کد خبر 47738
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۵

حرکت ناشيانه‏ي جريان انحرافي از «منظر داخلي» نمي‏تواند هيچ آورده و سودي براي اين جريان داشته باشد و تعبير دقيق در مورد آن، همان «انتحار سياسي» است. امّا بايد ديد از «منظر بين‏المللي» اين انتحار سياسي حامل چه پيامي براي مخاطبان خارجي است؟

به گزارش وبلاگستان مشرق، سيد کميل باقرزاده در وبلاگ "جهاد همچنان باقيست" نوشت:
بدون شک، خروج زودهنگام جريان انحرافي نفوذي در دولت را بايد يک انتحار سياسي محسوب کرد. اين جريان نفوذي که با سوءاستفاده از اعتماد مردم به شعارهاي اصول‏گرايانه و انقلابي دولت‏هاي نهم و دهم توانست چند سالي پشت سر رئيس‏جمهور مخفي شود، مسلّماً براي سال‏هاي سال برنامه داشت و قرار نبود به اين زودي‏ها دست خود را براي عموم جامعه رو کند؛ گرچه خواص و نخبگان با بصيرت، از مدّت‏ها قبل با رصد رگه‏هاي انحراف عقيدتي و عملي اين جريان، در گوشه و کنايه هشدارهايي را مطرح مي‏کردند.
به هر ترتيب، آنچه به‏طور خاص ظرف مدّت يک‏ماه گذشته در صحنه‏ي سياسي داخل کشور گذشت، خروج زودتر از موعد اين جريان انحرافي از پوسته‏ي ادعاهاي انقلابي و ولايت‏مداري و عدالت‏گستري بود. بايد دانست که اين جريان با اين انتحار سياسي، شانس تداوم بقاي در قدرت را از دست داد؛ زيرا با روشن‏گري‏ها و بصيرت‏افزايي‏هايي که ظرف مدّت باقي‏مانده تا انتخابات مجلس نهم و رياست‏جمهوري يازدهم صورت خواهد گرفت، بدنه‏ي اجتماعي حامي دولت خدمت‏گزار متوجه خواهند شد که روي خوش نشان‏دادن به گزينه‏هاي مورد حمايت اين جريان به معني ايجاد انحراف در مسير انقلاب اسلامي است و لذا پيش‏بيني مي‏شود که اين جريان جايي در مجلس و دولت آينده نداشته باشد.
امّا سؤال اساسي اين است که علّت اين انتحار زودهنگام چه بود؟ چه ضرورتي ايجاب مي‏کرد که جريان انحرافي قيد بقاي در حاکميّت را بزند و با ايستادگي و لجاجت در برابر حکم وليّ‏فقيه، زمينه‏ي تداوم حضور خود در قدرت را از دست بدهد؟ اين سؤال از آن حيث قابل توجه است که تجربه‏ي حيات سياسي نظام جمهوري اسلامي ثابت کرده است که به‏واسطه‏ي پشتوانه‏ي مردمي نظام، همواره «خروج بر حاکميّت» منجر به «اخراج از حاکميّت» شده است!
براي يافتن پاسخ اين سؤال اساسي، بايد دو عرصه‏ي داخلي و بين‏المللي را مدّ نظر قرار دهيم؛ مسلّماً با توجه به عمق اعتقادات مردم ايران اسلامي به انقلاب و ولايت‏فقيه، حرکت ناشيانه‏ي جريان انحرافي از «منظر داخلي» نمي‏تواند هيچ آورده و سودي براي اين جريان داشته باشد و تعبير دقيق در مورد آن، همان «انتحار سياسي» است. امّا بايد ديد از «منظر بين‏المللي» اين انتحار سياسي حامل چه پيامي براي مخاطبان خارجي است؟
به تعبير ديگر، ضرورتي که اين خودکُشي زودهنگام سياسي را ايجاب مي‏کند، نياز داخلي اين جريان نيست؛ بلکه نياز اربابان خارجي اين جريان منحرف به ذبح سريع‏تر از زمان پيش‏بيني شده‏ي آن است. در طول تاريخ، قدرت‏هاي استکباري ثابت کرده‏اند که به چيزي جز منافع خود نمي‏انديشند و حاضرند همه چيز و همه کس و حتي نزديک‏ترين نوکران خويش را پيش پاي منافع استکباري خود قرباني کنند و جريان نفوذي دشمن در دولت خدمت‏گزار هم مصداقي ديگر از اين مفهوم کلّي است.
در شرايطي که «جنبش بيداري اسلامي» با سرعت خيره‏کننده و حيرت‏آور خود کشورهاي منطقه را يکي پس از ديگري در‏مي‏نوردد و به تعبير مقام معظم رهبري، قلب اروپا را نشانه رفته است، غرب که مستأصل و دست‏پاچه‏تر از هميشه نظاره‏گر تحولات خاورميانه و شمال آفريقاست، چاره‏اي جز قرباني کردن بعضي از مهره‏هاي نفوذي و دست‏نشانده‏ي خود در منطقه ندارد.
استکبار به خوبي مي‏داند که انقلاب اسلامي ايران، عقبه‏ي استراتژيک قيام‏هاي مردمي منطقه است. انقلابي که ثمره‏اش تشکيل «نظامِ» جمهوري اسلامي است؛ نظامي که محور اساسي آن، حاکميت فقيه عادل جامع‏الشرايط يا همان «ولايت‏فقيه» است. بي‏ترديد، در شرايطي که خواست عمومي مردم منطقه «اسقاط نظام‏هاي ديکتاتوري» است، مدل حکومت «جمهوري اسلامي» مي‏تواند به‏عنوان بهترين و محتمل‏ترين «نظام جايگزين» در اين کشورها مطرح شود.
وحشت غرب از تحقّق اين کابوس خطرناک باعث شد که دستگاه استکباري، راهبرد «مخدوش‏سازيِ» چهره‏ي رسانه‏اي نظام جمهوري اسلامي را در دستور کار قرار دهد تا اين پيام را به خارج از مرزهاي ايران مخابره کند که نظام «جمهوري اسلامي» نمي‏تواند به عنوان گزينه‏اي کارآمد و مطلوب جايگزين نظام‏هاي ديکتاتوري ساقط‏شده باشد؛ بلکه راه، منحصر در «ليبرال دموکراسي» و نظام‏هاي سرمايه‏سالار غربي است؛ و به اين ترتيب، بقاي حيات انگلي خود را در منطقه تضمين کنند!
لذا دشمن در راستاي پيش‏برد اين سناريو در مرحله‏ي اوّل، ماجراي 25 بهمن را کليد زد و موجب انزوا و مرگ کامل سياسي دو مهره‏ي نيم‏سوخته‏ي خود، يعني ميرحسين موسوي و مهدي کروبي شد؛ امّا پس از شکست سناريوي 25 بهمن، چاره‏اي جز خرج کردنِ جريان نفوذي دشمن در دولت باقي نماند.
خروج زودهنگام جريان انحرافي عليه ولايت‏فقيه گرچه به برکت بصيرت مردم، در بُعد داخلي سودي به حال غرب و دولت‏هاي استکباري ندارد و تنها موجب تقويت نظام جمهوري اسلامي مي‏شود، امّا در بُعد خارجي و خصوصاً رسانه‏اي حاوي آدرسي غلط به مخاطبان خارجي، به‏ويژه مردم مظلوم کشورهاي منطقه است. اين رسانه‏ها تنش پيش‏آمده در فضاي سياسي داخلي ما را به دروغ به‏عنوان نمودي از «ديکتاتوري ديني» و تقابل ولايت‏فقيه با مردم‏سالاري ترجمه کرده و مخاطب منطقه‏اي را از عواقب تشکيل جمهوري اسلامي مي‏ترسانند!
با اين تحليل، درک علّت انتحار سياسي جريان انحرافي دولت روشن مي‏شود. در واقع همان‏طور که غرب براي حفظ منافع خود از هزينه‏کردنِ امثال موسوي و کروبي دريغ نکرد، قرباني کردنِ جريان نفوذي دولت نيز در راستاي حفظ منافع حدّاقلي غرب در منطقه ارزيابي مي‏شود.
به عبارت ديگر، اگرچه غرب بر روي جريان انحرافي سرمايه‏گذاري زيادي کرده بود و براي اهداف بلند مدّت خود اميدهاي بسياري به آن بسته بود، امّا آغاز ناگهاني سونامي بيداري اسلامي در منطقه، تمام برنامه‏هاي دشمن را بر هم زد و استکبار را مجبور کرد که دستور خروج اضطراري عناصر نفوذي خود عليه حاکميت را صادر کند تا به خيال خود، به‏جاي ده‏ها جمهوري اسلامي با همان يک جمهوري اسلامي طرف باشد.
البته در پرتو هدايت‏هاي پيامبرگونه‏ي مقام معظم رهبري و بصيرت و حضور آگاهانه‏ي مردم در صحنه و آرامش و متانت خواص و پرهيز رسانه‏ها از بهانه‏دادن به دست دشمنان، اين بار هم تير دشمن به سنگ خواهد خورد و چيزي جز خسران مضاعف عايد نوکران نفوذي دشمن نخواهد شد و به کوري چشم دشمنان، ملّت‏هاي بيدار منطقه با چشماني باز، از «نظام مردم‏سالار ديني ايران» در جايگزيني «نظام‏هاي ديکتاتوري اسقاط‏شده» الگوبرداري خواهند کرد.