کد خبر 488052
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۱

زمانی مارک چینی، چینی بود و مارک آلمانی، آلمانی اما حالا مارک آلمان و فرانسه و ایتالیا و ژاپن هم چینی است.

به گزارش مشرق، سال‌هاست که از وسایل چینی گله داریم؛ این موضوع بخشی از گفت‌و‌گوی روزانه ماست؛ «آشغال چینیه!» اما همین بنجل چینی تقریباً همه زندگی ما را در بر می‌گیرد از پوشاک و کیف و کفش گرفته تا تلفن همراه و وسایل الکترونیکی و لوازم آشپزخانه. بازار خودرو هم که بماند. تقریباً هر جایی را که سرک بکشیم ردپایی از بنجل چینی پیدا می‌کنیم. بازار تهران که روزی یکی از مراکز مهم تولیدی بود، امروز تا خرخره پر از وسایل چینی است و بازار عملاً کاری نمی‌کند جز بنکداری تولیدهای چین. این هم بماند که خیلی از مارک‌ها و برندهای ایرانی در دولت قبل به چین کوچیدند و حالا کالایشان را با نام ایرانی از چین به ایران صادر می‌کنند.

ایران در ادامه گزارش نوشت: بد نیست با هم سری به بازار بزنیم و از نزدیک ببینیم چقدر بازار ما چینی است؟ البته باز این هم بماند که زمانی مارک چینی، چینی بود و مارک آلمانی، آلمانی اما حالا مارک آلمان و فرانسه و ایتالیا و ژاپن هم چینی است، خیالتان راحت.

کنار خیابان مدائن تهران همان بازار دوم معروف نازی‌آباد که دستفروش‌هایش کیپ تا کیپ هم می‌نشینند و تا دلت بخواهد چهار فصل خدا شلوغ شلوغ است، چیزی جز وسایل چینی نمی‌بینی. کتانی هر جفت ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان. خود فروشنده هم می‌گوید که مستقیم از چین آورده. نیازی به گفتن هم نیست همه می‌دانند چینی است. فروشنده در جواب خانمی که با وسواس کتانی‌ها را برانداز می‌کند و یکسره قیمت می‌پرسد، می‌گوید: «چینیه قیمتش رو ببین اینهمه سؤال کردن نداره که دیگه. مفته مفته. کتونی مارک‌دار میخوای بالای سیصد تومن باید پول بدی.» و البته نمی‌گوید که همان کتانی مارک‌دار بالای سیصد تومان هم چینی است.

شاید چینی بودن لباس برای خیلی‌ها که سطح درآمدشان متوسط یا رو به پایین است مهم نباشد اما بازار خرید و فروش وسایل برقی آشپزخانه برای اکثر مردم مهم است. وقتی می‌خواهی برای دخترت جهیزیه جور کنی حتی با نداری مهم است که مطمئن شوی چینی نیست. دنبال جنسی می‌گردی که سال‌ها کار کند و دخترت سرکوفت نخورد. از آن عده‌ای هم که فقط دنبال برند هستند بگذریم خیلی‌ها کیفیت دستگاه یا وسیله برقی‌ای که می‌خرند برایشان مهم است. برای همین وقتی وارد مغازه‌های وسایل برقی می‌شویم از شنیدن این عبارت کوتاه ناامید می‌شویم: «بله چینیه»

سه راه امین حضور پر از مغازه‌های فروش لوازم خانگی است. نخستین مغازه‌ای که به چشمم می‌خورد مغازه یخچال فریزر است با چند تکه وسیله دیگر؛ جارو برقی و اتو و پلوپز. مرد میانسالی همزمان با من وارد مغازه می‌شود. یخچال فریزر می‌خواهد. تأکید هم می‌کند که چینی نباشد. اصل آلمان می‌خواهد. دخترش که او را همراهی می‌کند به دقت همه چیز را وارسی می‌کند. دائماً در گوش پدرش می‌گوید حتماً ببین اصل باشد و پدر سرش را به نشانه تأیید تکان می‌دهد. قیمت و مارک را می‌پرسند و برای نگاه کردن و قیمت پرسیدن از بقیه مغازه‌ها، بیرون می‌روند. از فروشنده می‌پرسم اصل و غیر اصلش را چطور می‌شود تشخیص داد؟ می‌گوید ما خودمان تشخیص می‌دهیم. می‌پرسم از کجا معلوم فروشنده راستش را بگوید؟ شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: «همه جنس‌های چینی هم که بد نیستند. ما جنس چینی درجه یک هم داریم.»

باز هم مشتری می‌آید. بیرون می‌روم و مغازه‌های دیگر را هم نگاه می‌کنم انواع و اقسام مارک‌ها کنار هم ردیف شده‌اند. مغازه نسبتاً کوچکی آن طرف خیابان نظرم را جلب می‌کند. مشتری هم ندارد یعنی نزدیک ظهر است و مغازه ‌دار‌ها اکثراً بیکار کنار مغازه‌هایشان ایستاده‌اند و با همدیگر حرف می‌زنند. کلی اتوی رنگ و وارنگ کنار هم پشت ویترین هستند. معلوم است فروشنده‌اش به اتو علاقه خاصی دارد. چندتایی هم جاروبرقی کنار مغازه روی زمین گذاشته و داخل قفسه‌ها را با سرخ کن و پلوپز پر کرده. چند مدل مارک اتو برایم می‌آورد. همه چینی هستند اما او اصرار دارد که بعضی‌ها اصل آلمانند و بعضی‌ها اصل اسپانیا. حتی ساخت آن کشور را هم نشان می‌دهد و کلی از اتوها تعریف و تمجید می‌کند. مادر و دختری هم وارد مغازه می‌شوند آنها هم اتو می‌خواهند. آنچنان از اتوهای ساخت اسپانیا و آلمان تعریف می‌کند که بالاخره یکی را می‌خرند. همان که مثلاً ساخت آلمان است.

چند مغازه آن طرف‌تر باز به یک اتوفروشی می‌رسم و همان اتوهایی که در مغازه قبلی دیده بودم. فروشنده مرد جوانی است که با ماشین حساب کنار دستش مشغول جمع و تفریق است. از انواع مارک‌های اتو سؤال می‌کنم و او در کمال صداقت می‌گوید: «خواهرم همه چینی‌اند. ممکن است اینجا هزار جور حرف بزنند که چه می‌دانم آلمانی و اسپانیایی و فلانه، نه خیالت راحت همه این‌ها چینیه.»
یک دست سرویس قابلمه با یکی از مارک‌های معروف ایتالیا هم کنار مغازه‌اش هست که نشانم می‌دهد و می‌گوید: «این هم چینیه مارک ایتالیا خورده و همه فکر می‌کنند ایتالیاییه نه اصل اصل چینه. ما جنس غیر چینی اصلاً توی بازار نداریم!»

او هم معتقد است که جنس چینی درجه یک و دو دارد. می‌گوید: «هر چینی‌ای که بد نمی‌شود. ما فروشنده‌ها وقتی برای سفارش و خرید محصول به چین می‌رویم، اول توی رایانه مدل جنس را نشان می‌دهند مثلاً یک برند معروف پلوپز. بعد می‌پرسند با چه قیمتی می‌خواهید ساخته شود. مثلاً از ۱۰ دلار شروع می‌شود به بالا. حالا بستگی به فروشنده دارد؛ اگر مثلاً بگوید ۱۰ دلاری را بسازد آنها هم با همان شکل و شمایل برند معروف می‌سازند اما با جنس‌ بی‌کیفیت. اما هر چقدر قیمت دلار را بالا ببریم کیفیت هم بهتر می‌شود.»

با این حساب نه تنها چند جور جنس چینی از یک مدل و یک برند داریم، بلکه چند جور فروشنده جنس چینی هم داریم، شما به عنوان یک مشتری باید ببینید از چه کسی جنس چینی شبه آلمانی می‌خرید؛ اگر آدم خوبی است، لابد پول خوبی هم به چینی‌ها داده و خواسته لااقل کمی خوبش را بسازند وگرنه...»

گارانتی وسایل چینی؟

فروشنده می‌گوید: «ما سه تا کانتینر جنس وارد می‌کنیم و بعد از ثبت مارک در وزارت بازرگانی با یک شرکت گارانتی‌کننده قرارداد می‌بندیم. از این سه کانتینر تعدادی را اوراق می‌کنیم و تحویل شرکت گارانتی‌کننده می‌دهیم تا بتواند در صورت خرابی از همان جنس‌های اوراقی استفاده کند. گارانتی سوپر برندها این‌طور نیستند. آنها را با چند کشتی وارد می‌کنند و گارانتی هم روی خود جنس هست.»

توضیحات این فروشنده لوازم برقی در امین حضور توجیه‌ام می‌کند که چرا اکثر فروشنده‌ها وقتی از مارک و کشور تولید‌کننده می‌پرسی سرد برخورد می‌کنند و دوست ندارند اطلاعات بدهند. آنها فکر می‌کنند از اداره مالیات آمده‌ام اما وقتی می‌فهمند خبرنگارم خودشان هم از قرق شدن بازار ایران توسط چینی‌ها می‌گویند. با این همه خیلی‌ها هم رفتار خوبی ندارند. اصلاً دوست ندارند راجع به این قضیه حرف بزنند. اصرار شدیدی دارند که مارک‌های‌شان همه اصل است. اما آنها که از این موضوع استقبال می‌کنند همه‌شان به اتفاق معتقدند لااقل جنس‌های دانه ریز همه چینی‌اند. اما این جنس‌ها درجه یک و دو دارند. شاید هم هزار جور درجه بندی. بعضی از فروشنده‌ها می‌گویند چطور می‌توانیم راستش را به مشتری بگوییم در صورتی‌که آن را نمی‌خرند؟ مجبوریم دروغ بگوییم که بخرند وگرنه مگر جنس غیر چینی هم توی بازار هست؟ بعضی از فروشنده‌ها هم البته حقیقت را به مشتری می‌گویند و اصرار ندارند جنس‌شان را با نام صددرصد آلمانی جا بزنند.

اینجا در بازار امین حضور خیلی‌ها معتقدند با باز شدن دروازه‌های کشور بعد از تحریم‌های کشنده باز هم جنس چینی خواهند آورد چون سود خوبی دارد و بضاعت مشتری ایرانی هم به چیزی بالاتر از این نمی‌رسد. حداقل کالای چینی این مزیت را دارد که ارزان است.

بورس لوازم برقی
بازار لوازم آشپزخانه که تمام می‌شود می‌رسم به چراغ برق، همان خیابان امیرکبیر، بورس فروش لوازم خودرو. از تیغه برف پاک کن ماشین و اسپری لاستیک و داشبورد و قفل ضد سرقت و لامپ گرفته تا لاستیک و رینگ و باطری و هر آنچه به درد ماشین و موتور می‌خورد اینجا پیدا می‌شود و به قول فروشنده‌ها ۹۰ درصد هم چینی. فقط لوازم بنز و بی. ام. و تایوانی‌اند و بس. می‌ماند آن ۹۰ درصد که چینی است. هر چیزی هم که ممکن است چینی‌اش در بازار نباشد در حقیقت نتوانسته‌اند آن را بسازند یا صنعتش را نداشته‌اند که چیزی در حد محال است.

اینجا البته رینگ ماشین و شمع و خیلی چیزهای دیگر از مارک‌های خوب خارجی هم پیدا می‌شود اما در مغازه آنهایی که می‌گویند ما مشتری‌های خودمان را داریم. می‌گویند جنس چینی از نظر ما به درد نمی‌خورد. آنهایی که می‌خرند فقط به خاطر قیمت ارزانش پول خودشان را دور می‌ریزند.

مغازه کوچکی در بین این مغازه‌ها فقط پیچ و مهره و واشر دارد. پیرمرد اصرار شدید دارد که همه اینها آلمانی هستند. وقتی از پسرش می‌پرسم کجا اسم آلمان حک شده؟ فقط نگاهم می‌کند. پیرمرد بعد از کلی فکر کردن می‌گوید: «سی سال پیش این‌ها در انبار بودند حالا دارم می‌فروشمشان باور کنید اصل آلمان است.»

چشم بادامی‌های ایران

تنها بازار لوازم یدکی ماشین نیست که چینی است، چین همه جا خیمه زده است. به قول یکی از فروشنده‌ها فقط مانده چشم‌مان هم بادامی شود و خلاص. بازار تلفن همراه ایران را هم تسخیر کرده است. وقتی به یک فروشگاه تلفن همراه در بازار تلفن همراه ایرانیان بروید انواع و اقسام گوشی‌های چین را می‌بینید و همین طور مارک‌های ژاپن و کره و آلمان که باز همه چینی هستند. یکی از فروشنده‌ها وقتی می‌پرسم جنس غیر چینی هم دارید یا نه؟ کمی دلخور می‌شود می‌گوید مگر گوشی من که فروشنده تلفن همراه هستم بد است؟ خیلی هم با کیفیت است. گوشی‌اش را نشانم می‌دهد؛ از همان مارک‌های معروف و پرطرفدار چینی است که امروزه در کوچه و خیابان زیاد دست این و آن می‌بینیم.

یک گردشگر چینی کنار خیابان با انگلیسی دست و پا شکسته‌ای آدرس مترو را می‌پرسد و من هم با انگلیسی دست و پا شکسته‌تری می‌گویم کمی جلوتر است، من هم دارم می‌روم مترو. وقتی وارد واگن بانوان می‌شویم، نگاهی به فن بالای سرمان می‌کند و می‌گوید: «خیلی گرم است، فن کار نمی‌کند خراب است» بی‌آنکه قصد و غرضی داشته باشم می‌گویم: «مید این چاینا... ساخت چین است!» دیگر حتی یک کلمه هم حرف نمی‌زند و در ایستگاه بعدی پیاده می‌شود، بی‌خداحافظی.