کد خبر 474889
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۴

شهید شیخ شعاعی از همان کودکی به دین و مذهب اهمیت می داد وبرای انجام دادن احکام الهی تلاش می کرد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که نماز خواندن و روزه گرفتن را آغاز کرده بود و در مجالس و محافل مذهبی شرکت می نمود، وی دارای روحی متعالی بود که به راحتی نزدیکان وی این برجستگی های اخلاقی را درک می کردند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، راه باز است ، معبرها همه پاک شده اند ، لابه لای سیم خاردارها ، پلاک ها چشمک می زنند و شهدا هنوز ایستاده اند  وبا سرانگشت وفا ، نقطه رهایی را نشان می دهند….

رحین بما اتهم الله من فضله و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لاهم یهزنون .(۱۷۰ / بقره)

آنها به فضل و رحمتی که خداوند نصیب آنها گردانیده  شادمانند، بشارت و مژده دهند به آن مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعداً درپی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم نخورند.

هنوز خط شکسته نشده است ، کوله پشتی بسیجی ها لب خاکریز نشسته است . باید دست به کار شد. اینجامجنون است ، جزیره عاشقان .

صدای رهبر از لابه لای نیزارها تا اعماق تاریخ می رسد.

« شما حجت را بر ما تمام کردید. شما با کارهای خودتان سبب مباهات و افتخار پیامبر  اکرم (صلی الله علیه وآله) شده اید. شما امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را رو سفید کردید ، شما در پیشگاه خداوند متعال مقامی دارید که ما باید به شما غبطه ببریم . شما موجب عزت اسلام و مسلمین و مردم ایران در دنیا گشته اید. شما تاریخ را با عظمت و معنویت خود زرین و افتخارآمیز کردید. شما را ملائکه الله فراموش نخواهند کرد…»((امام خمینی (ره)))

عاشقان چون عهد با جانان کنند

جان شیرین بر سر پیمان کنند

زیر تیغ عشق پاکوبان روند

جان نثار دوست دست افشان کنند

در حریم راز هر شب همچو شمع

زآتش دل اشک در دامان کنند

در مقام معرفت محرم شوند

در منای عشق جان قربان کنند

پرزنان رفتند این مرغان عشق

تا نوا در گلشن رضوان کنند

ای شهیدان … جاودانگی اگر تصویر می شد به رنگ خونتان در می آمد. عزت اگر تجسم می یافت تندیسی از حماسه شما می شد. حماسه اگر زبان داشت نام شما را بر زبان می آورد… شما فدایی حقید، اسماعیل اخلاص و تسلیم اید.

«الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون»

آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقامی بلند است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.                             (۲۰/توبه)

ای شهیدان … جاودانگی اگر تصویر می شد به رنگ خونتان در می آمد. عزت اگر تجسم می یافت ، تندیسی از حماسه شما می شد. حماسه اگر زبان داشت ، نام شما را بر زبان می آورد… شما فدایی حقید، اسماعیل اخلاص و تسلیمید.

زیستگاه شما سرزمین صفا و صداقت است و رهبر شما، یقینتان به راز هستی. شما پرورده دستان الهی بر گاهواره زمینید که زمزمه بلبلان عاشق در سپیده دمان لالایی احساس پاکتان بوده است.

شما را در گلستان شقایق ها و لاله ها می توان نقاشی کرد و ما را در خارستان ننگ ها و پلیدی ها. شما باغبان سروران راه توحیدی و ما نادمان درگاه حق از پشت میله های زندان دلبستگی ها، به پرواز پروانه وار شما بر گرد شمع های ابدیت و احدیت نگاه می کنیم و اشک حسرت و ندامت را با اشک های شوق شما از سوختن و ساختن در راه دیار همراه می سازیم.

باشد که روزی به رتبه ممتاز شما در رسیدن به یار، ما هم نصیبی یابیم و سریع تر از پیش قدم برداریم تا به آنچه که باید، دست یابیم.

زندگی نامه :

۸ آبان ماه ۱۳۳۴ ، پیک امید نوید بهاران  را به ارمغان آورد و داستان سرداری بزرگ بر لوح وجود هستی نقش بست.

شهید محمد شیخ شعاعی در روستای اختیارآباد در ۱۳ کیلومتری شهر کرمان درخانواده ای  مذهبی ، پا به عرصه حیات  نهاد. هرچند امکانات تحصیلی در روستایی مانند اختیارآباد بسیار کم بود ، در یکی از مدارس اختیارآباد ثبت نام نمود . علاوه برآن به پدر خود در کار کشاورزی و به مادر در قالیبافی یاری می رساند.

اما وقتی دوران دبستان را به پایان رسانید، مشکلات زیادتر شد. در روستا مدرسه راهنمایی نبود و باید برای ادامه تحصیل به کرمان می آمد. وضعیت بد اقتصادی دست به دست هم دادند تا محمد از تحصیل در کلاس های بالاتر محروم ماند و مدتی ترک تحصیل نمود . اما او در همین مدت نیز از آموختن غافل نبود و به دلیل عشق به ائمه اطهار و اباعبدالله در کلاس های قرآن و احکامی که توسط روحانی آن روستا به نام حاج آقا طباطبایی هر شب تشکیل می شد شرکت می نمود. تا اینکه در سال ۱۳۵۳ به دلیل علاقه وافر به اهل بیت و علاقه به ادامه تحصیل علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شد و تا کفایتین هم پیشرفت کرد.

درسال های پرهیجان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که کشور را اختناق ناشی ازحکومت رعب و وحشت پهلوی فرا گرفته بود با حضور در جلسات مختلف و تجمع های مردمی در متن حرکت انقلابیون قرار گرفت به طوری که در تظاهراتی که در قم جهت مراسم شهادت فرزند امام ، سید مصطفی خمینی برگزار شده بود شرکت نموده و مورد تعقیب ساواک قرار گرفت . عمال رژیم او را دستگیر کردند و مورد شکنجه قرار دادند و سپس او را آزاد کردند.

مبارزات شهید شیخ شعاعی تنها به شهر قم خلاصه نمی شد زیرا در واقع او به منزله پلی عمل می  کرد که تب و التهاب انقلاب را از قم به جوانان اختیارآباد و روستاهای مجاور منتقل می کرد.

با شروع جنگ تحمیلی ، شهید شیخ شعاعی مانند سایر جوانان ندای رهبر را لبیک گفت و راهی جبهه شد. او چه زمانی که در پشت جبهه بود و چه زمانی که در سنگرهای خط مقدم حضور داشت باعث قوت قلب نیروهای اسلام بود.

شهید در عملیات مختلف از جمله والفجر مقدماتی ، والفجریک ، شکستن حصرآبادان ، عملیات خیبر ، آزادی مهران ، کربلای یک و و کربلای چهار شرکت نمود.

سرانجام در آخرین عملیات یعنی کربلای ۴ ، شرکت نمود و در پنجم آذرماه ۱۳۶۵ پس از ساعتها مبارزه مداوم ، بدن مبارکش آماج گلوله های دشمن قرار گرفت و با کوله باری از فضایل راهی منزل و مقصود، مقام قرب الهی شد و هم اکنون جنازه مطهرش در جزیره ام الرصاص مقصود است . روحش شاد و راهش پررهروباد

 

ویژگی های اخلاقی (خاطرات)

شهید شیخ شعاعی از همان کودکی به  دین و مذهب اهمیت می داد وبرای انجام دادن احکام الهی تلاش می کرد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که نماز خواندن و روزه گرفتن را آغاز کرده بود و در مجالس و محافل مذهبی شرکت می نمود. او پس از مدتی که اتمام تحصیلات ابتدایی اش گذشت در کلاس های قرآن واحکام که در روستا تشکیل می شد شرکت می کرد.

شهید شیخ شعاعی دارای روحی متعالی بود که به راحتی نزدیکان وی این برجستگی های اخلاقی را  درک می کردند.

نقش شهید در تقویت روحیه رزمندگان انکارناپذیر بود. مثل این بود که رشته ای ناگسستنی قلب های همه را به هم پیوند می داد. برادر شهید در خاطره ای نقل می کند وقتی در شب عملیات کربلای ۴ قرار بود مسافتی را در اروند با قایق برویم تا به جزیره ام الرصاص برسیم ، مسافتی را نیز باید در داخل اروند خروشان با شنا طی
می کردیم  . آب تا بالای سینه ی ما را فرا گرفته بود . من  اولین بار بود که در عملیات شرکت می کردم برای همین قدری ترس وجودم را فرا گرفته بود . همین طور در صف حرکت می کردم دیدم کسی دست برشانه من زد و گفت: مهدی تو هستی ؟ نگاه کردم دیدم برادرم محمد است گویی فهمیده بود که من کمی ترسیده ام . گفت نترس ، فرض کن خانه است و داری سنگی پرتاب می کنی و کسی هم از آن طرف سنگ به طرف شما پرتاب می کند. من در آن موقع شب در آن وضعیت خطیر واقعاً روحیه پیدا کردم . اصلا حضور او درکنار من باعث خوشحالی بود. با خود گفتم دیگر همراه برادرم می روم . اما به چهار راهی که رسیدیم گلوله ای  آمد و ما دیگر یکدیگر را ندیدیم.

شهید با ایراد سخنرانی های گرم و دلنشین خود با دعای کمیل پرشور خود، با کلاس های عقیدتی وسیاسی و زیارت عاشوراهای حیاتبخش، در میان رزمندگان شور وغوغا به پا می کرد. فعالیت های او همیشه عشق به ائمه معصومین خصوصاً امام حسین علیه السلام را در دل رزمندگان ، بر می افروخت و همین ها نه تنها علاقه میان دیگران و او را افزون تر می کرد بلکه رابطه ای درونی بین شهید و دیگر رزمنده ها ایجاد می کرد که وقتی یکی ازآنها شهید می شد، شیخ شعاعی با اشک به بدرقه آنها می رفت.

  • همیشه سعی داشتند با مردم مدارا کنند و بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.
  • نسبت به خانواده رفتار خوبی داشتند و مرد متواضع و سخاوتمندی بودند.
  • شهید شیخ شعاعی دفتر خاصی داشتند که در آن برنامه روزانه خود را یادداشت می کردند و به این ترتیب وقت خود را تنظیم می کردند که چه مدت را برای عبادت و چقدر را برای درس و مباحثه و چقدر برای استراحت و … باشد و دقیقا به آن عمل می کردند و حاضر نبودند لحظه ای از عمرشان را به بطالت بگذرانند. حساب شده حرکت می کردند.
  • شهید اهل عمل بود. به آنچه که می گفتند عمل می کردند. در زمان جنگ نقش مهمی در تهییج جوانان در دفاع از اسلام داشتند. برای مردم سخنرانی می کردند و بعد از سخنرانی خودشان به سوی جبهه حرکت می کردند. مردم هم می دیدند که خودشان اهل عمل هستند، تعداد زیادی به دنبال ایشان به سوی جبهه رهسپار می شدند.
  • شهید اهتمام زیادی به برگزاری نماز جماعت در جبهه داشتند. نقل می کنند که قرار بود که رزمندگان برای عملیات خیبر به جزیره مجنون بروند. شب که به طرف منطقه حرکت می کردند ، باران می بارید و تا صبح که در راه بودند ، همگی خیس شده بودند. صبح روز بعد شهید را دیدند که لباسهایشان را شسته و خشک کرده بودند. سپس به افراد همراه خود گفتند که امروز ظهر اینجا نماز جماعت برگزار می کنیم.

بعضی از رزمندگان گفتند: آقا شیخ اینجا که نمی شود، نماز جماعت بخوانیم. ایشان گفتند: چرا نمی شود؟ باید اینجا به دشمن بفهمانیم که ما بخاطر همین مسئله نماز که ستون دین ماست آمده ایم که بجنگیم. هدف اصلی ما همان هدف اصلی مولایمان امام حسین علیه السلام است، پس باید همین جا نماز جماعت بخوانیم… به هر حال ظهر جایگاهی را آماده کردند و نماز را به جماعت خواندند.

و نقل کرده اند ایشان فرد صبوری بودند و مشکلات را تحمل می کردند. همیشه در چهره ایشان شادی موج می زد و اگر ناراحتی داشتند، اظهاراتی می کردند همان طور که در روایت داریم: المؤمن حزنه فی قلبه و بشره فی وجهه.

 

(نامه ای نورانی ):

از همه مردم می خواهم تقوای الهی را پیشه خود سازند (ان اکرمکم عندالله اتقکم ) همیشه به یاد خدا باشید و با ذکر خدا دل های خود را آرامش دهید (الا بذکرالله تطمئن القلوب).

به برادران و سروران معظم و ارزشمند طلبه توصیه می کنم قدر و ارزش خود را بدانند و با غوطه ور شدن در دریای علم و دانش و مکتب الهی ، از سنگرهای فرهنگی دفاع نمایند.

امت حزب الله توجه داشته باشید منحرفین و مغرضین ، مرموزانه سعی می کنند شما را از روحانیت راستین جدا کنند باید سخت بیدار و هوشیار باشید و با آگاهی توطئه آنها را خنثی سازید و سعی کنید که از روحانیت اصیل خط بگیرید و در جریان مسایل سیاسی باشید.

از مردم شهید پرور و همیشه در صحنه می خواهم که در تمام صحنه ها حضوری فعال داشته باشید . شعائر مذهبی را حفظ و رعایت نمایید. نماز جمعه و جماعات را با شکوه هر چه تمام تر برگزار نمایید.

برادر و خواهر ، دنیا دارفانی است خدای ناکرده مال و وابستگی های دنیوی ما را از ارزش های معنوی و حیات اخروی دور نسازد. سعی کنید زیاد قرآن بخوانید و دریاد گرفتن قرآن نهایت سعی خود را مبذول فرمایید.

از اختلاف و تفرقه جداً بپرهیزید و اخوت و برادری دینی بین شما حاکم باشد به خانواده های  معظم شهدا  احترام بگذارید.

امت حزب الله به خاطر حفظ اسلام و آبروی اسلام مشکلات و سختی ها را تحمل نمایید و با نق زدن موجبات ناراحتی مسئولان خدمتگزار را فراهم نسازید.

به جوان هایی که هنوز در خواب غفلت فرو رفته اند توصیه می کنم با مساجد و امور مذهبی ارتباط برقرار کنید زیرا سعادت انسان در ارتباط با مسجد و امور مذهبی است .

از یتیمان سرکشی کنید زیرا آنها نیاز به محبت دارند. بیماران را عبادت نمایید با اخلاق اسلامی با  مردم برخورد نمایید خودسازی را فراموش نکنید.

 

چشمه معرفت:

شهید محمد شیخ شعاعی در قسمتی از وصیت نامه خود می نویسد: :برادر و خواهر، دنیا دار فانی است خدای ناکرده مال و وابستگی های دنیوی ما را از ارزش های معنوی و حیات اخروی دور نسازد.

از نگاه قرآن دنیا گذرگاه رسیدن به سرمنزل مقصود، یعنی زندگی جاودانه آخرت است. همه ساله در آغاز بهار صفحه کوه و صحرا یکی پس از دیگر زینت بخش شاخه ها می گردند ولی این صحنه دل انگیز دیری نمی پاید بادهای خزانی می وزد و گرد و غبار مرگ بر سر آنها می پاشد و همه را پژمرده و بی فروغ می سازد.

«واضرب لهم مثل الحیوه الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیما تذروه الریاح و کان الله علی کل شیء مقتدرا»     کهف/۴۵

معاویه از ضراربن ضمره شیبانی درباره امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید، ضرار گفت: گواهی می دهم که در شبی تار او را دیدم که در محرابش ایستاده و محاسنش را گرفته است و مثل مار گزیده به خود می پیچد و مانند مصیبت زده گریه می کند و می فرمود: ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو، آیا خود رابه من عرضه می کنی؟ یا آرزومند منی؟ مباد آن روز که مرا بفریبی ! هیهات، دیگری را بفریب!

مرا به تو نیازی نیست. من تو را سه طلاقه کرده ام که رجوعی در آن نیست، زندگی در تو کوتاه است و اهمیت تو اندک و امید به تو حقیر! آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و عظمت آن جا که وارد می شویم!

همچنین قرآن در آیات متعدد از بی مقداری و ناچیزی دنیا سخن گفته است. خدای متعال صحنه ای جالب از اعتراف بندگان بر بی مقداری دنیا بیان کرده و نشان می دهد که آنان روز قیامت به این واقعیت پی می برند که عمر دنیا در برابر عمر آخرت روز یا ساعتی بیش نبوده است.

«قال کم لبثم فی الارض عدد سنین ، قالوا لبثنا یوما او بعض یوم فسئل العادین»

(مؤمنون/۱۱۲و۱۱۳)

امام علی علیه السلام می فرمایند: الدنیا لاتصفوا بشارب و لا تفی لصاحب

دنیا برای هیچ نوشنده ای گوارا و به هیچ دوستی وفادار نیست!(غررالحکم، ج۱۷۲۱)

خداوند متعال از سرای دنیا با دو عنوان «لعب: بازی» و «لهو:‌سرگرمی» یاد کرده است. مردم می آیند و به پندارهایی دل می بندند و بعد از چند روزی پراکنده شده و در زیر خاک پنهان می گردند و همه چیز به دست فراموشی سپرده می شود. «و ما هذه الحیوه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهی الحیوان لو کانو یعلمون»(عنکبوت/۶۴)

در قرآن از خاصیت فریفتگی دنیا به عنوان «متاع غرور» و از دلربایی آن با عنوان «آرایشگری» یاد شده است. «و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور»     (آل عمران/۸۵)

امام علی علیه السلام در این زمینه فرمودند: الدنیا حلم و الاغترار بها ندم»: دنیا خوابی است و فریفته شدن به آن مایه پشیمانی است.    (غررالحکم/۱۳۸۴)

دلبستگی به دنیا، فریب هوس های مادی را خوردن، زندگی دنیا را هدف قرار دادن و برای رسیدن به حقوق دیگران تجاوز کردن و ارزش ها را زیر پا گذاشتن و … در قرآن به شدت مورد مذمت قرار گرفته است.

از نگاه قرآن ، دلبستگی به دنیا ، موجب فراموشی خدا و در نهایت منجر به انکار خدا و معاد شده و انسان های دنیا مدار در روز قیامت از رحمت و نعمت بهشتی محروم و گرفتار عذاب سخت الهی هستند.

« یا ایها الناس ان وعدالله حق فلا تغرنکم الحیاه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور»  فاطر/۵

امام صادق علیه السلام فرمودند: نخستین چیزهایی که موجب نافرمانی و معصیت خدا شد، شش چیز بود: دنیا دوستی، ریاست طلبی، شکم پرستی، زن دوستی، پرخوابی و راحت طلبی.

ترجمه میزان الحکمه، ج ۴

*آزادمهر