کد خبر 478889
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۵

سیدعبدالله حسینی شاعر و فعال فرهنگی در پی شهادت سردار حسین همدانی در سوریه به روایت آخرین دیدار خود با وی پرداخته و شعری را نیز تقدیم به وی سروده است.

به گزارش مشرق، سیدعبدالله حسینی شاعر و فعال فرهنگی در پی شهادت سردار حسین همدانی در سوریه به روایت آخرین دیدار خود با وی پرداخته و شعری را نیز تقدیم به وی سروده است.

دوشنبه در محضر حضرت آقا مشرف بودیم.

سردار شهید همدانی هم در ردیف سمت راست نشسته بود. سردار صفوی هم در کنار دکتر واعظی به فاصله یک نفر کنار حضرت آقا نشسته بود ومن در کنار سردار صفوی. در سمت چپ آقا سردار سلیمانی و امام جمعه محترم شهر کرد نشسته بودند.

سردار همدانی چه آرام و با وقار زانو زده بود . نگاهش لحظه ای هم از صورت آقا جدا نمی‌شد. فکر میکنم قدر لحظه ها را می‌دانست.  وقتی شاید بر خلاف عرف دیدارها وسط حرف حضرت آقا جمله ای گفتم، نگاهی مهربانانه و متذکرانه ای داشت به من. یعنی که محضر حضرت آقاست، رعایت کن. البته او نمی‌دانست که ما ازین دست مطایبه ها با حضرتش فراوان داشته ایم.

بعد از دیدار آمد سراغم و گفت خوب صحبت کردی . حرفات خیلی عالی بود ولی خوب بود وسط حرف آقا حرف نمیزدی.  اما وقتی تاریخچه جلسات چند ساعته شاعران با حضرت آقا را از سال 64 برایش گفتم انگار قانع شد. شماره‌هامون‌ رو بهم دادیم واین اولین و آخرین دیدار من با مردی بود که امروز در آستانه محرم به کاروان کربلا پیوست.  گویا آمده بود برای آخرین خدا حافظی با مراد و مولای خود. به او برای دریافت مدال شهادت تبریک می‌گویم و برایش علو درجات را از خداوند میخواهم وبرا یاران صبر و اجر آرزو میکنم

مردی اگر بخون خفت از این قبیله غم نیست

ازین قبیل مردان در این  قبیله کم نیست

از گلشن شهادت گویا حسین گل چید

انگار جز شهیدان محرم دراین حرم نیست

هر کس ز دست ساقی جام وصال گیرد

خواهان جام غم هست محتاج جام جم نیست

گر جملگی بیفتیم مثل حسین بر خاک

ما راست قامتان  را سر پیش ظلم خم نیست

باید سرود با عشق غم نامه ولا را

هر کس که ساخت شعری هم سنگ محتشم نیست

بیش و کم جهان را از عاشقان مپرسید

عاشق اگر کسی شد در فکر بیش وکم نیست

یک عمر دار بر دوش در انتظار مرگیم 

مارا خیال سازش با شحنه ستم نیست

چهچه  زنان برقص آی مانند مرغ بسمل

بلبل پی سرودن در فکر زیر و بم نیست

در کیش ما نباشد شایسته شهادت

آنکس که با خمینی در عشق هم قسم نیست

ما را حیات جاوید با مرگ گردد آغاز

این ره ندارد آغاز پایان راه هم نیست

مردی بخاک افتاد مرد دگر قد افراشت

یعنی حسین دوران بی یاور و علم نیست

ما وارثان آدم  آماده ایم هر دم

مردن میان بستر در دودمان دم نیست

پایان گل شهود است پایان گل سجود است

پایان گل وجود است پایان گل عدم نیست

منبع: فارس