گروه فرهنگی مشرق - امروز هر کسی که واژه امپریالیسم امریکایی را به کار ببرد احتمالا به این دلیل که ایالات متحده دیگر مستقیما برهیچ کشوری در هیچ جای جهان حکومت نمیکند، یا آن را اشغال نکرده است، مورد انتقاد قرار گیرد. این همان دشواری مشخص کردن امپریالیسم نوین است. امروزه در حالی که هنوز تعداد انگشت شماری حکومت وابسته مستعمراتی وجود دارد، نه ایالات متحد و نه هیچ قدرت عمده غربی، امپراتوری استعماری تلقی نمیشود که بر قلمروهای گسترده خویش فرمان براند. اگر چه ایالات متحده در تقریبا 140 کشور حضور نظامی داشت و دارد، حتی نمی توان گفت که این قدرت امپریالیستی آشکارا حکومت خود را از طریق رژیمهای دست نشاندهای اعمال میکند که به مدد قدرت نظامی امریکا روی کار باقی ماندهاند.
امروز حتی دشوارتر از دوران امپراتوری های استعماری اولیه می توان انتقال ثروت از ملت های ضعیف تر به قوی تر را مشخص کرد. اما حتی زمانی هم که به دشواری روشن میشود که چنین انتقال ثروتی رخ دادهاست، چگونگی انجام آن کمتر از رابطه بین سرمایه و کار مبهم نیست، و این ابهام جای زیادی را برای انکار باز میگذارد. در اینجا نیز اجبار های محتملا اقتصادی هستند و نه توسط ارباب ها بلکه توسط بازارهای جهانی تحمیل شده است.
سرمایه داری تجاری امروزه چهره صنعتی خود را منسوخ نموده و در پی ارائه چهرهای فرهنگی ست، شاید اگر بسیاری از تحلیل گران اقتصاد سرمایه داری صنعتی امروز زنده بودند سیاست های سرمایهداری استعمار گر را در بین مناسبات تولیدی جست و جوی نمیکردند و صرفا به استراتژی تبلیغاتی آن بسنده مینمودند. سرمایه داری متاخر یک قطب تولیدی در جهان به وجود آورده که مناسبات آن در میان چند کشور تقسیم شده است، قطب دوم که به کشورهای پیرامونی هم شهرت یافته اند تنها مصرف کننده تولیدات قطب مرکز سرمایه داری هستند.
رسانههای وابسته به کانونهای تجاری قطب مرکز (کشورهایی چون امریکا، بریتانیا، چین و...) این باور را به کشورهای پیرامونی القا میکند که اگر به دنبال تشخص و ویژگی برتر هستید کالاهای ما را مصرف کنید لذا اصلا نیازی نیست که به خود زحمت تولید یک کالا در مقیاس تامین نیاز بازارهای داخلی را بدهید زیرا امروز دیگر این نیازها را برندهای غول آسای جهانی تامین میکنند. نکته مهم این است که کالاهای منتسب به برندهای خارجی دیگر تنها یک کالا نیستند بلکه مایه تفاخر و تشخص و حتی نشانه ای برای پذیرش در میان جامعه ای سرمایه سالار اند.
پس وقتی سخن از سرمایه داری تجاری میگوییم تنها کیفیت مصرفی یک کالا مورد نظر نیست بلکه مقصود آن توهم و یا انگارهای ست که دائما در پی ایجاد تصویری اسرار آمیز از یک کالا می باشد، تصویری که مصرف کننده آسیایی را مبهوت آن میکند. لذا امروز سرمایه داری یک کانون مهم را در اختیار دارد تا به وسیله آن سود سرشار خود را تامین کند و آن رسانه و فرهنگی ست که از طریق آن اشاعه می یابد.
اگر امروز به چهره سرمایه داری جهانی به عنوان مثال کشوری چون امریکا ، چین، انگلیس و یا آلمان نگاه کنیم آنان دیگر آن کشورهای ظالم و جهان خوار نیستند بلکه نمایندگان و صادر کنندگان برنده های جذاب و موجب تفاخر برای مصرف کنندگان شان می باشند. سرمایه داری از این طریق خود را بازتولید می کند که بگوید " اگر می خواهید میان جامعه و دوستانتان محبوب باشید باید از کالاهای روز با برندهای برتر ما مصرف نمایید" لذا این امر بسیار مهم می شود برای سیاست های اخیر ایران که به جای احیای اقتصاد صنعتی و مولد سراغ واردات کالاهای خارجی بروند. 1300 میلیارد دلار واردات از دولت کارگزاران تا به امروز عامل اعجاب انگیزی ست. پرسش اینجاست که چه کسانی از این واردات سود سرشاری می برند؟
اقتصاد وارداتی امروز نه تنها موجب شرمساری نیست بلکه دلیلی بر تفاخر و قدرت است که این باور را القا میکند که یک کشور پیشرفته باید از کالاهای گران قیمت خارجی مصرف میکند. لذا باید دانست که استراتژی استعمار نوین ورود به حیات فرهنگی یک جامعه به وسیله قدرت اعجاب انگیز رسانه در ارائه یک کالای تولید خارجی به عنوان عاملی که مایه تفاخر و تشخص است، میباشد و این امر موجب میشود که به تدریج این باور درون جامعه بسط یابد که چه کسی گفته است امریکا و یا انگلیس عامل اصلی استعمار و جنگ طلبی و اشغال در جهان است پس این برندها و کالاهای جذاب و برتر را چه کسی تولید کرده است تا ما با مصرف آن به سر حد لذت برسیم؟
امروز حتی دشوارتر از دوران امپراتوری های استعماری اولیه می توان انتقال ثروت از ملت های ضعیف تر به قوی تر را مشخص کرد. اما حتی زمانی هم که به دشواری روشن میشود که چنین انتقال ثروتی رخ دادهاست، چگونگی انجام آن کمتر از رابطه بین سرمایه و کار مبهم نیست، و این ابهام جای زیادی را برای انکار باز میگذارد. در اینجا نیز اجبار های محتملا اقتصادی هستند و نه توسط ارباب ها بلکه توسط بازارهای جهانی تحمیل شده است.
سرمایه داری تجاری امروزه چهره صنعتی خود را منسوخ نموده و در پی ارائه چهرهای فرهنگی ست، شاید اگر بسیاری از تحلیل گران اقتصاد سرمایه داری صنعتی امروز زنده بودند سیاست های سرمایهداری استعمار گر را در بین مناسبات تولیدی جست و جوی نمیکردند و صرفا به استراتژی تبلیغاتی آن بسنده مینمودند. سرمایه داری متاخر یک قطب تولیدی در جهان به وجود آورده که مناسبات آن در میان چند کشور تقسیم شده است، قطب دوم که به کشورهای پیرامونی هم شهرت یافته اند تنها مصرف کننده تولیدات قطب مرکز سرمایه داری هستند.
رسانههای وابسته به کانونهای تجاری قطب مرکز (کشورهایی چون امریکا، بریتانیا، چین و...) این باور را به کشورهای پیرامونی القا میکند که اگر به دنبال تشخص و ویژگی برتر هستید کالاهای ما را مصرف کنید لذا اصلا نیازی نیست که به خود زحمت تولید یک کالا در مقیاس تامین نیاز بازارهای داخلی را بدهید زیرا امروز دیگر این نیازها را برندهای غول آسای جهانی تامین میکنند. نکته مهم این است که کالاهای منتسب به برندهای خارجی دیگر تنها یک کالا نیستند بلکه مایه تفاخر و تشخص و حتی نشانه ای برای پذیرش در میان جامعه ای سرمایه سالار اند.
پس وقتی سخن از سرمایه داری تجاری میگوییم تنها کیفیت مصرفی یک کالا مورد نظر نیست بلکه مقصود آن توهم و یا انگارهای ست که دائما در پی ایجاد تصویری اسرار آمیز از یک کالا می باشد، تصویری که مصرف کننده آسیایی را مبهوت آن میکند. لذا امروز سرمایه داری یک کانون مهم را در اختیار دارد تا به وسیله آن سود سرشار خود را تامین کند و آن رسانه و فرهنگی ست که از طریق آن اشاعه می یابد.
اگر امروز به چهره سرمایه داری جهانی به عنوان مثال کشوری چون امریکا ، چین، انگلیس و یا آلمان نگاه کنیم آنان دیگر آن کشورهای ظالم و جهان خوار نیستند بلکه نمایندگان و صادر کنندگان برنده های جذاب و موجب تفاخر برای مصرف کنندگان شان می باشند. سرمایه داری از این طریق خود را بازتولید می کند که بگوید " اگر می خواهید میان جامعه و دوستانتان محبوب باشید باید از کالاهای روز با برندهای برتر ما مصرف نمایید" لذا این امر بسیار مهم می شود برای سیاست های اخیر ایران که به جای احیای اقتصاد صنعتی و مولد سراغ واردات کالاهای خارجی بروند. 1300 میلیارد دلار واردات از دولت کارگزاران تا به امروز عامل اعجاب انگیزی ست. پرسش اینجاست که چه کسانی از این واردات سود سرشاری می برند؟
اقتصاد وارداتی امروز نه تنها موجب شرمساری نیست بلکه دلیلی بر تفاخر و قدرت است که این باور را القا میکند که یک کشور پیشرفته باید از کالاهای گران قیمت خارجی مصرف میکند. لذا باید دانست که استراتژی استعمار نوین ورود به حیات فرهنگی یک جامعه به وسیله قدرت اعجاب انگیز رسانه در ارائه یک کالای تولید خارجی به عنوان عاملی که مایه تفاخر و تشخص است، میباشد و این امر موجب میشود که به تدریج این باور درون جامعه بسط یابد که چه کسی گفته است امریکا و یا انگلیس عامل اصلی استعمار و جنگ طلبی و اشغال در جهان است پس این برندها و کالاهای جذاب و برتر را چه کسی تولید کرده است تا ما با مصرف آن به سر حد لذت برسیم؟
مسعود قدیمی