کد خبر 497254
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۰۲:۱۴

سعدالله زارعی تحلیلگر مسایل بین الملل در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:

به گزارش مشرق، وقایع امنیتی روز جمعه پاریس، اگرچه انگشت‌های اشاره را به سمت گروه تروریستی شناخته شده داعش برد و سبب حجم عظیمی از تحلیل‌ها، گزارش‌ها و خبرها در این خصوص گردید اما در عین حال نماد و نمایی از جبهه‌سازی علیه «تهدید مشترک» و «ارزش‌های غرب» نیز پدید آورد. این دو روند به خوبی بیانگر آن است که وقایع امنیتی اخیر فرانسه از نظر ماهیت و پیامدها تا حد زیادی پیچیده است.

چرا فرانسه؟ این اولین سؤالی است که به ذهن آمده و خیلی‌ها تلاش کرده‌اند پاسخی برای آن بیابند. بعضی گفته‌اند فرانسه به عنوان شریک آمریکا در جبهه‌سازی علیه داعش یک طعمه مناسب برای داعش محسوب می‌شود. بعضی گفته‌اند فرانسه تاوان عملیات نظامی دو سال پیش علیه دوقلوی آفریقایی داعش- بوکوحرام- در مالی و نیجریه را می‌پردازد، و بعضی هم گفته‌اند فرانسه از یک سو- در مقایسه با سایرین- بیشترین تعداد مسلمان قاره اروپا را در خود جای داده است و از سوی دیگر بیشترین تعداد اعضای اروپایی داعش، فرانسوی‌اند و طبیعی است که چنین اتفاقاتی در فرانسه روی دهد.

 اما در عین حال این استدلال‌ها و استنتاج‌ها معارض دارند. در این‌باره می‌توان گفت فرانسه اگر چه همراه است، نقش برجسته‌ای در جبهه آمریکایی علیه داعش ندارد از میان کشورهایی که اقدام واقعی یا اعلامی علیه داعش انجام داده‌اند- نظیر ایران، روسیه و آمریکا- فرانسه در انتهای صف قرار می‌گیرد. ماجرای عملیات دو سال پیش فرانسه در شمال آفریقا نیز از چنان حرارتی برخوردار نیست و حتی خود بوکوحرام در آن دو کشور به حاشیه رفته و جذب جامعه‌ سیاسی و مدنی نیجریه و مالی شده‌اند چه رسد به اینکه بخواهند بار دیگر خود را در معرض عملیات نظامی فرانسوی‌ها قرار دهند.

 ربط موضوع کمیت و کیفیت مسلمانان در فرانسه به رخدادهای امنیتی، چندان منطقی به نظر نمی‌رسند. این درست است که برابر تخمین‌ها دست‌کم 8 میلیون نفر از جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل می‌دهند و این هم ممکن است درست باشد که طی 15 سال آینده، مسلمانان که هم اینک حدود 20 درصد جمعیت فرانسه را شامل می‌شوند به 30 درصد جمعیت برسند و تا سال 2050 ممکن است این عدد به 40 درصد برسد اما این نکته را نباید فراموش کرد که رشد مسلمانان در فرانسه در یک بستر آرام اتفاق افتاده و در تمام دهه‌های اخیر مسلمانان خود را پایبند به قوانین و سنن فرانسوی نشان داده‌اند.

 مسلمانان فرانسه به درستی هر گونه افراط‌گرایی را به ضرر خود دانسته و در متن خود سازوکارهای «کنترل‌ خویشتن» دارند. مسلمانان فرانسه طی دو دهه گذشته هیچگاه منشأ درگیری و ایجاد شکاف در جامعه فرانسه نبوده‌اند اضافه بر این فرانسوی‌ها به نسبت بقیه ملل اروپا، فرهنگی‌تر به حساب آمده و به همین نسبت مسلمانان آن هم از بقیه کشورهای اروپایی فرهنگی‌ترند.

اما به راستی چرا فرانسه؟ اگر عامل اصلی وقایع امنیتی جمعه پاریس را همانگونه که رسانه‌ها و دولتمردان‌ غرب و دیگران می‌گویند، «داعش» بدانیم باید بگوییم حس انتقامجویی از غرب، این گروه را به فاجعه‌آفرینی در پاریس سوق داده است. برای اثبات این نظر می‌توانیم به بیانیه‌ای که بسیار کوتاه صادر شده و یا فایل صوتی که به داعش نسبت داده می‌شود، استناد کنیم و نیز می‌توانیم بگوییم آنچه در پاریس روی داده در انتظار بقیه پایتخت‌های غربی نیز خواهد بود. اما اگر ماجرا را پیچیده‌تر از این فرض کنیم به دو گزینه می‌رسیم یکی اینکه داعش و «دیگران» عامل فاجعه بوده‌اند. دیگر اینکه دیگران بدون داعش عامل حوادث جمعه پاریس بوده‌اند در این صورت به خصوص در وجه اخیر دو سوال مطرح می‌شود سوال اول این است که پیامدهای امنیتی این تحولات برای اروپا و دیگران چیست و سوال دوم این است که غرب که با فرانسه اعلام همبستگی کرده است و سوریه را مکان برنامه‌ریزی تیم تروریست داعش برای کشتار پاریس دانسته‌اند، چه خواهد کرد؟

چرا حمله با کلاشینکف و بمب؛ با فرض  اینکه داعش به وجود آورنده وقایع جمعه پاریس بوده‌ است، چرا در این حملات که شمار آن به 7 تا 8 مورد می‌رسد از «کلاشینکف» استفاده شده است؟ جدای از اینکه «کلاشینکف» تداعی خاصی دارد در عین حال کلاش برخلاف ژ3 و... سلاحی با قابلیت محدود تاشوندگی است و بر این اساس حمل و نقل آن از هر اسلحه دیگر سخت‌تر است. این خود سوال دیگری را در پی می‌آورد. چرا سرویس فرانسه نتوانسته با وجود تعدد افراد تروریست و استفاده آنان از سلاح نسبتا حجیم و طولی، مهاجمین را در وقت خود شناسایی نماید؛ بعضی از کارشناسان سیاسی که زندگی در کشورهای مختلف اروپا را تجربه کرده‌اند می‌گویند در بین کشورهای اروپایی، فرانسه دارای قوی‌ترین سرویس  امنیتی است و به انواع متنوعی از تجهیزات کمک‌کننده دسترسی دارد. در پاسخ به این سؤالات بعضی گفته‌اند پلیس امنیتی فرانسه هم مثل هر سرویس امنیتی دیگر می‌تواند دور بخورد و ورود سلاح نیمه سنگین به این کشور نیز تعجب‌آور نبوده و در هر کشور دیگر هم قابل تکرار است اما این پاسخ‌ها بسیار کلی‌تر از آن هستند که سؤال خاص را جواب دهند.

چرا جبهه‌سازی؟ وقایع روز جمعه پاریس با سرعت عجیبی از سوی کشورهای مختلف محکوم شد و بسیاری از مقامات کشورها در گستره‌ای از استرالیا تا کانادا اعلام کردند که در کنار دولت و ملت فرانسه قرار دارند. تا جایی که حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور ایران که علیرغم گذشت 48 ساعت، هنوز انفجار ضاحیه بیروت که در آن حدود 50 نفر از شیعیان کشته شدند، را محکوم نکرده بود در اولین زمان ممکن حادثه فرانسه را محکوم نمود. خب با وجود این سطح از همدردی عمومی چه نیازی به جبهه‌سازی وجود داشت تا رئیس‌جمهور فرانسه بگوید: «آنچه دیروز در پاریس و حومه آن اتفاق افتاد نوعی اعلان جنگ علیه ارزش‌هایی که ما از آنها دفاع کرده و به آنها پایبند هستیم. این یک جنگ از پیش تدارک دیده شده و از خارج‌ سازماندهی شده بود.» یا اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا بگوید: «این حملات فراتر از حمله به ملت یا مردم فرانسه بوده‌اند و تهاجم به ارزش‌های مشترک ما هستند» و یا پاپ رهبر دینی کاتولیک‌ها بگوید: «این آغاز جنگ جهانی سوم است» و در نهایت فرانسوا اولاند در شیپور بدمد که: «ما جنگ بی‌رحمانه‌ای را علیه تروریسم آغاز می‌کنیم.» خب چرا جبهه‌بندی؟ جبهه‌بندی جهانی علیه داعش و یا گروههایی در این اندازه که معنا ندارد خطر داعش در طول 4 سال اخیر متوجه کشورهای اسلامی و از میان کشورهای اسلامی متوجه کشورهای عضو جبهه مقاومت بوده است حالا بعد از 4 سال گردی هم بر دامن فرانسه نشسته باشد کمااینکه مشابه چنین رویدادهایی را در آمریکا، نروژ، ترکیه و... شاهد بوده‌ایم. در کشورهایی نظیر عراق و سوریه که هم‌اینک اروپا فلش عملیاتی خود را به این سمت کشیده است، نظامیان آمریکایی- بخصوص در الانبار- در چند قدمی تیم‌های عملیاتی داعش بوده و در بسیاری از مواقع شاهد عبور کاروان نظامی داعش از مرزهای شمالی عربستان تا نینوا بوده‌اند اما با وجود آنکه از تشکیل یک جبهه ضد داعش خبر داده بودند عبور این کاروانهای تروریستی را نادیده گرفته که خود این نادیده گرفتن و متقابلا عدم تهاجم کاروان نظامی داعش به مقر و نیروهای آمریکایی که در شمال رمادی مرکز استان الانبار مستقر بودند، از هماهنگی و توافق بین آنان حکایت می‌کند آیا با این وصف و در حالی که ایران بشدت سرگرم مبارزه با داعش است می‌توان تصور کرد که غربی‌ها نگران توسعه تهدیدات داعش به سمت پایتخت‌های خود هستند؟ جبهه‌سازی در این میانه فقط یک معنا دارد و آن سر و سامان دادن به جبهه‌ای است که پیش از این  به نام مبارزه با ایران هسته‌ای شکل گرفته بود. خب به فرض که تابلوی اعلامی آنان مبارزه با داعش و نتیجه آنهم حمله به مراکز داعش باشد، چه کسی به آمریکایی‌ها خواهد گفت که در کجا داعش و در کجا نیروهای نظامی یا شبه نظامی سوریه و متحدان آن قرار دارند؟

با ضرباتی که طی ماه‌های اخیر به جبهه‌ مشترک داعش و النصره در حلب خورد، اسرائیل ابراز نگرانی کرد و رسانه‌های این رژیم هفته گذشته اعلام کردند که جنگنده‌های اسرائیلی چند نقطه در حومه دمشق را بمباران کرده‌اند. الان فضایی در سوریه و عراق به وجود آمده که آمریکا و هم‌پیمانانش به هر نقطه‌ای از سوریه به نام مبارزه با داعش حمله کند احتمال آن که  شدیدترین و پرتلفات‌ترین جنایت را علیه مردم عادی پدید آورند وجود دارد. با فرض اینکه در حمله احتمالی آینده غرب هزاران شهروند بی‌گناه سوری به خاک و خون کشیده شوند و در عین حال هیچ ربطی به داعش هم نداشته باشند. چه کسی در این جنجال رسانه‌ای و برجسته‌سازی هر روزه تصاویر تروریستی پاریس، از فرانسه یا آمریکا‌ می‌پرسد چرا؟!  و این چرا به گوش چند نفر در دنیا می‌رسد؟

نکته دیگر این است که انفجارها و حملات مسلحانه به ورزشگاه استاددو فرانس و مرکز هنری باتاکلان مسلما به ضرر اولاند نیست. تجربه ترکیه می‌گوید اگر مردم در کشورهایی با مختصات ترکیه و فرانسه در معرض اقدامات تروریستی قرار گیرند، اتحاد بیشتری با دولت پیدا می‌نمایند و به خاطر وجودی دیدن امنیت، از حرمان‌های اقتصادی و محدودیت‌‌های سیاسی که در شرایط عادی سبب کاهش شدید محبوبیت و آراء می‌شوند، عبور کرده و آن را قابل تحمل می‌دانند. پس اولاند ضرر نکرده کما اینکه همبستگی جهانی با فرانسویان نشان می‌دهد فرانسه نیز ضرر نکرده است. بطور قطع غرب هم ضرر نکرده است اما مسلما هم اینک از یکسو کار برای داعش دشوارتر شده و در عین حال از سوی دیگر بر میزان نگرانی دولت و مردم سوریه افزوده شده است. این موضوعات فقط اگر ثابت کنند که پرونده حملات وحشیانه جمعه پاریس پیچیده و رازآلود است، باید تامل بیشتر ما را در مبدأ، مقصد، مقصود و پیامد ماجرا در پی ‌آورد.