وی ادامه داد: این کتاب در قطع رقعی در 512 صفحه بازگویی خاطرات سردار شهید حسین همدانی از زبان خودش است. کتاب به شکل اول شخص روایت شده است. کل ماجرا از دوران کودکی تا مقطعی از زندگی یعنی اواخر سال 64 پیش از این در کتاب «مهتاب خین» و در خلال مصاحبههای حسین بهزاد با شهید همدانی منتشر شده بود و اینجا از زبان خود شهید بازنویسی شده است.
بابایی افزود: خاطرات شهید همدانی بعد از فتح خرمشهر یعنی از خرداد 61 تا 64 نیز که پیش از این توسط حسین بهزاد در قالب مصاحبهها ضبط شده ولی تاکنون منتشر نشده بود، برای نخستین بار در این کتاب منتشر می شود این خاطرات شامل 90 ساعت مصاحبه حسین بهزارد با شهید همدانی است. بخش سوم کتاب نیز یک ساعت مصاحبه اختصاصی با شهید درباره حوادث سوریه، حضور وی و اقدامات او در سوریه است که توسط خانواده در اختیار بنده قرار داده شده است.
وی تصریح کرد: فصل آخر کتاب نیز که آخرین پیامک نام دارد، خاطرهای است از همسر شهید از آخرین سفر او به ایران. همسر شهید در این فصل روایت میکند که «آخرین دیداری که سردار همدانی به ایران آمده بود، قرار بود در دیدار رهبر انقلاب حضور داشته باشد. به همین دلیل بازگشتش به سوریه را به عقب انداخت. پس از دیدار با حضرت آقا با چهرهای بشاش به منزل آمد. وسایلی که برایش جمعآوری کرده بودم را بررسی کرد و مقداری از آنها را کنار گذاشت و گفت این دفعه زودتر برخواهم گشت. او اصلاً اهل پیامک زدن نبود اما زمانی که به فرودگاه رفت قبل از سوار شدن به هواپیما پیامکی با محتوای «خداحافظ» را برای من ارسال کرد که برای من جای تعجب داشت.»
بابایی همچنین با اشاره به عنوان کتاب افزود: پیغام ماهیها اشاره به خاطرهای کوتاه از شهید دارد که متعلق به زمستان سال 1360 است شهید همدانی در ان سال از همدان به سمت چنوب با مینی بوسی درحال حرکت بود. تعریف میکرد که ردیف آخر مینی بوس نشسته بود و به چهره معصومی که میرفتند تا تیپ 27 محمد رسول الله تشکیل دهند نگاه میکردند. همزمان شعر پیغام ماهیهای سهراب را زیر لب زمزمه میکردم.« تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی...» من تکه آخر را که سهراب میگفت آب میرفت به سروقت چنار من به سروقت خدا میرفتم را بسیار دوست میداشتم.
وی در پایان گفت: پیغام ماهیها توسط نشر 27 محمد رسول الله و نشر صاعقه منتشر شده است و به زودی روانه بازار نشر میشود.