کد خبر 499494
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۱

بعد از ظهر مهمات بین نیروها توزیع شد و چادرها جمع شد ولی چون وسیله برای انتقال نیروها نیامد با سوزاندن جعبه مهمات‌ شب سرد پاییزی را صبح کردیم و صبح با اتوبوس به‌سمت منطقه عملیات راهی شدیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - اردوگاه گردان‌های ادغامی عمار و ۱۲۶ تیپ هوابرد در شرق گیلانغرب در یک محل و کنار هم تعیین شده بود البته گردان‌ها سازمان خودشان را حفظ کرده بودند ولی فرماندهی مشترک هر دو گردان با عیدی و معاونت گردان‌ها با فرمانده گردان ۱۲۶ بود. روز هشتم مهر ماه 1361هر دو گردان در محوطه اردوگاه جمع شدند و عیدی طرح مانور و مأموریت عملیاتی را توضیح داد که وظیفه ما هجوم به ارتفاع گیسکه و تأمین آن با تصرف تپه‌های جناحین بود و چون کوه گیسکه از سمت شرق به سمت ایران توسط عراق برای جلوگیری از نفوذ و غیر قابل تصرف شدن آن تراشیده و به‌صورت دیواره‌ای صاف درآمده بود بایستی حدود بیست متر از این ارتفاع را بوسیله نردبان‌های قابل اتصال و با بالا رفتن از آنها حین درگیری غیر قابل اجتناب با دشمن طی می‌کردیم.

بعد از ظهر مهمات بین نیروها توزیع شد و چادرها جمع شد ولی چون وسیله برای انتقال نیروها نیامد با سوزاندن جعبه مهمات‌ شب سرد پاییزی را صبح کردیم و صبح با اتوبوس به‌سمت منطقه عملیات راهی شدیم.

منطقه عملیات سومار در جبهه میانی و منطقه‌ای است که سومار در قلب آن قرار دارد؛ از شمال به نفت شهر، از غرب به مندلی عراق، از جنوب به میمک و از شرق به گیلانغرب منتهی می‌شود و ارتفاعات مرزی گیسکه، کله شوان، کهنه ریگ، سان واپا، سلمان کشته از شاخصه‌های آن است. ارتفاعات مرزی بر شهر سومار ایران و شهر مندلی عراق اشرافیت دارند و عراق در عقب نشینی اجباری خود بعد از عملیات بیت المقدس با حفظ این ارتفاعات مرزی جاده‌های مواصلاتی سومار، نفت شهر، قصرشیرین را زیر دید و تیر خود قرار داد، لذا عملیات جهت آزاد‌سازی ارتفاعات مرزی و در صورت امکان پیشروی به سمت شهر مندلی عراق به‌صورت مشترک توسط ارتش و سپاه طراحی و در تاریخ 9/7/1361 به‌مرحله اجرا گذاشته شد. رزمندگان تیپ محمد رسول الله(ص) سپاه همراه با تیپ 55 هوابرد شیراز با عنوان قرارگاه شهید بهشتی (ظفر)و به فرماندهی شهید حاج ابراهیم همت انجام شد.

روز هشتم مهر ۶۱ پس از توجیه مانور عملیات، چادر‌ها را جمع کردیم و مهمات بین نیروها توزیع شد و صبح روز نهم به‌سمت منطقه عملیات حرکت کردیم پس از عبور از پل هفت دهنه از اتوبوس‌ها پیاده شدیم و به سمت نقطه رهایی حرکت کردیم.

بچه‌های ارتش هم به ستون یک موازی ستون ما حرکت می‌کردند چون آنها هوابرد بودند لباس‌ها و تجهیزات‌شان با ما فرق داشت و بسیار منظم بودند، بچه‌های ما با لباس‌هایی معمولاً گشاد وخارج از سایز، خاکی و پلنگی یا ترکیبی از شلوار ساده و پیراهن پلنگی یا بالعکس، یکی با پوتین،یکی با کتانی و نارنجک‌هایی که به خاطر نداشتن جیب نارنجک با کش شلوار روی فانسخه‌ها مهار شده بود، یکی با کلاش قنداق دار یکی تاشو، جیب خشاب تکی و چهارتایی، چفیه‌های سفید و مشکی داشتند و در آخر ستونی از افراد قد و نیم قد، پیر و جوان. آنها لباس‌های نظامی، تجهیزات کافی از سر نیزه گرفته تابیلچه و دوربین مادون قرمز، قد یکنواخت و همه در یک سن و سال بودند، نردبان‌های صعود از <تیغه گیسکه> هم دست آنها بود. نردبان‌های نظامی از جنس آلومینیوم، افرادی که آن را حمل می‌کردند آموزش لازم استفاده از آن را دیده بودند. ولی فرمانده گردان ما از همه سر بود، عیدی با چهره‌ای مصمم و با لباس فرم سپاه، آنکارد و قطب نما به کمر و با پوتین سبز کتانی که از لبنان با خود آورده بود آماده خلق حماسه بود.

او در نقطه رهایی آخرین حرف‌ها را زد و قسم خورد که خودش جلوتر از همه حمله می‌کند و عقب نمی‌نشیند. حاج همت و چراغی هم آمده بودند و نیروها دورشان حلقه زده بودند.
نماز ظهر و عصر را خواندیم و بعد از ناهار حدوداً ساعت چهار از شیاری به سمت دشمن حرکت کردیم.

نزدیک خط دشمن تا ساعت ۱۱ شب منتظر شدیم ساعت ۱۱ شب فرمان حرکت صادر شد.
بعد از حدود نیم ساعت از حرکت پشت میدان مین منتظر ایجاد معبر توسط برادران تخریب شدیم و بعد از عبور از معبر که از روی تپه و شیار عبور می‌کرد ساعت دوازده و نیم بعد از نیمه شب با اولین سنگرهای دشمن درگیر شدیم که براحتی به تصرف درآمد تا به تیغه گیسکه رسیدیم که دشمن حدود بیست متر از آن را بوسیله بلدوزر و دیگر وسایل مهندسی از نوک به سمت پایین تراشیده و بصورت دیواری صاف درآورده بود که پایین این بریدگی، سطحی صاف بصورت جاده شده و روی این جاده یک قبضه چهار لول ضد هوایی شلیکا مستقر کرده بودند که به سمت ما شلیک می‌کرد، ولی چون سنگر و حفاظ نداشت براحتی با تیر اندازی نیروها، نفر عراقی به هلاکت رسید و بسرعت قسمت شیب پایین کوه را رد کردیم و به تیغه گیسکه رسیدیم ولی نردبان‌ها و نفرات حمل کننده آن نیامده بودند. نیروهای عراقی هم دائم از بالا نارنجک بسمت پایین پرتاب می‌کردند و چون نیروها از عقب تر به ما می‌رسیدند تلفات ما زیاد می‌شد و هیچ امکان دفاع نداشتیم.

بچه‌ها گاهاً به سمت بالا تیراندازی می‌کردند که فایده نداشت، صدای فریاد بچه‌ها که نردبان، نردبان می‌کردند بلند بود. نیروهایی که از عقب تر می‌آمدند از پاکسازی سنگرها چهار نفر اسیر عراقی با خود آوردند و چون ما در جست‌و‌جوی راهی برای بالا رفتن بودیم حواسمان از اسیران پرت شده بود،آنها کنار جاده بسمت پایین ارتفاع ایستاده بودند که عراقی‌ها چند نارنجک بسمت آنها انداختند و همه آنها کشته شدند تقریباً تمام ما جراحات شدید و جزئی برداشته بودیم وضعیت خیلی بدی بود نه راه پس داشتیم و نه راه پیش تا صدای الله اکبر و تیراندازی و درگیری شدید از بالای کوه شنیده شد و دو سه نفر عراقی از بالای تیغه به روی جاده افتادند.
نیروهای گردان که در دوطرف تیغه گیسکه عملیات کرده بودند پس از اینکه توسط فرمانده عملیات متوجه وضعیت ما شدند به کمک ما آمده بودند و با تصرف مواضع دشمن از پهلو روی کوه آمدند. دیگر هوا روشن شده بود و نیروها مجروحان و شهدای عملیات را به پایین می‌آوردند و چون بهترین‌جایی که از دید و تیر مستقیم و غیر مستقیم دشمن در امان بود همان جاده کنار تیغه گیسه بود آنها را در آنجا جمع کرده بودند و امدادگران مشغول مداوای مجروحان بودند.
صدای فریاد یکی از مجروحان خیلی زیاد بود، وقتی جلو رفتم باورم نمی‌شد درد تیری که به زانوی مهدی حصیریان اصابت کرده بود او را با بدن مقاوم و تنومند از توان انداخته بود، <علی‌رضا شواخ> هم بین مجروحان بود و نادر محمدی کنارش نشسته بود.
*علی زندی / روزنامه ایران