فرصت برای والیبال ایران بود تا بتواند خودی نشان دهد و مانند کودکی که تازه زبان به سخن گشوده توجه همگان را به خود جلب کند.
بازی مقابل تیم های تونس و ونزوئلا به سود ایران تمام شد، اما پس از آن بازهم شاگردان کواچ روی نوار شکست قرار گرفتند؛ لهستان، روسیه، ایتالیا و آمریکا تیم هایی بودند که ایران مقابل آنها بد بازی نکرد، اما نتیجه را واگذار کرد. آنجا بود که تمام باورهایم از بین رفت و والیبال ایران را روی هوا دید، اما امید خود را از دست ندادم و با این توجیه که هدف چیز دیگری است و شکست برابر این تیم های بزرگان با ستاره هایی که دارند اتفاقات را فراموش کردم.
ایران در خاک ژاپن موفق شد این تیم را شکست دهد تا شاید کمی به مسابقات بعدی امیدوار شوم؛ مسابقات انتخابی المپیک که قرار است اردیبهشت ماه سال آینده بازهم در ژاپن برگزار شود و آنجا این تیم یکی از حریفان اصلی ایران به شمار می رود؛ در ادامه قرار بود ایران برابر استرالیا قرار بگیرد و با نمایشی که شاگردان کواچ در دیدار برابر ژاپن داشتند تصور می کردم که بتوانیم با هر نتیجه ای این تیم را هم شکست دهیم تا اوضاع مان در جدول رده بندی بهتر شود.
به قول رسانه ای ها « ایران به استرالیا هم نه نگفت » تا اوضاع خراب تر از آن چیزی شود که فکرش را می کردم و حالا زمانی بود که فقط دعا می کردم مسابقات تمام شود زودتر به ایران بازگردم. بازیکنان تمام تلاش خود را می کردند، کادر فنی مسابقات را تحلیل می کرد، رئیس فدراسیون هم بالا سر ملی پوشان بود، تماشاگران هم که اغلب حامی ایران بود، پس اشکال کار کجا بود؟ حرف و حدیث های زیادی در ایران به راه افتاده بود و خبرهایش به گوش ملی پوشان هم می رسید و آنها را بیش از پیش اذیت می کرد.
برخی ها گفتند که ملی پوشان توطئه کرده اند و نمی خواهند برای تیم کشورشان بازی کنند؛ به قول نقی معمولی در سریال پایتخت «مگه میشه؟ مگه داریم؟» بازیکنان باورشان نمی شد که این حرف ها درست شده است و اصلاً نمی توانستند قبول کنند که یک بازیکن که پیراهن ملی بر تن دارد کم فروشی می کند. برخی ها که همیشه کمر به تخریب تیم ملی و بازیکنان بسته اند حالا توهم توطئه زدند، اما با تمام این شرایط ایران در دیداری عجیب سه بر صفر مغلوب کانادا شد تا دیگر تمام امیدهایم ناامید شود. راستش خودم دیگر برای بازی آخر امیدی نداشتم، اما ملی پوشان نشان دادند که همچنان از پتانسیل بالایی برخوردار هستند و توانستند با قدرت و با نتیجه 3 بر صفر از سد مصر عبور کنند.
روز آخر مسابقات برای لهستانی ها یک تراژدی واقعی بود؛ آنها که تا روز آخر شکستی در کارنامه خود نداشتند در این روز مغلوب ایتالیا شدند و از صعود به المپیک بازماندند. شاگردان آنتیگا در تمام مسابقات غیر از دیدار با ایران موفق شدند 3 امتیاز کامل را کسب کنند، اما مقابل ایران 3 بر 2 به پیروزی رسیدند تا هم ایران یک امتیاز بگیرد و هم آنها نتوانند سه امتیاز کامل مسابقه را به دست بیاورند و همین یک امتیازی که ایران از این تیم گرفت روز آخر برایشان دردسرساز شد و آنها به دلیل یک امتیاز کم آوردن نتوانستند جز تیم های المپیکی باشند. شاید اشک های بازیکنان بزرگ لهستان در مراسم اختتامیه به خوبی گواه همه چی باشد.
روز آخر مسابقات یک نکته مثبت دیگر هم برای ایران و شخص محمد موسوی عراقی داشت؛ زمانی که مسئولان در حال معرفی برترین ها بودند نام مدافع تیم ملی والیبال ایران را هم صدا زدند تا شاید این انتخاب مرحمی باشد بر تمام اتفاقات بد والیبال ایران در جام جهانی 2015؛ هرچند خیلی ها معتقد بودند که موسوی سال گذشته هم می توانست چنین عنوانی را کسب کند، اما به هر حال وی در جام جهانی توانست در جمع برترین ها قرار بگیرد.
به هر حال جام جهانی 2015 با تمام خوبی و بدیاش تمام شد و ایران نتوانست جایگاهی بهتر از هشتمی برای خود کسب کند تا نوک پیکان انتقادات به سمت بوبان کواچ و دستیارانش باشد؛ هرچند که فدراسیون خیلی سعی کرد پای انتخاب خود بایستد و توجهی به برخی انتقادات نکند، اما ظاهراً سر فدراسیون نشین ها یک سال قبل از المپیک به سنگ خورد و متوجه شدند که تیم ملی نیاز به گزینه ای بسیار بزرگتر از کواچ برای هدایت تیم ملی دارد؛ البته تمام تغییرات احتمالی منوط به تشکیل کارگروه بررسی نتایج تیم ملی والیبال دارد و باید دید که این کارگروه با حضور چه کسانی تشکیل می شود و در پایان چه نتیجه ای به همراه خواهد داشت.
بوبان کواچ هم که همراه تیم ملی به ایران بازنگشته است به کشورش سفر کرده تا چند وقتی را در کنار خانواده اش استراحت کند؛ وی در فرودگاه استانبول مسیرش از ملی پوشان جدا شد و در آخرین صحبت هایش با ملی پوشان خطاب به آنها گفت: درست است که ما نتیجه خوبی کسب نکردیم، اما من می دانم که شما تمام تلاش خود را به کار گرفتید. به هر حال بروید و در تیم های باشگاهی خود با تمام توان کار کنید و من هم به زودی بازمی گردم تا از نزدیک شاهد بازی های شما در باشگاه هایتان باشم.
به هرحال والیبال ایران در یک سال قبل از المپیک با یک بحران جدی روبرو شد که برای رفع آن زمان دارد. حالا همه می دانند که حال والیبال خوب نیست و دچار تشنج شده است، اما هر چند والیبال ایران، همان کودکی که قرار بود در مسابقات جهانی زبان به سخن باز کند، نتوانست توجه همگان را به خود جلب کند، اما یک شانس بزرگ و حساس دیگر سر راه والیبال ایران قرار دارد تا بتواند از پتانسیل خود استفاده کند و به هدف بزرگش که همان صعود به المپیک باشد، برسد.
اینها توجیه نیست؛ شاید زمانی که چنین تورنمنت بزرگی را از نزدیک تماشا کنیم و لحظه به لحظه کنار ملی پوشان باشیم خیلی بهتر بتوان درمورد تمام موارد اظهار نظر کرد، اما حالا واقعیت این است که حالا همه منتظر هستند تا «رشد موشکی» که تا قبل از مسابقات جام جهانی درمورد والیبال عنوان می شد متوقف نشود و بلندقامتان ایران تحت نظر یک مدیر و مربی بزرگ بتوانند راه پیشرفت را پیدا کرده و آن را طی کنند.
محمدرضا داورزنی درمورد نتایج تیم ملی در جام جهانی اعلام کرد: در مسیر رشد و پیشرفت ممکن است هر اتفاق غیرقابل پیش بینی هم رخ بدهد. به هر حال این نتایج برای والیبال ایران آن هم یک سال قبل از المپیک پُر از درس و تجربه است که ما باید سعی کنیم به نحوه احسن از آن استفاده کرده و نقاط ضعف خود را برطرف کنیم.
حرف و سخن درمورد تیم ملی، جام جهانی، المپیک، کادر فنی و ... زیاد است، اما در پایان باید دید کواچ در سفر بعدی خود به ایران برای ارائه ادامه برنامه های تیم ملی می آید یا اینکه برای فسخ قرارداد خود و دستیارانش به تهران سفر خواهد کرد.