ورود جدی سعودی‌ها در بخش کاهش قیمت نفت، ورود جدی سعودی‌ها در بخش دشمنی با جمهوری اسلامی، ورودشان در جنگ یمن همگی تلاش‌‌‌هایی است که سعودی‌ها انجام دادند برای این‌که کفه حامیان بقای سعودی در آمریکا تقویت شود.

گروه بین‌الملل مشرق - سیاست‌های غلط آل‌سعود و پافشاری بر این سیاست‌ها، وضع این رژیم را روز به روز بدتر کرده و در عرصه داخلی و خارجی با مشکلات زیادی روبرو ساخته است. از جنگ قدرت در بین شاهزادگان سعودی تا سنگ اندازی در پروژه هسته‌ای ایران و جنگ در یمن اوضاع را برای سران این رژیم وخیم‌تر کرده است. فاجعه منا باعث شد بار دیگر توجه دنیا به آل‌سعود جلب شود.

با توجه به اتفاقات اخیر و تحولات منطقه با محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقه به گفتگو نشستیم و به بررسی آینده آل‌سعود پرداختیم.

تهدید رهبر انقلاب در چنین زمانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در فضای مباحث بین‌المللی، تهدید استفاده از ابزار‌های خشن و ابزار‌های نظامی دو حالت وجود دارد، کشوری که تهدید می‌کند، در واقع مخاطب می‌داند که کشور تهدید کننده توانایی استفاده از اقتدار، برای فشار آوردن به‌طرف مقابل را دارد. یقین دارد که می‌داند و این توانایی وجود دارد و یقین دارد که طرف مقابل امکان تصمیم گرفتن در این عرصه را هم دارد. در مورد ماجرای برخورد قاطع رهبری با عربستان، سعودی‌ها به‌خوبی می‌دانستند که اولا جمهوری اسلامی این امکان را دارد که بتواند با ابزار‌های مختلف از روش‌‌های گوناگون، فشار نظامی به عربستان بیاورد آن‌هم در قالب ضربات قاطع و کوبنده. می‌دانستند که این‌ امکان نظامی را ایران دارد.

و نکته دوم می‌دانستند که اگر جمهوری اسلامی بخواهد این کار را بکند از کسی نباید اجازه بگیرد. در مناسبات جهانی از متحدینی یا از مثلاً قدرت مافوق یا کدخدایی از کسی اجازه نخواهد گرفت. هم امکانش را دارد و هم اراده استفاده از آن امکان.

اگر تهدید نظامی از سوی کشوری صورت بگیرد که این دو را داشته باشد معمولاً تهدید نظامی بدون اجرا به هدف خودش می‌رسد. اما اگر تهدید نظامی صورت بگیرد یکی از این دو رکن وجود نداشته باشد. آن‌وقت کشوری که مخاطب تهدید است، تأثیری نمی‌گیرد و نمی‌پذیرد یا منتظر این می‌ماند که آیا اقدامی واقعاً صورت خواهد گرفت یا نه.



در مورد بازتاب بیانات رهبری در دانشگاه امام خمینی نوشهر و تاثیر آن در ساختار سعودی باید گفت، علت این است که سعودی‌ها به‌خوبی می‌دانستند که جمهوری اسلامی می‌تواند چه از طریق توان موشکی و چه از طریق توان دریایی، مناطق آسیب‌پذیر اقتصادی و نظامی سعودی‌ها را با ضربات قاطع و کوبنده در کم‌ترین زمان هدف قرار دهد و می‌دانستند که به‌واسطه درگیر بودن آن‌ها در جنگ یمن آن‌ها امکان جنگیدن در جبهه دوم را ندارند.

به‌خوبی برای‌شان واضح بود. و می‌دانستند که وقتی آن‌ها نتوانستند بعد از شش ماه بمباران گسترده به گروه انصارالله حتی یک پیروزی متری نظامی به‌دست بیاورند، قاعدتاً در صورت برخورد نظامی جمهوری اسلامی امکان هیچ واکنشی را نخواهند داشت. این را می‌دانستند و می‌دانستند که نه آمریکا و نه کس دیگری حاضر نیست که به طرفداری از سعودی‌ها وارد جنگ با جمهوری اسلامی شود.

یعنی می‌دانستند که اگر مثلاً جمهوری اسلامی بیاید و از طریق دریا منافع اقتصادی سعودی‌ها را مورد حمله قرار دهد، سعودی‌ها هیچ واکنشی را نمی‌توانند نشان بدهند. و می‌دانستند که جمهوری اسلامی اراده این کار را هم دارد. از کجا می‌دانستند؟ از این‌که مثلاً در سال 66، وقتی که دولت کویت و دولت وقت عربستان برای همکاری با عراق تصمیم گرفتند که کشتی‌‌های خودشان را برای انتقال مهمات و کالا و اسلحه در اختیار رژیم صدام قرار دهند. و جمهوری اسلامی اعلام کرد اگر قرار است این‌چنین باشد کشتی‌‌های کویتی و کشتی‌‌‌هایی که با پرچم کویت و پرچم عربستان هستند هم هدف قرار می‌گیرند و بازرسی می‌شوند و یا اموالش مصادره می‌شود چون غنیمت جنگی حساب می‌شد.

آن‌وقت کویتی‌ها آمدند و از آمریکا درخواست کردند که کشتی‌‌های آن‌ها را اسکورت کند. و آمریکایی‌ها برای اسکورت کشتی‌‌های کویتی وارد عمل شدند. در همان برخورد نه‌تنها کشتی‌‌های کویتی و سعودی آسیب دیدند در آن مقطع سال 66، بلکه حداقل هفت کشتی و ناو جنگی آمریکایی مورد هدف قرار گرفت و یا کاملاً از رده خارج شد و یا آسیب‌‌های شدید دید.



ببینید ما سال 1366 برای این‌که دولت وقت کویت متوجه شود که نباید بیش از حد در جنگ مداخله کند و به صدام کمک کند چون رسماً دیگر وارد جنگ با ما شده بود. غیر از این‌که کشتی‌‌های کویتی را هدف قرار دادیم، سکوها و اسکله‌‌های کویتی هم هدف موشک‌‌های کرم ابریشم قرار گرفت. موشک‌‌‌هایی که آن زمان جمهوری اسلامی از آن‌ها تعبیر به تیر غیب کرد.

یعنی آن زمان ما با دو تا ابزار دولت کویت را متوجه کردیم هم شلیک موشک به اسکله‌‌های کویت و بندر الاحمدی و هم حمله به ناو‌های کویتی که مورد حمایت ناو‌های آمریکا بودند و دقیقاً سعودی‌ها این را در خاطره‌شان داشتند.

این اتفاق چه زمانی رخ داد؟ سال 1366 رخ داد که ما در جبهه جنگ با صدام هم بودیم و حدود هفت سال جنگ را هم پشت سر گذاشته بودیم و امکانات نظامی الان را هم نداشتیم. سعودی‌ها الان می‌دانند که ما توانایی‌‌های نظامی‌مان در مقایسه با سال 1366 ده‌ها برابر بیشتر شده و اقتدار ما به نسبت سال 1366 ده‌ها برابر بیشتر شده است. حتی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها هم ما را به‌عنوان قدرت برتر منطق‌های در حوزه دفاعی به رسمیت می‌شناسند و با این شناختی که پیدا کردند می‌دانستند که جمهوری اسلامی هم امکانش را دارد و هم اراده‌اش را دارد اگر نیاز شد و هیچ‌کس هم نمی‌تواند مانع شود.

یعنی این‌طور نیست که مثلاً ما لازم باشد که برای این‌کار از یک قدرت برتر از خودمان اجازه بگیریم. اجازه‌اش در اختیار رهبری و فرمانده کل قوا بود و در اختیار هیچ‌کس دیگری نبود. و همان کسی که اجازه این‌کار را داشت چنین تهدیدی را مطرح کرد و معمولاً این فرد عادت به تهدید نظامی هم ندارد. در واقع اگر ما نگاه کنیم در مدتی که ایشان در موقعیت قرار دارند مواردی که ایشان برای تأمین اهداف و منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی و یا حفظ حریم انقلاب اسلامی بحث تهدید نظامی و استفاده از ابزار‌های نظامی را مطرح کردند واقعاً به انگشت یک دست هم نمی‌رسد.



به همین‌خاطر می‌دانستند که این تهدید جدی است. یعنی از جنس تهدید‌‌های مثلاً گزینه‌‌های روی میز آمریکا نیست که به‌قدری استفاده شده که طنز شده است. یعنی مثلاً یک موقع آمریکایی‌ها تهدید می‌کنند، آن‌وقت ما می‌دانیم در ایران که آمریکایی‌ها امکان اجرای تهدیدشان را ندارند، اراده اجرای تهدیدشان را ندارند. چرا؟ چون می‌گویند که اگر ما بخواهیم جنگ را با ایران آغاز کنیم، شروعش با ماست اما خاتمه‌اش با ما نیست و منافع آمریکا به‌شدت آسیب خواهد دید. رژیم صهیونیستی ممکن است نابود شود. به‌همین خاطر، آن تهدید، تهدیدی است که هیچ تأثیری در جامعه ما نداشته است و به‌قدری هم تکرار شده است که اصلاً تبدیل به طنز کودکانه شده است.

اما می‌بینیم که رهبری نظام از سال 68 تا الان که می‌شود حدود 26 سال، در این 26 سالی که ایشان فرماندهی کل قوا را در اختیار دارند، شاید موارد استفاده از تهدید نظامی خیلی محدود بوده است. یکی بحث طالبان و حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی بود. یکی تهدید رژیم هیونیستی بود و موارد محدودی بود که ایشان به نوعی از این ابزار برای دفاع از امنیت ملی، منافع ملی و حریم انقلاب اسلامی استفاده کردند. موارد واقعاً خیلی انگشت‌شماری بوده است.

در مورد رژیم صهیونیستی ایشان گفتند که اگر رژیم صهیونیستی خطایی بخواهد بکند ما چنین خواهیم کرد یعنی ما موارد انگشت‌شماری داریم که به پنج تا شاید نرسد. با این تفاسیر سعودی‌ها سریع محاسبه کردند و متوجه شدند که باید مطالبه رهبری نظام را انجام دهند و جمهوری اسلامی ابزار‌های خیلی متنوعی داشت که اگر نیاز بود این تهدید را اجرا کند، بتواند اجرا کند. ما قدرتمند‌ترین نیروی دریایی را در منطقه داریم.

ما نیروی دریایی راهبردی را داریم، غیر از نیروی دریایی سپاه که در خلیج فارس است که می‌توانست به‌سادگی منافع سعودی‌ها را به‌خطر بیاندازد، نیروی دریایی ارتش هم در دریای سرخ می‌توانست منافع سعودی‌ها را به‌خطر بیاندازد. نیروی موشکی ما بود، نیروی هوایی ما بود. ما امکان‌‌های متنوعی را داشتیم، امکان‌‌‌هایی که به فرض اگر قرار بود استفاده شود علیه سعودی‌ها، سعودی‌ها هیچ دفاعی و در واقع کار خاصی نمی‌توانستند انجام دهند. و فقط مجبور بودند که ضربه نظامی قاطع و کوبند‌های را تحمل کنند. به‌همین خاطر به‌سرعت ترجیح دادند و تشخیص دادند که باید در واقع مطالبات رهبری را بپذیرند و آن وظایف‌شان را در حوزه پیکر‌های حجاج ایرانی و امثالهم انجام دهند. 



درباره آینده آل‌سعود نظرتان چیست؟
در مورد آیندۀ آل‌سعود هم بین آمریکایی‌ها اختلاف‌نظر وجود دارد هم بین خود سعودی‌ها. آمریکایی‌ها دو نگاه کلی دارند. بخشی از آمریکایی‌ها معتقدند که آل‌سعود امکان بقا ندارد. ساختار استبدادی، مطلقه و غیرقابل دفاع با ارزش‌‌های آمریکا. یعنی با ارزش‌‌های آمریکایی مثلاً لیبرالیسم و دموکراسی سازگاری ندارد. و حمایت از این رژیم برای آمریکا خیلی هزینه‌ساز است و آمریکایی‌ها دارند خیلی ضرر می‌دهند.

یک فرضیه جدی وجود دارد که اگر آمریکایی‌ها حمایت‌شان را از پشت آل‌سعود بردارند آل‌سعود فاقد مشروعیت و حمایت داخلی است. حتی دیگر وهابی‌ها هم کاملاً از آل‌سعود حمایت نمی‌کنند. از زمان ملک عبدالله به‌این طرف بخشی از علمای وهابی هم با آل‌سعود مشکل پیدا کردند. همان علمایی که ممکن است محل رجوع بخشی از گروه‌‌های تکفیری باشند که با آل‌سعود مشکل دارند. مثل بخشی از داعش یا بخشی از تکفیری‌ها که حتی علیه آل‌سعود هم اعلان جنگ کردند. البته بخش‌‌های محدودی هستند. برای مثال بمب‌گذاری‌‌های در مقر پلیس سعودی را همین تکفیری‌ها انجام دادند.

به همین خاطر دولت سعودی پشتیبانی داخلی واقعاً ندارد و با حمایت آمریکاست که می‌تواند ادامه دهد. این عده در آمریکا می‌گویند که اگر ما دست حمایت‌مان را از پشت آل‌سعود برداریم آل‌سعود سرنگون می‌شود. آن‌وقت می‌توانیم به‌جای آل‌سعود یک عده از تکنوکرات‌ها و نیرو‌های طرفدار لیبرال دموکراسی در عربستان که عموماً تحصیل‌کرده‌‌های آمریکا و انگلیس هم هستند، به قدرت برسند حتی یک کشور دموکراتیک هم ایجاد کنند. آن‌وقت دیگر حمایت از این کشور دموکراتیک کاملاً با ارزش‌‌های آمریکایی منطبق است و این کشور می‌تواند مثل آل‌سعود سرویس بدهد، در عین‌حال برای آمریکا هم دیگر هزینه‌‌های آل‌سعود را نداشته باشد.

از آن طرف جناح دیگری در آمریکا هست که عمدتاً جمهوری‌خواهان و کمپانی‌‌های اسلحه‌ساز و کمپانی‌‌های نفتی. این‌ها می‌گویند آل‌سعود بهترین سرویس را دارد به‌ما می‌دهد از گذشته تا به‌امروز دلیلی ندارد که بخواهیم عوضش کنیم. و اگر از آل‌سعود حمایت کنیم، آن‌وقت می‌توانیم از آل‌سعود به‌عنوان ابزاری در منطقه برای پیشبرد و حفاظت از منافع‌مان استفاده کنیم. یعنی آل‌سعود این قابلیت را هم دارد که ابزاری باشد در دست ما که از منافع و امنیت ملی‌مان در منطقه غرب آسیا حمایت کنیم. هرجا که لازم شد سعودی‌ها به نیابت از ما وارد جنگ شوند. سعودی‌ها هم چنین آمادگی‌ای را نشان دادند.

این دو دیدگاه در آمریکا به‌هیچ جمع‌بندی‌ای نرسیده‌اند که کدام‌شان طرح خودشان را اجرا کنند. نکته بعدی این‌که سعودی‌ها متوجه این شکاف در آمریکایی‌ها شده‌اند و آل‌سعود دارد تلاش می‌کند که دیدگاهی که طرفدار بقای آل‌سعود هست، نظرش جلب شود. چون آن دو دیدگاهی که در آمریکا گفتیم دارند با همدیگر تنش می‌کنند که کدام‌شان حرفش را به کرسی بنشاند و دیدگاه طرف را به قولی کنار بگذارد. سعودی‌ها می‌خواهند بروند در کفه حامیان خودشان در آمریکا و با اقداماتی که می‌کنند نشان بدهند که بودن‌شان بیشتر به نفع آمریکاست تا رفتن‌شان. یعنی می‌خواهند آن فرضیه‌ای که می‌گوید آل‌سعود بماند را تقویت کنند.

ورود جدی سعودی‌ها در بخش کاهش قیمت نفت، ورود جدی سعودی‌ها در بخش دشمنی با جمهوری اسلامی، ورودشان در جنگ یمن همگی تلاش‌‌‌هایی است که سعودی‌ها انجام دادند برای این‌که کفه حامیان بقای سعودی در آمریکا تقویت شود. این یک بحث و نگاه خارج از سعودی در خصوص بقا یا عدم بقای آل‌سعود بود. از آن طرف در خود خاندان سلطنتی هم یک جنگ قدرت شدیدی وجود دارد برای این‌که چه‌کسی قدرت را به‌دست بگیرد. یعنی حاکم فعلی که شاه سلمان نیست، بلکه فرزندش و تیم اطراف او هستند.  این‌ها حاکمان جدید هستند. که این‌ها به نوعی شورش کرده‌اند علیه کسانی‌که در طول چهار دهه گذشته حاکم بوده‌اند مثل سعود الفیصل و امثالهم و این‌ها را هم به‌طور در واقع ناگهانی کنار گذاشته‌اند. مثل همین محمد ابن سلمان و امثالهم.



این‌ها نسلی هستند که می‌گویند باید بخش جوان آل‌سعود قدرت را به‌دست بگیرد و چه معنی دارد که همیشه آل‌سعود بالای شصت سال باشند و ما می‌توانیم اصلاً شماها نمی‌توانید اداره کنید و باید یک چهره دیگری از سعودی را به نمایش بگذاریم. یک بخشی این‌ها هستند، یک بخش کسانی هستند که خود را عقلای آل‌سعود می‌دانند که این‌ها نگران این هستند که سعودی و یا دولت عربستان وارد اقداماتی شده است که نتیجه نداشته است. مثل ورودش به جنگ یمن و ورود به بحث کاهش قیمت نفت و می‌گویند که این‌ها در واقع با اقداماتی که داشته‌اند سرنگونی آل‌سعود را تسریع می‌کنند.  چند نیروی متفاوت که هرکدام می‌خواهند خودشان به قدرت برسند به دلایلی این‌ها هم داخل آل‌سعود وجود دارند.

از آن طرف ما نیرو‌های مخالف در سعودی هم داریم. یعنی مخالفین سعودی سه دسته کلی هستند، بخشی از آن‌ها تکنوکرات‌ها و نیرو‌های طرفدار لیبرال و دموکراسی هستند و تحصیل‌کردگان غرب هستند که به بازی گرفته نمی‌شوند و الان خود را بهترین آلترناتیو می‌دانند و می‌دانند که در آمریکا کسانی هستند که حامی این عده هستند و می‌خواهند با برقراری آن جناح در آمریکا خودشان را به‌عنوان آلترناتیو نشان بدهند. این‌ها تعداد زیادی ندارند اما به نوعی هم در آمریکا لابی دارند و هم این‌که امکان بیشتری دارند که به قدرت برسند. عمدتاً هم این‌ها عناصر غیرمذهبی هستند.

جناح دوم بخشی از جامعه که تعصبات جدی دینی – مذهبی دارد. گرایشات وهابی افراطی دارد. و فقیر است. واشنگتن پست رقم این‌ها را بیش از چهار میلیون نفر که زیر خط فقرند می‌داند، و این‌ها کسانی هستند که اتفاقاً در حاشیه شهرها و در جنوب حاشیه جده زندگی می‌کنند و در مناطق غربی عربستان در حاشیه شهرها زندگی می‌کنند و در شهر‌های کوچک زندگی می‌کنند بسیار فقیر هستند و از ثروت آل‌سعود و نفت بهر‌ه ای نبرده‌اند و گرایشات تند سلفی، تکفیری و داعشی هم بعضاً دارند. و علمای وهابی که از دولت رنجیده شده‌اند به نوعی لیدر این دسته دوم شده‌اند.



این‌ها هم استعداد دارند برای شورش علیه دولت و دسته سوم هم شیعیان عربستان هستند. جالب است که رقم آن‌ها معلوم نیست واقعاً یعنی خودشان اعتقاد دارند که حدود یک چهارم جمعیت عربستان هستند و آل‌سعود می‌گوید که جمعیت‌شان کمتر از دو میلیون است یعنی آل‌سعود می‌گوید که ده درصد جمعیت را دارند آن‌ها می‌گویند که یک چهارم یعنی نشان می‌دهد که اصلاً آل‌سعود می‌خواهد نادیده بگیرد این قشر و شیعیان را. که این‌ها هم البته برای‌شان تقسیم بندی‌ها و دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد از لحاظ سیاسی. اما این‌ها حداقل خواسته‌شان این است که به رسمیت شناخته شوند به‌عنوان یک شهروند سعودی. از آزادی‌های مذهبی برخوردار باشند و بتوانند در واقع بدون فشار فعالیت دینی و اجتماعی و سیاسی داشته باشند. این سه تا نیرو درون سعودی هست که با آل‌سعود چالش جدی دارد.

یعنی آل‌سعود هم درون خودش دچار چالش جدی هست و جنگ قدرت در داخل کشور با سه تا نیروی معارض طرف است. و هم در فضای بین المللی حتی در خود آمریکا به‌عنوان حامی اصلی سعودی‌ها یک جبهه های هستند که قدرتمند هم هستند و مخالف سعودی‌ها هستند و می‌خواهند آل‌سعود برود و به‌جایش یک جناح لیبرال – دموکرات در واقع به قدرت برسد. در قالب کشور دموکراتیک. به‌همین خاطر این سه خطر برای دولت فعلی آل‌سعود وجود دارد و حادثه منا عملاً یک جبهه دیگری را در بحث سیاسی و سیاست خارجی برای سعودی‌ها باز کرد.

چون در این حادثه حدود 18 کشور دنیا به نوعی درگیر و داغدار شده‌اند. آن مشروعیت و موقعیتی که سعودی‌ها به‌عنوان خادم الحرمین و پول‌های هنگفتی که در این مسیر هزینه می‌کردند در داخل عربستان و خارج عربستان. موقعیتی که در کشور‌های عربی داشتند با خرج کردن پول، موقعیتی که در کشور‌های اسلامی داشتند با خرج کردن پول. این موقعیت هم خدشه دار شده و حادثه منا در واقع به نوعی مکمل آن گسل‌ها و شکاف‌‌های قبلی بود که گفتیم. و این چالش جدیدی را پیش روی آل‌سعود باز کرده است.

در چنین شرایطی است که آل‌سعود به‌هیچ عنوان مصلحت ندید که بخواهد تهدید رهبر انقلاب را جدی نگیرد. یعنی اگر این تهدید را آن‌ها بی‌اعتنایی می‌کردند و جمهوری اسلامی تهدیدش را عملی می‌کرد. آن‌وقت این حلقه‌‌‌هایی که گفتیم به‌هم می‌پیوست و آن‌وقت شاید اگر این تهدید عملی می‌شد آن‌وقت دیگر آل‌سعود سرنگونی‌اش قطعی می‌شد.