حاج حسین مزد همه خوبیهای خود را از خدا گرفت و با رفقای شهیدش در آستانه محرم میهمان سالار شهیدان حضرت اباعبدالله شد، خوش به سعادتش که آنچه میخواست توانست و به دست آورد و بدا به حال ما که در قفس دنیا همچنان گرفتاریم.
حاج حسین صفات متعدد و بسیار بارزی داشت که بارها در زمان حیات مبارکش به ایشان گفته بودم که به حال خودم غبطه میخورم که ما کجاییم حاجی شما کجا، هر چه تلاش میکنیم به گردپای شما هم نمیرسیم. میخندید و شوخی میکرد.
او اسوه بود، اسوهای کمنظیر که زمین را برای حیات خودش تنگ میدانست. آنقدر که فهم من میرسد و شناخت ناقص من از حاجی میداند در مقایسه با دریای بیکران خوبیهای حاجی بسیار ناچیز است. اما به بعضی از آنها از دریچه نگاه خودم اشاره میکنم.
1- علیرغم محاسن سفیدش به لحاظ آمادگی جسمانی و به لحاظ روحی و معنوی آمادگی اجرای هرگونه مأموریت خطیر را در هرلحظه و هرکجا بیش از هر جوانی داشت و گوی سبقت را از دیگران میربود.
2- به لحاظ اخلاقی اسوه بود، صبور و بامتانت، انسانی بزرگ که همواره خود را کوچک میشمرد و با همه، با تواضع برخورد میکرد و شوخیهای لطیف و لب خندانش چهره مهربانی از او ساخته بود.
3- بسیار به فکر نیروهای یگان تحت امرش بود، به لحاظ آمادگی دفاعی و جسمانی، ازنظر روحی و روانی و از لحاظ معیشتی بهگونهای مدیریت میکردند که منشأ تحول جدی و اساسی در کار و در زندگی کارکنان میشد. و همه خانوادهها دعاگوی زحمات ایشان بودند و بسیار در قلب بچهها و خانوادهها جا داشت.
4- همواره علاقهمند تحول و پیشرفت در امور بود. از ایستایی خوششان نمیآمد و میگفت انقلاب، اسلام و نیروهای مؤمن موجودات زنده، پویا و پیشرو باید باشند، ایستایی در قاموس ما نیست و اگر ایستادیم و پیشرو نبودیم به موجودی مرده بدل میشویم که دشمن فرصت دفن کردنمان را پیدا میکند.
5- حاجی به سبب همین پیشروندگی و پویایی با شجاعت و اعتمادبهنفس در یگان تحت امرش دست به تحولات بزرگ و بعضاً ساختاری میزد که در باور کسی نمیگنجید اما این سردار رشید اسلام باایمان راسخ خود تحول را محقق میکرد و همه را انگشتبهدهان میگذاشت و الحمدالله همیشه شاهد موفقیت این مرد بزرگ بودیم.
6- در مسائل و تحلیلهای سیاسی، فرهنگی و امور امنیتی و تحولات منطقهای دچار خطا در محاسبه نمیشد و بسیار با بصیرت و باتدبیر عمل میکرد و چراغ فروزان مسیر حرکت بچههای بسیجی بود.
7- اسیر مسائل پوچ و کماهمیت نمیشد، آیندهنگر و بزرگمنش بود. در وجود حاجی کار و تلاش و شادابی موج میزد، بیانگیزگی، رخوت و بیتفاوتی در او و محیط تنفسیاش دیده نمیشد.
8- مردمداری متواضع بود، بهگونهای که همه برای رفع مشکلشان بهراحتی به ایشان مراجعه میکردند و از کمکها و مشورتشان بهره میبردند. دغدغه مستمندان را داشت و کوشش میکرد تا با همه وجود و ظرفیتش به فریاد آنها برسد.
9- آن عارف بالله بسیار خداترس و در امور بیتالمال و حقالناس حساس بود و به میزان ارزنی حقوق کسی را نادیده نمیگرفت و تاب تحمل نادیده گرفتن آن را توسط کسی نداشت. او تا احقاق حقوق دیگران آرام نمینشست.
10- سردار رشید این ملت بزرگ مورد اعتماد قلبی و یقینی فرماندهی محترم کل سپاه بودند بهگونهای که کارها و مأموریتهای خطیر و بزرگ به ایشان واگذار میشد و اقتدار و امنیت کشور و انقلاب عزیزمان درگرو زحمات بیدریغ و خون این دستپرورده امام و حضرت آقا میباشد و همه مدیون فداکاریهای آن سفرکرده و خانواده صبورش هستیم ....
خدایا ما را قدردان خون شهدا و ادامهدهنده واقعی راه آنها قرار بده. دست سپردن به ذلت و پایمال نمودن خون و راه و منش آنها را از این ملت و مسئولین دور بگردان. درب شهادت را به روی ما مبند به لطف و کرمت یا ارحم الرحمین.
*عبدالله ضیغمی