کد خبر 47756
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۹

روستانشيناني که در مناطق کوهستاني کهگيلويه و بويراحمد مجبورند براي عبور از رودخانه مارون و ارتباط با دنياي خارج، از تله کابيني دستي به نام گرگر استفاده کنند کم نيستند. بسياري از آنها به جاي انگشت به گرگر جان مي دهند!

به گزارش مشرق به نقل از مهر، وقتي خبر قطع انگشتان روستاييان گاودانه به دليل استفاده از تله کابين دستي "گرگر" براي نخستين بار توسط خبرگزاري مهر منتشر شد شايد برخي تصور مي کردند که اين روستا تنها مکاني است که مردمش براي ارتباط با دنياي خارج از روستا مجبورند از رودخانه عريض مارون بگذرند و مرگ عزيزان و قطع انگشت کرايه استفاده آنها از تله کابين دستي (گرگر) باشد. اما گاودانه اي ها تنها روستايياني با انگشتان بريده نيستند. روستاهاي ديگري هم در مجاورت رودخانه عريض مارون قرار دارند که مجبورند براي عبور از اين رودخانه و ارتباط با دنياي خارج از گرگر استفاده کنند برخي از اين روستاها اندرون بيدانجير و آبريز نام دارد.

از شهرستان دهدشت کهگيلويه و بوير احمد به سمت روستاي اندرون بايد سه ساعت و نيم با يک خودروي مناسب راههاي کوهستاني را بالا رفت. تازه اگر ماشين شاسي بلند يا پيکان سرحال پيدا شود بايد بابت رفت و برگشت به روستا هشتاد هزار تومان پرداخت درغير اين صورت بايد عطايش را به لقايش ببخشيد.

چهار ساعت به سمت داخل کوههاي شهرستان دهدشت همان جايي که غير از کوه و درختهاي بلوط و دور از شهر، هيچ تکنولوژي ديگري را نمي بيني، خانه هاي کپرنشينان روستاي اندرون بيد انجير و آبريز پيداست.

 

روستاي اندرون 37 خانوار دارد. اغلب دامپرور و کشاورز هستند و خودشان همه مايحتاجشان را تهيه مي کنند. روستاي آبريز هم با جمعيت کمتري نسبت به اندرون در طرف ديگر رودخانه قرار دارد. اين روستاييان نيز بايد مانند اهالي روستاي گاودانه براي گذر از رودخانه و رفتن به شهرستانهاي دهدشت و لوداب از گرگر استفاده کنند.

آبريزي ها براي رفتن به شهرستان دهدشت و اندروني ها براي رفتن به لوداب چاره اي ندارند جز اينکه از رودخانه رد شوند.
در اين رفت و آمدها بودند و هستند بسياري از روستايياني که گرگر براي اينکه آنها را به طرف ديگر رودخانه برساند، يا انگشت دستشان را به يغما برد يا جانشان را.

 

تعداد فوت شدگان روستاي اندرون بيشتر از نقص عضو شده هاست

اما تفاوت اين روستا با روستاي گاودانه در اين است که اهالي اندرون دستان سالمتري دارند. چون به کودکانشان اجازه نمي دهند به تنهايي از اين وسيله استفاده کنند اما در عوض تعداد افرادي که از بالاي گرگر به داخل رودخانه افتاده و فوت کرده اند بيشتر از نقص عضو شده هاست.

با اين حال مدتها پيش يکي از کودکان اين روستا يک شبانه روز بين آسمان و زمين درست وسط رودخانه گير کرده بود و کسي نمي توانست گرگر را به سمت ديگر رودخانه بکشاند از آن به بعد بود که روستايي ها يک طناب محکم به گرگر بستند تا اگر دوباره چنين اتفاقي افتاد، فرد ديگري طناب را بکشد و گرگر را به سوي ديگر رودخانه هدايت کند.

چون گرگر در مسير رفت از روستاي اندرون به سمت آبريز به دليل شيب زياد سريع حرکت مي کند و بيشتر در همين موقع است که انگشتان دست روستاييان لابه لاي چرخهايش گير مي کند اما در راه برگشت آنقدر کند مي رود که بايد افراد ديگر روستا به کمک فرد نشسته در گرگر بيايد.

برخي از افراد روستا براي اينکه مشکلات سوارشدن روي گرگر را نداشته باشند از داخل رودخانه رد شده اند اما چون جلبکهاي کف رودخانه زياد است، ليز خورده و با دست و پاهاي شکسته به آن سو رسيده اند.

 

محمد طلا چرسي، عضو شوراي روستاي اندرون به خبرنگار مهر مي گويد: هر از گاهي انگشتان دست روستاييان به وسيله گرگر قطع مي شود. خيلي از افراد بعد از اينکه اين حادثه برايشان رخ داد از روستا به شهر مهاجرت کردند و بسياري ديگر جزو مهمانان و عابراني بودند که يا نقص عضو شدند و يا فوت کردند. بنابراين آمار دقيقي از افراد حادثه ديده وجود ندارد.

 

به گفته چرسي؛ 6 نفر در روستا باقي مانده اند که يا انگشت ندارند و يا انگشت دستشان زخمي شده است. اما حدود 12 نفر ديگر را تا جايي که مردم روستا مي توانند به ياد بياورند، يا از گرگر سقوط کرده اند و يا رودخانه مارون آنها را در خود غرق کرده است. سهراب 45 ساله، عين اله فرزند محمد علي، پسر گرجعلي،عين الله و سيف الله ، م‍‍ژگان فرزند عبدالکريم. سيفي، و يک زن برخي از افرادي هستند که جسدشان هنوز به خانه نرسيده است.

چرسي مي گويد: اهالي اين چند روستا فاصله زيادي با شهر دارند به همين دليل فقط براي کارهاي ضروري به شهر مي روند. چون در اين منطقه نه ماشيني هست که جاده هاي کوهستاني را تا شهر طي کند و نه کسي که بتواند اين راه را پياده برود و بيايد. به همين دليل برخي از افراد اين روستا مانند پيرمردها و پيرزنهاي ناتوان هنوز شهر را نديده اند.

روستاييان خوزستان و چهارمحال هم از گرگر استفاده مي کنند

اشکان رحيمي زاده، مديرکل سازمان امور عشاير استان کهگيلويه و بويراحمد به خبرنگار مهر مي گويد: سازمان امور عشاير سالها پيش در استانهاي مختلف براي رفت و آمد عشاير در مناطق صعب العبور تله کابين دستي نصب مي کرد اما از حدود 17 سال پيش که من اين سمت را بر عهده گرفتم به ياد ندارم گرگر جديدي در مناطق صعب العبور نصب شده باشد.

وي با بيان اينکه هنوز بسياري از روستانشينان در استانهاي زاگرس نشين مانند کهگيلويه و بويراحمد، خوزستان و چهارمحال و بختياري از گرگر استفاده مي کنند مي گويد: رسيدگي به عشاير به عهده سازمان امور عشاير بوده و هست اما رسيدگي به مسائلي از جمله مشکلات رفت و آمد آنها در مناطق صعب العبور عشايري که سالهاست روستانشين شده اند به امور روستاييان استانداري ها مربوط مي شود.
 

 

تنها بشکه نفت روستاييان شهرستان دهدشت،مدتهاست خالي مانده است

اما مشکلات روستاييان آبريز و اندرون بيدانجير تنها استفاده از گرگر و قرباني دادن به اين تله کابين دستي نيست. به گفته عضو شوراي روستاي اندرون بيدانجير؛ هفت سال پيش سازمان امور عشاير براي استفاده مردم از نفت يک بشکه بزرگ نزديک ميان دو روستاي آبريز و اندرون قرار داد و هر زمستان آن را براي استفاده مردم پر از نفت مي کرد اما مدتهاست که اين بشکه ديگر رنگ نفت را به خود نديده است چون راننده نفتکش مي گفته راه خراب است و ماشين نمي تواند تا اينجا بيايد آن هم براي پر کردن فقط يک بشکه نفت!

از خانه بهداشت روستا فقط يک ساختمان خالي باقي مانده است

رئيس شوراي روستاي اندرون هم مي گويد: تا چند سال پيش دختر خانمي در خانه بهداشت اينجا به داد مريضانمان مي رسيد اما او هم شوهر کرد و از اينجا رفت. بنابراين مدتهاست که از خانه بهداشت تنها يک ساختمان باقي مانده است اين درحالي است که اگر مريضي را به شهر ببريم مسئولان بيمارستان مي گويند بايد دفترچه درمان شما توسط مسئول خانه بهداشت مهر زده شود!

کرامت خليلي مي گويد که اين موضوع را از اداره بهداشت شهرستان دهدشت پيگيري کرده است اما آنها جواب داده اند که چون جمعيت روستا کم است نمي توانيم نيروي جايگزين براي روستا بفرستيم به همين دليل پيرمردان و پيرزنان مريض روستا روي دستمان مي مانند!

آب تصفيه خانه اندرون به مارگون مي رود

در کنار رودخانه مارون و ما بين روستاي آبريز و اندرون شرکت آب و فاضلاب استان کهگيلويه و بويراحمد کارگاه تصفيه آب را راه اندازي کرده است تا آب رودخانه مارون را براي استفاده مردم شهرستان لوداب و مارگون و بعد از آن براي روستاي آبريز تصفيه کند برخي از روستاييان اين محدوده در اين کارگاه کار مي کنند. اما حتي يک قطره هم از اين آب تصفيه شده نصيب روستاييان اندرون که آن سوي رودخانه هستند نمي شود چون اداره آب و فاضلاب لوداب اعلام کرده که مسئوليت تهيه آب تصفيه شده روستاي اندرون با شهرستان دهدشت است نه آنها!

 

کودکان اين روستاييان براي پر کردن اوقات فراغتشان کمتر از تنقلات معمول شهري استفاده مي کنند. بيشتر مدت سال اصلا ميوه اي پيدا نمي کنند که بخورند چون در اين منطقه درخت ميوه کشت نمي شود.. اينجا فقط تا چشم کار مي کند درخت بلوط است. اين ميوه سهم عمده اي در تغذيه روستاييان دارد به صورتي که نان بلوط قوت اصلي زندگي آنهاست.