به گزارش مشرق، مطلبی از دروس اخلاق آیت الله قرهی در پی می آید.
ابوالعرفا فرمودند: یک مرتبه به مرحوم چلویی گفتم: شنیدهام وقتی این جوانها، نوجوانها و کسانی که شاگرد بازاریها هستند، در مغازهات میآیند تا غذایی ببرند، لقمه کبابی در دهانشان میگذاری که آنها به گناه نیفتند، نکند یک موقعی وسط راه ناخنکی به این غذا که برای صاحبکارشان میبرند، بزنند. ای بسا صاحبکاری خسیس باشد و به اینها ندهد.
ایشان بیان فرموده بود: من!؟ آقا بیان فرموده بودند: البته خوب است که انسان به روی خودش نیاورد. ایشان فرموده بود: آقا! از شما که پنهان نیست، من جدّی میگویم، چون من هیچگاه برای خودم تکرار نمیکنم. حتّی یک مرتبه شیطان ملعون در خوابم آمد و به من گفت: آیا تو یک روز شمردی اینهایی که میآیند و میروند و لقمه کبابی دهان آنها میگذاری، چند نفرند؟ من فقط این را در خواب دیدم، بعد بلند شدم، گریه کردم، ناله کردم، خودم را تنبیه کردم و سه روز پشت سر هم روزه گرفتم که چرا در خواب باید شیطان بر من غالب شود.
ایشان گفته بود: آقا! والله قسم، همین که مغازه را میبندم، دیگر یادم نمیآید که اصلاً امروز من چنین کاری کردم. امروز شما به رخم کشیدی، چه کنم که من دیگر مبتلا نشوم و یک موقع نگویم ببین تو به کجا رسیدی که آقا جان (این مرد الهی و عارف بزرگ) از تو راضی است؟ آقا فرمودند: مجلس ما را هم دیگر به یاد نیاور.
این حال خوش بندگان خداست. آنها برای اینکه بیمار نشوند، آن هم بیمار روحی، بدترین بیماری که مثل خوره در جان انسان میافتد و روح انسان را میخورد، میگویند: این عمل را حتّی در وجود خودشان تکرار نمیکنند.
آنقدر مهم است که آنها دائم میترسند که نکند ظاهرشان بهتر از باطنشان باشد. هر که درونش پاک و الهی شد، طبعاً در ظاهرش اثر میگذارد و ظاهرش هم خدایی میشود - عزیزم! این نکته بسیار مهمّی است، این را عرفای عظیمالشّأن برای من و تو پردهبرداری کردند -
این که به من و شما بیان کردند که به وجه عالم نظر کنیم، آن هم علمای ربّانی - که عرض کردم دور از اعزّه روحانی، نه هر عمامه به سری مثل من – و نگاه به وجه آنها عبادت است، برای این است که هر کس درونش پاک و طاهر شد، طبعاً روی وجه او اثر می گذارد - این رمز است –
ابوالعرفا فرمودند: یک مرتبه به مرحوم چلویی گفتم: شنیدهام وقتی این جوانها، نوجوانها و کسانی که شاگرد بازاریها هستند، در مغازهات میآیند تا غذایی ببرند، لقمه کبابی در دهانشان میگذاری که آنها به گناه نیفتند، نکند یک موقعی وسط راه ناخنکی به این غذا که برای صاحبکارشان میبرند، بزنند. ای بسا صاحبکاری خسیس باشد و به اینها ندهد.
ایشان بیان فرموده بود: من!؟ آقا بیان فرموده بودند: البته خوب است که انسان به روی خودش نیاورد. ایشان فرموده بود: آقا! از شما که پنهان نیست، من جدّی میگویم، چون من هیچگاه برای خودم تکرار نمیکنم. حتّی یک مرتبه شیطان ملعون در خوابم آمد و به من گفت: آیا تو یک روز شمردی اینهایی که میآیند و میروند و لقمه کبابی دهان آنها میگذاری، چند نفرند؟ من فقط این را در خواب دیدم، بعد بلند شدم، گریه کردم، ناله کردم، خودم را تنبیه کردم و سه روز پشت سر هم روزه گرفتم که چرا در خواب باید شیطان بر من غالب شود.
ایشان گفته بود: آقا! والله قسم، همین که مغازه را میبندم، دیگر یادم نمیآید که اصلاً امروز من چنین کاری کردم. امروز شما به رخم کشیدی، چه کنم که من دیگر مبتلا نشوم و یک موقع نگویم ببین تو به کجا رسیدی که آقا جان (این مرد الهی و عارف بزرگ) از تو راضی است؟ آقا فرمودند: مجلس ما را هم دیگر به یاد نیاور.
این حال خوش بندگان خداست. آنها برای اینکه بیمار نشوند، آن هم بیمار روحی، بدترین بیماری که مثل خوره در جان انسان میافتد و روح انسان را میخورد، میگویند: این عمل را حتّی در وجود خودشان تکرار نمیکنند.
آنقدر مهم است که آنها دائم میترسند که نکند ظاهرشان بهتر از باطنشان باشد. هر که درونش پاک و الهی شد، طبعاً در ظاهرش اثر میگذارد و ظاهرش هم خدایی میشود - عزیزم! این نکته بسیار مهمّی است، این را عرفای عظیمالشّأن برای من و تو پردهبرداری کردند -
این که به من و شما بیان کردند که به وجه عالم نظر کنیم، آن هم علمای ربّانی - که عرض کردم دور از اعزّه روحانی، نه هر عمامه به سری مثل من – و نگاه به وجه آنها عبادت است، برای این است که هر کس درونش پاک و طاهر شد، طبعاً روی وجه او اثر می گذارد - این رمز است –