نوش جانت این تیرهای ملامت! «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه ... یجاهدون فی سبیلالله و لایخافون لومة لائم». غم حقیقت را خوردن و طعنه شنیدن، سنت جوانمردان است.
علیاصغر زارعی اکنون یک «برند» که نه، یک پرچم است؛ او علمداری است که راه گم نشود. در غیرت و مردانگی او همین بس که آبان 1387 وقتی مطلع شد مدیرکل پارلمانی دولت وقت برای منتفی کردن یک استیضاح، چک 5 میلیونی به برخی نمایندگان میدهد، رفت و سیلی به گوش او نواخت.
علیاصغر زارعی دیروز اما نه به گوش فلان نماینده و دولتمرد سیلی نزد. سیلیای اگر زد همان بود که گفت و گریست؛ بیآبرویی کردید! این سیلی نجیبانه، سیل خواهد ساخت زیر پای همه بیخیالها و سهلانگارها و سهلاندیشها که پلی شدهاند برای عبور و نفوذ دشمن ... حتی اگر کار رزمنده «علیاصغر» به اورژانس کشیده باشد.
دمت گرم رزمنده!