کد خبر 499850
تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۳۹۴ - ۰۲:۴۶

جامعه ایرانی اکنون بهتر از هر زمان دیگری قدر نعمت امنیت را می‌داند. متقابلا به طور مستقل می‌توان بحث کرد که برای طرف غربی نیز هیچ چیز به اندازه خارج کردن ایران از فاز امنیت استراتژیک - که مدتی است در آن قرار دارد - اهمیت ندارد.

به گزارش مشرق، مهدی محمدی، کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی در روزنامه "وطن امروز" نوشت:

تا انتخابات آینده مجلس در ایران زمان چندانی باقی نمانده است. اگرچه گروه‌های سیاسی تلاش می‌کنند فعالیت‌های انتخاباتی خود را پنهان و نیات خویش را پنهان‌تر نگه دارند اما طلیعه بدل شدن صحنه سیاسی و رسانه‌ای کشور به عرصه کشاکش انتخاباتی را از هم‌اکنون می‌توان دید. برای برخی افراد و گروه‌ها، انتخابات، ماه‌ها و بلکه سال‌هاست شروع شده است. برای برخی دیگر، اگرچه انتخابات مهم است اما مهم‌تر از آن این است که این انتخابات نقطه عزیمت به سمت کدام دسته تحولات سیاسی تا خرداد 96 خواهد بود و مسیر سیاست در ایران را چگونه ریل‌گذاری خواهد کرد. برای دسته اخیر، انتخابات طریقیت دارد نه موضوعیت اما برای دسته نخست، انتخابات به یک معنا بازی آخر است.

شاید برای چندمین بار در یک دهه گذشته، جریان چپ در ایران همچنان به انتخابات نگاهی آخرالزمانی و فرجامین دارد. پیش از این و در آستانه انتخابات‌های 88 و 92 هم، همین حال و هوا را شاهد بوده‌ایم. مشخصه این رویکرد به صحنه انتخابات هم این است که به آن به مثابه نوعی بازی همه یا هیچ می‌نگرد. فرض را بر این می‌گذارد – و همین فرض را به بدنه اجتماعی خود هم منتقل می‌کند - که برد در انتخابات به معنای برد همه چیز در فضای سیاسی کشور، تسخیر آن برای طولانی‌مدت و پیاده شدن وسیع و بدون مانع رادیکال‌ترین پروژه‌هایی خواهد بود که در اوج هیجانات سیاسی وعده داده شده است و از سوی دیگر، باخت به معنای از دست دادن همه فرصت‌های ترمیم و نوسازی سیاسی است.

جریان چپ و برخی حامیان دولت اکنون مایلند چنین فضایی از انتخابات آینده در ایران ترسیم کنند. برخی مرتبطان چپ در بیرون از ایران – که می‌دانیم منظما با دوستان داخلی خود در ارتباط و مشغول همفکری هستند - به صراحت می‌گویند برد در انتخابات آینده را مقدمه اشغال تمام حاکمیت در سال‌های آینده و به تعبیر یکی از خلوت‌نشینان اصلاح‌طلب «هژمونیک شدن اصلاح‌طلبی» در ایران می‌دانند. بویژه فضای پس از توافق هسته‌ای، عده‌ای را حقیقتا متقاعد کرده است که زمان اتخاذ تعیین‌کننده‌ترین تصمیمات در ساختار سیاسی ایران فرارسیده و بنابراین اکنون وقت آن نیست که بخواهند ساختار حاکمیت را به حریف واگذار کنند.

سوء‌تفاهم‌ها و اشتباه‌های محاسباتی درباره وضعیت عمومی روندهای اجتماعی و اولویت‌های افکار عمومی نیز مزید بر علت شده است. چپ که از همان طلیعه 24 خرداد خود را جریان «رئیس‌جمهور‌ساز» می‌داند، اگرچه مختصری از اینکه به دست اعتدالیون بدل به یک جریان دست دوم شود هراسان است ولی سخت به این باور رسیده است که دولت فاقد سرمایه اجتماعی اصیل است و در بزنگاه‌های سیاسی دوباره چاره‌ای جز مراجعه به جریان چپ نخواهد داشت. همین امر منجر به تولید نوعی غرور سیاسی شده است که می‌تواند ریسک‌های خطرناکی در پی داشته باشد.

شاید از همه اینها مهم‌تر این است که جریان «از آن دنیا برگشته» اصلاحات - به تعبیر فیلم‌های هالیوودی - شاید برای اولین بار گمان می‌کند از حمایت طرف خارجی در یک رقابت داخلی برخوردار است و آمریکایی‌ها اساسا در موضوع هسته‌ای توافق را پذیرفته‌اند و بنای کاهش تحریم‌ها را دارند به این دلیل که گمان می‌کنند مجموعه این اقدامات شانس پیروزی‌های سیاسی این جریان را افزایش خواهد داد. درست است که عموما در بیان صریح این موضوع احتیاط به خرج داده می‌شود اما نوع برنامه ریزی انتخاباتی چپ بیش از آنکه شبیه به تلاش برای یک رقابت سیاسی درون سیستمی باشد، به انتقام‌گیری از سیستم به کمک عامل خارجی شباهت پیدا کرده است.

سرجمع، اصلاح‌طلبان دوباره در حال اغراق درباره معانی فرجامین رقابت انتخاباتی مجلس و خبرگان هستند. مهم‌ترین آفت نگاه‌های «لب خطی» به انتخابات این است که فضا را رادیکال می‌کند.

وقتی یک جریان سیاسی به انتخابات به مثابه بازی مرگ و زندگی نگاه کرده، توقعات از برد احتمالی را خیال‌پردازانه بالا برده و تبعات شکست احتمالی را هم تا حد حذف مطلق از تعیین‌کننده‌ترین لحظات تاریخ کشور جلوه داده باشد، نخستین چیزی که باید توقع آن را  داشت این است که هم در مبارزه انتخاباتی و هم در گفتمان‌سازی اجتماعی تا بیشترین مقدار ممکن رادیکال عمل کند. چنین جریانی آماده خواهد بود که بازی انتخابات را از تعادل خارج کرده و فضای کشور را بی‌ثبات کند. این جریان استعداد فراوانی خواهد داشت که زیر بار یک شکست احتمالی نرود یا یک پیروزی احتمالی را به دورانی جدید از ناآرامی در کشور بدل کند. همچنین این جریان بشدت مستعد خواهد بود تا از جانب طرف‌هایی که امنیت‌زدایی از ایران مهم‌ترین دستور کار آنهاست مورد سوء‌استفاده قرار گیرد. قطبی و چند‌پاره کردن جامعه، رویارو قراردادن بخش‌های مختلف افکار عمومی، انتقال دستور کارهای بیرونی به محیط سیاسی و رسانه‌ای کشور و تزریق تندروی به فرآیندهای نرمال سیاسی و اجتماعی، مقدمات تبدیل انتخابات به چشمه بی‌ثباتی و امنیت‌زدایی از کشور است اما اصلاح‌طلبان و برخی متحدان‌شان آن را «برنامه رقابت صریح انتخاباتی» می‌نامند.

جامعه ایرانی اکنون بهتر از هر زمان دیگری قدر نعمت امنیت را می‌داند. متقابلا به طور مستقل می‌توان بحث کرد که برای طرف غربی نیز هیچ چیز به اندازه خارج کردن ایران از فاز امنیت استراتژیک - که مدتی است در آن قرار دارد - اهمیت ندارد. اگر بنا باشد انتخابات آینده در ایران به سبب هوا و هوس یک جریان سیاسی که عموما هم درباره حد و اندازه خویش و هم درباره توانایی‌ها و ظرفیت‌هایش دچار سوء‌محاسبه‌های جدی است، بدل به عرصه‌ای برای امنیت‌زدایی از ایران شود، از هم‌اکنون باید نسبت به تبعات چنین وضعیتی عمیقا هشدار داد. جریان چپ همچنان نتوانسته است اطمینان‌هایی نسبی فراهم کند که به قواعد بازی سیاست پا‌یبند است و می‌توان روی آن به عنوان یک جریان نرمال حساب کرد. تا زمانی که چنین اطمینانی ایجاد نشود، سرمایه عظیم امنیت ایران اسلامی را نباید با توهمات سیاسی هیچ جریانی - بویژه آنها که سابقه فتنه‌گری نیز در کارنامه دارند -  سودا کرد. این نقطه آغاز یک طرح‌ریزی انتخاباتی عاقلانه است.