چنين کاري، اشتباه محض است. زيرا با همه اموال جهان نمي توان اين مقصود را محقق سازد. <BR> از سوي ديگر، شرکت يهودي بايد بگويد: «ما هرگز به آنان پول نمي دهيم، بلکه کاري مي کنيم که آنان به ما پول بدهند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، کتاب «دولت يهود» از جمله منابع پايه و اصلي انديشه سياسي صهيونيسم مي باشد. اين کتاب که بيش از يک قرن از نگارش آن مي گذرد ، اساسنامه تشکيل دولت صهيونيستي به شمار مي رود که رژيم اشغالگر قدس بر اساس آموزه هاي آن تاسيس گرديده. اين کتاب تا کنون در ايران ترجمه نشده است و نخستين بار است که پايگاه خبري و تحليلي مشرق ، اقدام به برگردان فارسي آن مي نمايد.
اميد است که اين نخستين گام در جهت تعميق هر چه بيشتر دشمن شناسي در ميان جوانان و باورمندان به آرمان فلسطين بوده و مورد قبول قرار گيرد. بخش هشتم از نوشته هرتسل تقديم علاقمندان مي گردد:

 *مهاجرت هاي گروهي

ملت ما بايد به صورت دسته جمعي و در قالب مجموعه هاي خانوادگي و دوستان مهاجرت کنند. هيچ انساني نبايد مجبور به پيوستن به يک گروه مشخص بشود که منتسب به مکان سابق اقامت وي مي باشد. هرکس مي تواند به شيوه دلخواه و هر زمان که شرايط براي کوچيدن او فراهم شود، کوچ کند. از آن جا که هرکس هزينه مهاجرت خود از طريق قطار يا کشتي را خواهد پرداخت، طبيعي است که به شکلي متناسب با شأن خويش کوچ کند. شايد قطارها و يا کشتي هاي مورد استفاده را درجه بندي نکنيم تا از عمق بخشي به احساس ناخوشايند فقيران در اين سفر طولاني بپرهيزيم. هرچند ما يک سفر تفريحي و اردويي را راه اندازي و سازمان دهي نمي کنيم، اما اشکال ندارد که در مسير راه، فضايي تفريح آميز و همراه با شادي و سرگرمي را براي مهاجران ايجاد کنيم.
هيچ کس با مشقت و فقر مهاجرت نخواهد کرد. از سوي ديگر، هرکه بخواهد در رفاه و آسايش سفر کند، فقط چاره اش اين است که طبق تمايلات خويش سفر کند. حتي در شرايط فراهم شده، اين حرکتِ[جنبش] هرگز براي سال هاي آينده، طبقات مشخصي از يهوديان را مدّ نظر قرار نخواهد داد. مي توان از مرحله انتقال براي انتخاب بهترين شيوه ها براي ساماندهي سفرهاي مهاجران، بهره برد، اما کساني که توانايي دارند، مي توانند در صورت تمايل، به صورت دسته جمعي کوچ کنند و به همراه دوستان و خويشان خود اين کوچ را انجام دهند. به جز سرمايه داران يهودي، شمار اندکي از ديگر يهوديان با مسيحيان روابط زناشويي و فاميلي برقرار کرده اند، همچنانکه در برخي کشورها، آشنايي آنان با شماري اندک از مسيحياني است که به شکل طفيلي، وابسته و قرض گيرنده زندگي مي کنند  اما در رابطه با طبقات بالاتر مسيحي، بايد گفت يهوديان با آنان هيچ آشنايي ندارند. اگرچه ديوارهاي گتو فروريخت، اما اين گتو همچنان وجود دارد.
بر اين اساس، طبقات مياني، به طور حساب شده و دقيق، به تدارک کوچ خود[به سرزمين جديد] مبادرت خواهند ورزيد. در هر منطقه اي، يک گروه مهاجر ايجاد خواهد شد. درمورد کلان شهرها، اين شهرها نيز به کوي هاي مشخصي تقسيم خواهد شد و در هر کوي، يک گروه مهاجر تشکيل مي شود. ارتباط ميان اين گروه ها نيز از طريق نمايندگان منتخب براي اين منظور، صورت خواهد گرفت. اين تقسيم بندي کلان شهرها به کوي و محله، يک امر اجباري نيست که بايد مو به مو به اجرا درآيد. بلکه مقصود ما کاستن از رنج فقيران و پرهيز از بازگشتن احساس وابستگي به ميهن کنوني به آنان در هنگام کوچيدن است. هر فرد براي اينکه به تنهايي يا با يکي از گروه هاي يادشده کوچ کند، آزاد است. او در انتخاب يک گروه براي انجام اين انتقال، آزاد است. شرايط سفر سازمان يافته –به تناسب طبقات مختلف اجتماعي- براي همگان به طور يکسان فراهم خواهد شد. هر گروه مسافر که اعضاي آن به حدّ نصاب برسند، مي تواند از شرکت يهودي، قطار يا کشتي ويژه کرايه کنند.
«آژانس اسکان» وابسته به شرکت يهودي نيز براي فقيرترين و بينواترين مهاجران، در ميهن جديد مسکن فراهم خواهد کرد اما نياز مهاجراني که توان مالي بيشتري دارند، روشن است. آنان به محض ورود به اين ميهن به اقامتگاه نياز دارند. به همين دليل هتل هاي مجلل نيز از سي بخش خصوصي براي آنان فراهم خواهد شد. البته بي ترديد برخي از اين سرمايه داران، پيش از اينکه شهرک نشين دائمي بشوند، در وطن جديد براي خود خانه ساخته اند.بنابر اين، آنان به محض انتقال به ميهن جديد، به خانه هاي خويش گام خواهند نهاد.
اينکه براي هرکاري از عناصر فرهيخته خود کمک بخواهيم و بار هر کاري را به دوش آنان بنهيم، اهانت به آنان است. هر انساني که انديشه قومي را بپذيرد، مي داند که چگونه اين انديشه را گسترش دهد و مي داند چگونه آنرا در گستره نفوذ خود، نهادينه کند. ما در آغازين گامها، از کاهنان دست ياري مي طلبيم.

*کاهنان ما


هر مجموعه [مهاجر] حاخامي خواهد داشت که با پيروان خويش مهاجرت مي کند. اين مجموعه هاي محلي، در وهله هاي بعد، پيرامون حاخام خود، يک تشکيلات داوطلبانه راه اندازي خواهند کرد. در واقع هر مجموعه مهاجر، يک رهبر معنوي خواهد داشت.
حاخام هاي ما که احترام ويژه اي برايشان قائل هستيم، همه توان خويش را براي خدمت به ايده مابه کار خواهند بست و همه پيروان و هواداران خويش را بر بالاي منبر و از طريق وعظ و خطابه براي انجام اين کار تشويق خواهند کرد. به همين دليل براي سخن گفتن به اين منظور به نشست ها و همايش هاي ويژه نياز نخواهند داشت، چراکه چنين دعوت و تبليغي شايسته است که پژواک آن از ديوارهاي معابد به گوش همگان برسد و بايد همينگونه باشد. ما روابط تاريخي خود را فقط از راه باور و اعتقادات پدران خويش احساس مي کنيم  همچنانکه مدت زمان زيادي است که زبان هاي ملت هاي مختلف را به ما خورانده اند به طوري که نمي توان آن را ريشه کن کرد.
حاخام ها از سوي انجمن يهوديان و نيز شرکت يهودي به طور متناوب و منظم اخبار را دريافت خواهند کرد و آن را براي هواداران و پيروان خويش بازگو و تشريح و تحليل خواهند کرد. اسرائيل براي ما و براي خودش نماز خواهد خواند.


*نمايندگان مجموعه هاي محلي


مجموعه هاي يادشده به رياست حاخام، کميته هاي کوچکي را تشکيل خواهندداد تا امور محلي و منطقه اي خود را بررسي و براي آنها تصميم گيري کنند. اين مجموعه، مؤسسه هاي خيريه خود را نيز با خود منتقل خواهد کرد. هر مؤسسه اي در «آنجا» در ملکيت همان مجموعه اي از مردم خواهد بود که اساساً اين مؤسسه براي آن ها تأسيس شده است. به اعتقاد من نبايد ساختمان هاي قديمي را فروخت. بلکه بهتر است آن ها را براي کمک به مسيحيان فقير در شهرهايي که يهوديان از آن ها بار سفر بسته اند، اختصاص بدهد. در برابر و به عنوان عوض اين کار، اين مجموعه هاي محلي، براي ساخت و سازهاي مورد نياز زمين رايگان دريافت خواهند کرد و نيز براي ساختمان سازي در حکومت جديد، کمک دريافت خواهند کرد.
انتقال مؤسسه هاي خيريه فرصتي براي تجربه کردن خدمت به بشريت را فراهم خواهد آورد. البته اين يکي از فرصت هايي است که در جاي جاي طرح من، فراهم است. اعمال خيريه خاص ما که در زمان کنوني در يک تشکيلات واحد عمل نمي کند، نسبت به هزينه هاي فراواني که مي شود، عايدات چنداني ندارند.
اين مؤسسه ها مي توانند و بلکه بايد بخشي از يک نظام واحد را تشکيل دهند. به طوري که همه در نهايت امر، مکمل يکديگر باشند. در جامعه جديد مي توان مؤسساتي برآمده از آگاهي نوين خويش ايجاد کرد و مي توان آنها را بر اساس تجربه هاي اجتماعي پيشين خويش بنا کنيم. با توجه به فراواني شمار نيازمندان و تهيدستان، اين امر براي ما اهميت فزاينده‌اي دارد.
افراد ضعيف ما، همان هايي هستند که فشارهاي خارجي آن ها را از پاي درآورده است و نيکوکاري ثروتمندان ما آن ها را از بين برده و فاسد کرده است. اينان، به آساني از بين مي روند. انجمن يهوديان –با حمايت مجموعه هاي محلي- در رابطه با اين نکته، بيشترين توجه را به آموزش همگاني معطوف خواهد داشت.
اين کار، براي قدرت هايي که در زمان حاضر به طور پيوسته متلاشي مي شوند زميني حاصلخيز فراهم مي آورد. کسي که تمايل جدي به کار داشته باشد، کار مناسب براي او فراهم خواهد شد. آن جا جاي فقيران بينوا نخواهد بود. کسي که نخواهد همچون يک آزادمرد کار کند، به دارالتأديب فرستاده خواهد شد.
از سوي ديگر، ما سالمندان خود را به خانه سالمندان نخواهيم فرستاد. زيرا اين آسايشگاه ها از بدترين نوع مؤسسه هاي خيريه هستند که تاکنون اختراع شده اند. در اين آسايشگاه ها افراد سالمند با خواري و ذلت مي ميرند و در آن جا دفن مي شوند.
ما حتي براي کساني که از کمترين هوش برخوردارند، نوعي توهم ايجاد خواهيم کرد که گمان کنند در اين جهان، آنان بي فايده نيستند. ما براي اين افراد ناتوان از انجام کارهاي عقلي، کارهاي آسان ايجاد خواهيم کرد. ما بايد پايين بودن نشاط نسل هاي درگير با فقر را نيز مدّ نظر داشته باشيم. اما با نسل هاي آينده به شيوه ديگري تعامل خواهد شد. آنان بر اساس آزادي و داشتن زندگي آزادمردانه تربيت خواهند شد.
ما تلاش خواهيم کرد به مردان در هر گروه سني و هر طبقه اي، روحيه رهايي اخلاقي بدهيم. به اين ترتيب، ملت ما در اين سرزمين داراي نظام هفت ساعت کار روزانه، توان خود را دوباره به دست خواهند آورد.


*طراحي شهرها


مجموعه هاي محلي،انتخاب محل ايجاد شهرها را به نمايندگان مورد اعتماد خود واگذار خواهند کرد. به هنگام توزيع اراضي، همه احتياط هاي ممکن براي انجام انتقال دقيق و بي خدشه تدبير خواهد شد. در اين راه، حقوق به دست آمده نيز مدّ نظر قرار خواهند گرفت. مجموعه هاي محلي، براي شهرها، طرح هايي خواهند داشت تا مردم ملت ما بتوانند از قبل بدانند به کجا و کدام شهر مي روند و در چه خانه هايي سکني خواهند گزيد. نقشه هاي واضحي از طراحي هاي ساختمان هاي پيش گفته در اختيار مجموعه هاي محلي قرار خواهد گرفت.
مبناي مديريت ما، تمرکز قاطع در واگذاري اختيارات امور به مجموعه هاي محلي خواهد بود. به اين ترتيب، انتقال يهوديان با کمترين دشواري انجام خواهد شد.
من تصور نمي کنم که اين امر آسان تر از حقيقت موجود باشد. از سوي ديگر، مردم نبايد تصور کنند که اين امر دشوارتر از آن چيزي است که در واقعيت وجود دارد.

 
*کوچيدن طبقه هاي مياني


طبقه هاي مياني به طور خودکار، به جريان خارج کشانده خواهند شد. فرزندان آنان کارمندان انجمن يهوديان و يا مزدبگيران شرکت يهودي در «آنجا» خواهند بود. وکلا، پزشکان، هنرمندان و تجار جوان از هر طبقه اجتماعي و در واقع همه يهودياني که به دنبال فرصت مي گردند و از ستم و جفا در وطن هايشان فراري هستند تا بتوانند زندگي مناسبي را در کشوري بيگانه رقم بزنند، در سرزميني پر از وعده هاي مطلوب گردهم خواهند آمد. دختران طبقه متوسط با اين مردان بلندپرواز و داراي اهداف بلند ازدواج خواهند کرد. يکي به دنبال همسر يا نامزد خويش به آن سرزمين خواهد رفت، يکي ديگر به دنبال پدر و مادر خويش و يا خواهر و برادر خود به اين سرزمين کشانده خواهد شد.
فرزندان اين تمدن جديد در سن پايين ازدواج خواهند کرد. اين کار مي تواند اخلاق عمومي را ارتقا بخشد و در نسل جديد، قدرت و توان را تضمين کند. هرگز ما نبايد به دليل ازدواج هاي ديرهنگام و در سنين بالا، فرزنداني ضعيف داشته باشيم. نبايد فرزنداني داشته باشيم که پدران آنها در تنازع براي بقا، همه توان خويش را از دست داده اند.
هر مهاجر از طبقه مياني، پس از خود بسياري از هم نوعانش را نيز به اين سرزمين خواهد کشانيد. به طور طبيعي او به شجاع ترين ها براي زندگي بهتر در جهان جديد خواهد رسيد.
گويا، من در اينجا به مشکلي تعيين کننده در طرح خويش، اشاره کرده ام. حتي اگر ما مناقشه اي جهاني براي مشکل يهود را به شکل جدي به راه بياندازيم و حتي اگر اين مناقشه ها ما را به نتيجه اي مثبت سوق دهد مبني بر اينکه برپايي دولت يهود براي جهان امري ضروري است و حتي اگر قدرت ها ما را در مسير رسيدن به حاکميت بر قطعه اي از خاک کره زمين کمک کنند، آيا ما خواهيم توانست مردم يهودي را بدون انزجار از وطن هاي کنوني آن ها به اين دولت جديد منتقل کنيم؟ مهاجرت يهوديان که مورد نظر ماست، مهاجرتي است که بي ترديد، يک مهاجرت داوطلبانه باشد.


*پديده چگونگي جذب مردم


براي تشويق و به حرکت انداختن اين جنبش، به تلاش فراوان نياز نيست، زيرا يهود ستيزان خودشان قدرت لازم براي سوق دادن مردم را فراهم مي کنند. آنان در نقاطي که اين حرکت وجود ندارد، کافي است همان کارهايي را انجام دهند که پيش از اين مي کرده اند و در نتيجه تمايل به مهاجرت را ايجاد خواهند کرد و قدرتي را که پيش از اين وجود داشته، به اين جنبش خواهند داد. يهودياني که در کشورهاي يهود ستيز مانده‌اند، اين کار را انجام مي‌دهند. زيرا حتي کساني که از تاريخ چيزي نمي دانند، مي دانند که بسياري از تغييرات زندگي در قرن هاي گذشته، برايشان هيچ خير و برکت دائمي را به همراه نداشته اند. هر دولتي که امروز از يهوديان استقبال کند و مزايايي هرچند کمتر از امتيازات موجود در دولت يهودي –که قرار است برپا شود- را براي يهوديان فراهم سازد، چنين حکومتي شمار بسيار فراواني از ملت ما را سريعاً به سوي خود خواهد کشاند. زيرا فقيراني که چيزي براي از دست دادن، ندارند، به سوي اين مملکت حرکت خواهند کرد. اما من گمان مي کنم –و اگر حق با من نباشد، حق هر انساني است که بپرسد- فشارهاي وارد آمده بر ما تمايل به هجرت را در ما-و حتي در ميان طبقه هاي مرفه جامعه- بر مي انگيزاند. طبقه هاي فقير و آسيب پذير ما به تنهايي براي تشکيل يک حکومت کافي هستند. زيرا اينان قوي ترين عناصر انساني براي به تصرف در آوردن يک سرزمين را در خود دارند، زيرا براي دستاوردهاي بزرگ، به ناچار به اندازه اي «نااميدي» نياز است.
اما هنگامي که شمار ماجراجويان ما افزايش مي يابد، ارزش اين سرزمين –به دليل حضور اين ماجراجويان و کارهايي که بر روي اين سرزمين انجام مي دهند- افزايش مي يابد. در همين حال، آنان به اين سرزمين جذابيت بيشتري مي بخشند تا براي طبقه هاي رفاه طلب نيز به مکاني براي وطن گزيني و اقامت تبديل شود. در نتيجه طبقات بالاتر نيز شيفته کوچ به اين سرزمين مي شوند. جريان اکتشاف يک سرزمين از سوي شهرک نشينان اوليه و فقيرتر، از سوي شرکت يهودي و انجمن يهوديان هدايت خواهد شد. البته چه بسا که در اين مسير انجمن هاي مهاجرت و جمعيت هاي صهيونيستي نيز به شرکت يهودي و انجمن يهوديان ياري برسانند.
چه بسيار از مردم هستند که بدون صدور فرمان سريع براي انتقال به يک نقطه، به صورت خودجوش به آن جا کوچيده اند. برخي از يهوديان نيکوکار هستند که از خلال تجربه هاي صهيونيستي، تلاش مي کنند رنج و ستم را از يهوديان به کنار بزنند. اين مشکل براي آنان نيز مطرح است و آنان ، با کمک مالي يا ابزارهاي کار به مهاجران براي حل اين مشکل اقدام کرده اند. همچنين اين نيکوکاران مي گويند: «ما به اين مردم کمک مي کنيم تا به آنجا بروند.»
چنين کاري، اشتباه محض است. زيرا با همه اموال جهان نمي توان اين مقصود را محقق سازد.
از سوي ديگر، شرکت يهودي بايد بگويد: «ما هرگز به آنان پول نمي دهيم، بلکه کاري مي کنيم که آنان به ما پول بدهند. ما فقط برخي از مشوّق ها براي کوچيدن را برايشان فراهم مي کنيم.»
براي اينکه مقصود بنده روشن تر شود، اجازه بدهيد اين صحنه را در ذهن خويش مجسم کنيم: يکي از اين نيکوکاران (که نام او را بارون مي نهيم) و من به همراه يکديگر مي خواهيم گروهي از مردم را براي رفتن به دشت «لون شان» در نزديکي پاريس در بعد از ظهر يکشنبه اي گرم و تابستاني جمع کنيم. بارون به مردم وعده مي دهد که هرکس بتواند به آن جا بيايد ده فرانک پول مي دهد. او براي اين کار دويست هزار فرانک تدارک ديده و به اين منظور بيست هزار کارگر زحمت کش را به آنجا مي کشاند. اما آنان او را لعن و نفرين خواهند کرد، زيرا براي آنان زيان و رنج فراواني ايجاد شده است.
اما من، اين دويست هزار فرانک را جايزه اي براي سريع ترين سوارکار قرار خواهم داد و يک مسابقه سوارکاري به راه خواهم انداخت. از سوي ديگر موانعي را ايجاد خواهم کرد تا نگذارم مردم وارد پيست اسب دواني شوند. مردم براي اين که وارد آن جا شوند هريک حاضر خواهد شد، مبلغي پول بپردازد تا به اين منطقه گام بگذارد. نتيجه اينکه من نيم ميليون فرانک در آن جا جمع آوري خواهم کرد و رئيس جمهور نيز براي بازديد از اين مراسم، خواهد آمد. مردم در اين مراسم احساس خوشي و تفريح خواهند داشت. اکثريت مردم –با وجود گرماي فراوان و گرد و غبار ناشي از مسابقه- احساس خواهند کرد در هوايي آزاد و مطلوب تنفس مي کنند. من در برابر دويست هزار فرانکي که مي پردازم، از طريق فروش بليت و ماليات بستن بر بازي ها، نزديک به پانصدهزار فرانک به دست آورده ام. من مي توانم هر بار که خواستم مردم را به اين نقطه بکشانم، اما بارون، ديگر نمي تواند مردم را به هيچ وجه، براي دومين بار به آن جا بياورد.
در اينجا، تصويري جدي تر از نحوه جذب مردم ارائه مي کنم و مثالي مرتبط با نحوه کسب و کار مردم مي آورم: فرض کنيم فردي در کوچه هاي يک شهر فرياد مي زند: «هرکس بتواند در سرماي شديد زمستان و يا گرماي طاقت فرساي تابستان را در يک اتاقک آهني سپري کند تا به عابران پياده اشيائي مانند ميوه، ارمغان و يا ماهي بدهد، چنين فردي چهار فرانک يا مبلغي مانند آن را دريافت خواهد کرد. »
به راستي، چند نفر حاضر مي شود وارد اين اتاقک شود؟ چه مدت مردم بيرون اين اتاقک مي مانند تا اينکه گرسنگي به سراغشان بيايد؟ اگر در بيرون آن بمانند، چه ميزان تلاش لازم دارند تا بتوانند عابران پياده را قانع کنند که از آنان ماهي، ميوه و کالاهاي کادويي بخرند؟
ما اين مسأله را به شيوه اي متفاوت مطرح خواهيم کرد. در مکان هايي که تجارت و بازرگاني پر رونقي دارند(ما اين اماکن را بسيار آسان پيدا مي کنيم، زيرا هرکجا که اراده کنيم، در آن جا به تجارت رونق مي دهيم)حجره هايي ايجاد خواهيم کرد و آن ها را بازار خواهيم ناميد. هرچند ممکن است، اين ها از بازارهاي پيش گفته سازه نامناسب تر و با شرايط بهداشتي نامطلوب تر باشند، اما مردم به سوي آن ها روانه خواهند شد.
ما همه تلاش خود را به کار خواهيم بست تا بتوانيم اين بازارها را به شکلي بهتر و زيباتر بسازيم. ما به بازاريان وعده چيزي نمي دهيم، زيرا نمي توانيم وعده اي بدهيم که به نيرنگ و فريب آلوده باشد. اين بازاريان با غيرت، با شادي و نشاط، معاملات تجاري پر رونق تري را به راه خواهند انداخت. آنان مشتريان را بدون زحمت، تشويق و ترغيب خواهند کرد. آنان روي پاي خود خواهند ايستاد و کمتر از ناملايمات سخن به ميان خواهند آورد. آنان هر روز براي اينکه اولين فردي باشند که فعاليت خود را آغاز مي کند، با يکديگر در رقابت خواهند بود. آنان اتحاديه و سنديکا تشکيل خواهند داد و هر کاري را براي کسب روزي بدون مشکل، انجام خواهند داد. اگر آنان در پايان يک روز کاري، ببينند دو فرانک يا سه فرانک و مانند آن به دست آورده اند، آرزو خواهند کرد که در روز بعد، با شانس بيشتري، به درآمد بالاتري دست يابند.
 

*ما به آنها اميد داده ايم
 

آيا کسي مي پرسد که آن تقاضايي که موجب پديد آمدن بازار شد، کجاست؟ آيا لازم است آنان را دوباره با خبر کنيم؟
من در پيش گفته ام که به واسطه نظام«کمک با کار » ممکن است سود کار پانزده برابر شود و با يک ميليون سرمايه، سرمايه ما پانزده ميليون شود.
اين امر ممکن است در فضاهايي محدود ، باورکردني و مورد تأييد باشد، اما آيا در گستره بيشتري نيز باورپذير هست؟ بي ترديد سرمايه، سود مي آورد و رابطه رشد سرمايه با سود آن نيز مستقيم است. به طوري که هرچه سرمايه رشد کمتري داشته باشد، سود آن نيز کاهش مي يابد. سرمايه راکد، سود کمتر را به همراه دارد. اما سرمايه فعال به شيوه خيره کننده سود دو چنداني را به همراه دارد. جامعه و پديده هاي اجتماعي نيز همچون اين سرمايه است.
اين سخن من تا چه ميزان حقيقت دارد؟ ثروتمندان يهودي، شاهد درستي سخن من مي باشند. چرا آنان صنايع مختلف و بسياري را اداره مي کنند؟ چرا افراد را به عمق زمين مي فرستند تا با وجود خطرهاي فراوان و در برابر آن دريافت مزد ناچيز، از دل زمين زغال سنگ استخراج کنند؟
من اين روند را –حتي براي صاحبان معادن- خرسند کننده نمي پندارم. زيرا من اعتقاد ندارم که سرمايه داران بي رحم و جفاکار هستند. من نمي خواهم در اينجا به يک اعتقاد تظاهر کنم، بلکه به دنبال آرام کردن امور هستم تا تمرکز بر مسائل اختلافي.
آيا لازم است که پديده جذب مردم و جمع کردن مردم در نقطه اي مشخص به عنوان اشاره به حج مقدس را به تصوير بکشيم؟ من به طور خيلي خلاصه به حج محمديون [مسلمانان]و رفتن آنان به مکه و نيز حج کاتوليک ها در لوردز و ديگر مکان هاي بسياري که از آنجا با دلي سرشار از ايمان و حسرت بيرون مي آيند و نيز رفتن مردم به صومعه مقدس در شهر ترير اشاره خواهم کرد.
به همين ترتيب، ما نيز مرکزي را براي نيازهاي عميق ديني ملت خويش راه اندازي خواهيم کرد تا حاخام ها آن را براي مردم تبيين کنند و علاوه بر اين، حاخام ها نيز در اين راه ما را همراهي خواهند کرد. ما اجازه خواهيم داد هر فرد در «آنجا» به شيوه اي که دلخواه اوست، به دنبال يافتن رهايي و نجات خويش باشد. البته فراتر از هر امر ديگري و پيش از هر اقدامي، مکاني را براي مجموعه اي از انديشمندان آزاده خويش فراهم خواهيم کرد، همان هايي که هميشه فتوحات جديدي را براي بشريت رقم مي زنند.
ما هرگز براي هيچ کس از قوه قهريه استفاده نخواهيم کرد، مگر به اندازه اي که براي حفظ حکومت و نظام لازم باشد. اينگونه نيست که اين قدرت از سوي يک طرف مشخص يا مقامات مشخصي خارج از يک روال مشخص تعيين شود. بلکه اين قدرت لازم، از طريق يک قانون خدشه ناپذير تصويب و الزام آور خواهد شد.
ممکن است وضعيت هاي ترسيم شده در بالا، موجب شود برخي چنين نتيجه بگيرند که مردم فقط به طور موقت و گذرا به مراکز اعتقادي، تجاري و يا تفريحي کشانده مي شوند. پاسخ چنين اعتراضي بسيار ساده است! پاسخ اين است که بي ترديد هر يک از اين مراکز مردم را به سوي خود جذب خواهند کرد، اما اين مراکز به همراه يکديگر، هميشه براي جمع کردن مردم و سيراب کردن نيازهاي آنان برنامه ريزي خواهند کرد. زيرا اين مراکز در کنار يکديگر جمع شده اند تا يک هدف بزرگ را محقق سازند، هدفي که بر روي آن مدت زماني طولاني فکر و حساب شده است. هدفي که ملت ما از ديرباز آرزوي دست يافتن به آن را داشته و به اين آرزو زنده مانده است. ملت ما به آرزوي تحقق همين هدف بر خلاف فشارهاي وارد آمده از بيرون[غير يهوديان] به زندگي خويش ادامه داده است. اين هدف همان «ميهن آزاد»! است.
پس از شروع اين جنبش و حرکت، گروهي از مردم را خودمان جذب خواهيم کرد، گروهي ديگر خودشان به ما خواهند پيوست، گروهي را نيز اين جريان به سوي ما خواهد کشاند و سرانجام برخي نيز به زور به ما خواهند پيوست. اين شهرک نشينان مردّد و دو دل که سرانجام خواهند آمد، چه در «اينجا» و چه در «آنجا» از همه بدتر خواهند بود.
اما همان هايي که از آغاز راه بر اساس يک عقيده و با شور و شوق و شجاعت کوچ خواهند کرد، بهترين مراکز و موقعيت ها را از آن خود خواهند کرد. 

*بافت[ترکيب] انساني ما


افکار و انديشه هاي اشتباهي وجود دارند که بيش از هر ملت ديگري، درمورد يهوديان منتشر مي شوند. ما در طي رنج هاي تاريخي خويش افسرده و افرادي سرخورده شده ايم، به طوري که ما حتي خودمان اين اشتباه ها را تکرار مي کنيم و به آنها اعتقاد پيدا کرده ايم.
نمونه اين امر، تأکيد بر اين [باور نادرست] است که ما شيفته پروژه ها هستيم و به طور افراطي به آن ها عشق مي‌ورزيم. اما به خوبي مي دانيم که ما به هنگام فراهم آمدن شرايط براي رسيدن به طبقات بالاي اجتماعي، دست از پروژه هاي خود مي کشيم. همچنانکه اکثريت بازرگانان يهودي براي فرزندان خود شرايط تحصيلات تکميلي را فراهم مي آورند. شايد آنچه «يهودي سازي حرفه هاي فکري» نامگذاري شده، بر همين اساس باشد.
اما حتي در طبقات اجتماعي که از نظر اقتصادي ضعيف تر هستند، برخلاف تصور رايج، عشق ما به تجارت يک امر غالب و شايع نيست. در کشورهاي اروپاي شرقي شمار فراواني از يهوديان تاجر نيستند و آنان از انجام کارهاي طاقت فرسا و مشاغل سخت، سر باز نمي زنند.
انجمن يهوديان آمارهاي علمي دقيقي را از نيروي انساني ما فراهم خواهد کرد. زيرا مأموريت هاي جديد و پروژه هاي آينده اي که در «ميهن» به انتظار ملت ما نشسته اند، نيازهاي صاحبان حرفه هاي دستي کنوني ما را برآورده خواهند ساخت و آنان به کارگران تبديل خواهند شد. آن دوره گرد و دستفروشي که يک خورجين سنگين را بر دوش خويش مي کشد، برخلاف تصور کساني که به او ستم مي کنند[از او بيگاري مي کشند]، از اين وضعيت راضي نيست. نظام کار روزانه«هفت ساعتي» اين نوع از مردمان ما را به کارگر [کارخانه ها و صنايع] تبديل خواهند کرد. آنان مردمان صالح و شايسته هستند که ديگران آنان را به درستي درک نکرده اند. شايد آنان بيش از ديگران رنج و مشقت را تحمل مي کنند. انجمن يهوديان از همان آغاز آنان را براي صنايع دستي آموزش خواهد داد و براي حرکت در مسير درست کسب و کار، آنان را تشويق خواهد کرد. يهوديان به تدبير در مال و قدرت و نيز سازگاري گرايش دارند. آنان براي هر وسيله‌اي از وسايل کار و زندگي شايستگي و آمادگي دارند. بنابراين کافي است ما يک تجارت خُرد را سودآور کنيم تا حتي دوره گردهاي کنوني نيز دست از کار خود بکشند و تغيير شغل بدهند. اين کار را به عنوان مثال مي توان از راه تشويق صاحبان بنگاه هاي بزرگ تجاري که نيازهاي اساسي زندگي را فراهم مي کنند، دنبال کرد.
اين بنگاه هاي عمومي اقتصادي، در شهرهاي بزرگ، اين تجارت هاي خرد[ظاهراً منظور شغل هايي مانند دوره گردي است.] را از بين مي برند. در سرزمين تمدن جديد نيز اين بنگاه هاي اقتضادي اساساً اجازه ظهور تجارت هاي خرد را نخواهند داد. از سوي ديگر، ايجاد بنگاه هاي بزرگ تجاري مزيت ديگري نيز دارند، چراکه به سرعت ميهن را مرکز جذب مردمي مي کند که نيازهاي زندگي آنان در سطح بالاتر و نيازهاي يک زندگي مجلّل مي باشد.


*سبک هاي زندگي
 

آيا پرداختن به سبک هاي زندگي و وسائل رفاهي پيش پا افتاده براي انسان عادي با ماهيت و رويکرد اين نوشتار تناسب دارد؟ بنده بر اين باورم که پاسخ اين سوال مثبت است. من حتي اين مسأله را داراي اهميت فراوان مي دانم. زيرا اين سبک هاي زندگي و همين خُرده عادت ها و آداب هستند که همچون رشته هاي نازک در کنار هم قرار مي گيرند و طنابي مي سازند که نمي توان آنرا بريد.
اين ها انديشه هايي محدود هستند که بايد آن ها را کنار گذاشت. کسي که کمي از اين دنيا را ديده باشد مي داند که اين سنت هاي روزانه و خرده فرهنگ ها را مي توان به آساني در هر نقطه اي از جهان کاشت و آن را نهادينه کرد. نوآوري هاي فناوري صورت گرفته در زمان ما –که اين پروژه نيز در صدد به کارگيري آن در راستاي خدمت به بشريت است- تا به امروز براي همين خرده فرهنگ ها به کارگرفته شده و در خدمت همين آداب و رسوم خرد ما بوده اند. هتل هاي انگليسي در مصر و بر بلنداي کوه هاي سوئيس، قهوه خانه هاي اتريشي در آفريقاي جنوبي، تالارهاي تئاتر فرانسه در روسيه، اوپراهاي آلماني در آمريکا و نيز بهترين آبجو در پاريس [نمونه هايي از درستي ادعاي من هستند.] هنگامي که بار ديگر از مصر کوچ کنيم، هرگز اسباب خوشي زندگي را در آنجا رها نخواهيم کرد، [بلکه با خود به هر نقطه اي خواهيم برد .] هر انساني مي تواند عادت ها و آداب و رسوم زندگي خود را بار ديگر در مجموعه هاي محلي بيابد، اما اين بار، زيباتر، بهتر و سرورآفرين تر از گذشته خواهد بود. 

ادامه دارد...