این روزها ماجرای تقلبی بودن اثر محصص در حراج کریستی حسابی سروصدا راه انداختهاست. ظاهر این ماجرا این است که امسال درست چند روز پس از پایان مراسم فروش آثار کریستی، خبر رسیده اثری که از بهمن محصص به فروش رسیده، تقلبی بوده است.
واکنشها هم طبیعتا این است که چقدر کار بدی کردهاند و تقلب بسیار کار ناپسندی است و چقدر خوب شد که ماجرای این تقلب را افشا کردند.
اما وقتی کمی به روابط موجود در بیان این تقلب دقیقتر بشوید درخواهید یافت که ماجرا به این سادگیها هم نبودهاست. چه کسی برای اولین بار تقلب را علنی بیان کرد و به افشاگری پرداخت؟
اسفندیار کیکاووسی، کارشناس آثار تجسمی در یک رسانه که پیش از این از اغلب فعالیتهای سمیعآذر حمایت کرده،این ماجرا را علنی کرد.
او درباره تقلبی بودن اثر محصص در حراجی کریستی امسال میگوید: اثر ارائه شده تقلیدی ناشیانه از تصویر صفحه 135 کتابی است که در سال 1977 از زنده یاد بهمن محصص در چاپخانه پولی گلوتا در ایتالیا چاپ شده است.
وی مدعی میشود : قصد تخریب هیچ موسسه یا شخصی را ندارم، ولی چنین اتفاقاتی اگر با آگاهی بخشی همراه نباشد باعث جسور شدن فرد متقلب شده و این جسارت به تکرار جعل و در نهایت بی اطمینانی بازار هنر منجر خواهد شد و کم کم آنقدر کار تقلبی بازار را پر خواهد کرد که تمیز دادن کار اصل از تقلبی برای افراد سرمایه گذار کاری بس دشوار خواهد شد.
شاید مشهورترین اتفاقی که در چند سال اخیر افتاد، انتشار خبر تقلبی بودن یکی از نقاشیهای ارائه شده به حراج کریستی بود که در پای آن امضای سهراب سپهری به چشم میخورد. در این دوره از حراج کریستی که در سال 1391 برگزار شد، با فروش این اثر، پروانه سپهری خواهر این شاعر و نقاش ایرانی جعلی بودن اثر فروش رفته به نام برادرش را جعلی خواند.
پروانه سپهری در همان سال گفت: در کمال وقاحت عدهای کاری را از سهراب به یکی از حراجیها فرستادند که هم قیمت آثار سهراب را پایین آورند و هم آبروی هنر معاصر ایران را بردند.
او افزود: چند سال پیش و در زمان مدیریت آقای سمیعی آذر و در زمان اکسپویی که در تالار وحدت برگزار شد نیز یک کار از برادرم روی دیوار رفت و قیمتی میلیونی به خود گرفت که تقلبی بود. همان زمان هم من خواستم با آتش زدن آن در پیش چشم مردم جلوی این کار را بگیرم که با مخالفت مدیریت امور تجسمی آن زمان نتوانستم.
چند روز بعد از انتشار گفتههای پروانه سپهری، زمزمه جعلی بودن یک اثر دیگر به گوش رسید و علیالظاهر در حراج سال 91 که معادل بهار سال 2012 میلادی است، سر بسیاری از خریداران کلاه رفته بود! فرزند زنده یاد فرامرز پیلآرام در گفتوگویی اعلام کرد تابلوی ارائه شده به نام پدرش در حراجی کریستی جعلی است ولی با این وجود مدیران ایرانی مربوط به حراج کریستی اعلام کردند که این کار وی از روی بخل و کینه انجام گرفته است.
ماجرای اخیر و تقلبی بودن تابلو را کیکاوسی پیش از همه اعلام کرد. وی مدعی تقلبی بودن یک اثر شده است و با چند دلیل ساده و دمدستی که امکان ندارد(درصورت صحت) کارشناس کریستی آن را نفهمیدهباشد، شلوغی به راه انداخته که بیا و ببین.
دنبال رابطهها بگردید
دلیل اینکه کیکاوسی چطور مدعی کشف تقلب میشود و دانسته یا نادانسته آتشی میافروزد که شعلههایش هر روز بیشتر گریبان اعتبار هنر ایران را درمجامع جهانی میگیرد، شایدچندان پیچیده نباشد. کافیست دوباره نگاهی به روابط بیندازیم.
سمیع آذر (که از سردستههای قدرتمند دخیل در بازار تجسمی است) مشاور کریستی در ایران است. تا پیش از این هم مایکل جیها مدیر کریستی همیشه از او و تیمش میخواست تا در انتخاب تابلوها به عهده آنها باشند. طبیعتا هم آنها حاضر نمیشدند اجازه دهند تقلبی بودن آثار اعلام شود (اگرچه در همان ایام جعلی بودن اثر پیلارام و سپهری مشخص شد). شاید به خاطر همین اتفاقات که داشت اعتبار کریستی را زیر سوال میبرد مایکل جیها تصمیم گرفت اینبار خودش شخصا اینبار تابلوها را تهیه کند و این مسولیت را از عهده سمیع آذر و تیمش بردارد.
این اتفاق هم اگر ادامه پیدا میکرد معنایش یک ضرر و زیان مالی بزرگ برای فرد متنفذ و قدرتمند تجسمی و تهدیدی برای قدرت و نفوذ او بود.
شاید به همین دلیل سمیعآذر و اطرافیان و نزدیکانش تمام نیرویشان را به کار گرفتند تا اجازه ندهد این ماجرا از عهده آنها خارج شود. بهترین راه هم این است که اثری تقلبی توسط یک کارشناس معتبر (حتی بدون اینکه او خود از این جریان مطلع باشد) شناسایی شود و بعد، این ماجرا چنان در بوق و کرنا شود که مدیران کریستی از گروه سمیع آذر عذرخواهی کنند و دوباره از آنها خواهش کنند تا در دورههای بعد این گروه مسول انتخاب و خرید آثار برای کریستی باشند.
اگرچه این اثر محصص را مایکل جیها توسط کارشناسانش از گالری شیرازی خریدهاند. اگرچه با توجه به حرفهای بودن این گالری و متخصص بودن کارشناسان مستقیم کریستی احتمال تقلبی بودن این اثر بسیار کم است. اگرچه شخصی که کار را خریدهاست هم گویا آن را بررسی کارشناسانه کرده و از صحت و سلامتش مطمئن شدهاست. اما حتی اگر با این احوال تقلبی بودنش ثابت شود بازهم سروصدایی که حضرات در افشاگری تقلبی بودن یک اثر بهراه انداختهاند نه نشانه میهن دوستی آنهاست و نه هنردوستیشان. هر عقل سلیمی میداند که در بوق و کرنا کردن این اتفاق (تازه، اگر صحت داشته باشد) تنها به اعتبار هنر ما آسیب خواهد زد و بس.
پرتغال فروش باتجربه
حالا باتمام این موارد که عرض شد و باوجود همه احتمالات این وسط پیدا کنید پرتغال فروش را. پرتغال فروشی که قرار است اجازه ندهد کار از دست مشاورش بیرون آورده شود و طوری وانمود کند که کریستی راسا نمیتواند تابلو بخرد. میخواهد اثبات کند که اگر کریستی و کارشناسانش مستقیما بخواهند کار بخرند باید یا پیه تقلبی بودن اثر یا دست کم بلوای رسانهای اطراف اثر را به تنشان بمالند.