کد خبر 488015
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۶

جواد الله وردی پیشکسوت فوتبال گفت: بین دو نیمه برای رایکوف چاقو کشیدند، یکی از بچه ها تا چهار صبح کاباره بوده، یکسری هم رفته بودند الواتی!

به گزارش مشرق، جواد الله وردی حرفهای عجیبی درباره آن بازی معروف زده و البته خودش را در آن باخت سنگین بی گناه معرفی کرده است

امیر قلعه‌نویی یک هفته قبل از دربی با یک جمله باعث شد که پس از 42 سال از دربی معروف شش‌تایی‌ها نبش‌قبر شود تا به قول او کشف شود که شب قبل از بازی چه اتفاقی رخ داد که  استقلالی ها شش گل خوردند!

 جواد الله وردی متهم اصلی بازی که بعد از آن فصل  پرسپولیسی شد، بعد از 42 سال  از خودش دفاع کرد و مدعی شد: «من شش گل خوردم! من روی هر شش گل مقصر بودم! پس حتما بقیه بازیکنان رفته بودند گل بچینن!» گفتگوی او با روزنامه گل را بخوانید:

 * قلعه‌نویی گفته که شما مقصر شکست شش‌تایی‌ها نبودید و برای رمزگشایی از آن بازی گفته بروید از آبی‌های قدیمی بپرسید شب قبل از بازی چه اتفاقی رخ داده که شش‌ گل خوردند؟ البته او گفته آبی‌های قدیمی برای او تعریف‌ کرده‌اند ولی به سایرین گفته مثل او همه از زبان‌ آبی‌ها بشنوند.

- من یک‌بار با حضور در برنامه "خط قرمز" خیلی از واقعیت‌ها را گفتم ولی می‌خواهم این‌بار با مستندات واقعیت‌ها را بگویم. به‌خدا خسته شدم این‌قدر بی‌دلیل اسم من را آوردند. فوتبال یک بازی گروهی است، اگر تیم ببرد همه در آن برد سهیم هستند و اگر تیم ببازد همه مقصر هستند، حالا چه یک گل بخورند چه شش گل. ای‌کاش آن‌موقع می‌گذاشتند از آن بازی فیلمبرداری شود و بعد معلوم شود چه کسانی مقصر بودند.

 * مثل اینکه خیلی دل پری دارید.

- عمو به‌خدا خسته شدم. فوتبال، کشتی نیست که یک‌نفره مبارزه کنید. آن‌موقع دو تا عقاب آسیا را درون دروازه داشتیم و علی جباری، منصور پورحیدری، کارو حق‌وردیان، اکبر کارگرجم و خیلی‌های دیگر هم که ملی‌پوش بودند، داخل زمین بودند. باور کن من نسبت به همه آنها ضعیف‌تر بودم، حالا چرا فقط من مقصر هستم ولی آنها نه؟! باور کنید به گواه کیهان‌ورزشی و دنیای ورزش در آن بازی نه کسی از من رد شد و نه کسی به من لایی زد، حالا شما بروید ببینید چه اتفاقی افتاد که آن‌موقع با آن‌همه بازیکن بزرگ ما شش گل خوردیم. مهم همین است که یکی بیاید بپرسد آن 10 نفر دیگر در زمین چه کردند؟ مگر یک نفر می‌تواند تیم را شوهر بده و باعث خوردن شش گل باشد؟!

 * الان بحث همین است. شب دربی به استقلالی‌ها چه گذشت؟

- تیم ما از پیش باخته بود، اصلا ربطی به بازی نداشت. ما انگیزه نداشتیم. یک‌سال بود که بعد از گرفتن سه جام جام‌حذفی، جام دوستی و لیگ، مسئولان باشگاه یک آب‌نبات چوبی هم به ما نداده بودند، چه برسد به جایزه و پاداش. تیم انگیزه نداشت، برای همین نتوانستیم آن تیم همیشگی باشیم. در ثانی تیم مقابل هم پرسپولیس بود که بازیکنان بزرگی داشت.

 * گویا شما شریک هم در مقصر بودن داشتید؟

- نه، من شریک نداشتم، همه را انداختند گردن من.

 * اما رشیدی گفته که تیمسار خسروانی به او هم گیر داده و گفته که مخصوصا چهار گل خورده است و در لابه‌لای صحبت‌هایش هم اشاره‌ای به این داشته که شما در بین دو نیمه به خنده گفتید من که رفتم پرسپولیس، دیگر این مشکل شماست و علاوه بر این نیز به او و ناصر حجازی گفته‌اید مثل پست راهنمایی بوده‌اند و به هیچ توپی نه نگفته‌اند!

- ببینید آقای رایکوف با هیچ‌کس شوخی نداشت و خیلی جدی برخورد می‌کرد. اگر من بد بازی می‌کردم، مطمئن باشید من را عوض می‌کرد.

 * پس رشیدی مقصر بوده که او را تعویض کرده است؟

- خب این آقا چهار گل خورد، به هیچ توپی نه نگفت. از 40 متری یک گل خورد که اگر من یا یک پسر 10 ساله هم درون دروازه بود با پا آن توپ را می‌گرفت. تازه می‌خواهم بگویم آقای رشیدی، مگر شما نبودید که آخر بازی گفتید من که رفتم استرالیا! شما بروید دنبال یک راهکار که جواب مردم و باشگاه را بدهید.

 * پس شما حرف از رفتن به پرسپولیس در بین دو نیمه نزدید؟

- به‌جان بچه‌ام من چنین حرفی نزدم. مگر خل بودم که وقتی تیم دو گل عقب است، بیایم از پرسپولیس حرف بزنم. در ثانی من اصلا نمی‌خواستم بروم پرسپولیس، آخر فصل تیمسار خسروانی و طومار آقایان باعث شد که به پرسپولیس بروم.

 * طومار؟ داستان طومار چیست؟

- بعد از شش‌تایی‌ها من دو الی سه‌ماه از تیم اخراج شدم. بعد از آن رایکوف خودش آمد دنبالم که برگردم به تیم. آن روز با رایکوف رفتیم نایب ناهار خوردیم، بعد که آمدیم منصور پورحیدری و هادی نراقی با ژیان منصور آمدند جلوی ما که هادی حرف‌های زشتی به من زد و بعد من جواب او را دادم کار ما نزدیک بود به درگیری بکشد که پورحیدری سریع هادی را سوار ماشین کرد و رفت سر تمرین. این دو نفر که زودتر رسیده بودند، ماجرا را برعکس برای همه تعریف کردند. منصور هم که کلا زیرآب‌زن و آب‌زیرکاه بود. علیه من یک‌ طومار جمع کردند و همه بازیکنان آن را امضا کردند که اگر الله وردی باشد، ما نیستیم. سرپرست تیم هم گفت اگر طلا باشی من هم نمی‌گذارم در تاج بمانی. من هم برای همین رفتم پرسپولیس. آقایان فکر می‌کردند من روی زمین می‌مانم یا می‌روم یک تیم درجه دو یا سه، ولی رفتم پرسپولیس که ثابت کنم بازیکن خوبی هستم.

 * اما از آن شب چیزی نگفتید که چه اتفاقی افتاد که شش گل خوردید؟

- من که رفته بودم خانه، خبر نداشتم چه شده. بقیه هم خودشان باید جوابگو باشند که چه کردند.

 * مگر آن‌موقع اردوی شب قبل از بازی نبود؟

- نه، آن‌موقع‌ها اصلا اردوی شب قبل بازی مد نبود. این کارها الان مد شده است.

* اما مگر می‌شود شما چیزی ندانید؟

- من خبر ندارم، یکی از بچه‌ها شب قبل بازی تا چهار صبح در کاباره بوده و بعد هم آنجا چون حالت طبیعی نداشت با چند نفر دعوا می‌کند و بعد او را می‌برند کلانتری آبان و تا شش صبح آنجا نگهش می‌دارند. خب شما توقع دارید این آدم بیاید خوب بازی کند؟! تازه همین آقا بین دو نیمه روی مربی تیم چاقو کشید!

 * چاقو؟! بازیکن تیم برای رایکوف چاقو کشید؟

- بله، آقایی که خودش را منزه جلوه می‌دهد، بین دو نیمه در رختکن برای رایکوف چاقو کشید و بعد از آن بازی رایکوف گفت اشتباه کردم او را بازی دادم. بعد او همین بازیکن را تعویض کرد که بیشتر گند نزند. (الله وردی نام بازیکن را برد ولی به رسم امانت نام او را نبردیم.)

 * آیا موارد دیگری هم بود؟

- آن‌موقع ما در زمین دیهیم تمرین می‌کردیم. پشت زمین یک کوچه بود که به کوچه کانال معروف بود. در آن کوچه خیلی‌ها می‌آمدند و با بعضی از بازیکنان می‌رفتند! آن شب هم گویا یکسری از بچه‌ها رفته بودند الواتی! باور کنید الواتی‌ها فقط مخصوص این زمان نیست، آن‌موقع‌ هم بود. ببینید تاکید می‌کنم که من هم این موضوع را شنیده‌ام و گناهش گردن راوی اما این را باید بگویم که همه این کار را نکرده بودند. می‌گفتند که چند نفر این کار را کرده‌اند.

 * قلعه‌نویی از شما حمایت کرده و گفته که آقاجواد مقصر باخت نبوده. آیا او هم این مسایل را می‌دانست؟

- قلعه‌نویی آدم بزرگی است، نه به‌خاطر این حرف که زده است. امیر تا به حال نان من را هم نداده است ولی او آنقدر عرضه داشته که توانسته خودش را تا به اینجا بالا بکشد. اگر به من بی‌احترامی هم کند، حرف نمی‌زنم. او هر حرفی بزند، می‌ارزد. اما احتمالا او هم این داستان‌‌ را هم شنیده است.

 * پس با این اوصاف می‌توان نتیجه گرفت که بازیکنان آن روز خودشان نبودند.

- دقیقا همین است. خیلی از بچه‌ها آن روز خودشان نبودند. دقیقا در بازی بعدی با همان نفرات ما با پرسپولیس مساوی ‌کردیم. پس آن بازی یک حادثه بود و اتفاقی رخ داده بود که باختیم.

 * اگر حجازی از اول درون دروازه می‌ایستاد، شما کمتر گل می‌خوردید؟

- بله، ای‌کاش رایکوف حجازی را از اول می‌گذاشت درون دروازه. باور کنید گل‌هایی خوردیم که بچه نمی‌خورد! اما یک چیز را باید بگویم، آن‌روز، روز ما نبود. اگر تا صبح هم بازی می‌کردیم نه‌تنها گل نمی‌زدیم بلکه شش تا دیگر هم می‌خوردیم! ولی اگر صبح دوباره از اول بازی می‌کردیم آنها را می‌بردیم! این را هم اضافه کنم رشیدی از قصد گل نخورد، بلکه آن روز، روز او نبود.

 * پس شما با این اوصاف مقصر باخت کذایی نبودید؟

- به‌خدا من کم‌فروشی نکردم. من در آن بازی با دست شکسته بازی کردم. من در تمام بازی‌ها جزو بهترین‌های تیم بودم و به اندازه بقیه مقصر هستم. یعنی از نوک حمله تا خط دروازه همه به یک اندازه مقصر هستند. من فقط این را می‌گویم آقا من به قول شما روی هر شش گل مقصر بودم، پس بقیه کجا بودند؟! رفته بودند گل بچینند؟! به هر حال آن دربی داستان خاص خودش را دارد. برزیل هم هفت گل از آلمان خورد این‌همه هیاهو درست نشد که برای شش گل ما درست شده است.

 * گویا قبل از شروع بازی هم مشکلاتی رخ داده بود.

- بله، آن روز گویا رایکوف می‌خواست حجازی را فیکس درون دروازه بگذارد ولی از بالا آمدند گفتند که رشیدی باید درون دروازه بایستد، بعد رایکوف قبول نکرد و گفت حجازی، بعد حجازی هم قبول نکرد درون دروازه بایستد و همین مساله باعث شد که دو دروازه‌بان دچار مشکل شوند و روحیه لازم را نداشته باشند.

 * منظور از بالا یعنی چه؟!

- تیم تاج تیم دربار بود و تیمسار خسروانی هم دخالت می‌کرد. بالاخره شاید آقایان از بالا خواسته بودند که ترکیب خود را درون زمین بگذارند.
منبع: آی اسپورت