اوضاع مالی مدیرعامل باشگاه نیز چندان تعریفی ندارد. می گویند برای تهیه بودجه لازم در بخش آکادمی فوتبال مجبور به اخذ وام با بهره بالا از بانک مرکزی کاتالونیا شده و برای بازپرداختش دل به جذب حامی مالی بسته است.
در این میان کار به جایی رسیده که یک وب سایت معمولی ژاپنی مخصوص فروش آنلاین را به عنوان حامی مالی قبول می کند و آرم آن را روی پیراهن تیم دومش حک می کند. باشگاه برای این که آرم شرکت ژاپنی دیده شود، از بازیکنان تیم دوم می خواهد به صورت سفارشی مصاحبه کنند و تصویرشان در روزنامه اسپورت با هزینه بارسا چاپ شود.
در چنین شرایطی یک حامی مالی بزرگ برای بارسلونا یعنی یک نعمت بزرگ که نامش میتواند خطوط هوایی قطر یا پرواز قطری باشد. بارسا برای بازسازی ورزشگاه، خرید سه بازیکن مورد نظر انریکه و پرداخت حقوق عقب افتاده واحد اداری و حسابداری، ۶۰۰ میلیون یورو لازم دارد. ایرادی هم ندارد اگر خطوط هوایی قطر به عنوان حامی مالی اول انتخاب شود. به طور کلی نام حامی مالی در چنین شرایطی مهم نیست و مهم تامین نیاز مالی است اما چه اتفاقی در پشت پرده این قراردادها رخ داده که باعث می شود دولت اسپانیا درباره عقد قراردادی اینچنین هشدار جدی و رسمی بدهد؟
خطوط هوایی قطر به مالکیت رسمی این کشور در اختیار چه کسانی است؟ آیا اکبر الباکر آخرین کسی است که سود نجومی حاصل از این تجارت پرسود را به جیب می زند؟ این شرکت به سال ۱۹۹۴ تاسیس شده و تا کنون معادل ۸۸ میلیارد دلار در بازار سهام نیویورک، مادرید، کوالالامپور و آفریقای جنوبی دست به فروش سهام زده و سود خالص معاف از مالیات داشته است.
نکته مهم بعدی خرید آشیانه اختصاصی در فرودگاههای ابوظبی، بانکوک، قاهره، دبی، خارطوم، لندن، توکیو، مسقط، شارجه و تایپه است. این کمپانی آنقدر بزرگ و ثروتمند شده که پرداخت کمک هزینه نجومی برای خرید اسلحه و تجهیزات نظامی به نیروهای تحت آموزش آمریکا و دست نشاندههای وابسته به داعش و القاعده را در گزارش مالی خود ذکر نمی کند و دلیل آن را ناچیز بودن مبلغ عنوان می کند.
هنوز بیش از سه سال از عقد قرارداد ننگین بارسلونا با «بنیاد قطر» نگذشته؛ همان بنیادی که به استناد فوربس، دیلی میل، مارکا و رپوبلیکا حامی مالی اصلی و درجه اول القاعده بوده و از یک سال پیش عملا واحد پولشویی داعش محسوب شده است.
اکنون شعار "یا مرگ یا پرواز قطری" بر سر زبانها افتاده و هواداران بارسلونا به کنایه از یکدیگر و البته از مدیرعاملی که با رای آنها انتخاب شده می پرسند: آیا واقعا راه دیگری نداریم؟ آیا دیگر هیچ اسپانسری جز یک کمپانی قطری حامی تروریسم یا یک وب سایت فروش اینترنتی ژاپنی در دنیا نیست که از ما حمایت مالی داشته باشد؟
پس از محرز شدن حمایت بارسلونا بابت جدایی کاتالونیا از اسپانیا و سخنرانی های تحریک آمیز پیکه، گواردیولا، فابرگاس، والدس، بارتومئو و کرایف، با اینکه بیشتر این سخنرانی ها از سوی بازیکنان یا شخصیت های دور شده از بارسا بود، شاهد تشکیل کمپین هایی علیه این تیم در اسپانیا بوده ایم. به عنوان مثال، در آندلوسیا کمپینی به نام "پیراهن بارسا نمیخرم" تشکیل شد که در اولین روز آغاز رسمی این رخداد اینترنتی ضرر مالی سنگینی به فروشگاه نایک وارد شد. بسیاری از بسته های پستی باشگاه که به منظور فروش به مادرید ارسال شده بود، مرجوع شد و هرگز به فروش نرسید. خیلی از محصولات ورزشی در لاکرونیا، مایورکا و والنسیا انبار شده و به فروش نرسیده است.
از طرفی نایک هم به بارسلونا هشدار داده که اگر قرار باشد از لالیگا جدا شود، دلیل خاصی برای تداوم حمایت مالی نخواهد داشت.
بنیاد قطر تنها نزد آزادگان و انساهای آگاه در کشورهای اسلامی منفور نیست. مردم قطر نیز دل خوشی از این بنیاد مافیای ندارند. بنیادی که بودجه چندین دانشگاه آمریکایی در خاک ابوظبی، دبی، مسقط و حجاز را تامین میکند. بنیادی که حتی حقوق اساتید پروازی از تل آویو، نیویورک و سان فرانسیسکو را تامین می کند و بسیاری از بزرگان اهل سنت از مواردی که در بخش علوم انسانی در این دانشگاه ها تدریس می شود بسیار خشمگین و دلخورند اما حق اعتراض ندارند.
اکنون این بنیاد، به عنوان حامی مالی بارسلونا شناخته شده و حتی ۵۰ بعلاوه یک درصد از سهام شبکه ۳ کاتالونیا را خریداری کرده و مالک آکادمی حقوق و روان شناسی بارسلونا محسوب می شود. به راستی، قطریها چه غایتی را در این تیم دنبال میکنند؟