آل‌سعود چگونه قلمرو حجاز را به نام خود زد؟ ارکان قدرت در عربستان سعودی کدام قوا هستند؟ ریشه‌های جنگ قدرت بین شاهزادگان سعودی به چه زمانی باز می‌گردد؟ بی‌کفایتی خاندان سعود چگونه به مرحله‌ای رسید که مقامات آن از مدیریت مراسم حج که سال‌هاست در این کشور اجرا می‌شود، عاجز شده‌اند؟

گروه گزارش ویژه مشرق - فاجعه تلخ و مصیت بار منا در مراسم حج امسال، فرضیات بسیاری را در باب عوامل این این رویداد در اذهان عمومی منطقه و جهان برانگیخت، لیکن فصل مشترک همه انتقادات و تحلیل‌های متهم‌کننده حکومت عربستان، بی کفایتی و سوء مدیریت این کشور در برگزاری مراسم بود. شاید در ذهن بسیاری از مخاطبان این پرسش اساسی خطور کرده باشد که اصولا عربستان چگونه اداره می‌شود، نظام حکومتی و ساختار آن به چه صورت است و چرا و چه طور همه چیز در این کشور بسته و از بسیاری جهات عقب مانده(ولی به شدت ثروتمند) به پادشاه و خانواده پادشاه ختم می شود؟ در این گزارش بنا داریم که یک معرفی اجمالی و کلی از تاریخچه و ساختار دولت آل سعود، تا جایی که در گنجایش یک گزارش است، ارایه دهیم، به این امید که در آینده نزدیک و در گزارش های دیگر، به وجوه بیشتری از واقعیات این کشور که به خیال خود مدعی رهبری جهان اسلام و رقیب منطقه‌ای کشورمان است، بپردازیم.


کشور جدیدالتاسیس سعودی!


در قرن 17 میلادی اجداد ابن سعود بر منطقه ای به نام «درعیه» در نزدیکی ریاض امروز حاکم بودند. فردی به نام «سعود ابن محمد» اولین حکومت سعودی ها را در همان منطقه تشکیل داد که بیشتر حکومتی محلی و قبیله ای بود. پس از او، پسرش محمد، ملقب به شیخ، در 1725 به حکومت رسید. او حدود 20 سال فرمانروای همان منطقه کوچک بود تا این که با پناه دادن به «محمد ابن عبدالوهاب»(موسس فرقه وهابیت که به خاطر عقایدش به مرگ محکوم شده بود)، آل سعود برای گسترش قلمرو صاحب یک ایدئولوژی شدند. آیین «وهابیت» به موتور محرکه فتوحات آل سعود تبدیل شد. به این معنی که هر کسی که به سلک وهابیت درنمی آمد یا کشته می شد و یا از خانه و کاشانه اش آواره. در این میان ازدواج محمد ابن سعود با یکی از دختران ابن عبدالوهاب، و اتحاد سببی این دو، پایه اولین دولت واقعی آل سعود را بنا گذاشت.

با مرگ شیخ(محمد بن سعود)، در 1765، پسرش عبدالعزیز ابن محمد بر جایش نشست. او با رهبری فکری ابن عبدالوهاب، مناطق مرکزی عربستان از جمله نجد را به تصرف درآورد. در نهایت پس از جنگ های چندباره آل سعود با سایر قبایل عربستان و شکست چندباره از حکام شهر مکه، در 1803 موفق به فتح این شهر مقدس شدند. در 1805، آن ها شهر مقدس مدینه را هم به تصرف درآوردند. این جا بود که سلطان عثمانی که خود را متولی حفاظت از حرمین شریفین می دانست، با کمک حاکم مصر، مکه و مدینه را از دست وهابیون سعودی به درآورد. عبدالله پسرعبدالعزیز ، با مرگ پدرش در 1814، قرارداد صلحی با نماینده سلطان عثمانی امضاء کرد. او کمی بعد، در حمله ارتش مصر(که تحت فرمان سلطان عثمانی بود) دستگیر و به قسطنطنیه ترکیه فرستاده و اعدام شد. این در واقع پایانی بر اولین دولت سعودی بود.

ترکی، برادرزاده عبدالعزیز، بعد از چند سال، با گردآوردن چند ده نفر نیروی مسلح، توانست نیروهای مصری را از ریاض بیرون کند. در 1834، ترکی ترور شد و پسرش فیصل به جای او حاکم شد. در 1838، در حمله انتقامی مصری ها، فیصل دستگیر شد و مصری ها برادرش خالد را به جای او حاکم کردند. خالد در 1848 بعد از دوره ای متناوب از بیماری مرد. در این هنگام فیصل که از قاهره گریخته بود، با کمک قبیله رشید، حکومت جدیدی بنیان گذاشت که حدود 22 سال به طول انجامید. پسر ارشد او عبدالله با مرگ پدر بر تخت نشست، لیکن برادرش مسعود زیر بار حکومت او نرفت و درگیری های دو برادر بر سر قدرت باعث از دست رفتن بسیاری از متصرفات سعودی ها شد. در نهایت مسعود در 1871 جای برادر را گرفت. بعد از 6 سال حکومت، پسر او عبدالرحمن جانشینش شد. در این زمان قبیله رشید با کمک عثمانی بر بسیاری از مناطق عربستان حاکم شد و عبدالرحمن را فراری داد.

در 1902، پسر عبدالرحمن، یعنی عبدالعزیز(ابن سعود)، با تعداد اندکی از یاران خود ریاض را تصرف کرد. او در 1925 بعد از چندین سال جنگ با قبیله رشید و مصری ها، مکه و مدینه را در کنترل گرفت. در 1932، او رسما تشکیل پادشاهی سعودی را اعلام کرد.





عبدالعزیز بن سعود اولین پادشاه و بنیانگذار پادشاهی سعودی


بزرگ ترین پسر او سعود به عنوان ولیعهد برگزیده شد. بعد از 21 سال حکومت، عبدالرحمن مرد و سعود بر جای پدر تکیه زد. سعود بر عکس اسلاف خود که به شدت تحت نفوذ انگلستان بودند، سعی کرد راه و روش مستقل تری در پیش بگیرد. او در 1955 عربستان را از پیمان بغداد خارج کرد و به مصر و سوریه پیوست.




سعود بن عبدالعزیز


در 1956 سعود به حمایت از مصر جمال عبدالناصر در برابر حمله انگلیس و فرانسه به کانال سوئز پرداخت. همین باعث شد که شورای خانوادگی سلطنت، به تحریک قدرت های غربی، او را از سلطنت خلع کنند و اختیاراتش را به برادرش فیصل بسپارند. سعود که شخصیت سرکشی داشت، زیر بار نرفت و حتی در 1960، فیصل را وادار به استعفاء کرد و شورای وزیران تشکیل داد و خود هم نخست وزیر شد.



با فشار شاهزادگان و البته قدرت های خارجی، دوباره فیصل پادشاه شد و سعود به بهانه معالجه از کشور خارج شد. فیصل در 1968توسط برادرزاده اش که او هم فیصل نام داشت، کشته شد.




فیصل بن عبدالعزیز

در این مقطع همگان برای پادشاهی روی فهد بن عبدالعزیز حساب می‌کردند. فهد جوان تا آن مقطع وزیر آموزش و پرورش (1960-1952)، وزارت کشور(1968-1962) و معاونت ملک فیصل (1968) را تجربه کرده بود. اما در نهایت اصل «ارشدیت» در خاندان سعودی غلبه کرد و برادر دیگر فیصل، خالد همیشه بیمار به پادشاهی برگزیده شد. خالد پادشاهی ضعیف، بیمار و تحت تاثیر شورای خانوادگی بود و در نهایت بعد از چند نوبت جراحی قلب در خارج از کشور درگذشت. با مرگ او نوبت به فهد رسید.


ملک فهد

فهد هم برادرش عبدالله را ولیعهد نمود. نکته قابل ذکر این که بعد از انتخاب سیاسی پادشاه توسط شورای شاهزادگان، انتخاب مذهبی پادشاه به عنوان امام یا رهبر مذهبی هم توسط مجمعی از علمای وهابی انجام می گرفت و می گیرد. فهد به مدت 23 سال (2005-1982) پادشاه عربستان بود که تحولات بسیار زیادی در دوران او در سطح عربستان و منطقه صورت گرفت.








ملک فهد از جمله پادشاهان سعودی بود که در دوران پادشاهی او تحولات منطقه‌ای بسیار از جنگ تا صلح رخ داد

او در 1986 لقب «ملک» (پادشاه) را از ابتدای اسم خود حذف کرد و به خود لقب «خادم حرمین شریفین» داد. گفتنی است که در سال 1995، فهد بر اثر سکته مغزی دچار فلج و ویلچرنشین شد. از این سال تا زمان مرگ او در 1995، عملا کلیه امور مملکتی به ولیعهد او عبدالله تفویض شد و او مملکت را اداره می کرد.

در نهایت عبدالله در 1 آگوست 2005 رسما به پادشاهی عربستان رسید. عبدالله در طول دوران پادشاهی مرگ دو ولیعهد خود را به چشم دید. او بعد از مرگ اولین ولیعهد، «سلطان بن عبدالعزیز»، عبدالله «نایف بن عبدالعزیز» وزیر کشور را به ولیعهدی برگزید. بعد از مرگ نایف در ژوئن 2012، سلمان بن عبدالعزیز 76 ساله، وزیر دفاع، ولیعهد شد. با مرگ عبدالله در 22 ژانویه 2015، سلمان بن عبدالعزیز، بیست و پنجمین فرزند عبدالعزیز، به عنوان هشتمین پادشاه سعودی بر تخت نشست.




ملک عبدالله و عبدالعزیز بن باز مفتی اعظم وهابیون سعودی
گزارش مشرق از بن‌باز؛ دشمن امیرالمؤمنین و مفتی اعظم آتش‌افروزان وهابی






ملک عبدالله پس از تحولات گسترده منطقه‌ای که در دوره پادشاه قبلی رخ داد، تلاش می‌کرد روابطش با همسایگان را به حدی از ثبات برساند یا دست‌کم اینگونه وانمود می‌کرد، اما...

همه راه ها به پادشاه ختم می‌شود

در ساختار حکومتی عربستان سعودی، پادشاه در راس هرم قرار دارد. بعد از او در لایه های بعد خاندان سلطنت و بعد از آن ها، علمای وهابی(مفتیان)، ثروتمندان و بعد تکنوکرات های تحصیل کرده در غرب قرار دارند.

پادشاه توسط مجمعی متشکل از شاهزاده‌های سعودی برگزیده می‌شود. این مجمع که عالی‌رین مجمع در عربستان است «شورای خانواده سلطنتی عربستان» (مجلس العائله المالکه السعودیه) نام دارد. خطوط کلی سیاست خارجی و داخلی عربستان توسط این شورا تعیین می‌شود و بر کار هیات وزیران و نحوه انتخاب آن‌ها اشراف دارد. از آن جا که این شورا در صورت صلاحدید و به مصلحت می‌تواند حتی پادشاه را برکنار نماید(مثلا برکناری سعود و انتصاب فیصل به جای او در1962)، قانونا بالادست پادشاه محسوب می‌شود. ولی دایره اختیارات و مسوولیت‌های پادشاه عملا پادشاه را در راس همه امور قرار می‌دهد.

عرف‌های حکومتی و سنت های خانوادگی فاکتورهای اصلی در حکومت و سیاست عربستان سعودی است که نقشی به مراتب قوی‌تر و پررنگ‌تر از قانون در این کشور دارند. همین نکته گویای واقعیت است که عربستان عملا تا سال 1992 قانون اساسی یا نظام‌نامه حکومتی نداشت. اولین نهاد مشورتی در عربستان در سال 1926 به دستور ملک عبدالعزیز با نام «مجلس شیوخ» تشکیل شد که هدف از آن سهم دهی به شیوخ، سران قبایل و علمای وهابی بود و از سوی دیگر ستون قدرتی هم به عنوان پشتوانه حکومت پادشاه شکل می‌گرفت. البته نقش و مسوولیت این شورا عمدتا تشریفاتی بود. مهم‌ترین کارکرد آن تهیه منشور حکومتی 10 ماده‌ای با تصویب نهایی پادشاه برای مشخص کردن نوع حکومت، قدرت پادشاه و وظایف هیات وزیران بود. این منشور در واقع اولین قانون اساسی غیررسمی عربستان بود. اما برای عملکرد این مجلس هم ساز‌وکار و آیین نامه مشخصی وجود نداشت. به جز بعضی از مقاطع چون ترور فیصل در 1975 و یا شورش خونین مکه در 1979 (توسط سلفی‌های تندرو) که مجلس شیوخ نقش پررنگ‌تری یافت، در سایر مواقع کار آن تشریفاتی و در حد دادن مشورت به پادشاه در صورت درخواست خود پادشاه بوده است. اعضای این مجلس را بزرگان قبایل و ثروتمندان تشکیل می‌دهند. ورود آن به سیاست بدون هماهنگی کامل با آل سعود اصولا امکان پذیر نیست.

به جز در مواقع انتخاب پادشاه و در مواقع محدود، عزل پادشاه، حرف اول و آخر را در عربستان پادشاه می‌زند. علاوه بر قوانین محدودی که در عربستان وجود دارد، عرف و سنت حکومت در عربستان، قدرت پادشاه را قدرتی مطلقه می‌سازد که در حالت معمول ورای چون و چرا قید و بند است. علاوه بر این شخصیت خود پادشاه هم نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در میزان و گستره قدرت پادشاه دارد. عبدالعزیز، بزرگ خاندان و موسس پادشاهی سعودی جایگاهی اسطوره‌ای در میان آل سعود دارد. ملک سعود به دلیل شخصیت مستقل تر و سرکش تر خود چندان وقعی به نظر شوراهای مشورتی نمی‌گذاشت و خودمحورانه تصمیم می‌گرفت که همین منجر به عزل او شد. فیصل توان تعامل و انعطاف بیشتری داشت و بسیاری از آگاهان به تاریخ سعودی او را سیاست‌مدارترین حاکم عربستان بعد از عبدالعزیز دانسته‌اند. ملک خالد ضعیف و بیمار بود و شخصیت سستی داشت. فهد بسیار سیّاس و مقتدر عمل می‌کرد و جایگاه پادشاه عربستان را ارتقاء داد. جانشین او عبدالله، در دوران ولیعهدی پا جای پای فهد گذاشت و به دلیل اقتدار و هوش سیاسی بیشتر خود از سوی بقیه شاهزادگان جانشین بلاتردید فهد محسوب می‌شد. سلمان در اوج کهولت سن، ردای پادشاهی پوشیده است و به علت دچار بودن به انواع بیماری‌های جسمی و ذهنی، عملا قدرت را به ولیعهد (محمد بن نایف) و پسرش، وزیر دفاع محمد بن سلمان، واگذارده است.


ملک سلمان به انواع بیماری‌های ذهنی و جسمی مبتلاست

بعد از پادشاه، بالاترین قدرت از آن ولیعهد است. ولیعهد طبق اساسنامه حکومتی عربستان، معاون اول نخست وزیر و فرمانده گارد ملی یا ارتش عربستان است. معمولا ولیعهد برای آمادگی برای پادشاهی و حذف رقبای احتمالی، دست به تشکیل تشکیلات عریض و طویل خود می زند تا در همان زمان ولیعهدی، پایه های پادشاهی خود را محکم نماید. در حال حاضر ولیعهدی بر عهده شاهزاده «محمد بن نایف»، برادزاده سلمان، است که بعد از دوران بسیار کوتاه ولیعهدی عمویش «مقرن بن عبدالعزیز»، جانشین او شد.


محمد بن نایف


بقیه شاهزادگان سعودی، بر حسب نزدیکی خود به پادشاه و اعتماد پادشاه پست‌ها و مناصب حکومتی را از آن خود می‌کنند. امارت بر استان‌ها و وزارت در وزارتخانه‌ها سهم شاهزادگان ارشد است. در کنار خاندان سالاری و ایدئولوژی وهابی، یکی دیگر از مقامات حکومت سعودی، شبکه‌سازی از طریق ازدواج‌های درون خانوادگی است. شاهزاده‌ها همگی سهم مشخصی از درآمد نفت را به خود اختصاص می‌دهند و بنا به وزن و جایگاه خود، در هماهنگی کامل با دربار پادشاهی، تشکیلات و دفتر و دستک خود را راه می‌اندازند. با این حال رقابت، مبارزه جویی، حرص و ولع، حذف رقیب اموری شایع میان شاهزادگان است. بر طبق اصل اساسی حکومت در عربستان، حکومت حق موروثی در فرزندان و نوادگان ملک عبدالعزیز است. به ویژه در مقطع اوج گرفتن بیماری پادشاه، این رقابت تبدیل به جنگ قدرت می‌شود. 35پسر عبدالعزیز به این قرار بوده و هستند: ترکی الاول، سعود، فیصل، خالد، سعد، سلطان، عبدالمحسن، فواز، عبدالمجید، مساعد، بندر، نایف، ترکی، متعب، حمود، محمد، فهد، منصور، طلال، هذلول، ماجد، مشعل، عبدالله، مشهور، عبدالرحمن، ناجی، مشاری، مقرن، احمد، سطام، عبدالاله، نواف، ترکی الثانی، بدر، ممدوح، ثامر.


هفت تن از این پسران که از یک مادر هستند (حصه بنت الاحمد آل سدیر) به «هفت سدیری» معروفند که از آن میان فهد و سلمان به پادشاهی رسیدند. فهد و برادرانش نقش مهمی در به قدرت رسیدن فیصل به جای برادرش سعود در سال 1962 داشتند و در نتیجه از همان زمان قدرت آن‌ها رو به فزونی گذاشت. ولیعهدی عبدالله، برادر ناتنی فهد، سیر افزایش قدرت سدیری‌ها را سد کرد و البته در طول دوران ولایتعهدی (که ده سال آن عملا به پادشاهی گذشت) رقابتی پنهان میان او و برادر ناتنی‌اش فهد در جریان بود. عبدالله و حلقه افراد دور او موسوم به «شَمّری‌ها» هستند، چرا که مادر فهد به نام «فهده بنت عاصی آل شَمّر» از قبیله‌ای بزرگ و متنفذ در شمال عربستان به نام «شمر» (از قبایل قحطانی بدوی و اخلاف قبیله معروف طی) بود. فهد برادر ناتنی عبدالله بود و خود برادر تنی نداشت، در نتیجه با پادشاهی عبدالله، باز دو تن از سدیری‌ها، یعنی سلطان و نایف به ترتیب ولیعهد شدند، و در نهایت سلمان سدیری به پادشاهی رسید.

پادشاه در حکومت سعودی هم نخست وزیر است و هم نظارت تامه بر سه قوه دارد. حدود 4 تا 5 هزار شاهزاده سعودی هم مصادر امور از صدر تا ذیل را در اختیار دارند. اصل اساسی حکومت در عربستان، حفظ حکومت فرزندان عبدالعزیز است.




درآمد نفتی عربستان در میان چند هزار شاهزاده سعودی به نسبت جایگاه آنان تقسیم می‌شود


در غیردموکراتیک بودن حکومت عربستان همین بس که تا سال 1992 هیچ قانون، نظامنامه یا اساسنامه‌ای برای حکومت در این کشور وجود نداشت. حکّام سعودی برای نبود چنین قانونی، بسنده بودن قرآن و سنت (با تفسیر وهابی) را به عنوان علت ذکر می‌کردند. بعد از حمله عراق به کویت، دخالت نظامی آمریکا در منطقه و تغییر مناسبات حاکم بر منطقه، به علاوه افزایش فشار گروه‌های تحصیل کرده غرب در عربستان که به دنبال مدرنیزاسیون بیشتر بودند، به دستور فهد یک نظامنامه حکومتی در این کشور تدوین شد. در تدوین و تصویب همین نظامنامه هم مردم کوچک ترین نقشی نداشتند، چرا که قانون توسط کمیته‌ای به ریاست وزیر کشور (نایف بن عبدالعزیز) تنظیم شد و به تایید پادشاه رسید. اصل اساسی این قانون این است که حکومت بین فرزندان پادشاه و بنیانگذار مملکت سعودی، عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل بن سعود و فرزندان او موروثی است و "درستکارترین آنها طبق اصول قرآن کریم و سنت پیامبر حکومت خواهند کرد."

پادشاه رییس کشور است و شاهان و سران کشورهای دیگر را به حضور می‌پذیرد و نمایندگان خود را در کشورهای دیگر منصوب می‌نماید. با توجه به این که پادشاه فرمانده کل نیروهای مسلح است، بر اساس قانون اساسی، افسران را نصب و آنان را عزل می‌نماید. او می‌تواند در شرایط اضطرار بسیج عمومی و جنگ را اعلام کند. پیمان‌ها، قراردادها، مقررات و امتیازات بین المللی با فرمان سلطنتی تصویب و اصلاح می‌شود. به علاوه، شاه می‌تواند با صدور فرمان سلطنتی، به ولیعهد اختیارات ویژه بدهد و در صورت سفر به خارج، اداره امور را طبق فرمان سلطنتی به ولیعهد بسپارد.

عربستان به 13 منطقه یا استان تقسیم شده است که هر یک توسط یک امیر (استاندار) که هم شأن وزیر است، اداره می‌شود. امیر و نایب او هم توسط پادشاه انتخاب می شوند (با پیشنهاد وزیر کشور).


نقش وهابیت در اداره عربستان سعودی

وهابیت یکی از ستون‌های حکومت آل سعود در عربستان است. پادشاهان سعودی که خود را «خادمین حرمین شریفین» می‌نامند، تلاش کرده‌اند با تاسیس شوراها و سازمان‌های مذهبی تحت نظر دولت، مذهب را به عوان ابزار استحکام حکومت خویش به کار گیرند. از این رو نقش نهادهای مذهبی در عربستان بسیار برجسته و پررنگ است.

وزارت حج در عربستان، متولی نهادهای مذهبی است و علما و مفتیان این کشور، همگی به نوعی جیره‌خوار دولت سعودی هستند و به نظر می‌رسد نهاد مذهب تقریبا به طور کامل هماهنگ و در جهت منافع حکومت عمل می‌کند. «مفتی اعظم» عربستان، عالی ترین مرجع وهابیت در این کشور، توسط پادشاه این کشور نصب و عزل می شود. مهم ترین نهاد مذهبی در این کشور، «هیات الکبار العلماء»، متشکل از 21 مفتی ارشد سعودی است که مفتی اعظم در راس آن قرار دارد.

در حال حاضر «عبدالعزیز ابن عبدالله آل شیخ» (عبدالعزیز بن باز) مفتی اعظم و رییس هیات علمای بزرگ است که از سال 1999 در این جایگاه قرار دارد.. مهم‌ترین خانواده مذهبی عربستان، خاندان «آل الشیخ» است که مفتی اعظم و ر‌ییس هیات علماء همواره از این خاندان انتخاب می‌شود.

این هیات در 29 آگوست 1971، با حکم ملک فیصل به طور رسمی آغاز به کار کرد. اولین رییس آن، مفتی اعظم وقت عربستان، «عبدالعزیز بن عبدالله بن باز» بود. تا سال 2009، تنها علمای مذهب غالب عربستان، یعنی مذهب حنبلی (با تفسیر ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب) در این هیات عضویت داشتند. در سال 2009، با حکم عبدالله، پادشاه وقت، علمایی از شاخه های دیگر اهل سنت هم به آن اضافه شدند.

یکی از بخش های اصلی این هیات، «کمیته دایمی تحقیقات دینی و صدور فتاوا» است که با حکم عبدالله در 2010، تنها مرجع مجاز صدور فتوی در این کشور است. «هیات امر به معروف و نهی از منکر» بخش دیگری از این هیات است که در واقع بازوی اجرایی و سوول عملی کردن تصمیمات این هیات محسوب می‌شود. وظیفه دیگر این هیات، تایید پادشاهی جدید برگزیده شده توسط شورای خانواده سلطنتی در قالب صدور یک فتوی است. هدف از تشکیل این هیات، در واقع دادن مشورت دینی به پادشاه و نظارت بر تسلیم محض او در برابر احکام اسلامی است. ولی در عمل مشاهده نشده است که هیات با نظرات و تصمیمات پادشاه مخالفتی نشان دهد. شماری دیگر از موسسات و نهادهای مذهبی عربستان به این قرارند: « مجلس الشورای الدعوه و الارشاد » ، « المجلس الاعلی و الشئون الاسلامیة » ، « ریاسة شئون الحرم المکی و الحرم المدنی » ، « دور الحج فی نشرة الدعوة » ، « هیئة الامر با لمعروف و النهی عن المنکر » ، «الرسالة العالیة لادارة الهجره العلمیة و االافتاء » ، « الجماعة الخیریه لتحفیظ القران االکریم» و ....

قوای سه گانه

در دسامبر 1953، اولین هیات وزیران با مسوولیت های مشخص، به حکم ملک عبدالعزیز تشکیل شد. در 1957، به دستور ملک سعود آیین نامه جدیدی برای هیات وزیران تدوین شد. همین آیین نامه بدون تغییر خاصی مبنای کار هیات وزیران بود تا این که در 1993، در زمان فهد، مقررات جدیدی تدوین و ابلاغ شد. مهم ترین اصلاحات انجام گرفته، تعیین مسوولیت ها و مشخص کردن محدوده 4 ساله برای وزارت و سایر مناصب عالی حکومتی گمارده شده توسط پادشاه بود (انتخاب مجدد بعد از اتمام دوره 4 ساله بلامانع است). سه وزارتخانه کلیدی کشور، دفاع و خارجه و سازمان‌های کلیدی تنها به شاهزادگان ارشد سپرده می شود و سایر وزراء به حکم پادشاه می توانند از میان بوروکرات ها و تکنوکرات های وفادار به سلطنت انتخاب شوند.


مجلس الوزراء السعودی یا هیات وزیران پادشاهی عربستان سعودی

اهمّ اختیارات هیات وزیران شامل برنامه ریزی و نظارت بر سیاست های داخلی و خارجی، مالی، آموزشی، دفاعی و تمام شوون مملکتی در هماهنگی کامل با پادشاه و تحت نظارت عالیه او، حق اظهارنظر درباره مصوبات مجلس، با حق نظارت کامل بر تمام امور مالی وزارتخانه ها و موسسات داخلی می شود. گفتنی است که خود پادشاه هم رییس کشور است و هم رییس قوه مجریه (‌در مقام نخست وزیر) و ریاست هیات وزیران را بر عهده دارد. در عرفی رایج، ولیعهد معاون اول نخست وزیر، و وزیر دفاع معاون دوم نخست وزیر محسوب می‌شود.

هیات وزیران 40 عضو دارد و مدت دوره مسوولیت برای اعضای آن 4 ساله است. کارکرد اصلی آن مشاوره دادن به پادشاه در امور مملکتی است، لیکن تصمیمات آن موثر و تا حد زیادی نافذ است. حتی در عرفی معکوس رویه کشورهای دموکراتیک، نظرات «شورای مشورتی» که به نوعی مجلس عربستان محسوب می‌شود، باید به تایید هیات وزیران برسد. یکی از زیرمجموعه‌های هیات وزیران، «دیوان هیات» است که بیشتر متصدی امور مالی و حسابرسی و رییس آن هم شأن وزیر است. مقر دبیرخانه هیات وزیران در ریاض است، اما همه وزارتخانه ها شعبه‌ای در جده هم دارند. به ویژه در تابستان‌ها و ماه مبارک رمضان و ذی الحجه جلسات هیات وزیران در شهر جده تشکیل می‌شود. کاخ الیمامه مقر هیات وزیران در ریاض و کاخ سلام، مقر هیات وزیران در جده است.

کاخ الیمامه مقر هیات وزیران سعودی در ریاض


نسبت خانوادگی با آل سعود، مهم‌ترین نقش را در تعیین وزرا و اعضای هیات وزیران (و البته سایر مناصب عالی) بازی می‌کند. کسانی از برادران پادشاهان سعودی هستند که دهه‌ها در راس یک وزارتخانه قرار داشته یا دارند و عمر مسوولیت آن‌ها از بسیاری از اهالی عربستان بیشتر است!

قوه مقننه

عربستان سعودی عملا تا سال 1992 قوه مقننه نداشت. تا پیش از این تاریخ گاهی پادشاهان سعودی مجالس کوچک مشورتی تشکیل می‌دادند. مثلا سعود بن عبدالعزیز در 1956، فرمان تشکیل شورای 25 نفره‌ای را برای دادن مشاوره به پادشاه صادر کرد. لیکن تشکیل مجلس به مفهوم رایج آن مربوط به سال 1992 و در پی جنگ اول خلیج فارس و تبعات منطقه‌ای آن به دستور ملک فهد بود. البته این مجلس هیچ نقش دموکراتیکی نداشت و همه 60 عضو آن توسط پادشاه انتخاب می‌شدند! در سال 1997 این تعداد به 90 نفر و در 2001 به 120 نفر رسید. نصب و عزل همه این اعضاء بر عهده پادشاه است. نمایندگان نباید زیر 30 سال باشند. مقر اصلی این مجلس مشورتی در ریاض است. مجلس بر طبق درخواست هیات وزیران، موضوعات مهم را بررسی می کند و نظرات و مصوبات مجلس به هیات وزیران بازگردانده می‌شود تا تایید شود. در صورت تعارض نظر هیات وزیران با مجلس، حکم نهایی از آن پادشاه است.

توجیه فهد برای تشکیل همین مجلس نیم بند، وجود اصل مشورت در رابطه حاکم و مردم بود و مشورت گیری پادشاه از عقلای قوم بود. 4 زمینه کلی عملکرد مشورتی مجلس، عبارتند از: قوانین مملکت پادشاهی، طرح کلی توسعه اقتصادی و اجتماعی، ارایه گزارش های سالانه وزارتخانه ها و سایر نهادها، تعهدات و توافق نامه های بین المللی.

مجلس مشورتی عربستان به نسبت جوان ترین بخش حکومت محسوب می‌ شود که میانگین سنی اعضای آن حدود 50 سال است (در قیاس با پیرمردان 70 سال به بالای آل سعود). این مجلس ترکیبی از مقام های حکومتی، نیروهای نظامی و امنیتی و نخبگان دانشگاهی (در سطح روسای دانشگاه ها و اساتید مهم) است. عمده اعضای این مجلس تحصیل کردگان داشنگاه های غربی هستند و به لحاظ جغرافیایی عمدتا از دو شهر نجد و ریاض، و در مرحله بعد از شهرهای حجاز(مکه، مدینه، طائف و جده) می‌آیند.

پادشاهان عربستان سعی کرده اند با دادن چند سهم از مجلس شورا به گروه‌هایی چون شیعیان، تکنوکرات‌ها، لیبرال‌ها، سلفی‌ها و سایر گروه‌های اجتماعی منتقد یا زاویه‌دار با حکومت، آن ها را درون سیستم جذب کند.

در مجلس عربستان بحث رای اعتماد به نخست وزیر یا وزیران و پاسخگویی و مسوولیت آنان در برابر مجلس اصولا وجود ندارد. رییس مجلس می‌تواند درخواست حضور هر یک از مسوولان را جهت بررسی مسایل به رییس هیات وزیران تقدیم کند. اقلیت‌های قومی هیچ نماینده‌ای در مجلس ندارند. بحث سوال و استیضاح وزیران هم در صلاحیت های این مجلس تعریف نشده است.

گفتنی است در عربستان در هر استان، یک مجلس منطقه‌ای وجود دارد که متشکل از امیر و نایب او، روسای ادارات دولتی در هر استان و حداقل 10 نفر از خبرگان و متخصصان از اهالی هر استان است که برای 4 سال به عضویت این مجلس منصوب می‌شوند.

نکته: تا سال 2013 هیچ زنی در مناصب حکومتی عربستان حضور نداشت و در ژانویه آن سال با انتصاب 30 زن از سوی عبدالله پادشاه وقت سعودی به عضویت مجلس مشورتی، پای زنان هم ه مناصب حکومتی باز شد.




قوه قضاییه

به دلیل پیوستگی عمیق دستگاه قضاوت با مذهب وهابی، قوه قضاییه آل سعود بعد از خاندان سلطنتی، تحت نفوذ خاندان آل شیخ است که رهبران مذهبی عربستان محسوب می شوند. تشکیلات قضاییه عربستان به این صورت است:

1-وزارت دادگستری که عهده دار نظارت اداری بر دوایر قضایی است.

2-شورای عالی قضایی: مسوول نظارت قضایی بر کلیه دوایر قضایی است.

3-دادگاه استیناف: بازنگری در احکام شرعی صادره از سوی دادگاه ها را بر عهده دارد.

4-دادگاه های عمومی

5-دفاتر اسناد رسمی

وزیر دادگستری دو معاون اصلی دارد که شامل معاونت قضایی و معاونت اداری و مالی است. عربستان به 13 حوزه قضایی تقسیم شده است. در این کشور 5 مرجع اصلی قضایی وجود دارد که از این قرارند:

-دیوان عالی(مجلس القضای الاعلی)

-دادگاه عالی

-دادگاه های محلی

-دادگاه ویزه(محکمه الجوزیه)

-دادگاه خاص(محکمه الخاصه للاحوال الشخصیه)

شوراهای شهر

در سال 2005، اولین انتخابات ورای شهر(که اصولا اولین انتخابات در این کشور محسوب می شد) در عربستان برگزار شد. این شوراها طبق انتظار، نقش کاملا تشریفاتی دارند و مشورت های کم رنگی به شاه و مقامات عالی دولتی ارایه می دهند. با این حال در همین انتخابات نیم بند سراسری، تاکنون زنان حق رای دادن و انتخاب شدن نداشته اند و از همه مهم تر این که، نصف اعضای شوراهای شهر را هم خود پادشاه مستقیما انتخاب می کند تا احیانا خدشه ای بر سلطه تامه پادشاه وارد نشود. در سال 2009، دوره اول شوراها برای دو سال تمدید شد و در 2011 دور دوم آن برگزار شد که از کل جمعیت حدودا 29 میلیون نفری عربستان، تنها حدود 400 هزار نفر در رای گیری شرکت کردند. قرار بود که در انتخابات 2015 این شورا، زنان هم حق رای دادن و نامزد شدن داشته باشند(که با توجه به این که زنان حتی حق رانندگی در این کشور ندارند، مضحکه ای بیش نیست). دور سوم طبق برنامه قرار است در 12 دسامبر سال جاری میلادی در عربستان برگزار شود.

آزادی سیاسی

بر اساس قانون امنیت ملی 1967، 1982 و 1985 مجازات های سنگینی برای افرادی در نظر گرفته شده که با سیاست های رسمی حکومت مخالفت ورزند. هر گونه انتقادی از حکومت به شکل آشکار در کتب، روزنامه ها و به هر صورت دیگر، جرم محسوب می شود. فعالیت در امور سیاسی، گرایش به گروه ها و سازمان های سیاسی غیردولتی، اعتراض، تشویق به اعتراض، جرم و اخلال در امنیت ملی محسوب می شود. جرایم مطبوعاتی و آزادی بیان و عقیده در دادگاهی مسوم به «المباحث» برگزار می شود. تقریبا تمام مطبوعات داخلی عربستان توسط دولت یا افراد وابسته به خاندان سلطنت اداره می شوند.

روزنامه های مهم عربستان: الجزیره، الریاض، المدینه، عکاظ، الاقتصادیه، الیوم، البلاد

مجلات مهم: الدعوه، الیمامه، اقراء، اخبار العالم الاسلامی، الشرق الوسط، الشرق

روزنامه های خارج از عربستان: الحیاط، الشرق الاوسط.

معروف ترین روزنامه عربستان الشرق الاوسط است که مقر اصلی آن در لندن است و در اروپا، غرب آسیا و آمریکا توزیع می شود.

در 1952، اولین رادیوی عربستان به نام «رادیو ریاض» شروع به کار کرد. تلویزیون عربستان هم در 1964 در ریاض راه اندازی شد. علاوه بر این بسیاری از شبکه‌های مهم ماهواره ای در سالیان اخیر توسط شاهزادگان یا افراد مرتبط با خاندان سلطنت خریداری شده‌اند که مهم ترین آن‌ها، مجموعه رسانه‌ای عظیم «ام.بی.سی» با مرکزیت لندن است. اصولا عربستان در یک دهه اخیر، سرمایه‌گذاری کلانی در بخش تبلیغات تلویزیونی و ماهواره‌ای و رادیویی برای شکل دادن ذهنیت جهان اسلام و نگاه غربی‌ها به جهان اسلام صورت داده است.

منابع:

کتاب برآورد استراتژیک عربستان سعودی(سرزمینی-سیاسی)، انتشارات ابرارمعاصر،1384

http://peace-ipsc.org/fa/%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%D9%8A-%D8%AF%D9%88%D8%B1/

http://www.alwahabiyah.com/main.aspx?typeinfo=1&lid=0&mid=868

http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

http://www.persiangulfstudies.com/fa/index.asp?p=pages&id=757

http://didban.ir/fa/news-details/22759/

http://www.parsine.com/fa/news/221065/

http://vahabiatporseman.rasekhoonblog.com/show/480160/