کد خبر 48650
تاریخ انتشار: ۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۱:۱۰

دشمن هنوز در داخل مرزهاي اسلام، اما گويا فرماندهانمان هنوز از خواب بيدار نشده اند و فرياد «قم فانذر» امام که گفت موضع تهاجمي بگيرند در آنان اثر نکرده. چند روز به خط دوم آوردنمان تا بقول آنان خستگي را رفع کنيم

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، محمد نگارستاني به سال ???? در خانواده اي متوسط از اهالي کرمان متولد شد. محمد با شروع غائله ضد انقلاب در غرب کشور ،وارد جبهه هاي دفاع از انقلاب اسلامي شد و سرانجام در اواخر سال 1360 در جريان عملياتي در محور سوسنگرد به شهادت رسيد.
آن چه مي خوانيد نامه اي است از شهيد محمد نگارستاني به خواهرش :

بسم الله الرحمن الرحيم

والعصران الانسان لفي خسر الا الذين امنو و عملوالصالحات و تواصو بالحق و تواصو بالصبر

 قسم به انسان کامل(عصر) براستي که تمام انسانها زيانکارند مگر کسانيکه ايمان آوردند و عمل نيک انجام دادند و پايداري کردند بر حق و پايداري کردند بر صبر.

خواهر عزيزم سلام!

برايت از درگاه تک گردون قدرتمند آرزوي سعادت که همانا گام برداشتن در صراط مستقيم و حرکت بسوي خداگونه شدن است خواهانم.

خواهر جان! اگر تا روزي ک اين نامه بدستت رسيد شهادت نصيب من نگشت براي شهادتم دعا نماي که من در خود اين قدرت را مي بيننم که پس از برگشتن بتوانم رسالت خون اين همه شهيد را بردوش بکشم من مي توانم دردهايشان رابيان کنم غم هايشان را برطرف نمايم و آرزوهايشان را تحقق نمايم. آري! من نمي توانم زينب گونه شوم،  پس برايم دعاکن که دراين ايام عاشورا چون ياران حسين،  پايدار در مقابل لشکر کفار بايستم و بکشم در راه خدا و کشته شوم در راه خدا.

و از کدامين درد خويش سخن بگويم که اگر شهيد نگردم مطمئن باش از درد خواهم مرد. نه درد جسمي بلکه دردهائي عميق تر که دردهاي روحي نام دارند .

خواهرم! اينجا درگيري است و دشمن هنوز در داخل مرزهاي اسلام، اما گويا فرماندهانمان هنوز از خواب بيدار نشده اند و فرياد «قم فانذر» امام که گفت موضع تهاجمي بگيرند در آنان اثر نکرده. چند روز به خط دوم آوردنمان تا بقول آنان خستگي را رفع کنيم جاهلند و نادان، چراکه نمي دانند سرباز اسلام در نبرد بين حق و باطل چيزي بنام خستگي آشنا نيست غريبه اي است که حتي فکر بودنش را نمي کند و در اينجا نيز مي گويند سنگر بگيريد و اين دليل سستي ماست که آنقدر برجايمان مانديم و از پيشروي خودداري کرديم که امکان پيشروي دشمن نيز مي رود مي گويند با طرح بايد کارکرد بي برنامه نمي شود فقط اگر شبيخون مي خواهيد بزنيد برويد بزنيد. آخر مگر شبيخون کاري مي کند؟ بر فرض که ده نفرشان را کشتيم، بايد برگرديم به همين جا ،بدون پيشروي . ولي ما اميدواريم چرا که خدا به ما وعده داده است نصرمن الله و فتح القريب

- جاء‌الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا

- و در آيه20 سوره توبه که مي گويد «الذين امنو و هاجرو و جاهدو في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون» .

 و خدا بهترين وفا کننده به عهد است و بدان که بسيار ياريمان مي دهد توپهايي که در اطراف بخورد منفجر مي شود و آنهائي که نزديک يک سنگر ما به گل مي نشيند و حتي گلوله هاي زمانيِ توپخانه اين دون صفتان نيز گوئي با ما دوست است؛ به داخل سنگر مي آيد به زمين فرو مي رود اما به ما نمي خورد

به هر صورت چون ياري خدا را داريم و چون خدا به ما وعده داده است به پيروزي ايمان داريم که بقول امام اگر بکشيم پيروزيم و اگر کشته شويم باز پيروزيم، در هر صورت ما پيروزيم اما خدا کند که شهيد شوم تا ديگر اين رسالت عظيم که همانا شيعه بودن است از دوشم برداشته شود .

و تو خواهرم!

تو زينبي و مي خواستم تو به حوزه علميه بروي تا زينب بماني و هر چه و هر کس خواست تو را از اين کار بازدارد کنار بزن. به تحصيلت ادامه بده و اين شرط را نيز به مامان بگو و آن چه که خدا مي خواهد آن بکن «و لوکره المشرکون» هر چند مشرکان را خوش نيايد. برادرانم را بعد از شهادتم تقويت روحي کن تا راهم را بپيمايند و تو خود نيز فاطمه را الگو بگير و زينب گونه جهادکن. با حجاب و پاکي ات و با فريادت و با قلمت. مهمترجهاد کن با نفست، ازخوراک ببُر، از خواب ببر، از تجملات ببر، از تکبرات ببر، و کلاً از پليدها ببر، و با خوبي ها پيوند ببند و خوبي ها را از نفست مپرس که چه هستند، در قران به دنبالشان بگرد. هر چه مي خواهي بخوان اما قرآن و نهج البلاغه را بيش از همه . در نماز شبت از خدا بخواه که مرا ببخشد و عفوم نمايد و شاهد باش که «هل من ناصر ينصرني» حسين را من «لا» نگفتم بلکه گفتم آري اي حسين! من هستم. من من ِنوجوان؛ مي دانم که نيستم اما تو مرا همچون قاسم بن حسن(عليه السلام) بدان و بعد از شهادتم گريه نکني و عزا نگير. شادباش و جشن بگير اما نخند که مؤمنين را باخنده سرو کاري نيست و در مقابل مشکلاتي که در زندگي بر تو وارد مي شود صبر کن، شکيبا باش که خدا با صابرين است و او بوسيله کاستن از مال و جان و عزيزان، ما را آزمايش مي کند. خدا کند که از اين آزمايش سرافراز بيرون آئيم .

اين نامه را قبل از شهادتم براي مامان و ديگران نخوان. در پايان از خدا مي خواهم که عمر اماممان را طولاني کند و در قيامت ما را جزو ياران حسين و پيغمبر(صلوات الله عليهم) و پيروان خميني قرار دهد و ترا ياري دهد که بتواني تکاليف شرعي خويش را انجام دهي .

والسلام علکيم وحمه اله و برکاته

محمد