گروه بینالملل مشرق - پس از دگرگونیهای گسترده در کشورهای عربی و سقوط بسیاری از حکومتهای خودکامه که سالها حاکم بیچون و چرا بودند و پشتیبانی کورکورانه کشورهای غربی از این حرکات شاهد بروز پدیدهای به نام مهاجرت بودیم که هرچند در گذشته نیز وجود داشت اما هیچ گاه تا این اندازه گسترده و غیرقابل مهار نبوده است. کشوهایی که پس از چندسال به حال خود رها شده اند و حکومت مرکزی پرقدرتی در آنجا وجود ندارد. ورود بیش از یک میلیون مهاجر به ویژه از کشورهای سوریه و لیبی که دو کشور درگیر در جنگ داخلی نیز هستند اروپاییان را درمانده کرده است.
کشورهایی که همیشه از سیاست درهای باز پشتیبانی میکردند اکنون با چالشی جدی روبه رو هستند و منتقدان بسیاری این سیاست را در عمل شکست خورده میدانند. سیاستی که بر پایه آن اروپا برای تامین نیروی متخصص و همچنین کارگر ارزان قیمت اجازه ورود به افراد بیشتری را به این قاره میدهد. شاید بتوان گفت تصویب قانون شنگن نیز در راستای همین سیاست بود اما چیزی که در عمل به همگان ثابت شد این بود که کشورهای اروپایی توان پذیرا شدن این تعداد از آوارگان را ندارند. در این میان تنها کشوری که روی خوشی به پناهجویان نشان داد آلمان بود که بسیاری از آنها را به خاک خود راه داد اما کشورهایی هم مانند مجارستان بودند که به شدت با این موضع مخالفت کردند و در برابر ان ایستادند زیرا به گفته خودشان اجازه نمیدهند ارزشهای اروپای مسیحی دچار مشکل شود و به همین جهت مرزهای خود را بسته و با کشیدن سیم خاردار و به کارگیری نیروی انسانی کار را برای ورود پناهجویان که بیشترشان سوری و لیبیایی بودند مشکل کردند.
هرچند اتحادیه اروپا تلاش کرد با تعیین سهمیه برای هر کشور دولتها را مجاب به پذیرش بخشی از مهاجران بکند اما راه به جایی نبرد. مهاجرانی که میان مرزهای چند کشور سرگردان شدهاند و نه راه پس دارند و نه راه پیش حالا تبدیل به بزرگترین معضل چند سال اخیر شدهاند که هیچ کس نمیتواند راهکاری مناسب برای آن ارائه دهد. از طرفی اگر اروپا در برابر این مساله نرمش بیش از اندازه نشان بدهد چراغ سبزی به کسانی خواهد بود که رویای رسیدن به اروپا را در سر میپرورانند و بیگمان دستههای گستردهتری از مردم دیگر کشورها به سوی این قاره گسیل خواهند شد و این موضوع وضع را از کنترل خارج خواهد کرد و از طرفی دیگر امکان اینکه وضعیت این آوارگان حل نشده باقی بماند نیز وجود نخواهد داشت زیرا امکان اینکه اروپا بخواهد تا ابد به این افراد اسکان موقت بدهد شدنی نیست البته در این میان نیز نمیتوان به سادگی از بار مالی که این بحران به همراه خواهد داشت، گذشت که در هرصورت سخت است که آن را نادیده گرفت.
دلیل بعدی که اروپا از آن هراس دارد وجود عناصر تروریست در میان مهاجران است که ممکن است از این راه به سادگی وارد خاک اروپا شده و امنیت ان را به خطر انداخته و دست به خرابکاری بزنند. البته نمیتوان کتمان کرد که این بحران نتیجهی همان سیاستهای یک بام و دو هوای اروپاست که گاهی به نعل میزند و گاهی به میخ و تروریستها را که دلیل اصلی فرار مردم از کشورهای خود هستند را به دو دسته خوب و بد تقسیم کرده و با این حال حتی با دسته بد نیز برخورد جدی نمیکند و تلاش میکند ناامنی را در منطقه زنده نگه دارد. حالا اروپا بر سر دوراهی پذیرش یا برخورد قهرآمیز با مهاجران قرار گرفته از طرفی زیر فشار نهادهای حقوق بشری که هر روز با مخابره گزارشهایی در زمینه کشته شدن افراد بیگناهی که بسیاری از آنها در دریا غرق شدهاند و کودکانی که در شرایط دشواری روزگار میگذرانند وجدان مردم این اتحادیه را تحریک میکند تا دیدگاه افکارعمومی را به پناهنده به عنوان یک موجود سربار تغییر دهند و از طرفی دیگر نمیخواهد با تصمیم شتابزده پیامدهای جبرانناپذیری را به بار بیاورد.
هماهنگ نبودن فرهنگ پناهجویان با مردم غرب شاید چالش دیگری باشد که حل کردن آن تقریبا غیر ممکن است. اروپا که پس از جنگ جهانی برای تثبیت دموکراسی و رشد خود راه سکولاریسم را در پیش گرفت به هیچ روی نمیتواند تن به خواستههای مذهبی بدهد که به همراه پناهجویان وارد شده است و آنها خواستار اجرای آن هستند و همین مساله ممکن است در آینده سبب تنشهای قومی و مذهبی در اروپا شود که غیرقابل مهار خواهد بود. به هر حال سران اروپایی در آیندهای نه چندان دور چارهای ندارند تا تکلیف خود را یک بار برای همیشه با این موضوع روشن کنند و نشان بدهند که آیا این قاره مانند گذشته پذیرای مهمانان ناخواندهای است که گهگاه نیز دردسرساز میشوند یا اینکه میخواهد یک بار برای همیشه با نشان دادن روی دیگر خود به همه کسانی که قصد مهاجرت از راه پناهندگی را دارند بفهماند که دیگر بازی تمام شده است و باید در خانه ماند.